#قسمت_صد_و_چهل_و_چهار
خدا خدا میکردم ریحانه عکساشون و پاک نکرده باشه.با چشمام دنبالش میگشتم.پیداش کردم.عکس و باز کردم.ریحانه و فاطمه کنار هم ایستاده بودن.عکس و روی صورت فاطمه زوم کردم.به نظرم خیلی خوشگل بود. مطمئن بودم اطرفم دختری و به زیبایی فاطمه ندیدم.
البته خودم هم از فکرم خندم گرفت،اصلا من دختری و اطرافم، جز ریحانه و چندتا از دخترای فامیل دیده بودم؟به تمام اجزای صورتش زل زدم.
فرم لبخندش،نوع نگاهش،طرز ایستادنش .
عکس وتو گوشیم منتقل کردم
لپ تابم و خاموش کردم و به عکسش زل زدم
____
فاطمه
دوساعتی بود که به صفحه گوشیم خیره شدم و برای بار هزارم چندتا جمله ای که بهم گفتیم و می خوندم
محمد بهم گفت که دوستم داره. با اینکه مستقیمنگفته بود، ولی حرفش همون معنی و میداد.
فقط میتونستم از شوق گریه کنم
چندین بار خواستم بهش بگم که چقدر دوستش دارم ولی نتونستم...!
اونقدر به صفحه گوشیمو عکس های محمد نگاه کردم که پلکام سنگین شد و خوابم برد...
____
نمازمون وخوندیم و وسایلمون و جمع کردیم .لباس های عقدم رو طوری که چروک نشه پشت ماشین گذاشتم.
یه بار دیگه به خودمتو آینه نگاه کردم.
روسریم و مرتب کردم و با مامان و بابا از خونه بیرون رفتیم.
حس میکردم روی ابرها راه میرم.
نشستیم تو ماشین و حرکت کردیم
قرار بود ساعت ۵ و ۴۰ دقیقه صبح همه خیابون نزدیک خونمون جمع شیم و حرکت کنیم.
دختر خالم سارا و شوهرش هم قرار بود همراه ما بیان.طبق قراری که گذاشته بودیم ساعت ۵ و ۴۰ دقیقه ماشین وکنار خیابون پارک کردیم.باباپیاده شد.با دقت به پشت نگاه کردم تا ببینم کجا میره .
محمد از ماشین پشتی پیاده شده بود و به پدرم دست داد .
مامانم گفت :فاطمه بیا ماهم بریم پایین زشته .
از ماشین پیاده شدیم.مامان سمت محمد رفت.ولی من سر جام ایستادم و نگاشون میکردم که با اشاره مامان جلوتر رفتم.محمد با دیدنم لبخند زد و سلام کرد.با لبخند جوابش و دادم.
دوتا ماشین همون زمان اومدن و کنار ماشینمون پارک کردن.به ترتیب با علی و زنش و محسن و زنش و ریحانه و روح الله سلام و علیک کردیم که سارا و شوهرش هم به ما ملحق شدن. وقتی با اوناهم احوال پرسی کردیم.تو ماشینامون نشستیم.
ریحانه و روح الله هم تو ماشین محمد نشستن.دلم میخواست برم تو ماشینش.حیف که نمیشد ...
هندزفریم تو گوشم گذاشتم وسرم رو به شیشه ماشین تکیه دادم
_
مامان:فاطمه پاشو دیگه .پسره میگه دختره خابالوعه،نمیگیرتت ها!
با تعجب چشمم و باز کردم و به اطرافم نگاه کردم.گردنم درد گرفته بود
صورتم جمع شد و پرسیدم :کجاییم ؟
+بیا پایین،همه رفتن واسه صبحانه .عروس خانوم گرفته خوابیده
_وایی مامان چرا بیدارم نکردی؟
+میزنمتا .بیدارت نکردم؟دوساعته دارم صدات میزنم.پاشو بیا.
گوشیم رو برداشتم و به خودم نگاه کردم.چشمم پف کرده و روسریم داغون بود.
گفتم :واییی من با این قیافه کجا بیاممم مامان؟
+بیا برو دستشویی صورتت و آب بزن
با فکر اینکه محمد ببینتم گفتم :واییی نه. یه بطری اب سرد بیار من همینجا صورتم ومیشورم.
_من نمیارم .میخوای بیا میخوای نیا
آبروی خودت میره.
در ماشین و بست و رفت.
با ناراحتی به رفتنش نگاه کردم
به ناچار روسریم و درست کردم و از ماشین پیاده شدم.تند تند آدرس دستشویی و پرسیدم ورفتم .
صورتم رو آب زدم و روسریم و از نو بستم.وقتی مطمئن شدم قیافه ام ضایع نیست،رفتم طرف رستوران تا بیشتر ازاین آبروم نره. میخواستم از پله ها بالا برم که یکی گفت: سلام
برگشتم عقب که با چهره ی خندون محمد روبه رو شدم.
تو دلم گفتم خداروشکر با اون وضع من و ندید.
_سلام .صبح بخیر
باهام هم قدم شد ورفتیم داخل رستوران.
سلام کردم و به گرمی جوابم و دادن کنار شمیم نشستم. محمدم پیش محسن نشست.
به شمیم گفتم :ریحانه و مامانم کجان؟
+میان الان
دیگه چیزی نگفتم و چایی رو برداشتم و خوردم.مامان ایناهم اومدن .چیزی نپرسیدم.چندباری نگاه محمد و حس کردم ولی میترسیدم بهش نگاه کنم.
جو سرد با شوخی های محسن و علی ونوید شوهر سارا از بین رفت و با خنده از جامون بلند شدیم.از رستوران بیرون رفتم و به ماشین تکیه دادم.
مامان چند دقیقه بعد اومد و با لبخند عجیبی نگام کرد .بابا ایناهم اومدن. نشستم توماشین.
ریحانه و روح الله رفتن تو ماشین علی
محمد تنها شده بود .دلم براش سوخت.کاش میتونستم پیشش باشم .
تو همین افکار غرق بودم که مامانم گفت: فاطمه برو پایین دیگه . میخوایم حرکت کنیما
_چرا برم پایین؟!
+محمد منتظرته
با تعجب نگاش کردم که سرش و تکون داد و گفت :ریحانه ازم اجازه گرفت که تو این دوساعتی که مونده تو بری تو ماشین محمد .به بابات گفتم .نگران نباش،برو.
با ذوق لبخند زدم و گفتم : باشه پس خداحافظ.
از ماشین که پیاده شدم با دیدن بابا لبخندم جمع شد. ازش خجالت میکشیدم. لبخند زد و تو ماشین نشست.منم رفتم کنار ماشین محمد و با تردید در صندلی کنارش و باز کردم و نشستم .برگشتم سمتش.
#فاء_دال
#غین_میم
.
#امام_حسین_ع_شهادت؛ #شب_جمعه
هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم
من تمام عمر دنبال صدای مادرم
میزند ناله بُنَیَّ کو لباس کهنهات؟
کو سرت، کو حنجرت، کو یاورت، کو دخترم؟
بشکند دست کسی که دستْ بر مویت زده
گیسویت خاکی شد و من خاک میریزم سرم
مثل من پیشانیات با تیزی سنگی شکست
درد میگیرد کنار تو دوباره پیکرم
پیش چشمانم تو را با حوصله سر میبرند
پیکر تو زیر و رو شد پیش چشمان ترم
شب جمعه شب زیارتی ارباب بیکفن التماس دعای خیر و فرج 🌹🌹🌹
#امام_حسین_ع_مناجات
یک عمر در عزاي تو باران نوشتهايم
اسم "هواللطيف" فراوان نوشتهايم
اسم هو اللطیف خدا را یکی یکی
دور و بر حسینیههامان نوشتهایم
با دستخط گریه، عزای حسین را
یک عمر بر کتیبهی ایمان نوشتهایم
مؤمن دلش عزای حسین است و والسلام
این را برای هر چه مسلمان نوشتهایم
ما جملهی «حسین و نعم الامیر» را
روی کفن به دیدهی گریان نوشتهایم
هر قطره میچکیم که پیدایتان کنیم
بر روی پلکمان غم کنعان نوشتهایم
اين گريه، اين عبادتِ شيرينِ خويش را
نذر كبوترانِ خراسان نوشتهايم
سرهای ما اگر چه به نيزه نشد ولی
در پای نیزه، گریه فراوان نوشتهایم
|⇦•چند وقتیه که...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجراشده سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چند وقتیه که گوشه گیرم
تا دوباره کربلا نرم هیچ جا نمیرم
تازه فهمیدم که بی حرم از دنیا سیرم
از دنیا سیرم...
حرم که نباشه آخه چه جور دردا دوا شه
حرم که نباشه می خوام اصلاً دنیا نباشه
آرزوم زیارته یاره، کربلا دلخوشی دنیاست
بی هوای حرم این شب ها زندگیم رو هواست
«یا حسین یا اباعبدالله، یا ابا عبدالله»
از آدما هیچی نمیخوام
کربلا نباشم انگاری تنهای تنهام
فقط از خدا میخوام برم دیدار آقا
دیگه هیچی نمیخوام
چی بدتر از اینه غمه فراق باشه تو سینه
چی بدتر از اینه نوکری آقاش و نبینه
بهتر از همه تو میدونی حال من واسه چی داغونه
بیشتر از این نزار این روزا اینجوری بمونه
یا حسین یا ابا عبدالله...یا اباعبدالله
این روزا حالم رو به راه نیست
من مریضِ دوریم ولی حیف که دوا نیست
به خدا علاج دردِ من جز کربلا نیست
چهجوری میتونم اینهمه از تودور بمونم
چهجوری میتونم خودم وآخر میرسونم
وقتی که درِ خونه ات بازه
کی میگه راه حرم بسته است
کربلا نمیرسم اما روضه های توهست
«یا حسین یا ابا عبدالله...ابا عبدالله»
14010227eheyat-taheri-zamine2.mp3
3.81M
|⇦•چند وقتیه که...
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده سال ۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
تعریف من از عشق همان بود ک گفتم؛ دربند کسی باش که دربند حسین است
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•این فرش روضه...
#سینه_زنی و توسل بهحضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهْ شب جمعه اجرا شده سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
این فرش روضه که روش نشستی
اینجا، همین جایی که هستی
یه روزی آرزوت میشه
وقتی بری برا همیشه
همین حسین حسین گفتنا
همین شبا روضه رفتنا
یه روزی آرزوت میشه
وقتی بری برا همیشه
یه ثانیه ش بر نمیگرده
خاک تورو اسیر کرده
تا میتونی تا زنده ای
گریه کن برا حسین
زندگیت فدا حسین
«حسین ...حسین»
چایی قبل و بعد هیئت
این گریه ها همین دو سه ساعت
یه روزی آرزوت میشه
وقتی بری برا همیشه
همین کتیبه ها رو میبینی
همین سیاهیها رو میبینی
14010306eheyat-taheri-shoor2-1.mp3
1.03M
|⇦•این فرش روضه ...
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده سال ۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بهم گفت: با این اوضاع دلار و سکه و گرونی هنوزم پای آرمانهای رهبرت هستی؟
گفتم: بهما یاد دادن تو مکتب حسین(ع) ممکنه آب هم واسه خوردن نباشه....!
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
ـ🍒🍃🍓🍃🍒
ـ 🍃🍓🍃🍒
ـ🍓🍃🍒﷽
ـ🍃🍒
ـ🍒 #معاملات_مکروه
❓پول درآوردن از چه راههایی مکروهه؟
1️⃣ پول درآوردن از قصابی (امام، رهبری، وحید، سیستانی، نوری و صافی).
2️⃣ پول درآوردن از کفنفروشی (مکارم: اگه بهصورت شغل دربیاد) (همه مراجع).
3️⃣ پول درآوردن از طریق معامله با افراد پست (همه مراجع).
4️⃣ پول درآوردن با معامله بین اذان صبح تا طلوع آفتاب (همه مراجع).
5️⃣ پول درآوردن از خریدوفروش گندم و جو، اگه بهصورت شغل دربیاد (امام، رهبری، سیستانی، وحید، صافی و نوری).
6️⃣ اینكه براى خريد جنسى كه ديگرى مىخواد بخره، وارد معامله اون بنده خدا بشه (همه مراجع).
7️⃣ پول درآوردن از خریدوفروش ملک (وحید، صافی و نوری).
🔺 توضیحالمسائل مراجع، م۲۰۵۴؛ سیستانی و صافی، رساله، م۲۰۶۲؛ امام، رساله، م۲۰۵۴؛ وحید، رساله، م۲۸۲؛ نوری، رساله، م۲۰۵۰؛ مکارم، رساله، م۱۷۵۱.
📜 #مسئله | #احکام_وضو
🔖 آیت الله خامنه ای: نیت وضو باید خالص باشد، بنابر این اگر به قصد قربت، ریا ضمیمه شود؛ در صورتیکه این ریا در اصل عمل باشد، وضو باطل است و اگر بعضی از افعال واجب وضو از روی ریا باشد، هر چند این کار حرام است، لکن چنانچه قبل از فوت موالات آن قسمت را مجدداً با قصد قربت خالص انجام دهد، وضو صحیح است.
🔖 آیت الله سیستانی: انسان برای آنکه وضو را با قصد قربت و اخلاص گرفته باشد، همین که آن را به قصد اطاعت از امر خداوند متعال انجام دهد، کافی است و اگر به قصد ریا و خودنمایی یا برای خنک شدن بدن یا مانند آن وضو بگیرد، باطل است.
🔖 آیت الله مکارم: وضو را به قصد قربت يعنى براى خدا انجام دهد، بنابر اين به قصد ريا و خودنمايى يا براى خنک شدن بدن و مانند آن بگيرد باطل است، ولى اگر تصميم قطعى دارد که براى اطاعت فرمان خدا وضو بگيرد در ضمن مى داند خنک هم مى شود، ضررى ندارد.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
📚منابع:رساله آموزشی، جلد یک، درس ١۴، توضیح المسائل جامع آیت الله سیستانی، جلد یک، مسئله ٣١٠، توضیح المسائل آیت الله مکارم، مسئله ٣٠۴
#آموزش_احکام
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️متن بسیار جالبی است
☜تخم مرغ ..!
یک رنگ است ..!
اما ..!
وقتی شکستیش ..!
دو رنگ می شود ..!
پس انتظار نداشته باش ..!
آدمی را ..!
که شکستی ..!
با تو یک رنگ باشد.
ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ
ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ
ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ...
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑاشیم , ﻟﻬﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ پایین تر ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ،
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ :
ﻧﻪ انسانی ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ ,
ﻧﻪ انسانی ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ،!
10.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏰ #به_وقت_حرم
🍃 الطاف کریمانهی تو باب نجات است ...