eitaa logo
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
576 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
147 ویدیو
67 فایل
مادرانه، تلاشِ جمعیِ مادران؛ برای بالندگیِ خود، فرزندان، خانواده و ایران اسلامی. 🔰 از طریق شناسه‌ی زیر @madaremadari در «پیام‌رسان‌ بله» با ما مرتبط شوید. ble.ir/madaremadary
مشاهده در ایتا
دانلود
پسرم علی عاشق نذری‌های بزرگه. چه نذری دادن‌های خیابونی، چه نذری بردن به مسجد، چه سفره‌های خونگی. ماه رمضان براش با سفره‌های بزرگ افطار معنا پیدا می‌کنه. امسال به یاد توزیع نان شبانه‌ی حضرت علی (ع) درب خانه‌ی یتیمان، در مراسم شب قدر بین کودکان مسجد نانی که با کمک هم پختیم رو توزیع کردیم و این سری به یاد مظلومیت بچه‌های فلسطین و غزه. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
ما مادرها همیشه در حال مراقبت چشم‌های بچه‌هامون هستیم. نگرانیم که تصاویر و انیمیشن‌های نامناسب روی زوایای روح و ذهن‌شون اثر مخربی نداشته باشه. هربار که به تصاویر زنده و دردناکی که اون بچه‌ها تو بیمارستان دیدن فکر می‌کردم، تمام بدنم می‌لرزید و از خودم می‌پرسیدم که چه بلایی به سر روح و آینده اون بچه‌های معصوم اومده. ما مادرها این‌سوی دنیا برای فرزندان‌مون در سرزمین زیتون اشک می‌ریختیم و دل‌هامون از این‌همه ظلم سخت گرفته بود. پویش این ماه مادرانه حکم مُسکن داشت. اینکه قراره دست جمعی یه کاری بکنیم که بقیه آدم‌ها تو مسیر ظلم‌ستیزی و دعا برای کودکان فلسطین شرکت بکنن، برامون مثل آرام‌بخش عمل کرد. دل‌مون می‌خواست قبل از روز قدس یه افطاری ساده با دست‌نوشته «دعای مستجاب افطارم، نذر کودکان مظلوم فلسطین» پخش کنیم تا شاید یه تلنگر کوچیکی برای هم‌بستگی بیشتر جهت حضور تو راهپیمایی روز قدس باشه. تو محله که راجع به پویش گفتم دوستان پیشنهاد توزیع افطاری تو صف نونوایی رو دادن. پیشنهاد جذابی بود، توی صف همه جور آدمی هست. یکی با کمک مالی، یکی با درست کردن پک و فرستادنش کمک می‌کرد و همسر همیشه همراه برام وسایل درست کردن افطاری گرفت. برای افطار کلی مهمون داشتم و کمر درد امونم رو بریده بود. اما با مدد حضرت صاحب پسرک به کمکم اومد. تمام بسته‌بندی‌ها رو آماده کرد و همسر دست‌نوشته‌ها رو نوشت و چسبوند. دست پسرکم رو گرفتم و بسته‌های افطاری رو تو صف نونوایی محله تقسیم کردیم. حالا کمی آرومم، ما اینجا دعاهای مستجاب افطارمون رو نذر مقاومت و فرج کردیم. 🖊سمیه رضایی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
چند روزی بود خیلی ذهنم درگیر بود تو این چند روز آخر مونده به ماه رمضان بتونم کاری انجام بدم. تا اینکه به پیشنهاد خواهر شوهر گرامی ایستگاه سوم رو پیشنهاد دادیم توحید شهر باشه. روز موعود فرارسید. وسایل مورد نیاز توسط یکی از خواهرها و البته همسرش که خدا خیرش بده و پای کار بود آماده شد. سر ساعت یکی‌یکی خانم‌ها و دخترخانم‌های نوجوان‌مون برای کمک اومدن پای کار. بساط درست کردن ساندویچ فلافل پهن شد. ساندویچ‌ها آماده شد و البته که چقدر با برکت بود این ساندویچ‌ها و کتری‌های آب‌جوش هم آماده چای دم کردن برای افطار. یکی دو ساعت زودتر دوتا از خانم‌ها و نوجوان‌ها برای واحد کودک و تبیین راهی پارک شدن و در این بین همسایه‌ی عزیز همیشه پای کار، خودش و ماشینش زحمت ایاب و ذهاب رو کشیدن. فضای پارک خیلی خوب بود. بچه‌ها همراه مادرها یکی‌یکی جمع شدن و پرچم اسرائیل رو به کف کفش چسبوندن که انشاالله برای همیشه نیست و نابود بشه و در این بین یکی از خواهرها هم زحمت تبیین رو کشیدن. نزدیک اذان و صدای دلچسب ربنا و اذان توی پارک حس و حال عجیبی داشت. ساندویچ‌ها و چای بین مردم پخش شد و البته از کاسب‌های روز شنبه بازار هم پذیرایی شد که کلی دعا کردن. خداروشکر همه چیز عالی پیش رفت. خدا خیر بده بانیان و همه‌ی کسانی رو که پای کار بودن. به امید آزادی قدس شریف و مردم فلسطین. 🖊اعظم جلمبادانی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
برای ماه رمضان منزل خودمان نبودم و قرار بود به مدت یک ماه کنار پدر و مادرم باشم. با بچه‌ها و شرایط بارداری، تصور اینکه بخواهم در این شرایط فعالیت فوق برنامه‌ای هم داشته باشم، برایم سخت بود چون زحمت پدر و مادرم مضاعف می‌شد. اما ناراحتی و درد هم‌کیشانم در فلسطین رهایم نمی‌کرد. اینکه در آستانه ظهور باشیم و من قطره‌ای از دریا نباشم‌، عذابم می‌داد. دلم می‌خواست حرکتی، تجمعی، شوری به پا کنم و هموطنان پاک فطرتم را به مسئله قدس حساس کنم اما در توانم نبود. تا با پویش مادرانه مواجه شدم. دیدم بهترین و امکان پذیرترین پیشنهاد است. بالاخره با پدر و مادر مطرح کردم، بسیار استقبال کردند و به لطف خدا کار در سطحی فراتر از تصورم انجام شد. شله‌زردی تهیه کردیم و طوماری از «وظایف در قبال فلسطین» به آن چسباندیم و «دعای مستجاب افطارم نذر کودکان فلسطین» را بر آن نوشتیم. بین همسایگان و فامیل از دیدگاه‌های مختلف توزیع کردیم. به امید گسترش گفتمان حق. 🖊نجمه نصر اصفهانی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
با بچه‌ها دور هم نشستیم، هم روزه اولی میان‌مان بود، هم طفل خردسال. یکی خرماها را داخل بسته‌ها می‌گذاشت، دیگری برگه‌ها را با قیچی برش می‌داد. یکی نان‌ها را داخل کیسه می‌گذاشت و دیگری برگه را روی بسته‌ها می‌چسباند. و من در دلم غصه‌دار مادرانی بودم که کفن فرزندان‌شان را به آغوش می‌کشند، شاید فرزندانی با همین سن‌ و‌ سال و قد و بالا و همین شیرین‌زبانی‌ها. وقت اذان که شد، بسته‌های آماده شده را به مسجد سادات اخوی بردیم و پس از اتمام نماز میان نمازگزاران توزیع کردیم؛ به این امید که شاید در میان این جمع دعای یکی مستجاب شود. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
با اتفاق‌هایی که افتاد (حمله به کنسولگری ایران در سوریه) دلم نمی‌اومد کاری انجام ندیم، می‌خواستم یک کاری هرچند کوچک انجام بدم. از دوستان ایده خواستم ایده رو که دادن با دوستان مسجدی مشورت کردم قرار شد با هم جمع بشیم و اون جملات رو به صورت دست نوشته روی کاغذ بنویسیم و روی ظرف‌های غذا که قرار به عنوان سحری به نمازگزاران بدن قرار بدیم. بعد چون مشکلی برای دوستم پیش اومد نتونستیم بنویسیم و یک‌ متن پیدا کردیم و دادیم به تعداد سیصد تا چاپ کنند. علاوه بر اون به یکی از همسایه‌ها که خطش خوبه زنگ زدم و گفتم که می‌خوام برام چیزی بنویسی، اون بنده خدا هم با وجود اینکه افطار مهمان داشت قبول کرد، مقواها رو برداشتم و بردم خونه‌شون و نوشت اومدم خونه با وقت کمی که داشتم یک تزیین کم کردم و رفتم مسجد و زدم به دیوار. خانم‌هایی که اونجا بودن هی می‌پرسیدند این چیه من هم براشون توضیح می‌دادم و اونها هم دعا می‌کردن. 🖊ملیحه حسین زاده *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
چند ساعتی به اذان مغرب مانده بود. روایت دوستان از افطاری‌هایی که نذر کودکان مظلوم فلسطین پخش کرده بودند توی سرم می‌چرخید و حس جا‌ماندن از قافله بهم می‌داد. سری به یخچال زدم، دیدم پنیر و سبزی دارم ولی نان ندارم. همسرم بنا بود امشب افطار سرکار بمانند و امیدی به خرید نان هم نبود. به همسایه مهربانم پیام دادم و درخواست نان قرضی کردم که از قضا نان همسایه هم تمام شده بود. داشتم به بی‌توفیقیم فکر می‌کردم و زندگی پس از زندگی می‌دیدم. نیم ساعت به اذان همسرم زنگ زدند و گفتند دارند به منزل می‌رسند! سریع سفارش خرید نان را دادم و شروع به نوشتن کاغذهای کوچک «دعای مستجاب افطارم نذر کودکان مظلوم فلسطین» کردم. فرصت چندانی نداشتم و تا سه دقیقه به اذان موفق شدم حدود پانزده لقمه آماده کنم. همراه دخترم کوچه را دویدیم و وسط اذان، به پارک رسیدیم. توفیق پیدا کرده بودم؛ هر چند خیلی کم... 🖊عارفه آقازاده *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
▫️دیروز برای همایش مقلوبه به یکی از بوستان‌های شهرمون رفتیم. من و دوستان مادرانه قسمت کودک رو قبول کرده بودیم. اونجا مشغول رنگ‌آمیزی پرچم با کمک بچه‌ها و بادکنک بازی و... بودیم. دختر بزرگم در حال کمک به ما بود و در این بین به قسمت اصلی همایش رفت. وقتی اومد ازم پرسید مامان مقلوبه چیه و میشه واسه سحر درست کنیم؟ گفتم آره و بعد اومدن به خونه با همدیگه درست کردیم خیلی خوشش اومد. مخصوصا اون قسمتش که من مقلوبه رو برگردوندم و با صدای بلند گفتم به نیت سرنگونی اسرائیل، بعد دخترم گفت نه مامان بگو «دعای مستجاب سحرم نذر کودکان مظلوم فلسطین»، منم گفتم إن‌شاالله. ▫️دوست قدیمی‌ای دارم که هر ماه یک بسته غذایی به خیریه مون تقدیم می‌کنه. این ماه که بسته رو به دستم رسوند بهش گفتم ما یک پویش داریم به نام غزه و براش کامل توضیح دادم و گفتم اگه شما موافقی من قبل اینکه بسته روبه خانواده نیازمند برسونم، روی یک برگه بنویسم این بسته غذایی و دعای مستجاب شما خانواده محترم نذر کودکان مظلوم فلسطین، یهو دوستم گفت آخرشم بنویس و تعجیل در فرج. خلاصه که منم نوشتم و امیدوارم با ظهور مهدی فاطمه همه‌ی مشکلات جوامع اسلامی برطرف بشه و نابودی اسرائیل رو ببینیم. 🖊سیده حمیده فاطمی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
چندین بار نیت کردم که در پویش ماه شرکت کنم اما به دلایلی نمی‌شد. هر روز موقع افطار با یاد مردم غزه و دعا براشون افطار می‌کردم اما دلم می‌خواست کاری بکنم. بالاخره دیدم حالا که شرایطش رو ندارم، حداقل در حد وسع کاری بکنم. تصمیم گرفتم این حلوا رو درست کنم و ببرم برای جمعی از دوستان و شیعیان امیرالمومنین تا موقع افطار به یاد مردم غزه هم باشند و دعاهاشون رو سرازیر کنند برای فلسطین و غزه. 🖊اعظم یعقوبی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
گزارش شُسته رُفته از یک ایستگاه افطاری! صبح بسم الله گفتیم و رفتیم دنبال لوازم و خرید برای افطاری خیابونی. قد وانت بار زدیم و بچه‌ها رو لابه‌لای وسایل جا دادیم. به کمک و همت نوجوان‌هامون، ساندویچ‌ها رو پیچوندیم و نوشته‌ها رو بهشون آویزون کردیم و لوازم ایستگاه رو آماده کردیم. عصری رفتیم پارک مرکزی شهرک توحید و ایستگاه رو آماده کردیم. کم‌کم بچه‌ها اومدن و به زبان دوست داشتنی ِبازی و کاردستی و نقاشی تبیین شدن. بچه‌های تبیین هم کنار ایستگاه و حومه مشغول صحبت با مردم شدند. کم‌کم وقت اذان مغرب شد. صوت ربنا و اسماالحسنی توی پارک پخش شد. با نوای اذان چای و افطار رو بین مردم پخش کردیم و کنار هم نشستیم و افطار کردیم. البته از کاسب‌های شنبه بازار کنار پارک هم غافل نشدیم و براشون افطار بردیم. 🖊زهرا جلمبادانی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
نمی‌دونم چه جوری برای نعمت دوستان مومنی که دعوت افطاری با نیت دعا و استغاثه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و نجات مردم مظلوم غزه را لبیک گفتند خداروشکر کنم. در عرض چند روز هر کدام بانی یک یا چند مورد از اقلام افطاری شدند، از صبح جمع شدند و کنار هم سبزی پاک کردند و سوپ بار گذاشتند و حلوا پختند، چند ساعت زودتر خودشون رو به مسجد رسوندند و در آوردن وسایل و انداختن سفره افطار کمک کردند. الهی که خدا به دل‌ها و نیت‌های پاک‌شون نگاه کنه و دعای مستجاب افطار همه ما نجات کودکان غزه هرچه سریعتر با فرج و ظهور مولا و صاحب‌مون حضرت بقیه الله اجابت شود. 🖊فاطمه سادات طیبی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
روایت‌های کانال، همدلی مادرها رو نشون می‌داد و دلم می‌خواست تو این همدلی منم سهیم باشم، تا اینکه آخرین روز ماه رمضان توفیق شد در پویش این ماه مادرانه شرکت کنم و با پخش شله زرد نذری برای همسایه‌ها سهم کوتاهی در دعا برای کودکان غزه داشته باشم. 🖊عطیه گلستان نژاد *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)