سالروز فتح خرمشهر مبارک
#شعر #مثنوی #شعر_دفاع_مقدس
#شعر_پایداری #شعر_مقاومت
#خرمشهر #جبهه #محمد_جهان_آرا
#خرمشهر_را_خدا_آزاد_كرد
#عملیات_بیت_المقدس
#یا_علی_بن_ابیطالب_علیه_السلام
#احساس_عاشقانه
فرازی از یک #مثنوی به مناسبت سالروز #آزادسازی_خرمشهر در #عملیات_غرور_آفرین_بیت_المقدس
فضای شهر پر از بوی رازقی شده است
دوباره نوبت پیمان عاشقی شده است
حریم خلوت چشمانم از ستاره پر است
دوباره شهر من از موجِ یادواره پر است
دوباره بوی خدا ، بوی جبهه دارد شهر
که دل به غیر شهیدان نمیسپارد شهر
اگرچه سینهی من سوگوار خورشید است
هنوز شهر من آئینهدارِ خورشید است
هوای ابریِ چشمم شدهست بارانی
گرفته بوی خدا سینهام ، نمیدانی !
برای غربت آلالهها پریشانم
ستاره میچکد از آسمانِ چشمانم
من از کنار شهیدان عبور خواهم کرد
تمام خاطرهها را مرور خواهم کرد
دلم به یاد شهیدان بهانه میگیرد
وَ کولهبار جدایی به شانه میگیرد
به یاد غربتِ همسنگرم دلم خون است
وَ چشمهای من آئینهدارِ کارون است
گرفته است دلم ، مثل عصرِ عاشورا
چگونه بی تو بمانم؟! بگو جهانآرا !
چگونه بی تو بمانم که سینهام تنگ است
میان ما و تو ای گل ! هزار فرسنگ است
تو رفتهای و من آئینهدارِ آه شدم
تو روسفید ، ولی من چه روسیاه شدم
بگو برادر خوبم ! بگو کجا رفتی ؟!
شکست بال من امّا تو تا خدا رفتی
مجالِ پر زدنم بود با تو امّا حیف
نشد که با تو بیایم به آسمانها حیف
مرا ببخش برادر ! اگر عقب ماندم
تو آفتاب شدی ، من اسیرِ شب ماندم
من استعارهی خاموشیام برادرجان !
وَ در حصار فراموشیام برادرجان !
بگیر دست مرا تا دوباره برخیزم
برای جستنِ یک راهِ چاره برخیزم
شما اگر که بخواهید میتوانم من
که باز بر سرِ پیمان خود بمانم من
دعا کنید دلم مستِ آب و نان نشود
وَ شرمسارِ شهیدانِ شهرمان نشود
دوباره سینهام احساس عاشقانه گرفت
غروب سوّم خرداد را بهانه گرفت
به جای گریه به لبخند دل سپردم باز
به بیقراری اروند دل سپردم باز
به یاد لحظهی شیرینِ فتحِ خرمشهر
وَ خندههای غمآگینِ فتح خرمشهر
به سوی عرشِ خدا پر کشیده فریادم
به یاد حملهی بیتالمقدّس افتادم
به یاد رمز غرور آفرینِ یا مولا
شکوهِ لحظهی تکرار ظهر عاشورا
مباد پا بگذاریم روی آنهمه عشق
که شعلهور شود این سینهها ز ماتم عشق
مباد حرمت آلاله را بریم از یاد
وَ بیخیال بگوئیم هرچه بادا باد
نگیرد آتش فریاد رنگ خاموشی
نصیبمان نشود تا ابد فراموشی
#ابراهیم_سنائی
#ابراهیم_سنایی
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_خوزستان_اهواز
#شاعر_اهل_بیت_علیهم_السلام
#شاعر_دفاع_مقدس
#شاعر_مقاومت #شاعر_پایداری
@ebrahim_sanaei349
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#روز_جانباز بر جانبازان عزیز مبارک
#شعر #غزل #شعر_دفاع_مقدس
#شعر_مقامت #شعر_پایداری
#شعر_جانباز
پیشکش به #جانبازان_شیمیایی
تماشا کنید اشکِ پنهانِ من
چکیده ست بر دامنِ جانِ من
برآید به هر لحظه ، هر نیمه شب
هزار آفتاب از گریبانِ من
نفس سوخت از بس که آتش گرفت
زِ طوفانی از آهِ سوزانِ من
تنم مثلِ صحرایِ دهلاویه ست
پر از آتش است این بیابان من
کدام آسمان تاب می آورَد
به خورشیدی از تاوَلستانِ من
دلم میلِ ماندن ندارد دگر
که چشم انتظارند یارانِ من
به تدریج پر می کشم تا خدا
چه زیباست اینگونه پایانِ من
شاعر ؛
ابراهیم سنائی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#غزل_مثنوی
#شعر_دفاع_مقدس
تقدیم به شهیدانی که جنگ برایشان مفهومی مقدس داشت :
چلچراغ یادها ...
اینک ای شعر ای زبان شعله ور
با توأم آتشفشان شعله ور
سینه ام را داغ یاران سوخته است
چلچراغ یادها افروخته است
یاد مردانی که خاکستر شدند
در میان شعله ها پرپر شدند
صد نیستان ناله در نای من است
یاد جبهه شعر و آوای من است
یاد جبهه یاد مردان خداست
یاد مردانی ز نسل کربلاست
شرزه شیرانی که چون شاه نجف
مست بودند از شراب لاتخف
رادمردانی همه دریا نسب
دل سپرده بر تب شط العرب
شبشکارانی غیور و شب ستیز
چون علی خیبر شکن مرحب ستیز
همسفر با مرگ در فکر نبرد
هرچه بادابادشان ذکر نبرد
شوق آنها را در این ره توشه بود
آرزوشان مرقد شش گوشه بود
بانگ یا مهدی گل لبهایشان
اشک شمع خلوت شبهایشان
یاد باد آن روزگاران یاد باد
بیستونهامان پر از فرهاد باد
جنگ در ما شور و حال ایجاد کرد
کوه و صحرا را پر از فرهاد کرد
عشق شیرین شهادت داشتیم
با تفنگ و جنگ الفت داشتیم
روز و شب فرقی به حال ما نداشت
پیش عاشق روز و شب معنا نداشت
شب که میشد تازه روز رزم بود
عزم یاران بر شهادت جزم بود
خون ما جا در رگ اروند داشت
اشک ما با علقمه پیوند داشت
باز خواهم مصحف دل وا کنم
خاطرات جبهه را نجوا کنم
جبهه گفتم ، دیده ام در خون نشست
دل کبوتر گشت و در مجنون نشست
جبهه و دلهای بی روی و ریا
جبهه و مردان سر تا پا خدا
جبهه یاران را صفای مکه بود
حجشان بیت الحرام فکه بود
جبهه و جانه رها از دست تن
لحظه های با شهادت زیستن
ای شهادت با تو حالی داشتیم
لحظه های بی زوالی داشتیم
با ت یاران مست و بی پروا شدند
جرعه نوش جام عاشورا شدند
با تو پیروزی نصیب عشق شد
سهم ما " فتح قریب" عشق شد
هستیم با خاطرات آمیخته است
پیش چشمم خون یاران ریخته است
دیده ام در موجی از باروت و خون
در سماع عاشقان رقص جنون
دیده ام پروازها بی بال و پر
دیده ام عباسها بی دست و سر
دیده ام سروی که در خون پا گرفت
اوفتاد از پا و سر بالا گرفت
دیده ام مردی که بی سر می دوید
از روی نعش برادر می دوید
دیده ام گردان مرد خط شکن
عارفان کامل بربط شکن
حسرت پرواز مانده بر دلم
خاکی ام ، پابست این آب و گلم
پای تا سر درد و داغم ناله ام
وارث صد باغ پرپر لاله ام
می کشد اندوه تنهایی مرا
داغ آن گلهای صحرایی مرا
داغها را من تحمل میکنم
در میان اشک خود گل میکنم
گر چه من از رویشان شرمنده ام
زنده ام با یاد یاران زنده ام
باورم لبریز یاد جبهه هاست
سینه ام آتش نهاد جبهه هاست
یاد باد آن روزهای خوب جنگ
جبهه و جولان تکبیر و تفنگ
روزهای سنگر و شبهای رزم
لحظه های مستی از مینای رزم
در هجوم حادثه پیچیده بود
بر تن دشت جنون شولای رزم
سربداران را به دل شوق وصال
بیقراران را به سر سودای رزم
چون نهنگ.موج پیما در خروش
غوطه ور در ورطه ی دریای رزم
همنوای " با نوای کاروان"
می رسید از هر طرف آوای رزم
گوشه گوشه سینه چاک افتاده بود
صد چو مجنون عاشق لیلای رزم
هرچه بود آن روزها دیگر گذشت
هشت سال اخلاص و ایثار و گذشت
گرچه دشمن در هجوم جنگ بود
نان به نرخ روز خوردن ننگ بود
هر کجا حرف از شرف ، آزادگی
کوچه هامان پر ز بوی سادگی
نفس را یارای طنازی نبود
هیچکس فکر زبان بازی نبود
صحبت از مردی و رزم و عزم بود
مرد ، کی در فکر عیش و بزم بود ?
کوچه های حجله پوش شهر کو
آن همه جوش و خروش شهر کو
شهر ما عطر شقایق داشته است
خیلی از مردان عاشق داشته است
عاشقان رفتند و اینک بعد جنگ
مانده بر پیشانی ام داغ درنگ
آه آه از فتنه ی شیادها
لاله ها را می برند از یادها
بعضی از مردم اسیر نان شدند
مست مست از نشئه ی عنوان شدند
کیسه بهر مال دنیا دوختند
با نمک زخم شهیدان سوختند
یاد باد آنانکه در خون خفته اند
در شلمچه ، فاو ، مجنون خفته اند
یاد مستان قدح پیما به خیر
جبهه و شبهای یا زهرا به خیر
با شهادت فصل خوش عهدی به خیر
حال ما در ذکر یا مهدی به خیر
گرچه ما از کاروان جا مانده ایم
شعله ی حسرت سراپا مانده ایم
ما هم از این آب و خاک و ریشه ایم
ای شهادت ما ولایت پیشه ایم
شعر من فریاد کن فریاد کن
غربت آلاله ها را یاد کن
هر نفس یاد شهیدان می کنم
خاکشان را بوسه باران می کنم
رزم و عزم عشقبازان یاد باد
خاطرات سرفرازان یاد باد
کمیل کاشانی -۱۳۸۰
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#غزل_مثنوی
#شعر_دفاع_مقدس
تقدیم به شهیدانی که جنگ برایشان مفهومی مقدس داشت :
چلچراغ یادها ...
اینک ای شعر ای زبان شعله ور
با توأم آتشفشان شعله ور
سینه ام را داغ یاران سوخته است
چلچراغ یادها افروخته است
یاد مردانی که خاکستر شدند
در میان شعله ها پرپر شدند
صد نیستان ناله در نای من است
یاد جبهه شعر و آوای من است
یاد جبهه یاد مردان خداست
یاد مردانی ز نسل کربلاست
شرزه شیرانی که چون شاه نجف
مست بودند از شراب لاتخف
رادمردانی همه دریا نسب
دل سپرده بر تب شط العرب
شبشکارانی غیور و شب ستیز
چون علی خیبر شکن مرحب ستیز
همسفر با مرگ در فکر نبرد
هرچه بادابادشان ذکر نبرد
شوق آنها را در این ره توشه بود
آرزوشان مرقد شش گوشه بود
بانگ یا مهدی گل لبهایشان
اشک شمع خلوت شبهایشان
یاد باد آن روزگاران یاد باد
بیستونهامان پر از فرهاد باد
جنگ در ما شور و حال ایجاد کرد
کوه و صحرا را پر از فرهاد کرد
عشق شیرین شهادت داشتیم
با تفنگ و جنگ الفت داشتیم
روز و شب فرقی به حال ما نداشت
پیش عاشق روز و شب معنا نداشت
شب که میشد تازه روز رزم بود
عزم یاران بر شهادت جزم بود
خون ما جا در رگ اروند داشت
اشک ما با علقمه پیوند داشت
باز خواهم مصحف دل وا کنم
خاطرات جبهه را نجوا کنم
جبهه گفتم ، دیده ام در خون نشست
دل کبوتر گشت و در مجنون نشست
جبهه و دلهای بی روی و ریا
جبهه و مردان سر تا پا خدا
جبهه یاران را صفای مکه بود
حجشان بیت الحرام فکه بود
جبهه و جانه رها از دست تن
لحظه های با شهادت زیستن
ای شهادت با تو حالی داشتیم
لحظه های بی زوالی داشتیم
با ت یاران مست و بی پروا شدند
جرعه نوش جام عاشورا شدند
با تو پیروزی نصیب عشق شد
سهم ما " فتح قریب" عشق شد
هستیم با خاطرات آمیخته است
پیش چشمم خون یاران ریخته است
دیده ام در موجی از باروت و خون
در سماع عاشقان رقص جنون
دیده ام پروازها بی بال و پر
دیده ام عباسها بی دست و سر
دیده ام سروی که در خون پا گرفت
اوفتاد از پا و سر بالا گرفت
دیده ام مردی که بی سر می دوید
از روی نعش برادر می دوید
دیده ام گردان مرد خط شکن
عارفان کامل بربط شکن
حسرت پرواز مانده بر دلم
خاکی ام ، پابست این آب و گلم
پای تا سر درد و داغم ناله ام
وارث صد باغ پرپر لاله ام
می کشد اندوه تنهایی مرا
داغ آن گلهای صحرایی مرا
داغها را من تحمل میکنم
در میان اشک خود گل میکنم
گر چه من از رویشان شرمنده ام
زنده ام با یاد یاران زنده ام
باورم لبریز یاد جبهه هاست
سینه ام آتش نهاد جبهه هاست
یاد باد آن روزهای خوب جنگ
جبهه و جولان تکبیر و تفنگ
روزهای سنگر و شبهای رزم
لحظه های مستی از مینای رزم
در هجوم حادثه پیچیده بود
بر تن دشت جنون شولای رزم
سربداران را به دل شوق وصال
بیقراران را به سر سودای رزم
چون نهنگ.موج پیما در خروش
غوطه ور در ورطه ی دریای رزم
همنوای " با نوای کاروان"
می رسید از هر طرف آوای رزم
گوشه گوشه سینه چاک افتاده بود
صد چو مجنون عاشق لیلای رزم
هرچه بود آن روزها دیگر گذشت
هشت سال اخلاص و ایثار و گذشت
گرچه دشمن در هجوم جنگ بود
نان به نرخ روز خوردن ننگ بود
هر کجا حرف از شرف ، آزادگی
کوچه هامان پر ز بوی سادگی
نفس را یارای طنازی نبود
هیچکس فکر زبان بازی نبود
صحبت از مردی و رزم و عزم بود
مرد ، کی در فکر عیش و بزم بود ?
کوچه های حجله پوش شهر کو
آن همه جوش و خروش شهر کو
شهر ما عطر شقایق داشته است
خیلی از مردان عاشق داشته است
عاشقان رفتند و اینک بعد جنگ
مانده بر پیشانی ام داغ درنگ
آه آه از فتنه ی شیادها
لاله ها را می برند از یادها
بعضی از مردم اسیر نان شدند
مست مست از نشئه ی عنوان شدند
کیسه بهر مال دنیا دوختند
با نمک زخم شهیدان سوختند
یاد باد آنانکه در خون خفته اند
در شلمچه ، فاو ، مجنون خفته اند
یاد مستان قدح پیما به خیر
جبهه و شبهای یا زهرا به خیر
با شهادت فصل خوش عهدی به خیر
حال ما در ذکر یا مهدی به خیر
گرچه ما از کاروان جا مانده ایم
شعله ی حسرت سراپا مانده ایم
ما هم از این آب و خاک و ریشه ایم
ای شهادت ما ولایت پیشه ایم
شعر من فریاد کن فریاد کن
غربت آلاله ها را یاد کن
هر نفس یاد شهیدان می کنم
خاکشان را بوسه باران می کنم
رزم و عزم عشقبازان یاد باد
خاطرات سرفرازان یاد باد
کمیل کاشانی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#غزل_مثنوی
#شعر_دفاع_مقدس
تقدیم به شهیدانی که جنگ برایشان مفهومی مقدس داشت :
چلچراغ یادها ...
اینک ای شعر ای زبان شعله ور
با توأم آتشفشان شعله ور
سینه ام را داغ یاران سوخته است
چلچراغ یادها افروخته است
یاد مردانی که خاکستر شدند
در میان شعله ها پرپر شدند
صد نیستان ناله در نای من است
یاد جبهه شعر و آوای من است
یاد جبهه یاد مردان خداست
یاد مردانی ز نسل کربلاست
شرزه شیرانی که چون شاه نجف
مست بودند از شراب لاتخف
رادمردانی همه دریا نسب
دل سپرده بر تب شط العرب
شبشکارانی غیور و شب ستیز
چون علی خیبر شکن مرحب ستیز
همسفر با مرگ در فکر نبرد
هرچه بادابادشان ذکر نبرد
شوق آنها را در این ره توشه بود
آرزوشان مرقد شش گوشه بود
بانگ یا مهدی گل لبهایشان
اشک شمع خلوت شبهایشان
یاد باد آن روزگاران یاد باد
بیستونهامان پر از فرهاد باد
جنگ در ما شور و حال ایجاد کرد
کوه و صحرا را پر از فرهاد کرد
عشق شیرین شهادت داشتیم
با تفنگ و جنگ الفت داشتیم
روز و شب فرقی به حال ما نداشت
پیش عاشق روز و شب معنا نداشت
شب که میشد تازه روز رزم بود
عزم یاران بر شهادت جزم بود
خون ما جا در رگ اروند داشت
اشک ما با علقمه پیوند داشت
باز خواهم مصحف دل وا کنم
خاطرات جبهه را نجوا کنم
جبهه گفتم ، دیده ام در خون نشست
دل کبوتر گشت و در مجنون نشست
جبهه و دلهای بی روی و ریا
جبهه و مردان سر تا پا خدا
جبهه یاران را صفای مکه بود
حجشان بیت الحرام فکه بود
جبهه و جانه رها از دست تن
لحظه های با شهادت زیستن
ای شهادت با تو حالی داشتیم
لحظه های بی زوالی داشتیم
با ت یاران مست و بی پروا شدند
جرعه نوش جام عاشورا شدند
با تو پیروزی نصیب عشق شد
سهم ما " فتح قریب" عشق شد
هستیم با خاطرات آمیخته است
پیش چشمم خون یاران ریخته است
دیده ام در موجی از باروت و خون
در سماع عاشقان رقص جنون
دیده ام پروازها بی بال و پر
دیده ام عباسها بی دست و سر
دیده ام سروی که در خون پا گرفت
اوفتاد از پا و سر بالا گرفت
دیده ام مردی که بی سر می دوید
از روی نعش برادر می دوید
دیده ام گردان مرد خط شکن
عارفان کامل بربط شکن
حسرت پرواز مانده بر دلم
خاکی ام ، پابست این آب و گلم
پای تا سر درد و داغم ناله ام
وارث صد باغ پرپر لاله ام
می کشد اندوه تنهایی مرا
داغ آن گلهای صحرایی مرا
داغها را من تحمل میکنم
در میان اشک خود گل میکنم
گر چه من از رویشان شرمنده ام
زنده ام با یاد یاران زنده ام
باورم لبریز یاد جبهه هاست
سینه ام آتش نهاد جبهه هاست
یاد باد آن روزهای خوب جنگ
جبهه و جولان تکبیر و تفنگ
روزهای سنگر و شبهای رزم
لحظه های مستی از مینای رزم
در هجوم حادثه پیچیده بود
بر تن دشت جنون شولای رزم
سربداران را به دل شوق وصال
بیقراران را به سر سودای رزم
چون نهنگ.موج پیما در خروش
غوطه ور در ورطه ی دریای رزم
همنوای " با نوای کاروان"
می رسید از هر طرف آوای رزم
گوشه گوشه سینه چاک افتاده بود
صد چو مجنون عاشق لیلای رزم
هرچه بود آن روزها دیگر گذشت
هشت سال اخلاص و ایثار و گذشت
گرچه دشمن در هجوم جنگ بود
نان به نرخ روز خوردن ننگ بود
هر کجا حرف از شرف ، آزادگی
کوچه هامان پر ز بوی سادگی
نفس را یارای طنازی نبود
هیچکس فکر زبان بازی نبود
صحبت از مردی و رزم و عزم بود
مرد ، کی در فکر عیش و بزم بود ?
کوچه های حجله پوش شهر کو
آن همه جوش و خروش شهر کو
شهر ما عطر شقایق داشته است
خیلی از مردان عاشق داشته است
عاشقان رفتند و اینک بعد جنگ
مانده بر پیشانی ام داغ درنگ
آه آه از فتنه ی شیادها
لاله ها را می برند از یادها
بعضی از مردم اسیر نان شدند
مست مست از نشئه ی عنوان شدند
کیسه بهر مال دنیا دوختند
با نمک زخم شهیدان سوختند
یاد باد آنانکه در خون خفته اند
در شلمچه ، فاو ، مجنون خفته اند
یاد مستان قدح پیما به خیر
جبهه و شبهای یا زهرا به خیر
با شهادت فصل خوش عهدی به خیر
حال ما در ذکر یا مهدی به خیر
گرچه ما از کاروان جا مانده ایم
شعله ی حسرت سراپا مانده ایم
ما هم از این آب و خاک و ریشه ایم
ای شهادت ما ولایت پیشه ایم
شعر من فریاد کن فریاد کن
غربت آلاله ها را یاد کن
هر نفس یاد شهیدان می کنم
خاکشان را بوسه باران می کنم
رزم و عزم عشقبازان یاد باد
خاطرات سرفرازان یاد باد
کمیل کاشانی -۱۳۸۰
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
#غزل_مثنوی
#شعر_دفاع_مقدس
تقدیم به شهیدانی که جنگ برایشان مفهومی مقدس داشت :
چلچراغ یادها ...
اینک ای شعر ای زبان شعله ور
با توأم آتشفشان شعله ور
سینه ام را داغ یاران سوخته است
چلچراغ یادها افروخته است
یاد مردانی که خاکستر شدند
در میان شعله ها پرپر شدند
صد نیستان ناله در نای من است
یاد جبهه شعر و آوای من است
یاد جبهه یاد مردان خداست
یاد مردانی ز نسل کربلاست
شرزه شیرانی که چون شاه نجف
مست بودند از شراب لاتخف
رادمردانی همه دریا نسب
دل سپرده بر تب شط العرب
شبشکارانی غیور و شب ستیز
چون علی خیبر شکن مرحب ستیز
همسفر با مرگ در فکر نبرد
هرچه بادابادشان ذکر نبرد
شوق آنها را در این ره توشه بود
آرزوشان مرقد شش گوشه بود
بانگ یا مهدی گل لبهایشان
اشک شمع خلوت شبهایشان
یاد باد آن روزگاران یاد باد
بیستونهامان پر از فرهاد باد
جنگ در ما شور و حال ایجاد کرد
کوه و صحرا را پر از فرهاد کرد
عشق شیرین شهادت داشتیم
با تفنگ و جنگ الفت داشتیم
روز و شب فرقی به حال ما نداشت
پیش عاشق روز و شب معنا نداشت
شب که میشد تازه روز رزم بود
عزم یاران بر شهادت جزم بود
خون ما جا در رگ اروند داشت
اشک ما با علقمه پیوند داشت
باز خواهم مصحف دل وا کنم
خاطرات جبهه را نجوا کنم
جبهه گفتم ، دیده ام در خون نشست
دل کبوتر گشت و در مجنون نشست
جبهه و دلهای بی روی و ریا
جبهه و مردان سر تا پا خدا
جبهه یاران را صفای مکه بود
حجشان بیت الحرام فکه بود
جبهه و جانها رها از دست تن
لحظه های با شهادت زیستن
ای شهادت با تو حالی داشتیم
لحظه های بی زوالی داشتیم
با تو یاران مست و بی پروا شدند
جرعه نوش جام عاشورا شدند
با تو پیروزی نصیب عشق شد
سهم ما " فتح قریب" عشق شد
هستیم با خاطرات آمیخته است
پیش چشمم خون یاران ریخته است
دیده ام در موجی از باروت و خون
در سماع عاشقان رقص جنون
دیده ام پروازها بی بال و پر
دیده ام عباسها بی دست و سر
دیده ام سروی که در خون پا گرفت
اوفتاد از پا و سر بالا گرفت
دیده ام مردی که بی سر می دوید
از روی نعش برادر می دوید
دیده ام گردان مرد خط شکن
عارفان کامل بربط شکن
حسرت پرواز مانده بر دلم
خاکی ام ، پابست این آب و گلم
پای تا سر درد و داغم ناله ام
وارث صد باغ پرپر لاله ام
می کشد اندوه تنهایی مرا
داغ آن گلهای صحرایی مرا
داغها را من تحمل میکنم
در میان اشک خود گل میکنم
گر چه من از رویشان شرمنده ام
زنده ام با یاد یاران زنده ام
باورم لبریز یاد جبهه هاست
سینه ام آتش نهاد جبهه هاست
یاد باد آن روزهای خوب جنگ
جبهه و جولان تکبیر و تفنگ
روزهای سنگر و شبهای رزم
لحظه های مستی از مینای رزم
در هجوم حادثه پیچیده بود
بر تن دشت جنون شولای رزم
سربداران را به دل شوق وصال
بیقراران را به سر سودای رزم
چون نهنگ.موج پیما در خروش
غوطه ور در ورطه ی دریای رزم
همنوای " با نوای کاروان"
می رسید از هر طرف آوای رزم
گوشه گوشه سینه چاک افتاده بود
صد چو مجنون عاشق لیلای رزم
هرچه بود آن روزها دیگر گذشت
هشت سال اخلاص و ایثار و گذشت
گرچه دشمن در هجوم جنگ بود
نان به نرخ روز خوردن ننگ بود
هر کجا حرف از شرف ، آزادگی
کوچه هامان پر ز بوی سادگی
نفس را یارای طنازی نبود
هیچکس فکر زبان بازی نبود
صحبت از مردی و رزم و عزم بود
مرد ، کی در فکر عیش و بزم بود ?
کوچه های حجله پوش شهر کو
آن همه جوش و خروش شهر کو
شهر ما عطر شقایق داشته است
خیلی از مردان عاشق داشته است
عاشقان رفتند و اینک بعد جنگ
مانده بر پیشانی ام داغ درنگ
آه آه از فتنه ی شیادها
لاله ها را می برند از یادها
بعضی از مردم اسیر نان شدند
مست مست از نشئه ی عنوان شدند
کیسه بهر مال دنیا دوختند
با نمک زخم شهیدان سوختند
یاد باد آنانکه در خون خفته اند
در شلمچه ، فاو ، مجنون خفته اند
یاد مستان قدح پیما به خیر
جبهه و شبهای یا زهرا به خیر
با شهادت فصل خوش عهدی به خیر
حال ما در ذکر یا مهدی به خیر
گرچه ما از کاروان جا مانده ایم
شعله ی حسرت سراپا مانده ایم
ما هم از این آب و خاک و ریشه ایم
ای شهادت ما ولایت پیشه ایم
شعر من فریاد کن فریاد کن
غربت آلاله ها را یاد کن
هر نفس یاد شهیدان می کنم
خاکشان را بوسه باران می کنم
رزم و عزم عشقبازان یاد باد
خاطرات سرفرازان یاد باد
کمیل کاشانی -۱۳۸۰
🔻مقدمتان را به این کانال 15 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠