سلام(بخوانیدوارسال کنید):
رنگ خزان
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من! حبیبه ی من! مهربان من
میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من!
مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق
با لاله اش چکار کنم باغبان من؟!
ماندست چند تار مویت بین شانه ای.
چشمم که خورد تیر کشید استخوان من!
راحت بخواب درد کشیدن تمام شد!
راحت بخواب درد کشیده جوان من!
کابوس لحظه های علی نقش قبر توست
فکرش به هم زده ست زمین و زمان من
چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت
آخر کجاست قبر تو راز نهان من
گفتم درِ جدید بسازند بعد تو
تا میخ ها دوباره نگیرند جان من
حالا دگر تمام شده امتحان تو
حالا دگر شروع شده امتحان من
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_ضهادت_حضرت_زهرا #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯