eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️﷽🍃❤️ 🍃💚🍃 ❤️ ✨حکایت دنیا 🐜قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید ... 🐜باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد ... مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد ... 🐜اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت ... 🐜در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد ... دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ! 🐜پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود ... ✨این است حکایت دنیا ... ❄️🌨☃🌨❄️
🔔 📛معاشرت تون رو با هرکسی که در اطرافتونه و ممکنه اثر منفی روی نَفْـسِ تون بذاره کـ⬇️ـم کنیــد. 🌷روح شما،امانت خدا در وجود شماست! باید سـ🌸ـالم بَـرِش گردونید.
🌿دلتنگم و دیدار تو درمان من است...
خدایا🙏 به حرمت امام زین العابدین علیه السلام 💚 بیمار کربلا 🕌 همه بیماران راشفای عاجل ودل دردمندان راشاد بفرما 🙏 آمیـــن 🙏 🌷🍃
هویج و گوشت چرخ کرده ۳، ۴ عدد یوفکا‌ سه عدد هویج‌ رنده شده ۴۰۰ گرم گوشت چرخ کرده‌ یک عدد پیاز درشت‌ نمک، فلفل سیاه ‌ روغن مایع‌ سس‌: یک عدد تخم مرغ‌ نصف لیوان روغن مایع ‌ نصف لیوان شیر‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 انتظار فرج چه تاثیری در زندگی دنیای ما داره؟ 🎙️ استاد پناهیان «اللهم عجل لولیک الفرج
13 آخرین نقطۀ عرفان 💖✨ بحث ولایت یه بحث فوق العاده هم هست. ✅ در واقع " آخرین نقطۀ رسیدن به مقام معرفت الهی، هست." 🔷 تا حالا حتما کلمه "فناء فی الله" رو شنیدید؛ معنای فناء فی الله در عبارتی از زیارتنامۀ اهل بیت اومده:👇 🔅«پدر و مادر و خودم و مال و فرزندام فدای تو؛ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی»🔅 ❤️ «وقتی انسان همه چیز خودش رو میکنه در واقع ذوب در خداوند متعال شده». 🌺
🌷 آیت‌الله : 🔹خیلی دیده یا شنیده شده است که عوام به حرم سلام‌الله‌علیه یا حضرت امیر (علیه‌السلام) آمده‌اند و با توسل به آن‌ها فوراً حاجتشان را گرفته‌اند. 📚رحمت واسعه، ص٢۵٧
گفت: به شدت خسته ام و راهنمایی می خواهم در انسانیت در اخلاق در همه چیز. گفتم: راهنمای تو در همه چیز است اگر راهنمایی بخواهی؛ او راهنمای اخلاق برای توست و راهنمای همه چیز برای تو خواهد بود؛ فقط کافی است از او راهنمایی بخواهی. از در همه عرصه‌های زندگی‌مان راهنمایی بخواهیم.
طرز تهیه خمیر یوفکا باقلوا و سایر شیرینی های خمیری برای درست کردن خمیر یوفکا به ۴ قاشق غذاخوری روغن نباتی، ۲۱۰ میلی لیتر آب، ۱/۴ قاشق چایخوری نمک، ۲۷۰ گرم آرد و ۱ قاشق چایخوری سرکه نیاز دارید. – ابتدا آرد را با نمک مخلوط کرده و آن ها را چند بار الک کنید. – سپس آب، سرکه و روغن را با هم مخلوط کرده و کم کم به مخلوط آرد اضافه کنید تا خمیری به دست آید. آن را با دست خوب ورز دهید. به طوری که به دست نچسبد. – خمیر را به شکل توپ درآورده و داخل کاسه ای چرب قرار دهید، روی آن را بپوشانید و به مدت ۲ ساعت به آن استراحت دهید. در این مدت خمیر را داخل یخچال قرار دهید. – خمیر را مجددا ورز دهید. سپس به اندازه ی یک گردو از آن جدا کرده و آن را با وردنه به صورت کاملا نازک پهن کنید. – مجددا لایه ای دیگر از خمیر را به همین شیوه درست کنید. بین لایه های خمیر پودر قند بپاشید و آن ها را روی هم قرار دهید. پس از پخت خمیر یوفکا در فر برای مصارف گوناگون، این خمیر کاملا ترد و خوش خوراک می شود. اما از آن جا که طرز تهیه خمیر یوفکا مدت زمان زیادی طول می کشد، شما می توانید آن را به صورت آماده تهیه کرده و با نگهداری آن در فریزر، هر زمان که خواستید شیرینی، دسر و شرایط نگهداری خمیر یوفکا و نحوه ی استفاده از آن علاوه بر طرز تهیه خمیر یوفکا، توجه به برخی نکات برای نگهداری خمیر یوفکا نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر شما نیز از کسانی هستید که در موارد مختلف از این خمیر استفاده می کنید، حتما می پرسید که چرا خمیر یوفکا میشکنه یا کیفیت اولیه رو نداره. برای استفاده از خمیر یوفکا با بهترین کیفیت و جلوگیری از مشکلات احتمالی از جمله شکستن خمیر، رعایت برخی نکات ضروری است.  از جمله: – این خمیر به دلیل بافت نازم و لطیفی که دارد بسیار زود خشک می شود. با نگهداری خمیر یوفکا در فریزر می توانید از خشک شدن آن جلوگیری کرده و مدت زمان طولانی از آن استفاده کنید. اگر از خمیر آماده استفاده می کنید، بعد از باز کردن درب بسته بندی خمیر، آن را کاملا ببندید و بعد در فریزر قرار دهید. برای این کار می توانید از کیسه های زیپ کیپ و یا کیسه فریزر نیز استفاده کنید. – قبل از استفاده از خمیر یخ زده، آن را از فریزر بیرون آورده و اجازه دهید تا در همان کیسه از حالت انجماد خارج شود. پس از آن که خمیر حدود ۱ ساعت از فریزر بیرون ماند و در دمای محیط قرار گرفت، آن را باز کنید تا مقداری هوا وارد آن شود. سپس می توانید به راحتی لایه های خمیر را از هم جدا کنید. – از قرار دادن خمیر در مجاورت هوا به صورت مستقیم خودداری کنید تا خشک و بیات نشود و کیفیت خود را حفظ کند. – بعد از قرار دادن مجدد خمیر یوفکا در فریزر، دقت کنید تا خمیر تحت فشار نباشد. آن را به صورت کاملا صاف روی سطح تخت فریز کنید تا پس از خروج خمیر از فریزر نشکند. – اگر خمیر یوفکا به هر دلیلی شکست، آن را دور نریزید. می توانید در موارد مختلف از جمله طرز تهیه شیرینی ناپلئونی از آن استفاده کنید. – برای پر کردن خمیر یوفکا، هرگز از مواد اولیه ی داغ و یا آبدار استفاده نکنید تا خمیر پاره نشود. – اگر بعد از درست کردن انواع شیرینی روی سطح خمیر بیش از حد ترد شد، بلافاصله بعد از خارج کردن خمیر از فر، شیرینی ها را داخل ظرف درب بسته قرار دهید یا روی آن ها را با نایلون یا سلفون بدوشانید تا سطح خمیر کمی نرم شود.
_صبحانه
🌷 امام (علیه‌السلام): رَحِمَ اَللَّهُ اَلْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ يَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمَا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ اَلْمَلاَئِكَةِ فِي اَلْجَنَّةِ كَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ اَلشُّهَدَاءِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ. خداوند عمويم (علیه‌السلام) را رحمت كند كه جانبازى كرد و خود را فداى برادر كرد تا دو دستش قطع شد و خدا در عوض به او دو بال داد كه با آنها با فرشتگان در بهشت پرواز می کند چنانچه به جعفر بن ابى طالب (علیهما‌السلام) عطا كرد و براى عباس (علیه‌السلام) نزد خداى تبارك و تعالى مقامى است كه در قيامت همه شهداء و اولين و آخرين بدان غبطه خورند. 📚 امالی شیخ صدوق، ج ۱، ص ۴۶۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کتابی که عج به علامه محمدتقی مجلسی توصیه کردند 🔸کتابی که به واسطه آن مردم اصفهان مستجاب‌الدعوه شدند 🖇 برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی به مناسبت علیه السلام مبارکباد 🎊
یهو دخترا خوندن ..ارسن ننه رو ببوس یاال ..یاال ..یاال .. زده به سر اینا ..وای که بس ارسن جلو اینا ننه صدام میزد اینام جرئت پیدا کردن میگن ..یعنی پسر دارشدن انقدر مهم بوده توفامیل ؟ومن خبر نداشتم ... دوباره خوندن...... تشکرویژه بکن /ننه رو بجنب بوس کن .. یعنی من موندم اینا تراوشات کدوم یکی ازاین بی فکرهاست ...خدای خنده دار هم میخوندم ومنم میخندیدم به چرت وپرت های خاک برسری اینا ...جوری که نغمه میخندید ودست تکون میداد مطمئنا این شعره رو این درست کرده ... اقا محمود میخندید ویک لحظه که نگاهم کرد خیلی خجالت کشیدم ...اما خندید به ارسن نگاه کرد که با ادا بحساب عرق شرم رو پشونیش رو پاک کرد امد سمتم وگفت :ببین منو وادار به چکاری میکنند ها .. خندیدم وگفتم :اوف چقدرم که تو االن خجالت میکشی ومعذب وناراحتی ... خندید وگونمو بوسید تند وپاشد که همه گفتن کادوش چیه ؟؟.. رامین پسر عموم گفت :دادش دیگه ... نغمه گفت:نخیرم اقا ارسن کادوش چیه ؟؟ اخه به توچه فضول ...ارسن هم لبخندی زد وگفت :باشه بعد ... رفت سمت در وبرام دست تکون داد متوجه شدم داره میره ..سری تکون دادم وگوش سپردم به نکات ایمنی خاله وزن عموهام ...پرهام خاک توسر هم داشت لودگی حرف میزد که دوست داشته دکتر زنان زایمان میشده ..گرچه تخصص اطفال رو داشت اما اخالق های خوبی داشت که مجلس رو گرم میکرد وهمه رو دور خودش جمع میکرد ومیخندون همه رو .. چشمم خورد به سارا ومجید که خیلی جیک توجیک هم نشسته بودن ..به پرهام نگاه کردم واشاره کردم بیاد ..با رامین ونغمه امد سمتم ومنم سارا ومجید رو نشون دادم که قرار شد روشون کرم بریزیم ..زیادی داشت بهشون خوش میگذشت .. با بلند شدن صدای ترقه...سارا دومتر پرید بالا وتوبغل مجید رفت کاملا .. ۸۲
خونه رو هوا بود از خنده که صدای ایفون بلند شد ..مامان دررو باز کرد ..سارا هم خجالت میکشید هم با نگاه خاصی داشت دنبال کسی که این کاررو کرده میگشت ..که پرهام چشمک زد بهم ونغمه هم چرخید یک سمت دیگه که سارا نفهمه ... مجید دستش رو گرفت وگفت :سارا شوخی بود دیگه ...ولش کن .. سارا با تند خوی گفت :باید بفهمم کی بود ..قلبم رو هزار میزنه .. پرهام یک از اب میوه اش خورد وگفت :الهی ..چقدرم برات بد شد داشتی پسر مردوم رو درسته قورت میدادی ..یک سر تا بغلشم رفتی به ارزوت رسیدی ..بعد با مسببش دعوا داری .. همه خندیدن که سارا سرخ شد از خجالت ..مجید پرو هم میخندید ..درخونه که بازشد ..چشمم خورد به افشین .. بی توجه بهش به دیگران نگاه کردم که باهمه سالم کرد وامد سمتم وگفت :سالم ..چطوری ؟؟.. با اخم گفتم :فرمایش .. اونم جدی شد وگفت :کی میشه باهات تنها حرف زد ..درباره باباته ..نمی دونی چه اتفاقی افتاده که تو وخانوادهات بی خبرین ... یعنی جدی موضوعی بود که مهم باشه یا این داشت جو میداد ؟؟..اما بحر حال بهتر بود میدونستم ..یکم نگران هم شده بودم ..نگاهش کردم وگفتم :همین جا بگو چی شده ؟؟.. یک قدم عقب رفت وگفت :بعد از مجلس سارا میگم ..نمی خوام زندگیش بهم بخوره ..شاید خانواده مجید که بفهمن ..نخوان این وصلت جور بشه ..اما زمانی که انجام شد دیگه کاری نمی کنند ..پس فردا باهات تماس میگیرم یک جایی همدیگر رو ببینیم .. دلشوره ام بیشتر شد ..یعنی جدی یک چیزی شده بود ؟؟..نکنه بخواد وجه منو پیش ارسن خراب کنه که باهاش هستم هنوز ؟/..بابام چیکار کرده بود ؟؟.. واسه رهایی از فکر وخیال رفتم سمت بچه ها وسعی کردم روش زیاد متمرکز نشم ... داشتیم با بچه ها درباره درس ودانشگاه صحبت میکردیم ..من که مجبور بودم مرخصی تحصیلی بگیرم ..وبا حسرت گوش کنم به حرف های سارا ورامین ونغمه وپرهام .. ۸۳
صدای زنگ که بلند شد نگاهم کش امد سمت در ...فکر میکردم ارسن باشه اما کیارش بود ازحضورش اونم توخونه مون واونم یک روز به مونده به مجلس سارا تعجب کردم ..اکثراوقات به دلیلی یکسری از چیزا که خودمنم ازش سردرنیاوردم ..نمیومد تو مهمونی ها ..وحاال تعجب کردم از اومدنش اونم واسه این مناسبت پرت نسبت بهش .. فقط رنگ چشماش شبیه ارسن سبز بود ...باهمه سالم کرد امد سمتم وگفت :سالم ..خوبی؟ لبخندی زدم وگفتم :مرسی خوبم .چه خبر از تو اقای کم پیدا ... لبخندی زد ویواش گفت :خیلی دوست داشتم میومدم خونه ات از تو وداداش خبر میگرفتم ..اما هرزمان یاد اون اتفاق وچهره ات میفتم ..باخودم میگفتم بهتره نرم که مشکلی پیش نیاد ...هنوزم اذیتت میکنه ... چقدر درک داشت..اما دوست نداشتم حرفی درباره اون اتفاق ها باشه نگاهش کردم وگفتم :بی خودی توجیه نکن ..عمو هم شدی ها ..پرو تبریکم نمیگه .. خندید وگفت :اتفاقا برای این که بدونی داداش بهم پیام دادکه بچه تون هم پسره ...واسه دادن کادو امدم ..هنوزم دلخوری زن داداش... لبخندی زدم وگفتم :چه کنم که دل رحمم وازهمه مهتر کادو اوردی .. خندید که بی هوا گفتم :تو مسیحی هستی ؟؟.. یکم نگاهم کرد وگفت :چطور مگه ؟؟.. رو صندلی نشستم وگفتم :همین طوری یک نگاه کامل به کت شلواری که فیت تنش بود کردم ..مثل ارسن عادت داشت دستمال گردنش باشه ...کال تو این مورد هردوتا شون خوش پوش بودن وکم میشد بدون کت شلوار ومهمش که میشه دستمال گردن ندیدشون ... با مکث گفت :من مسیحی هستم فقط مامان بابا با دین شما هستن ..راستش ...مکثی کرد با دقت نگاهش کردم ..نگاهش سمت سارا بود ..یعنی عالقه داشته بهش ؟؟.. سریع از تو جیب کتش یک کارت پستال دراورد وگرفت سمتم یهو نغمه با جیغ وداد همه بچه ها رو جمع کرد دورمن وکیارش ... مامان ازش تشکر کرد ..خودمم با لبخند تشکری کردم وکارت رو باز کردم ..یک ربع سکه بود ... یهو نغمه بامزه گفت :باباایول برادر شوهر ...خدایا یک شوهر بده با یک جین کامل دوازده تای برادر شوهر که موقع بچه مون یک ربع سکه بدن همشون ... رامین زد تو بازوش وگفت :نغمه جان اذیت نشی ؟؟. همه خندیدن که نغمه گفت :حیف ازاون جایی که من از خانواده شوهر بدم میاد شوهرمو باید از یتیم خونه پیدا کنم ...اقا کیارش به منم میدین ها ..من بردار شوهر ندارم ... کیارش خندید وچشمکی بهش زد وخاله هم گفت :نغمه ..چی میگی ؟؟.. بازم خنده دار گفت :خدا عظیم شانس بده ..اخه کدوم بردار شوهری همچین میکنه ...صداش رو بلند کرد وگفت :مامان من یک دونه شوهر میخوام با یک جین برادر شوهر ... رامین یک اهنگ گذاشت که درباره خواستگار این حرفا بود وبقیه هم مسخره بازی درمیاوردن ..این نغمه هم بدون یک ذره حیا ..مثل بچه ها پا کوبید وگفت :مــــامــــــان من شوهر میخوام با همون شرایط ویژه که گفتم ... ارسن رو مبل کناری نشسته بود وخیره نگاه میکرد به نغمه ...تو دلم گفتم خب بسه ..قورت دادی دختر مردوم رو .. صداش کردم وگفتم :اسم اصلیت چیه ؟؟.. یکم از اب پرتقالش خورد وگفت :اتورالبته به اسم کیارش هم عادت کردم هرچی دوست داشتی صدا بزن .. تو فامیلمون ازلحاظ اعتقادی خیلی متفاوت بودیم ..یعنی اکثریت مسلمون بودن اما یک عده خشک مذهب وسخت گیر به انجام اصول ویک عده هم نه ...نغمه داشت وسط میقرصید ...ستایش وثنا دختر عمو هاهم همراهیش میکردن .. امد سمتم وگفت :پاشو دیگه این جشنه دوتا مناسبت داره واسه خواهران شگفت انگیز یکی عروسی یکی بچه ..پاشو برو وسط لبخندی به چهره قرمزشده اش که بخاطر گرما بود زدم وگفتم :مرسی ..تو جای مام برقص .. پوفی کرد وگفت :یکی طلبت ..رفت جلو اتور وگفت :شماهم ناز میارید یا نه میاید ... اتور خندید وگفت :هنوزم قصد ازدواج داری ؟؟.. نغمه :واسه چی میگید ؟؟.. اتور دستاش رو تو هم قالب کرد وگفت :همین طوری ..یکی از دوستام قصد ازدواج داره ..شیش تا برادرم داره .. نغمه بیشعور با جیغ گفت :مامان خدا ازغیب رسوند... مُرده بودم از خنده ..اتور هم با رامین وپرهام که دورش بودن بلند میخندید ... مامان وخاله پچ پچ میکردن وباز میخندیدن ..اتور رفت جلوش وگفت :یاد داری سالسا برقصی؟؟.. نغمه ابروی داد باال وگفت :یادم داشته باشم شما فکر میکنی من با شما میرقصم ؟؟ اتور شونه ای داد باال وگفت :هرطور راحتی .. رامین روبه نغمه گفت :پدرسوخته تو یاد داری ؟؟..واجب شد یک دور افتخاری بریم وسط .. نغمه خندید وگفت :نه این رقصه رو فقط با اقامون اینا میرم ...برو بازنت برقص واال .. اتور خم شد سمتم وتو گوشم گفت :نغمه جنبه داره که ازش االن خواستگاری کنم ..دوست ندارم ۸۴
📌حسابش از دستم رفته که چندبار قول دادم بنده خوبت میشم.. ببخش تمام بار آخرهایی را که بار آخر نبود...😔 ••• 🖇سوره نساء - آیه ۱۱۰ خداوند متعال میفرماید : ✨هر کس کار بدی کنه یا با ارتکاب به خودش ظلم کنه بعدش بخواد خدا رو آمرزنده و مهربون پیدا میکنه...🌸 ❣چقدر این زیباست : ✨يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا خدا را آمرزنده‌ی(گناهان خویش و) (در حق خود) خواهد یافت. . . . 🌱[چقدر قشنگه که با اون عظمتش میگه اگه کنی و آمرزش بخوای منو مهربون میبینی]😍❤️ 🖇سوره شوری - آیه ۲۵ ✨و اوست که بندگانش را میپذیرد..♥️ 𑁍•┈•𑁍حسین𑁍•┈•𑁍 ❏صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰااَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟