بال و پر افتاده ام را
یا جمع کن خاکستر افتاده ام را..
یا بوس کن بال و پر افتاده ام را
آن روکش روی طبق را بر سرم کن
پیدا نکردم معجر افتاده ام را
این ظرف کوثر با تکان میپاشد از هم
نازش نکن این پیکر افتاده ام را
از خاکها بر لاله ی گوشم کشیدم
شاید نبینی زیور افتاده ام را
در کوچه وقتی با لگد خوردم به دیوار
دیدم درآنجا مادر افتاده ام را
سید پوریا هاشمی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
طوفان دلش
طوفان دلش برده از او تاب و توان را
در سینه چه باید بکند این ضربان را
دلشوره ای افتاده به جان همه اعضاش
چرخاند به اطراف دو چشم نگران را
تقدیر به آسایش تن خورده رقم لیک
تدبیر به این است که آرامش جان را ...
آن سوی حسین است و در این سوی یزید است
سنجید کمی پیش خودش سود و زیان را
با شرم چه باید بکند او که در این دشت
آورده به باغ نبوی باد خزان را
با شرم چه باید بکند او که سبب شد
دلواپسی زینب و اطفال و زنان را
با شرم چه باید بکند ، عذر چه گوید
آن خسرو خوبان و شه هر دو جهان را
سر زیر ، خجالت زده ، آماده تنبیه
عذری به لبش بود ولی تا که دهان را
آغوش حسین ابن علی ع گشت پناهش
حُر شد ، که شود حسرت دوران دگران را
سید حسن رستگار
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
پیکر لاله
پیکر لاله پر از نیزه و خنجر شده بود
گریه ی اهل حرم چند برابر شده بود
پسر شیر جمل بود و رجز خواند ولی
تیرها قسمت آن سرو دلاور شده بود
داغ او بر دل شاه شهدا آتش زد
پسر فاطمه غمدیده و مضطر شده بود
همه دیدند که شهزاده زمین گیر شده
شاه آماده ی یک روضه ی دیگر شده بود
تا زمین خرد حسین بن علی زد بر سر
اشک مولا سبب خنده ی لشکر شده بود
از عسل خواند و لب تشنه شهیدش کردند
گرچه لعل لبش از خون گلو تر شده بود
اسبها روی تنش نقش هلال آوردند
گل زیبای حسن ماه مکدر شده بود
زیر و رو شد تن او زیر سم مرکب ها
وسط معرکه یاد آور اکبر شده بود
قطعه قطعه شده و روی زمین پخش شده
همه اعضای تنش پاره و پرپر شده بود
استخوان بدنش زیر لگد ریخت بهم
در دل خون خدا محشر محشر شده بود
زلف او دست سنان بود و نگاهی به حرم
تشنه ی دیدن آن حضرت دلبر شده بود
وای از آن لحظه آخر که سرش را بردند
زائر پیکر او ساقی کوثر شده بود
من همین قدر بگویم که در آن شور و نوا
نیزه ای آمده و وارد حنجر شده بود ......
سعید مرادی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
عمو حسین(ع)
آنکه از حالا نگاهی برشما انداخته
آه میبینی عمو را در کجا انداخته
یک نفر از دور میخندد به اشک چشم تو
دیگری آنجا عمو را زیر پا انداخته
دور او جمعند هرکس قسمتی را میکشد
بی حیاییروی مویش رد پا انداخته
نیزه داران دوره اش کردند اما آن میان
پیر مردی برسرش جای عصا انداخته
ارث و میراث نبوترا به غارت میبرند
یک نفر از دور چنگی بر عبا انداخته
من نمیخواهم بمانم یا که اینجا بشنوم
بی حیایی چشم بر ناموس ما انداخته
تا غرورت بشکند خولی کنار حرمله
از همین حالا در آنجا بوریا انداخته
من که عمری مثل قاسم چون سپر بودم بر او
پس چرا حالا مرا امروز جا انداخته
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
عموجان
حق بده خیلی هوایِ بوسههایت کردهام
از عموجان بیشتر بابا صدایت کردهام
عمه دستم را گرفته بود اما آمدم...
فکرکردی که عمو جانم رهایت کردهام
مقتل مأثور هستم غارتِ گودال را
ازدحامِ زخمهایت را روایت کردهام
خواست تا دستت زند با دستِ خود نگذاشتم
پیش تو اُفتاد دستی که فدایت کردهام
پیشِ دادِ مادرت پیراهنت را کَند و بُرد
دید لشکر آمدم خود را عبایت کردهام
آنقدر من را کشیدند آخرش مَردی شدم
اینقدر گویم که در آغوش جایت کردهام
هرچه میخواهند بر من میزنند و میروند
شُکر قدری از نوکِ نیزه جدایت کردهام
خواستند از تو جدا سازند من را که نشد
آه شرمنده اگر که جابجایت کردهام
آخرش من را مُشبک کردهاند این نعلها
راضیام خود را ضریحِ کربلایت کردهام
من در آغوشِ توام یا تو در آغوشِ منی
دیدی آخر جا میانِ بوریایت کردهام
آخرین تیرش کشید و حرمله نزدیک شد
دیدی وقتی که سپر خود را برایت کردهام
سینهام را سینهات را عاقبت با زور دوخت
حنجرم را حنجرت را روی هم بدجور دوخت
حسن لطفی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
یا زینب(س)
داد در راه حسینش اقتداری را که داشت
شد خزان آهسته آهسته بهاری را که داشت
مثل پروانه به دور شمع روی شاه گشت
دور کعبه ساخت آن خط مداری را که داشت
هدیه ای از صبر در راه ولی الله بود
بر تنش آن زخم های بی شماری را که داشت
خار را با خار دیگر میکشید از پای خود
در میان پای زخمی آه خاری را که داشت
روزها را روزه بود و کل شب را روضه دار
با حسینش طی شده لیل و نهاری را که داشت
کیست زینب باطنا نفس امام عصر خود
داد در راه خودش دار و نداری را که داشت
کیست زینب مثل زهرا خالق جسم خودش
ای بنازم این چنین پروردگاری را که داشت
کیست زینب علم از چشم علی آموخته
گاه حیران مینمود آموزگاری را که داشت
لحظه ای خارج نشد از خط توحیدی خود
با تمام حالت زار و نزاری را که داشت
ما رأیت گفت و ظلمت شد دهانش دوخته
قدرت تغییر دنیا با شعاری را که داشت؟
کیست زینب مرجع تقلید زین العابدین
جرات یک این چنین بنیان گذاری را که داشت؟
قافله سالار حق و پیشران انبیا
غیر از او این نجمه ی دنباله داری را که داشت؟
لشکر زینب همه بر روی نی دل می برند
طاقت بازار و این نیزه سواری را که داشت؟
اعتبارش بود آغوش حسین بن علی
زیر سم اسب رفت آن اعتباری را که داشت
محمود شهرستانی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
به غیر از زینب کبری کسی تب را نفهمیده
کسی هم معنی اسرار مذهب را نفهمیده
نمیدانم علی زینب شده یا زینبش حیدر
دلم معنی این نفس مرکّب را نفهمیده
صد و ده بار یا زینب مکرر روی لب دارم
که منکر معنی ختم مجرب را نفهمیده
به زینِ أب توجه داشتن سرّ علی باشد
بدون سرّ او هرگز کسی أب را نفهمیده
کسی که آرزوی استخوان از غیر او دارد
مسلم باشد این جمله که او رب را نفهمیده
من عو عو میکنم هی رزق می بارد به دامانم
کسی که کاسه لیسش نیست منصب را نفهمیده
محمود شهرستانی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
یا ابوفاضل
این آبها شبیه تو دریا ندیدهاند
مانند دستهای تو سقا ندیدهاند
سرنیزهها به قدِ رشیدت نظر زدند
حق داشتند خوش قد و بالا ندیدهاند
این تیر را که خورده به چشمت حلال کن
این تیرها که چشمِ دل آرا ندیدهاند
برخیز و تا به خیمه مرا با خودت ببر
طفلان من شکستن بابا ندیدهاند
پُشتم شکسته ، زوتر از من حرم برو
نامحرمان هنوز حرم را ندیدهاند
داری چرا شبیه حسن گریه میکنی
چشمان تو که کوچهی زهرا ندیدهاند
سر را به پام خاطر امالبنین مکش
اینقدر پیش فاطمه پا را زمین مکش
حسن لطفی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
ساقی اهل حرم
ساقی اهل حرم بی کس و تنها شده بود
وسط هلهله ها علقمه غوغا شده بود
لشکر کوفه بهم ریخت عجب منظره ای
نیزه ی شمر و سنان تشنه سقا شده بود
تا زمانی که رجز روی لب سقا بود
عزت و غیرت و ایثار معنا شده بود
دست او از بدن افتاد و حرم بر سر زد
غم دنیا به دل زاده ی زهرا شده بود
حرمله آمد و زانو زد و فریاد کشید
در دل خون خدا محشر کبری شده بود
چشم عباس پر از خون شد و می گفت رباب
تیر تیزی وسط دیده ی او جا شده بود
با عمودی که به فرق سر او زد دشمن
غارت پیکر عباس محیا شده بود
نیزه و خنجر و شمشیر که هم دست شدند
همه پیکر او زینت صحرا شده بود
همه دیدند علمدار به خاک افتاده
همه اهل حرم محو تماشا شده بود
هر کسی آمده خنجر به رخ ماه کشید
نیزه ها بین سر و صورت او تا شده بود
روی زیبای عمو ریخت بهم واویلا
سنگها زائر آن صورت زیبا شده بود
شمر می گفت به لشکر که سرش را ببرید
بر سر جسم علمدار دعوا شده بود
ماه تابان بنی هاشمیان پر پر شد
لحظه ذبح گلو همهمه بر پا شده بود
سر جدا شد ز بدن تا که به نی ها برسد
حلق عباس پر از نیزه اعدا شده بود
سعید مرادی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
با قدي مثل كوه
با قدی مثل کوه از سر زین
قمر از عرش خورد روی زمین
تیر در چشم و دست هم که نبود
چه کشید، آه ،آن غریب ترین
او زمین خورده و کسی از ترس
یک قدم سوی او نمی آمد
تا که آن مردک جسور لعین
به سرش با عمود آهن زد
حمله ی گرگ ها شروع شده بود
هر که یک تکه از قمر می برد
بخت بد هرچه نیزه می آمد
به شکاف عمیق سر می خورد
هر که شمشیر داشت با شمشیر
هر که هم نیزه داشت بد می زد
وآنکه نیزه نداشت یا شمشیر
چکمه پوشیده با لگد می زد
زیر آماج ضربه ها سقا
فکر لب های خشک طفلان بود
زخم بسیار دیده بود اما
او برای رقیه”س” گریان بود
شاه عالم چو دید اوضاع را
بر سر او دوان دوان آمد
سوی نهر از خیام با عجله
با شتاب و نفس زنان آمد
شاه با گریه اینچنین می گفت:
خیمه ها منتظر به راه تو اند
کودکان آب هم نمی خواهند
همگی تشنه ی نگاه تو اند
خیز و بنگر میان گریه ی من
خنده های پلید لشگر را
ای علمدار من، بگو تو به من
جه دهم من جواب اصغر”ع” را
خواستم تا تو را به خیمه برم
پیکرت ریخت در برابر من...
کاش اصلا تکان نمی دادم
نامرتب شدی برادر من...
بس که شمشیر خورده بر بدنت
شده ای مثل یک گل پرپر
اختلافی نمانده ای سقا
بین قد تو و علی اصغر”ع”...
محمد هاشم مصطفوی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
یا ابوفاضل
این آبها شبیه تو دریا ندیدهاند
مانند دستهای تو سقا ندیدهاند
سرنیزهها به قدِ رشیدت نظر زدند
حق داشتند خوش قد و بالا ندیدهاند
این تیر را که خورده به چشمت حلال کن
این تیرها که چشمِ دل آرا ندیدهاند
برخیز و تا به خیمه مرا با خودت ببر
طفلان من شکستن بابا ندیدهاند
پُشتم شکسته ، زوتر از من حرم برو
نامحرمان هنوز حرم را ندیدهاند
داری چرا شبیه حسن گریه میکنی
چشمان تو که کوچهی زهرا ندیدهاند
سر را به پام خاطر امالبنین مکش
اینقدر پیش فاطمه پا را زمین مکش
حسن لطفی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
پناه حرم
برای اینکه نمیریم دم ابالفضل است
برای زنده شدن بازدم ابالفضل است
چگونه قرص نباشد دل حسین آنجا
که تکیه گاه و پناه حرم اباالفضل است
چه احتیاج به لشکر چه حاجتی به زره
در آن میانه که صاحب علم ابالفضل است
همیشه وقت بلا ذکر اوست بر لبها
چرا که کاشف هر همو غم ابالفضل است
غمی نمانده مرا چون مرید عباسم
که ذکر جود و سخا و کرم ابالفضل است
به گوشهای پر از پنبه ی طبیب بخوان
که مرهم دل درمانده ام ابالفضل است
مهدی کبیری
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
سقای دشت کربلا
آمده تا علقمه اما تنش نا هم نداشت
نه علمداری نه یاری بلکه سقا هم نداشت
روبرو با صحنه ای شد که شکست از او کمر
بعد از این دیگر حرم خوش قد و بالا هم نداشت
دست هایش روی دستش بود تن روی زمین
دست هایش جای خود سقای او پا هم نداشت
پیکر سقا پر از تیر و سنان و نیزه بود
پیکرش دیگر برای تیر یک جا هم نداشت
چشمی از او را سه شعبه چشم دیگر خاک و خون
دیده ای تا که کند من را تماشا هم نداشت
گر چه مشکش خالی از آب است بر روی زمین
آبروئی را که مشکش داشت دریا هم نداشت
او پناهم بود دیگر بی پناهم بعد از این
تکیه گاهی اینچنین را شخص موسی هم نداشت
باز کن خلخال و زینت،زینب از اهل حرم
بعد از او دیگر کسی از ظلم پروا هم نداشت...
محسن صرامی
#اشعار_ماه_محرم #اشعار_محرم_1401
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
اباالفضل رشید
هرچه میگویم ز ساغر بیشتر..
میزند ساقی به من سر بیشتر
حال سائل هرچه بدتر خوبتر
رزق سائل هرچه کمتر بیشتر
جان به قربان همان ساقی که کرد
اشک را بر ما مقدر بیشتر
دست و دل باز است وقتی یار ما
میزنم در بیشتر در بیشتر
یک دعای ساده ات را میدهد
پاسخش را صدبرابر بیشتر
چشم او را هرکه یک شب دیده است
میکشد الله اکبر بیشتر
مخلص اولاد زهراییم ما!
مخلص عباس حیدر بیشتر!
من به آب مشک او تشنه ترم
بخدا از آب کوثر بیشتر
بین مردم قبله حاجات اوست
بین اولاد پیمبر بیشتر
غیرتی دارد اباالفضل رشید
از همه عالم به خواهر بیشتر
حضرت بی دست غوغا میکند
دستهایش روز محشر بیشتر
این قدو بالا بلا هم داشته
تیرها خورده به پیکر بیشتر
خیمه بی عباس بی صاحب شدو
درد سرها شد درآخر بیشتر
سید پوریا هاشمی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بگو یا ابالفضل
اگر دردمندی اگر بی قراری..
اگر سربه زیری اگر شرمساری...
اگر زخم خوردی اگر پرغباری..
چرا ناامیدی؟ابالفضل داری!
.
بده دست خود را برو با ابالفضل
بزن روی سینه بگو یا ابالفضل
خوشا این کرامت خوشا این گدایی
نمیپرسد از تو که هستی؟ کجایی؟
به یمن ابالفضل در کربلایی
خیال تو راحت که حاجت روایی
نه تنها خودی ها نه تنها تنی ها
که قرص است بر او دل ارمنی ها
همه با مرامان اسیر مرامش
همه نامداران گرفتار نامش
حسین است امامش فدای امامش
غلامم غلام غلام غلامش
ابالفضل لنگر حسین است کشتی
بقول رفیقان ابالفضل مشتی
هوا داغ داغ و حرم قحط آب است
علی بی قرار و پریشان رباب است
عمو تشنه را آب دادن ثواب است
ببین هرطرف را که دیدم سراب است
بیا مشک بردار جان رقیه
که زخم است دیگر دهان رقیه..
سید پوریا هاشمی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
حسین من
روضهخوان از حال رفت
چون مسیر روضهاش تا گوشهی گودال رفت
یکنفر تا قتلگاه
یکحرامی هم به سمت خیمهی اطفال رفت
لحظهی غارت که شد
هرکسی با کیسهای از مال مالامال رفت
این چه سرّی داشت که
هرکه آمد ناراحت آمد، ولی خوشحال رفت
دستخالی آمد و
با النگو، گوشواره، یا که با خلخال رفت
عمه زینب پیر شد
گویی از عمرش در این یکشب هزارانسال رفت
کار بالاتر گرفت
شمر هم از قتلگاه اینبار با جنجال رفت
ذبح قربانی که شد
یکحرامی هم سراغ باقی اعمال رفت
هرکه آمد قتلگاه
با عصا و سنگ و با نیزه به استقبال رفت
پس به دست کافران
غصب شد مال مسلمان و به بیتالمال رفت
او هم آخر سهم برد
ساربان هم سمت او در کسوت دلال رفت
اشکوخون در چشمها
عمر ما در روضههای او بر این منوال رفت
مجتبی خرسندی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
حسین جان
دختری روی زمین و پدری بر نیزه
به دل اهل حرم زخم زد آخر نیزه
یک نفر آمد و با چکمه به پیکر کوبید
یک نفر آمد و برداشت مکرر نیزه
یاد جد و پدر و مادر و پیغمبر ها
بوسه هایی زده بر پیکر او هر نیزه
یا بنی که زمین را به زمان دوخت بهم
خورده اینبار گمانم دل مادر نیزه
پیکرش را همه لشکریان شخم زدند
جای گل چیده شده بر روی پیکر نیزه
دهنش را بخدا سخت بهم ریخته است
بوسه هایی که زده بر لب او سر نیزه
امیرفرخنده
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
سالار زینب
تو را به غارت و غوغا سپردم و رفتم
به اشک دیده ی زهرا سپردم و رفتم
برای بردن عمامه ی تو دعوا شد
تورا به آن همه دعوا سپردم و رفتم
هزار و نهصد و پنجاه زخم جسم تورا
به آه و زاری طاها سپردم و رفتم
گلوی خشک و لب تشنه سپاه تو را
به آه و حسرت دریا سپردم و رفتم
عزیز مادرم ازبس که قطعه قطعه شدی
تورا به سینه ی صحرا سپردم و رفتم
تو ماندی و تن خونی و پیکر درهم
تورا به اکبر و سقا سپردم و رفتم
کنار جسم تو جبریل بال و پر میزد
تو را به عالم بالا سپردم و رفتم
تو را که میوه قلب علی و فاطمه ای
غریب و بی کس و تنها سپردم و رفتم
پس ازتو اهل حرم بی قرار و مضطر شد
تو را به روضه و نجوا سپردم و رفتم
به زور سیلی و سرنیزه می روم اما
تو را به اشک و تمنا سپردم و رفتم
کنار شمر و سنان رفتم از کنار تنت
تو را به نیزه ی اعدا سپردم و رفتم
دلم کنار تو جا ماند و می روم تا شام
تو را به این دل شیدا سپردم و رفتم
تویی که خون خدایی خدا نگهدارت
تو را به خالق یکتا سپردم و رفتم
سعید مرادی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
آه از غم فراق
آه از غم فراق و شفای نداشته
فریاد میزنم به نوای نداشته
راحت رسید و سخت مرا تازیانه زد
دردسر است قوت پای نداشته
رخت اسیری است تنم چاره ای نبود
شرمنده ام ز رخت عزای نداشته
عباس کو بلند کند از زمین مرا
پای مرا شکست عصای نداشته
امشب به خاک سرد سرم را گذاشتم
من را کجا کشید سرای نداشته
گفتم نکش حجاب سرم را کشید و برد
ماییم و داغ مقنعه های نداشته
لطف تو بود موی سپیدم عیان نشد..
خون گلو به جای حنای نداشته
با دستهای بسته قنوتم مصیبت است
خون گریه کن دست دعای نداشته
سید پوریا هاشمی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
عصر عاشورا
عصر عاشورا دل اهل ولا آتش گرفت
خیمگاه و چادر آل عبا آتش گرقت
سنگ بر پیشانی شاه شهیدان میزدند
طاق ابروها شکست و کبریا آتش گرفت
تار و پود چهره را بر هم زده این سنگ ها
قلب زار حضرت خیرالنسا آتش گرفت
آن زمان که غارت انگشت و انگشتر رسید
دامن پاک تمام لاله ها آتش گرفت
شعله ی آتش به جان بچه ها افتاده بود
در حرم چادر جدا معجر جدا آتش گرفت
معنی قرآن به زیر دست و پا افتاده بود
کربلا بر سر زد و غار حرا آتش گرفت
سینه میزد سوره کوثر از این شام بلا
ناله میزد جبرییل و هل اتی آتش گرفت
تشنگی بود و فراق و ناسزای دشمنان
دود بود و حسرت و زلف رها آتش گرفت
یاد زهرا زنده شد در ببن دود و شعله ها
علقمه خون گریه کرد و نینوا آتش گرفت
دست و پا و صورت و گیسو و دامن ها که سوخت
مثل اینکه سر به سر عرش خدا آتش گرفت
نیمه شب گهواره غارت شد میان خیمه ها
خاطرات مادری غرق حیا آتش گرفت
در خیال خود علی را بوسه میزد بارها
آرزوهای رباب بی نوا آتش گرفت
بغض کرد و یاد حلقوم علی را تازه کرد
روضه خواند و با همان سوز صدا آتش گرفت
روی خاک افتاد و رفت از هوش با داغ علی
رفت پشت خیمه و عرض و سما آتش گرفت
رو به قبر اصغر شش ماهه کرد و بعد از آن
آن چنان بارید کل ماسوا آتش گرفت
گفت با اصغر حلالم کن گل نیلوفرم
تشنه جان دادی غریب و آشنا آتش گرفت
کاش بودی تا ببینی مادرت را میزدند
با همین غم شیعه تا روز جزا آتش گرفت
سعید مرادی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بغض گلو و اشک یتیم
بعد از تو شور شام غریبان برای من
بغض گلو و اشک یتیمان برای من
شمشیر و تیر و نیزه و خنجر برای تو
در قتلگاه پیکر بی جان برای من
قرآن بخوان به صوت دلارای هاشمی
خون گلوی قاری قرآن برای من
در قتلگاه خنده ی دشمن برای تو
در خیمگاه دیده ی گریان برای من
لب تشنه دست و پا زدی و دست و پا زدم
عریان شدی و این دل ویران برای من
وقتی که پشت هم به سرت نیزه میزدند
حال و هوای روضه ی هجران برای من
رگهای نا مرتب و درهم برای تو
جمع اسیر بی سرو سامان برای من
خورشید خیمه از دل مقتل نظاره کن
وقت غروب گریه ی پنهان برای من
با بوسه ای که سنگ جفا زد به صورتت
سوز و نوا و آه فراوان برای من
همراه شمر و خولی و نامحرمان شدم
ای وای ازین بلا غم دوران برای من
سیلی به روی غنچه ی باغ تو میزنند
روی کبود لاله و ریحان برای من
از آن زمان که اصغر شش ماهه جان سپرد
اشک رباب خسته و حیران برای من
تو روی خاک گرم بیابان مقطعه
در بین راه حسرت جانان برای من
سعید مرادی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
آه از غم فراق
آه از غم فراق و شفای نداشته
فریاد میزنم به نوای نداشته
راحت رسید و سخت مرا تازیانه زد
دردسر است قوت پای نداشته
رخت اسیری است تنم چاره ای نبود
شرمنده ام ز رخت عزای نداشته
عباس کو بلند کند از زمین مرا
پای مرا شکست عصای نداشته
امشب به خاک سرد سرم را گذاشتم
من را کجا کشید سرای نداشته
گفتم نکش حجاب سرم را کشید و برد
ماییم و داغ مقنعه های نداشته
لطف تو بود موی سپیدم عیان نشد..
خون گلو به جای حنای نداشته
با دستهای بسته قنوتم مصیبت است
خون گریه کن دست دعای نداشته
سید پوریا هاشمی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
داغ عشق
دردا که درد و ماتم تو بی طبیب ماند
در گوش پاره، نالهء امن یجیب ماند
وقتی که شعله های تو در سینه گُر گرفت
از داغ عشق، بر دل عالم لهیب ماند
ای راوی حماسهء سرهای سربلند!
تنها حکایتی ز تو از بوی سیب ماند
مبهوت مانده چشم ترم بر نگاه تو
پر می زند دلم به دم قتلگاه تو
سرباز کرده عقدهء دیرینهء دلت
ای پاره پاره تر بدنت از حمایلت
سنگ صبور، آیهء مستورِ غرقِ خون!
گویا نشسته مادرت اینجا مقابلت
شد سینهء غیور تو سینای انبیاء
آن سینهء شکسته به دستان قاتلت
شد خشکتر لب تو ز خاک کویرها
شد پیکرت ردیفِ سنان ها و تیرها
ای کاش، رنگ آینه زنگار می گرفت
ای کاش، روز همچو شب تار می گرفت
کم کم شفق، به مغرب سرها رسیده بود
وقتی که شعله دامن بیمار می گرفت
حال عقیله بسکه زمین خورده، گشته بود
چون بانوئی که دست به دیوار می گرفت
بر گوش می رسید کماکان صدای تیغ
پیراهنی دریده شد از ضربه های تیغ
باران تیر بود و فضا غرق دود بود
بر روی خاک، تشنه لبی در سجود بود
وقتی به نیزه رفت سر سربدارها
دیگر رخ رقیه و زینب کبود بود
رو سوی شام و کوفه روان بود روی نی
ماهی که مقتدای مسیح و یهود بود
از گیر و دار شورِ اذان ها، اقامه رفت
جسم حسین ماند ولیکن عمامه رفت
رضا دین پرور
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
سالار زینب(س)
رفتن برای تو شد و ماندن برای من
بالای نی برای تو ، شیون برای من
هجده سر بریده از الان مال تو
هشتاد و چار دخترک و زن برای من
باران سنگ کاش نیاید به سوی تو
یک شهر تازیانهٔ دشمن برای من
خاکستر از حوالیِ روی تو دور باد
افتاد اگر که شعله به خرمن برای من
من قول داده ام بروم هر کجا تویی
در ماتمِ فراق تو مردن برای من
بر من بتاب ، نور دل دیده ام حسین
با نایِ بوتراب شکفتن برای من
حامد آقایی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
کمی آرام برو
کمی آرام برو کم شود این خون جگری
برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری
من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم
چقدر زود شد ایام وصالت سپری
با تن پر پر اکبر چه وداعی کردی
بی عصا مانده ای ودست به روی کمری
تک تک اهل حرم دست به دامان تواند
سرپیری چقدر ناز تو باید بخری
مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای کاش
که نیفتد سر گیسوی تو دست دگری
نا امیدم که تو را باز ببینم اما
روی تل منتظرم تا که بگیرم خبری
ساربان مینگرد بد به دلم افتاده
می روی کاش که انگشتر خود را نبری
چادر خاکی من را نتکان گریه نکن
که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری
موسی علیمرادی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
سالار زینب(س)
با خنده با تحقیر خنجر را گرفته
بر سینه اش زانو زده سر را گرفته
ای کاش رو به قبله اش میکرد نامرد
یک دست مو یک دست خنجر را گرفته
چه خوب زهرا هست وقت احتضارش
آقا دودستی دست مادر را گرفته
یک ضربه! دوضربه! نه باید پشت و رو کرد
زیر گلویش بوی خواهر را گرفته
هم فاطمه چشمان حیدر را گرفته
و هم علی چشم پیمبر را گرفته
هی صورت ارباب را بر خاک میزد
لج کرده قول کیسه زر را گرفته
زینب! برو جایی که شمر اصلا نباشد
بیرون بیاید زود معجر را گرفته..
تقسیم شد جسمش میان ده سواره
هر مرکبی یک جای پیکر را گرفته
دیگر نه عباس است نه اکبر، ببینند
خلخال طفلان چشم لشکر را گرفته
سید پوریا هاشمی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
آجرک الله
با گریه دستم را به ساغر می رسانی
ایام هجران را به آخر می رسانی
بیزارم از آن سفره که دورش نباشی
رزق مرا در روضه بهتر می رسانی
وقتی که خانه، خانهء جدّ تو باشد
شخصاً گدا را تا دم در می رسانی
امروز که داغ همه داغ حسین است
تسلیت ما را به مادر می رسانی
قطعاً تو در شش گوشه سرگرم طوافی
کِی این زیارت را به نوکر می رسانی
عمریست صبح و عصر، گریان حسینی
اینگونه بر ارباب، لشکر می رسانی
وقتی که روضه، روضهء گودال باشد
خود را به سختی سمت منبر می رسانی
آقای ما هم تشنه بود و هم گرسنه
ما را به زخم روی حنجر می رسانی
ساعت حوالی سه، شمر آمد به مقتل
نبض زمان را پای خنجر می رسانی
ده اسب اعضای تنش را برده بودند
ما را به یک نه! چند پیکر می رسانی
بالای نیزه بود و زینب داد می زد:
تو مطمئناً پاره معجر می رسانی
رضا دین پرور
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
ای روح وریحانم، نرو
هی قسم دادم ترا بر چشم گریانم، نرو
برنمیگردی دگر ای روح وریحانم، نرو
جان من بودی و هستی جان من! یک جان بگو
عشق من! جانان من، از جسم بی جانم نرو
بوسه بر حلقوم خشکت هم مرا راضی نکرد
من کلافه... مضطرب... اصلاً نمیدانم نرو
دلهره دارم دلیلش را نمی دانم حسین
من فدای خنده ات، ای عید قربانم نرو
تا نرفته معجرم دستی بکش روی سرم
تا نرفته دست من سوی گریبانم نرو
خانه ات آباد! دیدی چشم تارم گود شد
ترسِ گودالِ غم تو کرده ویرانم نرو
کهنه پیراهن تنت کردم، سپس گفتم برو
یک قدم رفتی ولی حالا پشیمانم نرو
ذره ذره نیزه ها را سمت لبهایت نکش
پاره پاره می شود آیات قرآنم نرو
من که عمری سایه ام را هم ندیده چشم شهر
بین این شمر و سنان و زجر می مانم نرو
رضا دین پرور
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
آنقدر ناله شدم
آنقدر ناله شدم تا جگرم ریخت حسین
آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین
موی من تار به تارش شده پیش تو سفید
مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین
منکه پیرِ تو شدم پیرتر از این مپسند
به جوانِ تو قسم بال و پرم ریخت حسین
نکن ای صبح طلوع ، کاش نیاد که فقط
غم عالم به دلِ شعلهورم ریخت حسین
حق بده خاک به روی سرِ خود میریزم
فکرِ فردات چه خاکی به سرم ریخت حسین
خار در پشت حرم چیدی ودستت خون شد
زخمِ دستِ تو که دیدم جگرم ریخت حسین
در میان حرمت حرفِ امان نامه شده
دیدم اشکی که زِ چشمِ قمرم ریخت حسین
کُشت دلشوره مرا حال رُبابت بد شد
طفلِ بی شیر بهم دور و برم ریخت حسین
زود برگرد مدینه که نگویم فردا
بعدِ تو جمع حرامی به حرم ریخت حسین
تا نگوید لب گودال سکینه با من
آنقدر زخم زدندش ، پدرم ریخت حسین
تا نبینی به کنار دو سهتا طفل یتیم
خیمهی شعله وری روی سرم ریخت حسین
تا نبینی که به حال من و تو میخندد
آنکه شلاق به پشت و کمرم ریخت حسین
تا رُبابت به سر ِنیزه اشاره نکند
وای از سنگ ببین که پسرم ریخت حسین
حق بده جان بکَنَم پیشِ تو از حال روم
تو بگو من چه کنم جای تو گودال روم
حسن لطفی
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
واویلا
سر نمی گردد جدا
تا نیاید مادرش حنجر نمی گردد جدا
بر گلو بسته دخیل
تا نگیرد حاجت این خنجر نمی گردد جدا
بر تن مثله شده
تیر بنشیند اگر تا پر نمی گردد جدا
کرد اظهار عطش
گفت آه از سینه ام آذر نمی گردد جدا
گرچه تشنه مانده است
زاده ی ساقی که از کوثر نمی گردد جدا
زخم خورده روی زخم
روح سالم از تنش دیگر نمی گردد جدا
شمر با این سادگی
در ته گودال از این پیکر نمی گردد جدا
سایه سرخ ستم
از رخ این ماه که تا محشر نمی گردد جدا
این دم آخر حسین
لحظه ای چشمانش از خواهر نمی گردد جدا
وقت غارت می شود
از حرم تا قتلگه لشکر نمی گردد جدا
ساربان با هم برید
چونکه دید انگشت از انگشتر نمی گردد جدا
بر سر نیزه حسین
خاطرش از غارت معجر نمی گردد جدا
بر سنان یا در تنور
باز هم بابا که از دختر نمی گردد جدا
علی برزگری
#اشعار_ماه_محرم
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*