eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
13.7هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20.1هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻طرز تهیه سس سیر فست فودی (سس توم لبنانی) مواد لازم 🥛سیر پاک کرده یک سوم لیوان 🧊 آب یخ دو قاشق غذاخوری 🍾 روغن زیتون یک و نیم لیوان 🧊 آب لیمو چهار قاشق غذاخوری 🧂 نمک به میزان دلخواه ✨روش تهیه 🧄سیرها را با آبلیمو داخل همزن یا بلندر می ریزیم و با دور متوسط روشن می‌کنیم. بعد از یک دقیقه با لیسک همزن را تمیز کرده و دور مخلوط کن را روی دور کند می‌گذاریم و روغن را آهسته و پیوسته به آن اضافه می‌کنیم تا بافت یکدست و سفیدی شبیه بافت سس مایونز به دست بیاید، که اصطلاحاً به آن ایمالسیفای (emulsify) هم گفته می‌شود. 🧊در آخر آب یخ را به آن اضافه می کنیم و نمک (دلخواه) را اندازه می‌کنیم. سس سیر فست فودی ما آماده است. 🧄اگر این سس سیر برای شما خیلی غلیظ بود می توانید آن را با یک چهارم لیوان ماست و سس مایونز رقیق کنید تا به ذائقه شما نزدیک شود.
این شعر تقدیم به تمام متولّدین دهه های سی ، چهل، پنجاه و شصت؛ که اکنون خودساخته ترین پدران و مادران این سرزمین هستند : من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی این که روباهی چگونه می فریبد زاغکی ! قصّهٔ افتادنِ دندانِ شیری از هُما لاک پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی ! قصّهٔ گاو حسن ، دارا و سارا و امین روزٍ بارانی ، کتابٍ خیسٍ کُبری طِفلکی ! تیله بازی درحیاط و کوچه و فرشِ اتاق ! بر سرِ کبریت و سکه ، یا که درب تَشتکی ! چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق مادرم هرگز نیاورد استکان بی نعلبکی ! داستانِ نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ ! در دهی زیبا که زخمی گشته بچّه لَک لَکی ! هاچ زنبور عَسل ، نِل در فراق مادرش ! یادٍ دوران اوشین و نقطه های برفکی ! هشت سال از دورهٔ شیرین امّا تلخِ ما پر ز آژیرِ خطر با حمله های موشکی ! تا کجاها می برد این خاطره امشب مرا کاش می رفتم به آن دورانِ خوبم ، دزدکی ! یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من من به یاد و خاطراتت زنده ام ، ای کودکی ! دفتر‌ٍ مشقِ دبستانم ببین پر ز مُهرِ آفرین ،‌ صد آفرین ! راستی آن دفترِ کاهی کجاست ؟! عکس حوض آبِ پُر ماهی کجاست ؟! باز آیا ریز علی ها زنده اند ؟! در حوادث جامه از تن کنده اند ؟! کاش حالا ‌خاله کوکب زنده بود ! عطرِ نانش خانه را آکنده بود ! ای معلّم خاطر و یادت به خیر یادٍ درسِ آب بابایت به خیر ! هر‌کجا هستید ، هستی نوش تان ! ‌ کامیابی گرمیِ آغوشتان ! هم کلاسی های سالِ کودکم دسته‌گلهایی ‌ز یاس و میخکم ! باز از دل می کنم یادٍ شما یادِ قلبِ سادهٔ شادِ شما آدمی سر زنده از یاد است ، یاد ! رمزِ عمرِ آدمیزاد است یاد ! شادتان می‌خواهم‌ و شادم کنید ! همکلاسی های من یادم کنید ! 💕💛💕💛
درس پنجم تا اینجا در مورد این صحبت کردیم که همیشه باید مراقب باشیم که طغیان نکنیم. طغیان مهم ترین عامل مشکلات و رنج های ماست. خب در مقابل این طغیان باید چیکار کنیم؟ چیکار کنیم که هوای نفسمون پررو نشه و سر جاش بشینه؟! راهش اینه که انسان زیاد استغفار کنه... زیاد بگه غلط کردم...😓 هر موقع گناهی کردی زود برو در خونه خدا و بگو خدایا غلط کردم... بچگی کردم... نفهمیدم... ✅ این بشه ذکر لبت تنها راهی که انسان میتونه اتصالش رو به خدا همیشه نگه داره همین زیاد استغفار کردنه اتفاقا آدم هر موقع گناه نمیکنه باید بیشتر بره در خونه خدا 🌹چون ادم وقتی که گناه کنه و بره در خونه خدا یه ذره صداش نازکه. خاضع هست👌 ⭕️ ولی وقتی که گناه نکنه و بهش بگی استغفار کن با صدای کلف و طلبکارانه میگه مگه من چیکار کردم که استغفار کنم!!!؟😤 ⭕️صبر کن ببینم مگه پیامبر ما گناه کار بود که روزی ۷۰ بار استغفار میکرد؟؟؟ 😒 نه عزیزم. همونطور که غذا برای انسان لازمه "استغفار" هم برای "روح طغیانگر" لازمه. زیاد بگو غلط کردم؛ ببین چقدر لطیف و زیبا میشی... مثل برگ گل میشی....🌺 آزاد از گناهان....
✨✨ ✨ 🌹 رمانہ عاشقانہ شبانہ 📝 ۱ به همه چیز دقیق بود، حتی توی شوخی کردن....😊 به چیزایی توجه می کرد و حساس بود🤔 که تعجب می کردم.😳 گردش🏞 که می خواستیم بریم اولین چیزی که بر می داشت کیسه ی زباله بود. مبادا جایی که میریم سطل نباشه چیزایی که می خوریم🍎🍊🍌 آشغالش آب داشته باشه....! همه چیزش قدر و اندازه داشت. حتی حرف زدنش. اما من پر حرفی می کردم...!!😮 می ترسیدم😨 در سکوت به چیزی فکر کنه که من وحشت داشتم.......😱 نمیذاشتم وصیت بنویسه...📝 می گفتم: "تو با زندگی و رفتارت وصیتاتو کردی. از مال دنیا💰 هم که چیزی نداری." به همه چیز متوسل می شدم🙏 که فکر رفتن رو از سرش دور کنم..... همون روزا بود که از تلویزیون📺 اومدن خونمون.... از منوچهر خواستن خاطراتش رو بگه که یه برنامه بسازن🎬 منوچهرم گفت... دو سه ماه خبری از پخش برنامه📀 نشد.... میگفتن (کارمون تموم نشده.)💽 یه شب منوچهر صدام زد... تلویزیون برنامه ای از شهید مدنی نشون می داد.🎞 از بیمارستان🏥 تا شهادت🌹 و بعد تشییعش رو نشون  داد....😔 اونم جانباز شیمیایی بود...😭 منوچهر گفت: "حالا فهمیدم...🤔 اینا منتظرن کار من تموم شه..."😢 چشماش پر اشک شد....😭 دستش رو آورد بالا☝️ با تاکید رو به من گفت: "اگه این بار زنگ زدن📞 بگو بدترین چیز اینه که آدم منتظر مرگ کسی باشه تا ازش سوژه درست کنه....😡 هیچ وقت بخشیدنی نیست..."😣 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ❣ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨✨ ✨ 🌹 رمانہ عاشقانہ شبانہ 📝 ۱ 《فرشته هم نمی توانست ببخشد... هر چيزی که منوچهر را می آزرد،😑 او را بیشتر آزار می داد. انگار همه غریبه شده بودند...🙄 چقدر بهش گفته بود گله کند و حرف هایش را جلوی دوربین 🎥 بگوید... هیچ نگفت😶 اما فرشته توقع داشت روز جانباز از بنیاد کسی زنگ بزند☎️ و بگوید یادشان هست... چه قدر منتظر مانده بود....🤔 همه جا را جارو کشیده بود، پله ها را شسته بود. دستمال کشیده بود، میوه ها🍌🍊🍎🍓 را آماده چیده بود و چشم به راه تا شب🌙 مانده بود. فقط به خاطر منوچهر که فکر نکند فراموش شده.....👤 نمی خواست بشنود👂 "کاش ما همه رفته بودیم." نمی خواست منوچهر غم این را داشته باشد که کاری از دستش بر نمی آید، که زیادی است...😞 نمی خواست بشنود «ما را بیندازید توی دریاچه ی نمک، نمک شویم اقلا به یک دردی بخوریم."》😟 همه ی ناراحتیش می شد یه حلقه اشک توی چشمش😢 و سکوت می کرد.😷 من اما وظیفه ی خودم می دونستم که حرف بزنم، اعتراض کنم، داد بزنم😲 توی بیمارستان ساسان که چرا تابلو می زنید «اولویت با جانبازان♿️ است»، اما نوبت ما رو می دید به کس دیگه و به ما میگید فردا بیاید.... چرا باید منوچهر آنقدر وسط راهرو بیمارستان🏥 بقیةالله بمونه برای نوبت اسکن که ریه هاش عفونت کنه و چهار ماه به خاطرش بستری شه....🛌 منوچهر سال هفتاد و سه رادیوتراپی شد،💉 تا سال هفتاد و نه نفس عمیق که می کشید می گفت: "بوی گوشت سوخته رو از دلم حس می کنم."🙊 این درد ها رو می کشید😤 اما توقع نداشت از یه دوست بشنوه "اگه جای تو بودم حاضر بودم بمیرم از درد اما معتاد نشم."🙄 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ❣ ✨ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨✨ ✨ 🌹 رمانہ عاشقانہ شبانہ 📝 ۱ منوچهر دوست نداشت ناله کنه،😩 راضی میشد به مرفین زدن.💉 و من دلم می گرفت این حرف ها رو کسی می زد که نمی دونست جبهه کجاست و جنگ💣 یعنی چی.... دلم می خواست با ماشین🚗 بزنم پاشو خورد کنم ببینه میتونه مسکن نخوره💊 و دردش رو تحمل کنه؟ ما دو سال تو خونه های سازمانی🏡 حکیمیه زندگی می کردیم. از طرف نیروی زمینی یه طبقه رو بهمون دادن. ماشین🚗 رو فروختیم، یه وام💵 از بنیاد گرفتیم و اونجا رو خریدیم. دور و برمون پر از تپه و بیابون بود...🏞 هوای تمیزی داشت...🌫 منوچهر کمتر از اکسیژن استفاده می کرد... بعدظهرا با هم می رفتیم توی تپه ها پیاده روی.🚶🚶‍♀ یه گاز سفری و یک اجاق کوچک و ماهیتابه ای🍳 که به اندازه ی دو تا نیمرو درست کردن جا داشت خریدیم. با یه کتری و قوری کوچیک و یه قمقمه.🍶 دوتایی می رفتیم پارك قیطریه...🏞 مثل دوران نامزدی......💑 بعضی شبا چهارتایی👨‍👩‍👧‍👦 می رفتیم پارك قیطریه برای علی و هدی دوچرخه🚴 خریده بود. پشت دوچرخه ی هدی🚴‍♀ رو می گرفت و آهسته می برد و هدی پا می زد تا دوچرخه سواری یاد گرفت. اگه حالش بد می شد🤕 می موندیم چیکار کنیم... زمستونای سردی داشت....🌨🌊آنقدر که گازوییل یخ می زد. سختمون بود. پدرم خونه ای داشت🏚 که رو به  راهش کردیم و اومدیم یه طبقش نشستیم. فریبا و جمشید طبقه ی دوم و ما طبقه ی سوم اون خونه.... منوچهر دوست داشت به پشت بوم نزدیک باشه. زیاد می رفت اون بالا... 《دستهایش را دور دست🙏 منوچهر که دوربین را جلوی چشمش گرفته بود و آسمان را تماشا می کرد،🔭 حلقه کرد... گفت: من از این پشت بام متنفرم. ما را از هم جدا می کند.👥 بیا بروییم پایین.😔 نمی توانست ببیند آسمان☀️و پرواز چند پرنده🕊 منوچهر را بکشد بالا و ساعت ها نگهش دارد. منوچهر گفت: "دلم می خواهد آسمان باز شود و من بالاتر را ببینم."😎 فرشته شانه هایش را بالا انداخت؛🙄 "همچین دوربینی وجود ندارد! "😳 منوچهر گفت: "چرا هست. باید دلم❤️ را بسازم، اما دلم ضعیف است." فرشته دستش را کشید👋 و مثل بچه های بهانه گیر گفت:😩 "من این حرف ها سرم نمی شود. فقط می بینم اینجا تو را از من دور می کند، همین. بیا برویم پایین"😢 منوچهر دوربین🔭 را از جلوی چشمش👁 برداشت و دستش را روی گره دست فرشته گذاشت✋ و گفت: "هر وقت دلت برایم تنگ شد بیا اینجا. من آن بالا👆 هستم."》 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ❣ ✨ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨✨ ✨ 🌹 رمانہ عاشقانہ شبانہ 📝 ۱ دلم که میگیره،😔 میرم پشت بوم... از وقتی منوچهر رفت🚶 تا یه سال آرامش نشستن نداشتم.🙇‍♀ مدام راه می رفتم🚶‍♀ به محض اینکه می رفتم بالا کمی که راه می رفتم، می نشستم روی سکو و آروم می شدم،😌 همون که منوچهر روش می نشست... روبروی قفس کبوترا🕊 می نشست، پاهاش رو دراز می کرد و دونه می ریخت🍟 و کبوترا میومدن روی پاش می نشستن و دونه بر می چیدن... کبوترا سفید سفید بودن🕊 یا یه طوق گردنشون داشتن. از کبوترای سياه و قهوه ای خوشش نمیومد..😒 می گفتم: تو از چیه این پرنده ها خوشت میاد؟ میگفت: از پروازشون.🕊 چیزی که مثل مرگ دوست داشت لمسش کنه. دوست نداشت توی خواب بمیره. دوستش ساعد که شهید شد تا مدتها جرات نمی کرد شب🌙⭐️ بخوابه... شهید ساعد جانباز بود. توی خواب نفسش گرفت😷 و تا برسه بیمارستان شهید شد.😔 چند شب متوجه شدم منوچهر خیلی تقلا می کنه. بیخوابه.... بدش میومد هوشیار نباشه و بره... شبا بیدار می موندم تا صبح⛅️ که اون بخوابه. برام سخت نبود با این که بعد از اذان صبح فقط دو سه ساعت می خوابیدم،😴 کسل نمی شدم. شب اول منوچهر بیدار موند. دوتایی مناجات حضرت علی🙏 می خوندیم. تموم که می شد از اول می خوندیم، تا صبح.....🌤 شباي دیگه براش حمد می خوندم تا خوابش ببره.😴 مدتی بود هوایی شده بود. یاد دوکوهه و بچه های جبهه🔫💣 افتاده بود به سرش. کلافه بود. یه شب تلویزیون📺 فیلم🎥 جنگی🔫 داشت. یکی از فرمانده ها با شنیدن اسم رمز فریاد زد😲 «حمله کنید، بکشیدشون، نابودشون کنید »....✌️ یهو صدای منوچهر رفت بالا که «خاك بر سرتون با فیلم این ساختنتون!😑  کدوم فرمانده جنگ می گفت حمله کنید؟😠 مگه کشور گشایی بود؟ چرا همه چیزو ضایع می کنید؟....» چشماشو بسته بود و بد و بیراه می گفت....😵 تا صبح☀️ بیدار بود فردا صبح زود رفت بیرون.🚶 باغ🌴🌲🌳 فیض نزدیک خونمون بود. دوتا امام زاده داره. می رفت اونجا. وقتی برمی گشت چشم هاش پف کرده بود....🤕 نون بربری🍕 خریده بود. حالش رو پرسیدم گفت: خوبم، خستم، دلم می خواد بمیرم...☠ به شوخی گفتم: آدمی که میخواد بمیره نون نمی خره!😉 خندش گرفت.....!🙂 گفت: یه بار شد من حرف بزنم تو شوخی نگیری؟!🤗   اما اون روز هر کاری کردم سر حال نشد. خواب بچه ها رو دیده بود. نگفت چه خوابی.....🤔 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ❣ ✨ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📝 نکته کوتاه اخلاقی 🦋 قضاوت ؛ یعنی برداشت ما از چیزی که می‌بینیم، یا می‌شنویم ! ✖️ خیلی وقتها، چیزی که شما می‌بینید، یا می‌شنوید، تمامِ آنچیزی نیست که، به شما اجازه می‌دهد؛ از آن نتیجه‌ای بگیرید! پس صرفاً با جملاتی مثل " خودم دیدم " یا "خودم شنیدم " قضاوت‌تان را توجیه نکنید! 💥 اساساً برای کسی که قلبش به دیگران مشغول است؛ آرامش دائمی، و حفظ نشاط روحیِ همیشگی، امری محال است! 🔺 دل حریم خداست؛ آنرا تبدیل به چهارراهی برای عبور این و آن، نکنیم! 💕❤️💕❤️ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
✨﷽✨ ✍️گویند: شبی ابراهیم ادهم همۂ تاج و تخت و پادشاهی‌اش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیابان‌نشین شد. تابستانی روزی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمه‌ای نان به کارگری برد. آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمی‌برد. جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعه‌اش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمه‌ای نان از او بخواهد. جوان گرسنگی او را چون دید، لقمه‌ای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد. نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمه‌ای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه می‌دارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟ ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از ده‌ها هزار باغ‌های ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم. بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح می‌کردم سیر نمی‌شدم چون می‌دانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون می‌کند همۂ آن‌ها را از من خواهد گرفت. نفس‌ام هرگز سیر نمی‌شد. اکنون که همۂ باغ و ملک و تاج و تخت را رها کرده‌ام و خدا را یافته‌ام، هر باغ و کوهی را که می‌نگرم آن را از آنِ خود می‌دانم. 💢بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگی‌اش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست. ✅💕🧡💕🧡
💠💠💠💠 🍃پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جبرئیل فرمود: ای جبرئیل! مرا پند دِه: 🍃جبرئیل گفت: ♻️ای محمّد! هر چه می خواهی عمر کن، اما بدان که سرانجام خواهی مُرد. و به هر چه می خواهی دل ببند، اما بدان سرانجام از آن جدا خواهی شد. و هر عملی می خواهی انجام دِه، ولی بدان سرانجامِ عملت را خواهی دید. و نیز بدان که شرف مؤمن، نماز شب اوست و عزّتش خودداری از ریختن آبروی مردم است ┄┅┅┅✯✯┅┅┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💕❤️💕❤️
✴️ پنجشنبه 👈 30 تیر/ سرطان 1401 👈21 ذی الحجه 1443 👈21 ژوئیه 2021 🕋 مناسبت های دینی و اسلامی . 🐪 امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا اتراق در منزلگاه دوازدهم بین راه " زرود"😭. 🎇 امور دینی و اسلامی. 📛اول صبح صدقه پرداخت شود. 📛برای نوشتن حرز و ادعیه و بستن آن مناسب نیست. 🤒 مریض امروز زود خوب می شود . 👶 مناسب زایمان نیست. 🚘 مسافرت :مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 👩‍❤️‍👩 مباشرت و مجامعت : 👩‍❤️‍👩 امروز : مباشرت امروز برای سلامتی مفید است و فرزند مباشرت هنگام زوال ظهر ،عاقل و دانا و بزرگوار و سیاستمدار خواهد شد. ان شاءالله. 🔭احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری. ✳️خرید طلا و جواهرات. ✳️رفتن به تفریحات سالم. ✳️افتتاح شغل و کار. ✳️نامه نگاری به دوستان و اقوام. ✳️و دیدار دوستان نیک است. 💑 امشب :(شب جمعه) ، مباشرت پس از فضیلت نماز عشا، برای بدن مفید و فرزند حاصل از آن سخنوری بسیار نطاق گردد 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث دولت میشود. 💉💉حجامت فصد خون دادن . یا و فصد سبب روشنی دل می شود 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد . ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
🌺 ️همیشه که باشی بودنت می‌شود مثل هوا‌، مثل خورشیدِ روز و ماهِ شب. بی‌وقفه می‌تابی و بارِ همه‌ی تاریکی‌ها را به دوش می‌کشی و حواس کسی نیست به احتمالِ نبودنت. 🌺 وقتی هم که خاطرجمع باشند از همیشه داشتنت، کم‌کم یادشان می‌رود که تو هم مثل هرچیزی که فقط ازش بردارند، کم می‌شوی، تمام می‌شوی! 🌺 بیشترِ آدم‌ها همینند رفیق ! گاهی ناچارت می‌کنند خودت را ازشان بگیری، یا لااقل قدری از بودنت کم کنی. 🌺 شاید اینجوری لااقل صدسال یک‌بار، بی‌آنکه بخواهند چیزی ازت بگیرند، بایستند و بودنت را تماشا کنند. ✍محمدجواد_اسعدی 💕❤️💕❤️💕
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🌹آقای مهربانم، یا صاحب الزمان! چقدر دردناک است که سرور و آقای عالم باشی، اما تنها و بی کس و غریب واقع شوی وای بر ما که اینگونه در خواب غفلت باشیم و هر لحظه ندای "کیست مرا یاری کند؟" را بشنویم!!! اما دریغ از این که باید "بیدار" شویم و دنبالت بگردیم و ندای مظلومیتت را لبیک گوییم!!! ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💕💙💕❤️
🌺 ️همیشه که باشی بودنت می‌شود مثل هوا‌، مثل خورشیدِ روز و ماهِ شب. بی‌وقفه می‌تابی و بارِ همه‌ی تاریکی‌ها را به دوش می‌کشی و حواس کسی نیست به احتمالِ نبودنت. 🌺 وقتی هم که خاطرجمع باشند از همیشه داشتنت، کم‌کم یادشان می‌رود که تو هم مثل هرچیزی که فقط ازش بردارند، کم می‌شوی، تمام می‌شوی! 🌺 بیشترِ آدم‌ها همینند رفیق ! گاهی ناچارت می‌کنند خودت را ازشان بگیری، یا لااقل قدری از بودنت کم کنی. 🌺 شاید اینجوری لااقل صدسال یک‌بار، بی‌آنکه بخواهند چیزی ازت بگیرند، بایستند و بودنت را تماشا کنند. ✍محمدجواد_اسعدی 💕💜💕💜
🌷عاشق خدا،دنیاوآخرتش آباداست: 🌷 رَسُولِ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: 🌷الْقَلبُ ثَلاثَهُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیَا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی. وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیَا لَهُ الشِّدَّهُ وَ الْبَلاء ُ وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیَا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی. 🌷پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: قلب ها سه نوعند: 1- قلبی عاشق دنیا .2- قلبی عاشق بهشت .3- قلبی عاشق خدا اما قلبی که عاشق دنیا است،‌ همیشه دچارسختی و گرفتاری است. و قلبی که عاشق بهشت است ،به درجات بهشت میرسد و قلبی که عاشق خداست، هم اززندگی لذت میبرد ‌هم از بهشت هم ازخدا تحریر المواعظ العددیه ص۲۴۵ 💕🧡💕🧡
😄زنگ تفریح 😍😍 ✅کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. 🍁بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد. سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. 🍁یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند. 🍁نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟!! 😄😄😄😄😄 💕💚💕💚
🖇 راز قبر امیرکبیر در کربلای معلی آیت الله اراکی (ره) فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر. ◇ سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ◇ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم! ❗️ همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست. جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود. 📚 منبع: کتاب آخرین گفتار 💕💛💕💛
سلام صبح آخر هفته تون بخیر و خوشی روزتون با نورخدا روشن و نور خدا بر قلبتون جاری پنجشنبه تون سرشار از انرژی های مثبت و اتفاق های بی نظیر و پر از خیر و برکت... 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥳🥳🥳 مواد لازم پوره طالبی: ۲لیوان بستنی وانیلی: ۱لیوان پودر ژله طالبی: ۱بسته آب جوش:۱لیوان پودر ژلاتین: ۲ق.غ آب سرد: یک چهارم لیوان عسل یا شکر: دو سه ق.غ رنگ خوراکی سبز: یه قطره
درس ششم 🔷 در مورد طغیان یه مقدار صحبت کردیم. اینجا بیشتر میخوایم به ریشه طغیان بپردازیم. چی میشه انسان طغیان میکنه؟! 💢 تا حالا متوجه شدیم که تمام مشکلات و بدبختی های بشریت به خاطر طغیانشون هست و اگه طغیان رو از بین ببرن تمام مشکلاتشون حل میشه. 🔷 با این حساب اگه ما بتونیم ریشه این طغیانمون رو پیدا کنیم و بزنیم، حتما موفق خواهیم شد 🌹 خیییلی راحت از همه گناهان نجات پیدا میکنیم. خیلی زود به لذت مناجات با پروردگار میرسیم. 😊💞 زندگیمون سرو سامون خواهد گرفت. ✔️ پس معلومه داریم به موضوع مهمی میپردازیم. اگه ما بتونیم طغیانمون رو بزنیم دیگه خدا هیچ بلا و امتحان سختی برای ما نمیفرسته. 🌺 رااااحت میشیم! اصلا خدا بلا میفرسته برای زدن طغیان ما. خب اگه خودمون بیایم و طغیانمون رو بزنیم دیگه خدا بلا و سختی به ما نمیده 😊 🔷 ریشه طغیان چیه؟ ❌❌ احساس استغنا... ❌❌ احساس بی نیازی از خدا... آدم بدبختی هاش از جایی شروع میشه که فکر میکنه دیگه نیازی به خدا نداره... ✅ برای همین باید سعی کنه تا اونجا که میشه خودش رو متصل کنه به خدا... یه اتصال امن و همیشگی.... 🔸 ذره ای اگه توی خودت احساس کردی از خدا بی نیاز شدی سریع خودت رو جمع و جور کن. بگو خدایا من هیییچی نیستم....😓 یاعلی
🍃🌷آخرین پنجشنبه تیر ماهتون همراه با عطر گل 🌷🍃 🍃🌷ونفس تون خوشبو 🍃🌷با ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله )و خاندان پاک و مطهرش 🌷🍃 🍃🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم🌷🍃 🌷🍃
🎈ســـــــلام ❄️ پنجشنبه 30 تیر ماهتون 🎈با طراوت ❄️و چون صدای باران 🎈گوش نواز ❄️دلتون خالی ازغصه 🎈زندگيتون شیرین تر از عسل ❄️دنیاتون غرق درشادی و آرامش 🌺🍃
💔 پنجشنبه است و ياد عزیزان آسمانی 🥀 شاخه گلی با ذکر فاتحه وصلوات بفرستیم برای تمام عزیزانی که در بین ما نیستند اما یادشون همیشه در دل ماست و دعاهاشون هنوز کارگشاست 🌺🍃