eitaa logo
مدار 01:20
14.2هزار دنبال‌کننده
43.2هزار عکس
27.5هزار ویدیو
111 فایل
🔴 ما ساعت هایمان را در 01:20 بامداد جمعه ۱۳ دیماه ۹۸ کوک و شمارش معکوس را آغاز کرده‌ایم تا روزی که ان‌شاءالله در قدس نماز بخوانیم 🔹دسترسی سریع به ناب ترین اخبار، اطلاعات و تحلیل ها 🔸تبلیغ نداریم 🔹️آنتی صهیون (فقط مسائل مهم) eitaa.com/antiizion
مشاهده در ایتا
دانلود
. آقای هاشمی قبل از آنکه از سید حمیدرضا تعریف کند، می‌گوید: «قبل از هر چیز باید یک موضوعی را توضیح دهم، من اصلا اهل سنت را قاتلان فرزندم نمی‌دانم، همان جوری که در اهل سنت بعضی‌ها وطن‌فروش و جاسوس هستند و مسائل مختلف دیگری دارند، در شیعه هم افرادی که این‌طور ناباب باشند را داریم. پس شهادت پسرم را به‌حساب اهل سنت نمی‌گذارم، حمید، رابطه بسیار صمیمی با اهل سنت زاهدان داشت و نمونه‌اش اینکه در تشییع جنازه‌اش هم امام جمعه و هم مردم اهل سنت شرکت کردند و اظهار می‌کردند اگر شما فرزندتان را از دست دادید، ما هم فرزندمان را از دست دادیم و هم مهمان‌مان را، این را خوب می‌دانم، مهمان برای اهل سنت خیلی مهم است. الان هم بچه‌های اهل سنت که در سپاه هستند، ارادت خاصی به این شهید دارند و به همین خاطر به من سر می‌زنند و احساس همدردی می‌کنند، بچه‌های اهل سنت ارادت خاصی به حمید داشتند، او هم آنها را دوست داشت. اهل سنت خصوصیاتی دارند که حمید تمام مسائل را کاملا رعایت می‌کرد که ناراحت نشوند. البته این را باید اینجا بگویم که آقای هاشمی خودش بذر محبت به اهل سنت را در دل حمیدرضا گذاشته است، آن هم زمانی که با خوشرویی از همکار اهل سنت خود که از زاهدان به کرمان آمده بود در خانه‌اش پذیرایی می‌کرد. از مدرسه تا دانشگاه تا ۱۲ سالگی حمید در مازندران بودیم، من ساروی هستیم و مادر خدابیامرز حمید، کرمانی بود و رطوبت آنجا اذیتش می‌کرد برای همین آمدیم کرمان و از سال ۶۹ ساکن این شهر هستیم. پسرم دوره راهنمایی را در مدرسه شهدای ۲۴ گذراند که خودم هم آنجا معلم بودم و دیپلمش را در مدرسه شهدای ۱۰ کرمان گرفت. بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان در دانشگاه مجلسی اصفهان کارشناسی کامپیوتر قبول شد، وقتی به آنجا رسید، اولین کاری که با روحانی بزرگواری که آنجا بود، انجام داد، برگزاری کلاس رایگان آموزش قرآن برای حدود ۵۰ دانش‌آموز بود. حمید آن زمان ازدواج کرده بود و یک خانه دربست برایش گرفتم که با همسرش زندگی کند، در خانه هم به امور بچه‌های کلاس قرآن رسیدگی می‌کرد. دو سال بعد به دانشگاه نجف‌آباد رفت، در خانه‌ای مستاجر بود که صاحبخانه در طبقه بالا بودند و یک دختر کلاس اولی داشتند، این دختر در اثر تصادف به رحمت خدا رفت. همزمان من و حمیدرضا در شمال بودیم زیرا یکی از بستگان ما فوت کرده بود. گفت بابا! من و شما همین الان باید برویم نجف‌آباد، گفتم اینجا را چکار کنیم. گفت اینها بزرگ هستند و می‌فهمند اما اون بچه منتظر منه. گفتم: بچه به رحمت خدا رفته. گفت: بابا روح اون بچه منتظر منه. آن‌طور که آقای هاشمی می‌گوید: دخترک صاحبخانه، صبح‌ها قبل از اینکه به مدرسه برود، اول سری به خانه آقا حمیدرضا و همسرش می‌زده، آنقدر سید را دوست داشته که باید او را می‌بوسیده و بعد راهی دبستان می‌شده است. وقتی مراسم ختم دخترک تمام می‌شود، باز هم حمیدرضا از پدرش می‌خواهد در خانه آنها بماند. به من گفت: بابا چند روزی اینجا باش. من حالم خیلی خراب است. گفتم: حکمت خدا بوده، گفت: حکمت خدا را قبول دارم اما علاقه این بچه را چه‌کار کنم. سرپرستی دو تا بچه را هم قبول کرد، اما به شرط اینکه اصلا این بچه‌ها را نبیند. گفتم چرا نبینی؟ گفت: اگر این بچه‌ها را ببینم، مهرشان به دلم می‌افتد و دیگر نمی‌توانم رهای‌شان کنم. وقتی مرد اسرارآمیز قصه ما عاشق شد یکی از اتفاق‌های عجیب زندگی شهید حمیدرضا هاشمی هم مربوط می‌شود به ازدواجش. او در ۱۸ سالگی ازدواج کرده است و تا لحظه شهادتش پای این عشق ماند. پیشنهاد شما بود که اینقدر زود ازدواج کند؟ خودش می‌خواست، هنوز دیپلم هم نگرفته بود، پسر باهوشی بود، وقتی کلاس ۱۱ بود، همکارانم او را می‌گذاشتند جای خودشان تا کلاس را اداره کند و می‌رفتند دنبال کارهای‌شان، اما یک‌دفعه عاشق شد. گفتم: بابا درست را بخوان، بعدش چشم، اما به ما قول داد ۱۰۰ درصد دانشگاه قبول می‌شود. قول داد، پزشکی قبول شود، اما علاقه‌ای به پزشکی نداشت. گفتم بحثم پزشکی و غیرپزشکی نیست، فقط شما رشته خوبی در دانشگاه خوبی قبول شو و به قولش عمل کرد و مهندسی کامپیوتر قبول شد. بعد از دانشگاه در مسجدی که رفت‌وآمد می‌کرد با سردار حاج‌باقری رئیس وقت بنیاد شهید کرمان آشنا شد، سردار از حمید چی دیده بود، نمی‌دانم، اما اصرار کرد، حمیدرضا مدتی در بنیاد کار کند، ۵، ۶ ماه در بنیاد کار کرد و بعد هم امتحان داد و در سپاه پذیرفته شد. @madare0120
. ماجرای نپذیرفتن شهید هاشمی در سپاه ماجرای پذیرفته شدن شهید سردار هاشمی در سپاه پاسداران هم جالب است. پدرش تعریف می‌کند: «دو بار رفته بود آزمایش پزشکی برای ورود به سپاه، اما استرس داشت و گفته بودند، فشارت بالاست و قبولش نکردند، خیلی هم ناراحت بود. دفعه سوم که رفته بود، بعدش آمد توی خانه و خیلی خوشحال بود. گفت: بابا! امروز پارتی من شدی. گفتم من و پارتی‌بازی؟. تعریف کرد: رفتم پیش دکتر، پدرش در مطب بود، خودم را که معرفی کردم. پدر دکتر پرسید کدام هاشمی؟ گفتم پدرم معلم ناحیه یک است گفت: همان که بچه شماله و دیوانه است؟ گفتم: بابای من دیوانه نیست، گفت: او هم مثل ما دیوانه انقلابه و بعد رو کرد به پسرش و گفت: برو دو رکعت نماز شکر بخوان که این پسر آمده و می‌خواهد برود سپاه و همین الان تاییدش کن. علاقه‌مندی به حضور در سپاه تا روز شهادتش وجود داشت، خیلی جاها به حمید پیشنهاد پست داده بودند، اما کلامش فقط این بود «لباس سبز سپاه را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم» و نه تنها لباس سبز سپاه را بلکه دوست داشت در منطقه حساس کار کند. ماموریتش در زاهدان سه ساله بود، اما هشت سال آنجا بود. پاتوق سردار هاشمی در کرمان کجا بود؟ اولین چیزی که برایش مهم بود، وابستگی به اهل بیت(ع) بود، کاری ندارم که بگویم نماز شب می‌خواند، چون من اصلا نماز شب خواندنش را ندیدم، یعنی جوری می‌خواند که من نبینم. این ۱۸ سالی که در خدمت بود فقط یک سال و خرده‌ای در کرمان زندگی کرد. سردار معروفی (معاون هماهنگ‌کننده بسیج مستضعفین کشور و از دوستان کرمانی شهید) که خیلی با هم دوست بودند، یکی، دو هفته قبل در مراسمی که برای شهید در مازندران بود، به این موضوع اشاره کرد که هیچ شبی نماز شب حمید قضا نمی‌شده است. خانه ما که می‌آمد تا ۱۲ شب یا یک نیمه‌شب می‌نشست بعد هم پا می‌شد می‌رفت مزار شهدا. در آن ردیفی که حمید دفن است ۸ تا از دوستانش هستند که شهدای بعد از جنگ هستند و همه با هم رفیق بودند. او سال‌ها قبل از شهادت «شهید» شده بود وقتی حمیدرضا شهید شد، با من تماس گرفتند و گفتند بالای سر سردار حاج قاسم سلیمانی یک جایی هست، می‌خواهیم، حمید را آنجا دفن کنیم. گفتم: برای من فقط مهم است در گلزار باشد وگرنه کجای گلزار باشد برایم مهم نیست، برای خودش هم مهم نبود چون همیشه می‌خواست، ناشناس باشد. نیم ساعت بعد زنگ زدند و گفتند: در اینجا به بتن خورده‌ایم و حالا مزارش دقیقا کنار دوستانش از جمله محمدجواد است که هر وقت کرمان بود، می‌رفت پیش آنها. اگر بخواهم صادقانه بگویم از همان زمان که محمدجواد و بقیه دوستانش شهید شدند، حمیدرضا هم شهید شده بود. توی این ۱۸ سال خدمتش نه یک ساعت مصاحبه‌ای از او داریم نه یک ساعت فیلم. نمی‌گذاشت از او فیلم بگیرند. یک روز آمد کرمان و رفتیم توی یک باغ در ماهان. بچه‌ها به‌زور از او فیلمبرداری کردند، شب که آمدیم خانه، گفت: نمی‌نشینم و شام نمی‌خورم، دوربین‌تان را بدهید تا فیلم را پاک کنم. اهل تبلیغات نبود، می‌گفت: تبلیغات برای من نیست. من کار دیگری دارم. شهید هاشمی دنبال حرف حق بود دومین خصوصیتش هم وابستگی به حضرت آقا بود. بعضی مواقع می‌گفت: بابا! حضرت آقا یک حرف‌هایی می‌زند که بعضی وقت‌ها با آن چیزهایی که ما در دانشگاه خوانده‌ایم جور در نمیاد، اما ایشان ارتباطاتی دارد که به آن ایمان دارم به همین خاطر اوامر ایشان قابل اطلاعات است و ذره‌ای شک نمی‌کنم. مسؤولانی که بعد از شهادت حمیدرضا به خانه ما آمدند و از نظر درجه بالاتر از او بودند. این وابستگی حمید به آقا را تایید کردند و می‌گفتند او با کمال شجاعت در جلسات هم آن حرفی که احساس می‌کرد حق است و در خط آقا قرار دارد را می‌گفت. حمید می‌گفت: اگر ۱۰۰ تا ۱۰۰ تا از ما بمیریم بهتر از این است که خمی به ابروی آقا بیاید و هیچ‌کس جرات نمی‌کرد وقتی حمید هست، کوچکترین انتقادی در مورد آقا بکند. ماجرای یک تعقیب و گریز درس‌آموز یک بار در بلوار جمهوری اسلامی می‌رفتیم، یک جوان بدجور از ماشین ما سبقت گرفت و پیچید جلوی ماشین، حمیدرضا بلافاصله او را تعقیب کرد، هر چه گفتم بابا ولش کن. اما تعقیب کرد و نزدیک فرودگاه توانست به او برسد. چند لحظه او را نگاه کرد. او هم جرات نداشت از ماشین بیرون بیاید. حمید در ماشین را باز کرد و پسر جوان را ماچ کرد و گفت: دیگه از این کارها نکن. راننده بیرون آمد و یک عالمه فحش به‌خودش داد و گفت: دیگه از این غلطا نمی‌کنم @madare0120
. غیرت؛ ویژگی بارز مرد اسرارآمیز شهید حمیدرضا هاشمی چند ساعت قبل از شهادت وقتی متوجه حمله اشرار به یک داروخانه می‌شود، سریع خودش را به آنجا می‌رساند و بعد از فراری دادن اشرار، چند خانم که در داروخانه بودند را با ماشین شخصی خودش به منزل‌شان می‌رساند، اما او بارها و بارها این غیرت و مردانگی را ثابت کرده بود، حتی زمانی که مسؤولیتی نداشت. آقای هاشمی می‌گوید: کلاس دهم بود، سر چهارراه احمدی دو تا جوان مزاحم یک خانم شده بودند، حمیدرضا به آنها اعتراض کرده بود و یکی از آنها از مغازه کفاشی یک تیغ برداشته بود و به حمید چاقو زده بود. یکی از همکارانم متوجه شده بود و با من تماس گرفت و گفت: حمید چاقو خورده، می‌خواستم پیگیری کنم، اما گفت: بابا نمی‌خواد، من که زخم‌ها را بخیه زده‌ام و حالم خوب است. چرا حاج قاسم «شهید هاشمی» را به سوریه نبرد؟ آن طور که پدر شهید هاشمی تعریف می‌کند او به حاج احمد کاظمی و شهید امیر صیادشیرازی علاقه داشت. با حاج قاسم رابطه‌اش خیلی خودمانی و صمیمی بود. چند بار تقاضا کرده بود به سوریه برود. می‌گفت: بابا! هر وقت به حاج قاسم می‌گویم من را به سوریه ببر. می‌زند، پس گردنم و می‌گوید: اینجایی که تو هستی از سوریه مهمتر است. بعد از لیسانس هم کارشناسی ارشد اطلاعات استراتژیک گرفته است، وقتی دانشگاه می‌رفت، می‌پرسیدم چه رشته‌ای می‌خوانی؟ می‌گفت حقوق بین‌الملل! نه تنها از رشته‌اش خبر نداشتم، حتی از درجه و مقامش هم بی‌خبر بودم و بعد از شهادتش خیلی چیزها را متوجه شدم. یکی، دو بار اصرار کردم برو دکترایت را در تهران بگیر چون با تحصیلات بالاتر می‌توانی، بهتر خدمت کنی، گفت: یک دکترایی بگیرم که کیف کنی بابا!. حالا می‌فهمم، منظورش چی بود. در این ۱۸ سالی که خدمت کرد، حتی یک لحظه هم حمید را با لباس ندیدم، البته ۹۰ درصد مواقع هم به خاطر اینکه امنیتی بود، لباس فرم نمی‌پوشید. چند سال قبل به شوخی و با زبان محلی گفتم: از این قبه‌ها که سر شانه می‌زنند به تو نداده‌اند؟ گفت: دو، سه تا دادن، اما پشیمان شدند، می‌خواهند پس بگیرند. اصلا اهل این حرف‌ها نبود، یک جوری فکر می‌کرد که من هم عقلم قد نمی‌دهد و او را نشناختمش. لبخند ماندگار فرمانده حمیدرضا قبل از اینکه وارد سپاه شود، تکواندو کار می‌کرد، دو بار هم در تیراندازی در سطح ایران اول شد. خیلی هم شوخ‌طبع بود، به قول دوستانش هنر حمید این بود که با هر شخصی شوخی مربوط به خودش را انجام می‌داد، اصلا نمی‌توانست ساکت بماند، اهل سکوت نبود. خانه ما که می‌آمد، بچه‌ها را سوار کولش می‌کرد، بازی می‌کردند، می‌گفتم: کف خانه فرو می‌ریزد و می‌روی توی خانه همسایه، می‌خندید و می‌گفت: اگر خواستیم، بیفتیم توی خانه همسایه، حتما یاالله می‌گوییم. با نیروهایش آنقدر شوخی می‌کرد که باورشان نمی‌شد او فرمانده آنهاست. هرچقدر سر کار قاطع بود، اما بیرون از فضای کاری همیشه اهل خنده و شوخی بود. حمید از نوربالا هم نوربالاتر زده بود هیچ‌وقت هیچ چیزی را بروز نمی‌داد مگر اینکه از لحن صحبتش می‌فهمیدیم. هر زمان دوستانش در زاهدان شهید می‌شدند، زنگ که می‌زد از لحن صحبتش متوجه می‌شدیم یکی از بچه‌ها شهید شده است. روز قبل از شهادتش به من زنگ زد، دیدم صدایش خیلی گرفته، گفتم: چی شده بابا؟ دوستات شهید شدند؟ گفت: بدتر از شهادت دوستام. سه چهار تا خانم توی کوچه بودند، دو، سه بار گفتم متفرق شید، اما یک توهینی به سپاه کردند که آنقدر بی‌ادبانه بود که اینچنین توهینی را توی عمرم نشنیده‌ام، فردا بعدازظهر، همان ساعت شهید شد. حال حمید از خیلی قبل از شهادتش خراب شده بود، وقتی توی جبهه بودیم، به شوخی می‌گفتند: فلانی نور بالا می‌زنه یعنی به شهادت نزدیک می‌شود. گفتم حمید از نوربالا هم بالاتر زده است، ۲۶، ۲۷ روز قبل از شهادتش رفته بودیم زاهدان. روز آخر که می‌خواستیم، خداحافظی کنیم، گفت من دارم می‌روم سرکار و ظهر نمی‌توانم، بیایم. ظهر دیدم، پیدایش شد. گفت: آمدم خداحافظی کنم. رفتیم راه آهن. در محوطه اولی راه‌آهن سه بار رفت دم در و برگشت و خداحافظی کرد و هر سه بار هم دست من را بوسید. @madare0120
مدار 01:20
. غیرت؛ ویژگی بارز مرد اسرارآمیز شهید حمیدرضا هاشمی چند ساعت قبل از شهادت وقتی متوجه حمله اشرار به ی
. خون من سرخ‌تر نیست مسائل اخلاقی را خیلی رعایت می‌کرد. یک روز قبل از شهادتش جوانی را در خیابان گرفته بودند، پدرش وقتی می‌آید به او یک سیلی می‌زند، حمید توی تلفن برایم گفت: دستم را کشیدم که توی گوش این مرد بزنم، اما خجالت کشیدم. به او گفتم اگر به بچه‌ات محبت می‌کردی، نمی‌آمد توی خیابان، حالا او را جلوی چشم من کتک می‌زنی؟ آن خانم‌هایی که در داروخانه زاهدان نجات‌شان داده بود را هم می‌توانست بدهد دست یکی از نیروهایش تا آنها را به خانه برساند، اما با ماشین شخصی خودش آنها را به خانه‌شان برد. فردای آن روز که توی تلویزیون عکس حمید را دیده بودند، او را شناختند و به خانه آمدند و تشکر کردند. برای کارشناسان نظامی هم این سوؤال است که حمید آن جلو چکار می‌کرده است؛ بارها گفتم بابا خودت جلو نرو! می‌گفت: مگر خون من از خون بقیه سرخ‌تر است، آنها هم زن و بچه و پدر و مادر دارند، حالا که مهارت من بیشتر است، باید جلوتر باشم. به درجه‌هایش افتخار نمی‌کنم به این افتخار می‌کنم که صادقانه خدمت کرد و ان‌شاء‌الله خدا از او راضی باشد. شهادتش روی چشمم اما دوری حمیدرضا خیلی سخت است من می‌فهمیدم و یقین داشتم، حمیدرضا، شهید می‌شود، اما هیچ پدری نمی‌تواند به زبان بیاورد که بچه من می‌خواهد، برود، شهادتش روی چشمم، عاشق شهادت بود، به آرزویش رسید، هر پدر و مادری آرزو دارند، بچه‌های‌شان به آرزوی نیک‌شان برسند، اما دوری خیلی سخت است. اولین کاری که پدر بعد از شهادت پسر کرد وقتی به خانه حمیدرضا در زاهدان رسیدم و یقین پیدا کردم، شهید شده است، اولین کاری که کردم، دو رکعت نماز شکر خواندم که او به آرزویش رسید. در غسال‌خانه دیدمش، ۲۵ بخیه روی سینه‌اش خورده بود، الان می‌فهمم، امام حسین علیه السلام در کربلا چه کشید. من که خاک پای امام نمی‌شوم، اما حالا حال ایشان را می‌فهمم با اینکه می‌دانم، حمیدرضا خودش، عاشق شهادت بود. @madare0120
تروریست جولانی: 🔹ما  روابط عادی با اسرائیل را می خواهیم اما اگر اسرائیل بلندی‌های جولان را که از مناطق به رسمیت شناخته شده بین‌المللی سوریه است، اشغال کند و مهم‌تر از همه، اگر توافق بین سوریه و اسرائیل را نقض کند و حائل را تصرف کند. پس این یک گام دوستانه نیست. 🔹پیش از این اسرائیل حضور خود در سوریه را به بهانه حزب الله و ایران توجیه می کردند، اما اکنون نه حزب الله وجود دارد و نه ایران و تا زمانی که ما هستیم، وجود نخواهند داشت.  بنابراین اسرائیل باید از این بهانه دست بردارد و به اشغال سوریه پایان دهد 🔹هیچ خدمت اجباری در سوریه وجود نخواهد داشت، این خدمت کاملاً داوطلبانه خواهد بود. 🔹همچنین در تلاش هستیم تا در روزهای آینده دستمزد کارگران را ۴۰۰ درصد افزایش دهیم. 🔹اولویت اول بازسازی خانه های ویران شده و بازگشت آوارگان تا آخرین چادر است. @madare0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییع پیکر شهید علی احمدی در ستاد نیروی صابرین سپاه شهید علی احمدی، رزمنده نیروی ویژه تیپ صابرین نیروی زمینی سپاه پاسداران که در حین ماموریت رزمایش عملیاتی شهدای امنیت جنوب شرق کشور مجروح شده بود که به شهادت رسید. @madare0120
مدار 01:20
عضو هیات رئیسه مجلس توقف ابلاغ قانون عفاف و حجاب را تایید کرد 🔹سلیمی، عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسل
دبیر ستاد امر به معروف: 🔹این فتح بابی برای قانون‌شکنی در آینده است که هرکس توان نقض قانون دارد، می‌تواند قانون را اجرا نکند. 🔹دولت می‌توانست با اصلاحیه‌ای پس از ابلاغ قانون، جلوی این فتح باب را بگیرد؛ اما عده‌ای در دولت به دنبال قبح‌زدایی از هنجارشکنی‌های برخی هستند. @madare0120
ما هم اینجا با "مستند جاذبه" سرگرمیم..! @madare0120
🔴حضور مهدی جهانگیری در جلسات رئیس جمهور! برای اینکه یجوری به این دولت وصل بشید حتما باید سابقه یه جرم سیاسی و مذهبی و اقتصادی و ضدارزشی و ضد انقلاب و فتنه گری و... داشته باشید! فقط ادم سالم توشون پیدا نمیشه! @madare0120
. 🔴همدستی آشکار پوتین و اردوغان در روی کار آمدن تروریست ها! 🔻فعالیت سفارت روسیه در دمشق ادامه دارد ▪️رویترز: روسیه 2 پایگاه اصلی خود در سوریه را ترک نمی‌کند 🔹 وزارت امور خارجه روسیه با وجود نا‌آرامی‌ها در سوریه اعلام کرد که فعالیت سفارت این کشور در دمشق ادامه خواهد داشت. 🔹 چهار مقام سوری به رویترز گفتند که روسیه در حال عقب‌نشینی ارتش خود از شمال سوریه و پست‌های خود در کوه‌های علوی است، اما دو پایگاه اصلی خود را ترک نمی‌کند. @madare0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ضرب و شتم وحشیانه طلال مخلوف برادر زاده أنيسة مخلوف همسر حافظ اسد در لاذقیه توسط تروریست ها @madare0120
💬 کنایه جالب علی مطهری به اردوغانِ منافق @madare0120
یه سری رسانه داریم که کارشون عادیسازی و زمینه چینی برای هنجارشکنان حوزه حجاب و عفاف هست! مثلا همین رسانه هر هفته به بهانه فوتبال فقط عکسها و مطالب مربوط به حضور زنان در ورزشگاهها رو کار میکنه یا اغلب عکسهای مربوط به ورزش‌های زنان رو نیز منتشر می‌کنه! الان هم مثلا انقدر شعور نداره که بفهمه حکومت شیعه و اسلامی در ایران با لبنانی که حکومتش شیعی و اسلامی نیست فرق داره! لبنان یا عراق و... گرچه کشورهایی هستند که شیعیان و مسلمانان زیادی دارند، منتها اولا جمعیت غیر مسلمان آنها هم کم نیست، ضمن اینکه حکومتشان هم حکومت خالص اسلامی نیست و بصورت جمعی توسط شیعیان و سنی ها و مسیحیان و... اداره می شوند هر وقت لبنان هم شد جمهوری اسلامی لبنان و نوع حکومت شد اسلامی، در اونجا هم با بی حجابی مقابله می شود! این رسانه های مزدور و جاده صاف کن، اول با گشت ارشاد مخالف بودند، الان که گشت ارشاد جمع شده با جریمه مخالفت می‌کنند! اگر مسئولین و تصمیم گیران کشور اندک عقلی داشته باشند باید ببینند که مشکل اینها نوع برخورد با بی حجابی نیست! بلکه خودِ برخورد با بی حجابی است! پ ن: وظیفه حکومت اسلامی است که از منکر علنی در جامعه جلوگیری کنه @madare0120
🔹هشدار سعید محمد به دولت و مجلس: دلار را دریابید پیش از آنکه دلار شما را درنوردد! @madare0120
. ⭕️ فیدان: آماده میانجیگری میان آمریکا و دولت جدید سوریه هستیم وزیر خارجه ترکیه در مصاحبه با العربیه: 🔺آماده‌ایم به عنوان یک میانجی بین واشنگتن و مقامات دولت جدید سوریه عمل کنیم. 🔺ترکیه در حال هماهنگی اقدامات در زمینه شرایط سوریه با مقامات عربستان سعودی در بالاترین سطوح است. 🔺با توجه به آگاهی ایران از شرایط جدید، فکر نمی‌کنم سوریه عرصه اختلاف باشد. @madare0120
مدار 01:20
🔹هشدار سعید محمد به دولت و مجلس: دلار را دریابید پیش از آنکه دلار شما را درنوردد! @madare0120
. ⛔️ شگرد جدید همتی و فرزین برای گران کردن دلار دلار نیمایی رفت و دلار تجاری آمد اما احسان سلطانی، اقتصاددان و پژوهشگر با اشاره به سابقه موضوع، می‌گوید نام جدید، اسم رمز گران‌سازی رسمی ارز است. دلار نیمایی از روز شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳، جای خود را به دلار تجاری داد. آن سامانه رفت و سامانه جدیدی آمد تا به گفته مسئولان بانک مرکزی بر اساس توافق عرضه‌کننده و متقاضی، قیمت ارز را کشف کند! احسان سلطانی، اقتصاددان و پژوهشگر، در ارزیابی سیاست جدید بانک مرکزی گفت: جایگزینی دلار تجاری با دلار نیمایی اسم رمز گران‌سازی رسمی نرخ ارز است. او به اجرای این سیاست توسط بانک مرکزی در سال ۱۳۹۷ اشاره کرد و گفت: آقای همتی آن زمان گفت برای کاهش نرخ، لازم است سامانه جدیدی راه‌اندازی شود و سامانه نیما را راه‌اندازی کرد اما دلار از حدود ۷ هزار تومان رفت به کانال ۱۲ هزار تومان! سلطانی درباره این گزاره که به دلیل اختلاف نرخ ارز بین سامانه نیما و بازار آزاد، صادرکنندگان حاضر نیستند ارز خود را در سامانه عرضه کنند، گفت: مگر می‌شود یک دولت نتواند اقتدار خود را اعمال کند و مگر می‌شود که یک‌عده از قانون تمکین نکنند؟ چگونه می‌توانند با دختربچه‌ها برخورد کنند اما قانون‌شکن‌ها را نمی‌توانند به اجرای قانون وادار کنند؟ او ادامه داد: این‌ها حرف‌های بی‌پایه است. دولت می‌تواند به هزار راه و روش آنان را مجبور کند ارز خود را بازگردانند. می‌تواند حساب‌های‌شان را مسدود کند، آب و برق‌شان را قطع کند و… اما نمی‌کند چون قرار نیست قیمت ارز کنترل شود. دنبال بهانه‌ای هستند برای گران‌کردن ارز. این پژوهشگر اقتصادی، شیوه تازه گران‌کردن ارز را شگرد وزیر اقتصاد خواند و گفت: من خودم چند بار از زبان آقای همتی شنیدم که نرخ دلار در بازار آزاد ربطی به دولت ندارد. بارها گفته است ما آن بازار را به رسمیت نمی‌شناسیم و اصلا بازار آزاد نداریم. حالا می‌گوید نرخ ارز در سامانه نیما با نرخ بازار آزاد خیلی فاصله دارد و این نرخ‌ها باید به هم نزدیک شود! سلطانی بار دیگر دلار تجاری را اسم رمز گران‌سازی رسمی نرخ ارز خواند و افزود: توافق یعنی هر قیمتی که می‌توانی و ممکن است بفروش. هر کس هر چه زورش رسید قیمت بگذارد. او مبادی تحصیل ارز را برشمرد و افزود: آقایان یک روش جدید برای تحصیل مال پیدا کرده‌اند. کالایی را با دلار ۵۰ تومانی آماده صادرات می‌کنند و حالا می‌توانند ارز حاصل از صادرات‌شان را ۶۰ تومان بفروشند. وزارت اقتصاد و بانک مرکزی هم این روش‌ها را تسهیل می‌کنند. آقای سلطانی اشاره کوتاهی به وضعیت معیشت مردم کرد و گفت: آقایان متوجه نیستند که مردم نمی‌توانند فشار بیشتری تحمل کنند. سلطانی وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی را به تفکرات کارگزارانی متهم کرد و ادامه داد: این بلا را تفکر کارگزاران بر سر اقتصاد ایران آورد که همه‌چیز را دلاری کرد. الان شما میوه ایرانی را به قیمت دلاری می‌خرید، چه سیب باشد و چه انار. گوشت را به قیمت دلاری می‌خرید و… فقط به دستمزد که می‌رسد کسی نگران سرکوب قیمت‌ها نیست و نمی‌گوید قیمت مزد کارگر باید به قیمت جهانی نزدیک شود. این پژوهشگر اقتصادی به افزایش تورم در ترکیه و آرژانتین اشاره و اضافه کرد: الان در ترکیه هر ۶ ماه یک بار دستمزدها ترمیم می‌شود. درآمد مردم ترکیه در این ۱۰ سالی که من درآوردم، نسبت به دلار کمتر نشده که بیشتر هم شده است. جالب است بدانید در آرژانتین الان دستمزدها و حقوق بازنشسته‌ها ماهانه تعیین می‌شود. من حساب کردم با این‌که تورم خیلی بالا رفته اما نسبت به دلار توان خرید مردم افت نکرده است. @madare0120
❌️ حمله‌ی روزنامه‌ی قالیباف به «سوپرانقلابی‌گری» روزنامه‌ی «صبح نو»، رسانه‌ی جریان محمدباقر قالیباف، در شماره‌ی دوشنبه تیتری با این عنوان منتشر کرده است: خیز سوپرانقلابی‌گری برای تحریف انقلابی‌گری. این روزنامه، قالیباف را لیدر جریان «انقلابی‌گری» می‌داند و هواداران جلیلی و حجاب و اقتدار و محور مقاومت و... را سوپر انقلابیون می‌نامد! @madare0120
. سرکرده رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو: گفتم خاورمیانه را تغییر خواهیم داد و در واقع در حال تغییر آن هستیم. من با ترامپ درباره لزوم تکمیل پیروزی صحبت کردم. یک سال پیش گفتم: ما خاورمیانه را تغییر خواهیم داد و در واقع در حال تغییر آن هستیم. سوریه همان سوریه نیست، لبنان همان لبنان نیست، غزه همان غزه نیست و ایران همان ایران نیست، بلکه بازوی ما را احساس کرد. ما با قدرت عمل می کنیم تا امنیت را برای همه کشورهای منطقه به ارمغان بیاوریم. چالش‌های بیشتری، هم علیه ایران، هم در برابر نیروهای نیابتی‌اش و هم دیگر تهدیدات احتمالی در پیش روی ما هستند به یاد می‌آورم که برای دهه‌ها سوریه دشمن اسرائیل بود. بارها و بارها به ما حمله کرد، به دیگران اجازه داد از خاکش به ما حمله کنند، به ایران اجازه داد که حزب‌الله را از طریق خاک خود مسلح کند. برای اطمینان از اینکه آنچه بود، دیگر تکرار نخواهد شد، ما در روزهای اخیر یک سری اقدامات شدید انجام دادیم. به همراه وزیر دفاع کاتز، به ارتش اسرائیل دستور دادم تا تهدیدات احتمالی از جانب سوریه را خنثی کند و از تسلط عناصر تروریستی در نزدیکی مرزهای ما جلوگیری کند. «نعیم قاسم» دبیرکل حزب‌الله دیروز به صراحت گفت: «حزب‌الله مسیر تدارکات نظامی خود را از طریق سوریه از دست داده است». این سخنان البته شواهد دیگری از آسیب شدیدی است که ما به کل محور ایران وارد کرده ایم. من می‌خواهم هشدار بدهم: ما متعهد به جلوگیری از تجهیز مجدد حزب‌الله هستیم. به ایران می گویم برای جلوگیری از آسیب رساندن شما به ما، به اقدامات لازم علیه شما در هر عرصه و در هر زمان ادامه خواهیم داد. دیشب دوباره همه اینها را با دوستم، دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا در میان گذاشتم. ما در مورد لزوم تکمیل پیروزی اسرائیل صحبت کردیم. @madare0120
غزه مظلوم... @madare0120