فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 سقوط یک ابر در اندونزی☁️
🔹در یک اتفاق نادر و عجیب، ویدئویی از سقوط یک تکه ابر روی زمین در یک منطقه کوهستانی در اندونزی منتشر شده است.
🔹در این ویدئو این تکه ابر به آرامی به زمین مینشیند و مردم میتوانند آن را در دست بگیرند. این پدیده که شبیه یک تکه پنبه بزرگ است، بسیاری را شگفتزده کرده.
#مصائب_غصب_فدک
🩸اهانتهایی از جانب «اولی» که چه بسا زخمش دردناکتر از تازیانههای «دومی» است ...
🔖 به حکم روایت امیرالمؤمنین علیهالسلام که فرمود:
📋 ضَرْبُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السِّنَانِ.
▪️ضربت و زخم زبان شدیدتر از ضربت شمشیر و نیزه است.(۱)
🖇 بخش عظیم و دردناکی از مصائب صدیقه کبری سلاماللهعلیها ناظر به اهانتهای زبانی اصحاب سقیفه به آن حضرت است.
📄 بعد از ایراد خطبه فدکیه، ملعون «اولی» بر فراز منبر رفت و اهانتی را به صدیقه کبری سلاماللّهعلیها نمود که به فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام:«اگر تا روز قیامت بر روی پاشنه پا ایستاده و به درگاه الهی، «اولی» و «دوّمی» را لعنت کنیم، بازهم کوتاهی کردهایم.»(۲)
📉 آن نانجبیب بعد از آنکه _ العیاذبالله, العیاذبالله, العیاذبالله _ حضرت زهرا سلاماللهعلیها را به «روباه» و امیرالمؤمنین علیهالسلام را به «دُم روباه» تشبیه کرد، دهان نحسش را باز کرد و گفت:
📋 يَسْتَعِينُونَ بِالضَّعَفَةِ وَ يَسْتَنْصِرُونَ بِالنِّسَاءِ كَأُمِّ طِحَالٍ أَحَبَّ أَهْلُهَا إِلَیْهَا الْبَغْیَ... (۳)
▪️از محضر امام زمان «ارواحنافداه» شرم دارم که این اهانت را ترجمه کنم...😭
خدا عذاب «اولی» را مضاعف بگرداند!
✍ اللَّهُمَّ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً یَسْتَغِیثُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ ...
📚(۱)جامع الأخبار،ص۲۳۷
📚(۲)کتاب سُلیم،ص۱۴۷
📚(۲)بحارالانوار ج۳۰ ص۳۲۱
📚(۳)بحارالانوار ج۲۹ ص۳۲۶
📚(۳)شرح نهج البلاغه،ابن ابىالحديد،ج۱۶، ص۲۱۴
❁﷽❁
#مناجات_مهدوی #فاطمیه س
#مناجات_با_امام_زمان عج الله
#فیش_روضه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻گوشه گشایش
برات وصل امضا میشد ای کاش
گره از کار دل وا میشد ای کاش
برای دیدنت ای حضرت عشق
دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش
آقای من ، یابن الحسن
🔻گوشه داد
میان زمرهٔ چشم انتظاران
ز رحمت نام ما جامیشد ای کاش
اصلا این روضه ها بهانه ست برا اینکه ما بیایم با امام زمان تجدید پیمان کنیم بیایم تو همین مجالس روضه، چند لحظه و چند دقیقه کنار امام زمان ، بنشینیم و درد دل کنیم،
آقای من
دل نامحرم ما مَحرم آن
غریبی های مولا میشد ای کاش
قربون غربتت برم یابن الحسن
(اصلا امام زمان یه ارتباط عجیبی با مادرش ، فاطمه ی زهرا داره)
هر موقع میخایم آقا رو صدا بزنیم (اسم امام زمان یه جوری وصل میشه به اسم مادرش) مثلا میگیم یابن فاطمه، یابن الزهرا، یوسف فاطمه ، مهدیِ زهرا،
🔻گوشه خاوران
دم آخر تن صد پاره ما
غبار راه زهرا میشد ای کاش2
🔻بازگشت به داد
هر کجا نشستی امام زمانو صدا بزن
یابن الحسن ....
🔻گوشه خاوران
پس از چندین و چند صد سال گریه
میدونم دل امام زمانم تو این جلسات ، فقط دنبال روضه ی مادرش فاطمه ست.
آقاجان با اجازه ی شما میخام روضه بخوانم
پس از چندین و چند صد سال گریه
دگر دستان او وا میشد ای کاش
به برق ذوالفقاری خاک خورده
غرور شیعه معنا میشد ای کاش
آخ مزار
🔻گوشه اوج
مزار مخفی یاس مدینه
به دستان تو پیدا میشد ای کاش
تا کی باید حاجیان ما برن مدینه، هی دنبال قبر گمشده ی مادرت بگردن، هی زیر لب ، کنار قبرستان بقیع و کنار حرم نبوی زمزمه کنند
یا فاطمه من عقده ی دل وا نکردم
گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم
در انتظارم مهدی بیاید
تا قبر پاکت پیدا نماید
آقاجان
غرور چادر خاکی کجایی
عزیز فاطمه پس کی میایی
چشماتون بارونی شده بریم تو خونه ی امیرالمومنین.... (بقیه در قسمت 2)
━━━━━━───────
#مناجات_با_امام_زمان [عج الله]
#دستگاه_ماهور
#استادحاج_اسماعیلی
4_6012820232895205943.mp3
7.13M
#زمینه_فاطمیه
#امام_زمان_عج_الله
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
بسیار زیبا
ای یوسف گمگشته داد از این جدایی
مادر بُوَد دیده به راهت کی میایی
امیر بی قرینه
عجل علی ظهورک
دوای زخم سینه
عجل علی ظهورک
آجرک الله بقیة الله
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بعد از پیمبر روز خوش زهرا ندیده
فَقْدِ النَّبی ظُلمِ الوصی چه ها کشیده
اهل سقیفه ای وای
دست علی رو بستن
بازوی همسرش رو
تو کوچه ها شکستن
آجرک الله بقیة الله
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در بین آن دیوار و در نقش زمين شد
با ضربهی لگد به در سقط جنین شد
از مرتضی حیا کرد
زد نالهی حزینی
به جای یاعلی گفت
یافضة خذینی
آجرک الله بقیة الله
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در کوچه ها دنبال حیدر می دویده
با هر قدم از سینه اش خون می چکیده
یا منتقم کمک کن
جد مطهرت را
در زیر تازیانه
دریاب مادرت را
آجرک الله بقیة الله
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
روزی میان کوچه ها مادر زمین خورد
روزی کنار قتلگه دختر زمین خورد
از خیمه تا به گودال
به سر زنان دویده
راس حسین به نیزه
جسمش به خاک دیده
آجرک الله بقیة الله
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شاعر: سید حسین احمدی
#امام_زمان_عج
#ظهور
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این فیلم را تنهایی ببینید و برای پدر و مادر های دغدغه مند بفرستید
🏴آثار و برکات #روضه_خانگی "۴"
🔰«زَيّنُوا بُيوتَكُم بِذكرِ الحسين»
🔸روضۀ خونگىمون، بيعت با حسينه
🚩 مرحوم آیت الله قاضی در مجلس روضه بسیار مؤدب و با احترام مینشست و در پایان مراسم، کفش حاضران را ردیف کرده،
آماده پوشیدن مینمود
و چه بسا آنها را با آستین لباس خود گردگیری میکرد.
میفرمودند:
«من کفش حاضران در مجلس روضه اباعبدالله را تمیز میکنم تا ملائک حاضر در این مجلس گواهی دهند به آنچه در باطن من میگذرد که جز خدای متعال، کسی از آن اطلاع ندارد.»
🚩مرحوم آیتالله شیخ عبدالله مامقانی میفرمود:
تا جایی که لقمه نانی
از گلویتان پایین میرود،
روضهخوانی در منزل را
ترک نکنید!
📚شمس الشموس، ص ۳۹۱.
📚دولابی، طوبای کربلا، ص ۱۶۵.
🏴آثار و برکات #روضه_خانگی "۴"
🔰«زَيّنُوا بُيوتَكُم بِذكرِ الحسين»
🔸روضۀ خونگىمون، بيعت با حسينه
🚩 مرحوم آیت الله قاضی در مجلس روضه بسیار مؤدب و با احترام مینشست و در پایان مراسم، کفش حاضران را ردیف کرده،
آماده پوشیدن مینمود
و چه بسا آنها را با آستین لباس خود گردگیری میکرد.
میفرمودند:
«من کفش حاضران در مجلس روضه اباعبدالله را تمیز میکنم تا ملائک حاضر در این مجلس گواهی دهند به آنچه در باطن من میگذرد که جز خدای متعال، کسی از آن اطلاع ندارد.»
🚩مرحوم آیتالله شیخ عبدالله مامقانی میفرمود:
تا جایی که لقمه نانی
از گلویتان پایین میرود،
روضهخوانی در منزل را
ترک نکنید!
📚شمس الشموس، ص ۳۹۱.
📚دولابی، طوبای کربلا، ص ۱۶۵.
مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_بیست_هفتم🎬: به دستور نمرود، سپاه عظیم بابل به راه افتاد تا ش
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_بیست_هشتم🎬:
نمرود و ملکه جدیدش وارد شهر شدند اما قبل از ورود، پادشاه قاصدی به شهر فرستاده بود که درباریان و مترفین شهر به استقبال او و ملکه اش بیایند.
مراسمی با شکوه با قربانی های فراوان در مقابل بت بزرگ شهر«مردوک» خدای خدایان برگزار شد و نمرود به همه اعلام کرد که سمیرامیس ملکه سرزمین بابل است و قصری را که در کنار برج بابل ساخته بود به ملکه تقدیم کرد.
سمیرامیس، چند روز بعد از ورودش به شهر، از همه جا بازدید نمود و در آخر به قصری که به او بخشیده بود سر زد او با دیدن این قصر باشکوه که اتصال زمینی نداشت، فکری به ذهنش خطور کرد و دستور داد که بر بالای این قصر شش طبقه دیگر بنا کنند و نام آن را با تایید نمرود، باغ سمیرامیس نهاد.
دوباره بردگان بیچاره مأمور به آوردن سنگ های عظیم از سرزمین های اطراف شدند، البته این بار کاروانی دیگر به راه افتاد و این کاروان مأمور به آوردن درختان و گیاهان نایاب از کل کره زمین شد، آنها به هر سرزمینی سر میزدند و از بهترین گلها و درختان آنجا تهیه می کردند و آن را به بابل می برند زیرا امر ملکه بود که این باغ که در هفته طبقه پایه ریزی شده بود، در هر طبقه اش درختان زیبا و گلهای مختلف و رنگارنگ کاشته شود و سنگتراشان هم مشغول ساختن ستون های بزرگی شدند که اتصال بین هر طبقه بود.
روزها و ماه ها و سالها گذشت و بالاخره باغ سمیرامیس آماده شد و کاخ بزرگی در بالاترین نقطه یعنی هفتمین طبقه از باغ بنا شد، قصری بسیار زیبا و چشم نواز که هر کس در آنجا پا می گذاشت، کل شهر را زیر پایش میدید و بر همه جا احاطه داشت.
داخل هر طبقه از این باغ، فواره ها و آب نماهای بسیار شکیل و زیبا که هنر دست هنرمندان بابل بود، وجود داشت.
این باغ، یک نوع رؤیا در واقعیت بود و کم کم آرزوی هر بیننده ای شد که یک لحظه پا درون این باغ گذارد.
سمیرامیس جشن های مختلف در این باغ برگزار می کرد، البته هر کسی اجازه ورود به این باغ را نداشت و کسانی از بزرگان و متمولین که سعادت حضور در آن باغ را پیدا می کردند، برای اغیار سخن ها و تعاریف بسیار از زیبایی های باغ می گفتند.
کم کم این باغ در نقاشی های نقاشان و شعر شاعران نمود پیدا کرد و مردم حاضر بودند هر کار سختی را انجام دهند و در عوض یک لحظه پا به این باغ زیبا و رؤیایی گذارند به طوریکه بعد از گذشت چند سال، باغ سمیرامیس و برج بابل، تبدیل به دلالت فرهنگی بابلیان شد و ابلیس از این موضوع بسیار خوشحال بود، چرا که این باغ و آن برج، تماما مروج بت پرستی یا بهتر بگوییم شیطان پرستی بود و در این فرهنگ «خدای یکتا» و «یکتا پرستی» جایی نداشت.
دوباره اجنه در قالب بت ها با مردم سخن می گفتند و کاهنان شهر با همین ترفند بر اعتقادات مردم سوار بودند و بزرگ کاهنان که «آزر» نام داشت، کارگاه بت تراشی عظیمی به راه انداخته بود و عجیب اینکه مردم انقدر در خواب غفلت بودند که بت هایی را که آزر و شاگردانش می تراشیدند، با پول خود می خریدند و به خانه می بردند و به چشم خدایشان به آن مجسمه بی جان، نگاه می کردند و او را عبادت می نمودند و در حقیقت ابلیس را که پشت تمام اینها بود می پرستیدند.
اوضاع بر همین منوال بود که خبر آمد خبری در راه است و ابلیس از این خبر مستاصل شد و ابلیسک ها را برای جلسه ای فوق العاده اضطراری دور خود جمع کرد.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_بیست_نهم🎬:
همه جا را اجسام سیاه و مخوف و شاخدار پر کرده بود و در صدر مجلس ابلیس در حالیکه بی قرار بود و مدام از این طرف به آن طرف می رفت مشاهده میشد.
ابلیس بعد از کمی قدم زدن بر جای خود ایستاد و رو به ابلیسک هایی که به او خیره شده بودند کرد و گفت: گویا جنگ بزرگی در پیش داریم، آن زمان که در آسمان هفتم بودم، خبر این جنگ را شنیدم و اینک با تولد پیامبری دیگر، قرار است هر چه در طول این سالها رشته ایم، پنبه شود و از بین رود.
در این هنگام صدای ابلیسکی از میان جمع بلند شد و گفت: ای سرورم! مگر قرار است چه شود که اینچنین پریشانید؟! آیا کار ما از زمانی که طوفان نوح به پاشد و همه بنی بشر به جز تعداد اندکی مومن به الله، از میان رفتند،سخت تر است؟!
ابلیس نفس بدبوی خود را بیرون داد وگفت: آری که سخت تر است، آن زمان که آدم ابوالبشر به زمین آمد و به امر خدا مناسک الله را به فرزندانش عرضه داشت، کار ما راحت بود و ما هم سکه بدل آن مناسک را علم کردیم و به جنگ با او برخاستیم، انبیاء الهی بعد از آدم آمدند و برای همان مناسک تبلیغ کردند و سپس در زمان نوح، این پیامبر مناسک الهی را مانند دانه های یک تسبیح به هم پیوند زد و به حکم خداوند شریعت الهی را آورد و به شیعیانش و مومنین به خداوند، ابلاغ کرد و ما هم در مقابلش شریعت خودمان را به راه انداختیم و این دو شریعت در تقابل با هم قرار گرفتند تا این زمان، اما اینک خداوند اراده کرده تا پرده ای دیگر رو کند و این بار می خواهد پیامبری پا به عرصهٔ وجود بگذارد که آن مناسک و ان شریعت را به مرحله اقامه برساند، همانا اقامه دین خدا همان دمیدن روح در کالبد دین است، زمانی که دین خدا اقامه شود یعنی احکامی برای مناسک و شریعت وضع می گردد و تمام بنی بشر باید دین را با احکامش اجرا کنند و این زمان است که کار ما بسیار دشوار است...
ابلیس اندکی ساکت شد و ابلیسکی دیگر سوال پرسید: پس تکلیف ما چیست؟! بهتر نیست ما هم مانند گذشته در مقابل اقامه دین یکتا پرستی، شریعت خودمان را اقامه کنیم؟!
ابلیس سرش را به دو طرف تکان داد و گفت: ما می توانیم چنین کنیم، اما کاری بسیار سخت و طاقت فرساست و درصد موفقیتش کم است، ما باید اینک تمام تلاشمان را کنیم که اراده خداوند پیروز نشود و اصلا دین خدا، نتواند به مرحله اقامه برسد..
ابلیسکی دیگر با لبخندی که بر صورت زشتش نشسته بود، از جای برخواست و گفت: این که راهی دارد بسیار ساده، ما باید از تولد پیامبری که قرار است اقامه دین خدا را نماید، جلوگیری کنیم، درست است امر خداوند در هر صورت اجرا می شود اما با این کار ما برای خودمان زمان می خریم.
ابلیس سری تکان داد و گفت: آفرین! در حال حاضر بهترین راه همین است، پس به آن ابلیسک اشاره کرد و گفت: حال که چنین پیشنهادی دادی، خود مأمور به انجام آن بشو...
ابلیسک دست بر چشم گذاشت و گفت: سمعا و طاعتا فقط منطقه ای که قرار است این پیامبر پا به دنیا گذارد کدام منطقه است.
ابلیس چشمانش را به جایی دور خیره کرد و گفت: «بابل»، سرزمینی که ما در آنجا بیش از هرجای دیگر قدرت داریم و مردم همگی سر بر آستان ما میسایند، همانجا که کاهنانش با علم نجوم سحر می کنند.
ابلیسک خنده ای کرد و گفت: نجوم که یک سرش به ما اجنه ختم می شود، پس کارمان راحت است.
ابلیسک که مأموریت خود را از ابلیس دریافت کرده بود، سربازانی به دنبالش انداخت و خود را به برج بابل و معبد مردوک رساند و زمانی رسید که «آزر» بزرگ کاهنان بابل مشغول تقدیس مردوک بود..
ادامه دارد...
📝به قلم: ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_سی🎬:
ابلیسک به همراه جنودش وارد معبد بابل شد، چند جن را به خوابگاه سمیرامیس و تعدادی هم به خوابگاه نمرود فرستاد تا همه با هم و هماهنگ پیش بروند.
در هنگام ورود ابلیسک به معبد ، آزر مشغول تقدیس بت ها بود، چرا که قبل از آمدن آنان، به آسمان نگاه کرده بود و طرز قرار گرفتن ستاره ها به او می فهماند که اتفاقی در شرف وقوع است و آزر برای پی بردن به راز این اتفاق می بایست دست به دامان بت ها و یا بهتر بگوییم اجنه ای که در پشت آن بت ها مخفی شده بودند میزد و راز ترتیب قرار گرفتن ستارگان را از آنها می پرسید، با ورود ان ابلیسک و جنودش به معبد، آزر آشکارا یکه ای خورد و صورتش به عرق نشست و کاملا حضور اجنه را احساس می کرد.
آن ابلیسک به جمع اجنه ای که پشت بت های معبد پناه گرفته بودند رو کرد و گفت: گویا قرار است نطفه پیامبر بزرگی که نابودگر ماست منعقد شود و من مامورم که این خبر را به بزرگ کاهنان بدهم تا جلوی انعقاد و تولد این پیامبر را بگیریم.
جنی که در قالب مردوک پنهان شده بود خود را بیرون کشید و گفت: از زمان نوح به بعد پیامبران زیادی آمدند، چرا برای آنها اینچنین عمل نکردید؟!
ابلیسک نفسش را بیرون داد و گفت: چون آنها به خطرناکی این پیامبر نبودند، گویا این پیامبر قرار است که دین خداوند یکتا را اقامه کند و اقامه دین یعنی برپایی حکومت خدا ، یعنی عمل مو به مو به تمام احکام الهی و اجرای دین خدا توسط تمام کسانی که ایمان می آورند و اگر چنین شود، حکومتی که الان در دستان ماست، از بین خواهد رفت.
آن جن، سری تکان داد و از جایگاهش خارج شد و ابلیسک به جای او نشست.
در این هنگام آزر وردی خواند و سپس خواسته اش را بر زبان آورد: ابلیسک از درون بت فریاد برآورد: وای برشما! ستارگان آسمان خبر از انعقاد نطفه پسری میدهند که اگر متولد شود و پا به عرصه وجود گذارد، تمام خدایان شما را نابود می کند، همه کاهنان را خوار می نماید و حکومت بابل را در هم می شکند، بدانید و آگاه باشید که شما فقط تا تولد او می توانید زنده باشید و اگر او متولد شود دیگر نه اثری از شما و نه حکومت و نه خدایانتان خواهد بود، پس کاری کنید که این پسر، هرگز به این دنیا پا نگذارد.
ابلیسک این حرف را زد و ساکت شد، آزر که از شنیدن این خبر بسیار ناراحت و سردرگم شده بود، بدون اینکه ادامه مراسم را انجام دهد، با حالتی سراسیمه به سمت قصر نمرود حرکت کرد.
درست است که شب به نیمه رسیده بود، اما این خبر آنچنان وحشتناک بود که می بایست در همین لحظه به گوش نمرود برسد.
آزر به دلیل اینکه بزرگ کاهنان معبد بابل و البته ماهرترین منجم این سرزمین محسوب می شد، اجازه داشت در هر ساعتی از شبانه روز به قصر نمرود برود و اخبار را به او رساند.
آزر وارد قصر نمرود شد و نگهبانان ورود او را به نمرود اطلاع دادند، نمرود آزر را به خوابگاهش احضار کرد.
آزر وارد خوابگاه نمرود شد، نمرود درحالیکه روی تخت نشسته بود و پتویی ابریشمین و نرم بر روی پاهای خود داشت و به متکایی زر دوزی شده تکیه کرده بود، با چشمانی پف آلود به آزر خیره شد و گفت: چه شده ای کاهن اعظم که این وقت شب ما را از خواب بیدار کردی؟! گرچه اینک خوابی بسیار وحشتناک دیدم، خوابی که در آن از زمین و آسمان بر من آتش میریخت و من توان نجات خود را نداشتم، می خواستم خودم، تو را به حضور بخواهم و تعبیر خوابم را بپرسم که خود آمدی...
آزر تعظیم کوتاهی کرد و گفت: عذرخواهم که بی موقع مزاحم استراحتتان شدم، کاملا مشهود است آن خواب شما در راستای خبری ست که من دارم.
نمرود چشمانش را ریز کرد و همانطور که پاهایش را جمع می کرد گفت: چه خبری؟! زودتر بگو..
آزر گلویی صاف کرد و در همین لحظه درب خوابگاه را زدند، گویا برای ملکه دربار هم موضوع مهمی پیش آمده بود و او نیز خواستار دیدار نمرود بود.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی که #نمازشب میخونه.....👆
آیت الله مجتهدی تهرانی ره
♡اللّهـــــم عجّـل لولیـــک الفـــرج ♡ ❤️
♡┅═════════════﷽══┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁خـدایـا
✨صفحه ای دیگـر
✨از عمـرمان ورق خورد
✨روز را در پنـاهت
✨به شب رسـاندیم
✨پـروردگارا
✨شب را بر همـه عزیزانمـان
✨سرشار از آرامش بفـــرما
🍁و در پناهت حافظشان باش
شبتون خوش در پناه خـدا 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥بسیجی شدین مبارکه...
بسیجی بمانید💚
🌹هفته بسیج بر تمامی همسنگران جبهه حق مبارک...
#لشکر_خدا
💥کی مارو سالها تحریم کرده و ده ها قطعنامه علیه برنامه هسته ای ما داده؟!
- آمریکا و اروپا
کی همیشه قطعنامه هارو وتو کرده؟!
- چین و روسیه
حالا دشمن ما کیه؟!
آفرین چین روسیه!
پس بدوییم بریم با اروپا و آمریکا مذاکره کنیم باز گول بخوریم!
#عقل_اصلاح_طلب
✍خانم فردوس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰حاج قاسم سلیمانی: امکان چنین چیزی هست با دیپلماسی بتوان فلسطین را به فلسطینیان برگرداند؟
🔰 اینجا راهی جز مبارزه وجود ندارد؛ راهی جز فداکاری وجود ندارد؛ راهی جز ایثار وجود ندارد...
پرده اول:معاون فرهنگی و دانشجویی وزارت بهداشت : تمامی دانشجویانی که در اعتراضات دانشجویی در دانشگاهها در ۴۰۱ و ۴۰۲ حکم داشتند به دانشگاه بازگشتند.
پرده دوم: مدیرکل روابط عمومی وزارت بهداشت از پیشنهاد افزایش ۵۴ درصدی تعرفه های پزشکی به دولت خبر داد.
پ.ن:سالهاست اولویت اصلاح طلبها اولویت مردم نیست.
#کاسبان_فتنه
#دو_قطبی_سازها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 همخوانی زیبای سوره نصر همراه با استاد شاکر نژاد در مراسم "چلچراغ آیه ها در جماران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 اجرای سرود گروهیِ نوجوانان در مراسم " چلچراغ آیه ها در جماران"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁مشکلاتت
💓ﺑﻪسبکی ﻫﻮﺍ
🍁ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ
💓ﺍﻗﯿﺎﻧﻮس
🍁ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﻪ محکمی
💓ﺍﻟﻤﺎﺱ
🍁ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺸﺎﻧﯽ ﻃﻼ
💓ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ شماست
🍁دوست من
لبخندت دائمی💓💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_آقاجان💚
🌼بنما رخ که
💫جهانی به تو دل بسپارد
🌼روی دامان پر از مهر تو سر بگذارد
🌼می رود سوی
💫گلستان خدا مرغ دلم
🌼چه کنم باز هوای گل نرگس دارد
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼سـلام صبحتون بخیر
🍃پیشکش اول صبحم
🌼یک سـلام گرم با عطر
🍃گلهـای بهشتی
🌼از باغ آرامش
🍃و پر مهر خداست
🌼روزتون متبسم
🍃به نگاه مهربان خدا
🌼و پراز عطر گلهـا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچکس ازکنار گل ..
دست خالی، برنمیگردد
گلابگیر به گلاب میرسد
کندو دار به عسل
نقاش به نقش
عکاس به عکس، بلبل به آواز ..
بیاییم همچون گل باشیم
و چشمه خیر و نیکی ... 🌷
⚠ده فرد سمی که
باید به هر قیمتی از آنها دوری کنید
❓آدمهای سمّی چه نشانههای دارند؟ از کجا بدانید که با یک فرد سمّی معاشرت میکنید؟ و اگر اینطور است، بایدها و نبایدها در این خصوص کدامند؟ سروکار داشتن با افراد سمّی اجتنابناپذیر است.
🔸آدمهای سمّی همه جا حضور دارند. آنها نه تنها زندگیتان را نابود میکنند و جلوی پیشرفت شما را میگیرند، بلکه میتوانند شما را تا سطح خودشان پایین بیاورند و شما را نیز به یک فرد سمّی تبدیل کنند.
👈 شایعهپردازها
شایعهپردازها از بدبختی دیگران لذت میبرند. شاید در ابتدا سرک کشیدن به لغزشهای شخصی و حرفهای دیگران مایهی سرگرمی باشد، اما با گذشت زمان خستهکننده میشود و به شما احساس شرم میدهد و دیگران را نیز میرنجاند.
👈دمدمیمزاجها
برخی افراد هیچ کنترلی روی احساساتشان ندارند. آنها شما را به باد فحش خواهند گرفت، احساساتشان را به شما فرافکنی خواهند کرد و در تمام مدت تصور میکنند شما باعث بیقراری آنها شدهاید.
👈قربانیها
شناسایی قربانیها دشوار است، چون شما نخست با مشکلات آنها همدردی میکنید، اما با گذشت زمان، متوجه میشوید «زمان احتیاج» آنها، همهی وقت شماست. قربانیها در عمل هرگونه مسؤلیتی را کنار میزنند و هر سرعتگیر پیش رویشان را یک کوه غیرقابل صعود جلوه میدهند.
👈 خودبینها
خودبینها با حفظ فاصلهی شدید از دیگران، شما را از پای درمیآورند. هر زمان که کاملا احساس تنهایی میکنید میتوانید حدس بزنید که دور و بر خودبینها میپلکید. داشتن رابطهی واقعی میان آنها و دیگران هیچ فایدهای ندارد. شما صرفا ابزاری هستید که به خودبینی آنها پر و بال بدهید.
👈حسودها
برای حسودها، همیشه مرغ همسایه غاز است. حتی وقتی اتفاق خوبی برای حسودها میافتد، هیچ لذتی از آن نمیبرند. دلیلش این است که آنها بخت و اقبال خود را با بخت و اقبال تمام دنیا مقایسه میکنند. آنها به شما یاد میدهند موفقیتهای خودتان را بیاهمیت بدانید.
👈 فریبکارها
آنها با شما مثل یک دوست رفتار میکنند. میدانند شما چه چیزهایی را دوست دارید، چه چیزهایی خوشحالتان میکند و اینکه از نظر شما چه چیزی مضحک است. فریبکارها همیشه از شما چیزی میخواهند و اگر به رابطهتان با آنها رجوع کنید، تماما از شما گرفتهاند و چیزی به شما نیفزودهاند.
👈دیوانهسازها (دمنتورها)
آنها همیشه نیمهی خالی لیوان را میبینند و میتوانند ترس و نگرانی را حتی به بیخطرترین موقعیتها تزریق کنند. در تحقیقی از سوی دانشگاه نوتردام مشخص شد دانشجویانی که هماتاقیهای منفینگر داشتند احتمال منفینگر شدن و حتی افسرده شدن خودشان بسیار بیشتر بود.
👈 غیرعادیها
افراد سمّیِ خاصی هستند که نیتهای بد دارند و از درد و بدبختی دیگران لذت وافر میبرند. هدفشان در زندگی این است که یا به شما آزار برسانند، یا کاری کنند احساس بدی پیدا کنید و یا چیزی از شما بگیرند، در غیر این صورت علاقهای به شما ندارند.
👈 عیبجوها
عیبجوها همیشه آمادهاند به شما بگویند دقیقا چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. آنها کاری میکنند که نسبت به بهترین چیز مورد علاقهتان، بدترین احساس را پیدا کنید. عیبجوها تمایل شما به پرشور بودن و ابراز آن را خفه میکنند.
👈 مغرورها
مغرورها زمان شما را هدر میدهند، چون به هر کاری که شما انجام میدهید به چشم یک چالش شخصی نگاه میکنند. افراد مغرور معمولا عملکردی ضعیف دارند، بیشتر ناسازگار هستند و بیش از افراد معمولی، دشواریهای شناختی دارند....
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─