بعد از برگزاری نمایشگاه پوستر "زنان مقاومت" در مراسم استغاثه دسته جمعی سبزوار و دیدن حجم استقبال زنان و دانشآموزان از گفتگوهایی با موضوع زنان مقاومت فلسطین، تصمیم گرفتیم این حرکت را با کمی تغییرات در مکانهای دیگری پی بگیریم.
دور هم جمع شدیم و ایدهها را ریختیم روی میز و جوانب مختلف را سنجیدیم. از بین انبوه ایدهها باید ناگزیر دو سه ایده را دنبال میکردیم. سعیمان انجام کار صرفا نمایشی و تبلیغاتی و یا احساسی نبود.
بعد عاطفی و حماسی و تکلیفآفرینی و معرفتی و... را در کنار هم دیدیم. انتقال مفهوم و پیام و محتوایی بودن ایدهها برایمان مهم بود.
هماهنگی را انجام دادیم و وسایل مورد نیاز را تهیه کردیم و مسیولیتها را تقسیم کردیم.
با مسئول پاتوق کتاب سبزوار که از دوستان خوبمان بودند هماهنگ کردیم که جلوی کتابفروشیشان بساط موکب "مادران فلسطین" را بر پا کنیم. مادرانی که فلسطینی نیستند ولی دلشان و دینشان، مادری کردن برای کودکان و آرمان و سرزمین فلسطین را میخواهد.
نمازمان را که خواندیم، دست به کار شدیم. یکی پوسترها را نصب میکرد. یکی کلیدهای قدیمی را از درختچه زیتون آویزان میکرد. یکی پذیرایی را آماده میکرد. یکی پرچمهای ایران و فلسطین و حزب الله لبنان را نصب میکرد. یکی پاکتهایی که میخواستیم به عابران بدهیم آماده میکرد.
بچهها هم کمکمان میکردند.
بالاخره کارها سروسامان گرفت و کارمان شروع شد. حالا منتظر خواهران عزیزمان، یعنی زنان و دختران سبزواری بودیم که به موکب ما پا بگذارند و ما هم بساط گفتگو را باز کنیم و برایشان از فلسطین و زنان مقاومت بگوییم.
با پذیرایی از آنها استقبال میکردیم و بعد اجازه میگرفتیم که چند لحظه وقتشان را بگیریم. دعوتشان میکردیم به دیدن پوسترها. نشستن پای درخت زیتون مقاومت که با کلیدهای امید تزئین شده بود، را به آنها پیشنهاد میدادیم و بعد از این درخت و این کلیدها برایشان میگفتیم. و میگفتیم اگر شما هم اگر دوست دارید به این امید پشت بدهید، یکی از ابن کلیدها را از بین این تیر و ترکش و مین و نارنجکها بردارید و از این درختچه زیتون آویزان کنید.
بعد در قسمت دیگر، با چالش مقلوبه مواجهشان میکردیم. اول با شوخی و خنده و صمیمیت، از آشپزی و میزان علاقه و مهارتشان به آشپزی شروع میکردیم. عکس تهچینهای مختلف را نشانشان میدادیم و میگفتیم قصد داریم یه تهچین خاص را به آنها معرفی کنیم.
عکس زنان مسجدالاقصی و قابلمههای مقلوبهشان را در کنار سربازان اسرائیلی نشان میدادیم. و میگفتیم این یک غذای فلسطینی است که تبدیل شده به سلاح مبارزه. سربازان اسراییلی از این غذا میترسند. با تعجب میپرسیدند: چرا؟!
و ما برایشان از مبارزه زنان فلسطینی در این قالب میگفتیم و بعد عکس پویش مقلوبه در شهرهای مختلف از جمله سبزوار را نشانشان میدادیم. پایان ماجرا هم دادن یک پاکت هدیه مادرانه سبزوار به آنها بود.
هدیه ما به شما دستور غذایی که حرف میزند.
دستور پخت مقلوبه را تقدیمشان میکردیم و میگفتیم اگر پختید و نوش جان کردید، عکسش را برای ما بفرستید و به این طریق حمایت خود را از شجاعت و مقاومت زنان فلسطینی نشان دهید.
مطالبی که میگفتیم، خیییییلی برایشان تازگی داشت. گاهی لبشان به دعا برای مردم فلسطین و آرزوی نابودی اسرائیل باز میشد.
تشکر و خداحافظی میکردند و میرفتند.
چقدر لذت دارد هم کلام شدن با مردم آن هم با طعم فلسطینی که پاره تن اسلام است.
#مادرانه_سبزوار
#موکبمادرانفلسطین
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سی و چند ساله است. تا همین اواخر در مدرسه معلم بود.
مادر دختر و پسری نوجوان
همسرش در زندانهای رژیم اسیر است
مدت اسارت را نمیتوانید حدس بزنید!
۲۰۰ سال!
به جرم مشارکت در هلاکت دو اشغالگر صهیونیست! بازای هر کدام ۱۰۰ سال!
«بهیه» اما این اعداد و ارقام را باور ندارد، *این زن اهل پیروزی قلیل بر کثیر است، اهل مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ... اهل اِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.*
همين هاست كه بهيه را باشكوه و حرفهایش را دلنشین کرده، خوب که نگاه کنی میبینی از چشمانش امید میبارد! آخر بهیه یک فلسطینی اصیل است.
#رو_به_قله_در_مسیر
#زنان_فلسطینی
#مقاومت
#طوفان_الاقصی
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
🔶 *زن، زندگی و مقاومت*
*اتحاد علیه تعلیق زندگی*
👈زنان و خانوادههای ایرانی چطور در کنار زندگی غزه ایستادند؟
🗓️🕚 چهارشنبه ۳ آبان ساعت ۲۳ شبکه ۲
@khatee3
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
🔶 *زن، زندگی و مقاومت* *اتحاد علیه تعلیق زندگی* 👈زنان و خانوادههای ایرانی چطور در کنار زندگی غزه ا
امشب در برنامه خط سوم نماینده مجموعه مادرانه از فعالیت های این روزهای این مجموعه پیرامون فلسطین خواهد گفت انشاالله.
با ما همراه باشید🌹
#طوفان_الأقصی
#اسرائیل_کودک_کش
#مستشفی_المعمدانی
#یا_ایهاالمسلمون_اتحدوا_اتحدوا
#پایان_اسراییل
#مرگ_بر_اسراییل
#غزه
#فلسطین
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
جمعه ۱۷ اسفند ماه ۱۳۸۰
جوانی برای انجام عملیات شهادت طلبانه آماده میشد.
مادر و فرزند در مقابل دوربین قرار می گیرند. پسر چند قدمی را با اسلحه ای در دست و پیشانی بندی بر سر و لباس نظامی بر تن راه می رود. آنگاه در کنار مادر قرار میگیرد و مادر او را می بوسد و در کنار فرزند آمادگی خود را برای شهادت پسر ۱۷ ساله اش اعلام می کند.
چهار روز بعد از آن بود که رهبر انقلاب در درس خارج فقه خود به این حماسه اشاره کرد...
#رو_به_قله_در_مسیر
#زنان_فلسطینی
#مقاومت
#طوفان_الاقصی
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
جمعه ۱۷ اسفند ماه ۱۳۸۰ جوانی برای انجام عملیات شهادت طلبانه آماده میشد. مادر و فرزند در مقابل دورب
"…بنده منظره اون مادری که با پسرش وداع میکرد، دیروز در تلویزیون دیدم. بسیار هم دلم پر از غم شد، هم دلم پر از امید شد.
*غم* بخاطر اینکه انسان ببیند که دنیای اسلام چه گوهرهای ارزندهای را دارد و نمی شناسد مثل اون مادر دارد و قدردانی نمیکند مثل اون پسر. *اون مادر میگفت اگر صد تا پسر مثل این فرزندم داشته باشم همه را در این راه میدهم. اینها را نمیشناسد دنیای اسلام. این گوهرهای گرانبها را قدر نمیداند.* غم از این جهت
و *امید* از این جهتی که ملتی که این روحیه درش هست ، *روحیه آن مادر و آن پسر که میآیند جلوی تلویزیون و خودشان را نشان میدهند و با هم خداحافظی میکنند و این مادر میداند که این بچه بناست برود تا دو ساعت دیگر به قتل برسد، این جوان رعنا را میفرستد بطرف میدان جنگ.*
ملتی که این شجاعت را دارد این ملت قابل این است که بماند. قابل این است که پیروز شود."
در سال ۲۰۰۲، ام نضال فرحات به عنوان اولین زن فلسطینی عربی در فیلمی ویدیویی مشاهده شد که محمد، فرزند شهید خود و عضو گردان های قسام را برای شرکت در عملیاتی شهادت طلبانه در شهرک صهیونیست نشین “عتصمونا” بدرقه می کرد.
او ۶ پسر و چهار دختر داشت که همه پسرهایش از اعضای گردانهای شهید عزالدین القسام، شاخه نظامی حماس هستند؛ در این میان، ۳ پسر به نامهای نضال، محمد و رواد شهید شدهاند و یک فرزند وی نیز پس از ۱۱ سال در اسارت رژیم صهیونیستی از زندان آزاد شد، وی به سبب فداکاریهایی که در جریان انتفاضه الاقصی و قبل از آن از خود نشان داده است، به *“خنساء فلسطین”* ملقب شده است.
ام فرحات خود را نامزد انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین کرد و پس از پیروزی در انتخابات، مسیر جهاد و مبارزه سیاسی را به منظور تکمیل مبارزات و دلاوری های خود در راستای تحقق حقوق و خواسته های ملت فلسطین آغاز کرد.
و در سن ۶۴ سالگی پس از عمری مبارزه با بیماری در ۱۷ مارس ۲۰۱۳ دیده از جهان فرو بست و پیکر پاک و مطهر وی با حضور مقامات رسمی دولت فلسطین و خیل عظیم شهروندان در قبرستان شرقیه غزه و در کنار ۳ فرزند شهیدش به خاک سپرده شد.
#رو_به_قله_در_مسیر
#زنان_فلسطینی
#مقاومت
#طوفان_الاقصی
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
محوطه ی شهردای پر بود از جمعیتی که به عشق فلسطین و مقاومت مردم مظلوم غزه برای مراسم آمده بودند.صدای قرآن در فضا طنین انداز بود صندلی ها پر بودند اما هدف بودن در میان جمع مشتاقان نبود پس شتاب گام ها و تپش قلبها کجا را می طلبید؟
حسینیه کودک
حسینیه ای که به نام بابای مهربان امت امام علی علیه السلام با رنگ سبز چشمها را به سمت خودش جلب می کرد.
اول ورود به حسینیه مربی مهربان وکار بلد و نام آشنای مادرانه بچه به بغل و صمیمی و پر انرژی به استقبال مادران و کودکان می آمد.
از فضاسازی و ثبت نام بچه ها معلوم بود همه چیز حساب شده و از قبل برنامه ریزی شده است.
با جمع شدن بچه ها توی حسینیه کار صورت جدی به خودش گرفت.خاله مهربان همچنان بچه به بغل و خندان روی زمین بچه ها را دور خودش جمع کرد و با نام خدا و شعرهای سلام و احوالپرسی و معرفی بچه ها و شوخی و طنازی دل همه را برد
حالا نوبت مسابقه ی جذابی بود که با خلاقیت تمام بچه ها کشاند توی دل مقاومت تا حواسشان جمع باشد که پیروزی از آن فلسطین و یار همراهش ایران و نابودی از آن اسرائیل غاصب است.
باگذشت زمان به تعداد بچهها هم افزوده می شد که نشان از استقبال همشهری ها از برنامه می داد.
چشم که می چرخاندی گوشه و کنار چند تا نیروی کار کشته دیگر می دیدی
و مادرانی را که دل خوش کرده بودند به همراهی با کودکان.
بعد از چالش مسابقه وقت قصه ای بود که بازیگران اصلی اش پرچم های فلسطین وایران و رژیم اشغالگر اسرائیل بودند.
بعد از قصه نوبت ساخت موشکهای کاغذی بود که اینجا توی حسینیه ی امام علی علیه السلام به دست کودکان سبزواری درست می شد ونشانه ای از حرکت شجاعانه و با تدبیر نیروهای مقاومت فلسطین بود که بر سر اسرائیلی های غاصب ریخته می شد.
حسینیه پر بود از صدای بچه ها و البته شیطنت پسر بچه هایی که موشک به دست عرض و طول حسینیه را دنبال هم می کردند که دشمن خیالی را از پا در آورند!
کسی چه میداند شاید رویای کودکی شان به حقیقت بپیوندد و حیفا و تل آویو با موشک های مقاومت بر سر صهیونیست های اشغالگر خراب شود!!
بعد از ساخت موشک وقت تمرین و خواندن شعر به صورت دسته جمعی رسید
اسرائیل بیچاره
دیگه چاره نداره
از آسمون خمپاره
روی سرش میباره
.....
آخرین مرحله هم فرود آمدن موشک های کاغذی به سمت پرچم اسرائیل جنایت کار بود و بعد هم تکه تکه شدن پرچم جعلی این رژیم به دست کودکان حامی فلسطین که با آرزوی نصرت الهی و پیروزی جبهه ی حق با خشم تمام وامید به نابودی واقعی شر مطلق اسرائیل کودک کش انجام شد
به امید محو و نابودی کامل رژیم صهیونیستی و اشغالگر اسرائیل.
#مادرانه_سبزوار
#کودکان_مقاومت
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ
القدس لنا
گزارش هیات مادرانه محله تهرانپارس ،علم و صنعت
شنبه ۲۹ مهرماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۴ شده و جمعی از مادران و فرزندان عزیز محله قدم به مسجد با برکت مزین به نام حضرت زینب سلام الله علیها میگذراند . کودکان کهمثل همیشه سرگرم بازی ولی با برنامه ریزی یکی از مادران با تجربه مربی کودک ، پرچم فلسطین درست کردند،تا کودکانمان هم با کودکان مظلوم غزه همدردی کنند .
ماجراهای مظلومیت مردم فلسطین و شهادت کودکان و خواهران دینی مان در بیمارستان المعمدانی غزه بهانه این ماه هیات بود تا با قرائت ۷ مرتبه سوره فیل توسط هر نفر مجلس پر نورمان را شروع و سپس دعای مرزداران بخوانیم . نیت کرده بودیم ۱۰ هزار امن یجیب بخوانیم برای پیروزی مقاومت اسلامی و مردم فلسطین ، سفره صلوات و تسبیح ها اماده بودند. به فضل الهی ۱۰ هزار آیه شریفه ی امن یجیب در این مجلس نورانی توسط مادران قرائت شد . بال فرشته های آسمان، فرش قدمهای مادران و کودکان هیات شده بود .اخر مجلس قرار بود صحبت و همفکری داشته باشیم که در سطح جامعه و خانواده و دوستان چه برنامه و حرکتهایی میشه برای کمک به مرم مظلوم فلسطین انجام داد اما زمان کوتاه بود ...
به امید پیروزی فلسطین بر غده سرطانی 🤲
#در_مقاومت_هم_جبههایم
#پویش_آبان۱۴۰۲
#روضه_مقاومت
#پویش_مادرانه
#مادرانه_تهرانپارس
#مادرانه_شمال_شرق
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
بوی خوش تفتدادن آرد در خانهام پیچیده بود، بهم میزدمشان و مدام فاتحه میخواندم برای شادی روح شهدا، مدام والعصر میخواندم برای صبر دل بازماندهها... بهویژه مادرها... آخ مادرها😭
به محل قرارمان برای برپایی مراسم همدلی با مردم غزه که رسیدم، کمکم همه جمع شدیم...
طبق معمول، هیچکس بیکار ننشسته بود و هرکس حتی با بچهی کوچک بهبغل گوشهای از کار را گرفته بود... به امید اینکه، این کار گوشهای از التیام بر دل دردمندِ یک مادر فلسطینی باشد...😭
چند نفر بنر ثبت دلنوشته را نصب میکردند، آنطرفتر طنابی از اینسو به آنسو کشیده میشد و روی آن تصاویر دلخراش کودکان و نمادی از کفشهای بجامانده از آنان ریسه میشد روی طناب...
امکان نداشت چشمت بیفتد به ریسهی عکسها و کفشهای خالی از انرژی و ذوق و نشاط کودکانه که حقی بیچونوچرا و سلبشده از کودکانِ سرزمین زیتون است، و دلت به درد نیاید و بغض بر گلویت ننشیند و قلب رقیقشدهات از گوشهی چشمت نچکد...🥺😭
گوشهای دیگر حصیری پهن شده بود برای بچهها، طرح پرچم فلسطین به بچهها داده میشد تا رنگآمیزی کنند و به درختها و بوتههای اطراف نصب میشد... همهی فکر و ذکر بچهها شده بود فلسطین، گویی انگار وطن دومشان است...🇮🇷🇯🇴
برچسبهای پرچم اسرائیل میچسبید درست به کف کفش کودکان تا با هر قدم یادشان بماند چه چیز را زیر پایشان بگذارند و حریف چه کسی باشند🥾 و چه چیز را در قلبشان حفظ کنند❤️؟!!
موشکهایی با طرح و رنگ پرچم فلسطین هم پرتاب میشد به سمت پرچمی از رژیم منحوس صهیونیستی، پسزمینه صدای آهنگهایی به زبان فارسی و عربی بود برای این همدلی و استکبارستیزی...✊
حاجآقا شیرازی امام جماعت مسجد محل هم آمدند، برایمان صحبت کردند، پرسش و پاسخ شکل گرفت، بعضی از غریبهها همراه شدند و آمدند و کنارمان نشستند، بعضی هم شاید روی آمدن نزدیک حصیر یا نشستن بر روی آن را نداشتند اما به وضوح میدیدیم که آگاهانه تصمیم میگرفتند کمی آنطرفتر طوری که صدای حاجآقا و پرسش و پاسخها را بشنوند، روی نیمکتهای نزدیکتر بنشینند...
جلسه تمام شد و صدای اذان مغرب بلند و صفوف نماز جماعت برپا شد، کنار هم بودیم و پشتبهپشت هم...
درحالیکه در ذهنمان تداعی میشد انشاءالله بهزودیِ زود روزی میرسد که پشتسر امام زمانمان (عج) در مسجدالاقصی نماز میگزاریم و امیدمان لحظهبهلحظه قوت میگرفت، قدقامتالصلاة در گوشمان طنینانداز شد❤️
#در_مقاومت_هم_جبههایم
#پویش_آبان۱۴۰۲
#پویش_مادرانه
#مادرانه_شمال_شرق