فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی در این روز زیبای 🌸🍃
میلاد حضرت فاطمه (س)💖
هرچی خوبیه وخوشبختیه🌸🍃
خدای مهربون براتون 🌸🍃
رقم بزنه و آرامش و شادی🌸🍃
مهمون همیشگی🌸🍃
خونـه هاتون باشه🌸🍃
عیدتون مبارکــــــــَ 🌸 🍃 🌸
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز مادر مبارک 🍃🌷❤️🌷
مــادر بـودن سخت تـریـن
و پر مشقت ترین کار دنیـاست
که تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد
و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند
اندکی عـشق اسـت💗
تقدیم به تمام زنان ومادران سرزمینم
🌸🍃
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️مگرچندبار زندگیمیکنیم که حتی نمیتوانیم در همان بُرهه از زندگی مان عاشق بمانیم و عاشقی کنیم
ما گیجِ دوستت دارم های یک طرفه شده ایم
تا کسی احساسش و خواستنش را به رویمان می آورد
سرد میشویم
جوابِ پیام هایش را یکی در میان میدهیم و
به خود میگوییم همینطور بهتر است.
"مگر چند بار زندگی میکنیم که بگذاریم فکرکند احساسی نداریم"
کاش برای یک بارهم که شده
غرورمان را زیر پایمان میگذاشتیم
و به زبان می آوردیم حرف های دلمان را...
زندگی کوتاه تر از آن است که نگوییم "دوستت دارم"
نگاه کن ...
دنیا پر است از دوستت دارم های زنده به گور شده ای که هرگز شنیده نشد!
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلاد گل سر سبد آفرینش 🌹💚🌹
حضرت فاطمه (س) 💚
بر همه عاشقان خاندان عصمت و طهارت ❤️
مبارک باد🌹🍃🌹
🌸🍃
www.vaezin.com - ویژگی زندگانی حضرت زهرا(س).mp3
3.07M
🌼حجــت الاسلام رفیعـــی
🔖 ویژگی زنــدگانی حضرت
زهـــــرا سـلام اللـہ علیهـا
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊بر عالمیان رحمٺ بی حد آمد
🌸زیبا گهـر رسـول امجـد آمد
🎊تبریڪ بہ شیعیان اهل عالـم
🌸چون فاطمہ دختر محمد آمد
#میلاد_حضرت_مادر_بر
#مهدی_موعود_مبارڪ🌸🎊🌸
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞مادر که میشوی
بهترین هدیه برایت میشود سلامتی
جسم و روح بچه ات
غم ، اندوه و شادی هم
رنگ دیگری میگیرند
و همه اینها
گره میخورد به حال فرزندت
💞 مادر که میشوی
صبور میشوی و با حوصله ،
انگار نه انگار تا همین دیروز
بی حوصله ترین ادم روی زمین بودی
💞 مادر که میشوی
دلت تنگ میشود برای مادرت
و روزهایی که یادت نمی اید
در دلش چه گذشت
روزتون مبارک مادران سرزمینم💐❤️
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارشنبه 13 دیماهتون بخیر
سلام 🌷🍃
به دلهای گرمتان🌷🍃
سلامی به❤️
قلب پاک و پر مهرتان🌷🍃
آرزو میکنم
امروزتون 🌷🍃
از شوق سر ریز باشید
و لبخندی به بلندی آسمان🌷🍃
رو لبهاتون نقش ببندد
امروزتون بخیر و شادی 🌷🍃
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شامی کباب
مواد لازم :
پیاز ۱ عدد
گوجه ۱ عدد
گوشت چ.ک ۴۰۰ گرم
آرد سفید ½ پیمانه
جعفری ۱ دسته
نمک ۱.۵ ق چ
ادویه ۱ ق چ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترشی بادمجون شکمپر🍆🧄
مواد لازم:
بادمجون کوتاه و تپل(مدل دلمه ای نه)
سبزی معطر ریحان نعنا گیشنیز،ترخون کمی جعفری
هویج
سیر
فلفل تند
ادویه نمک فلفل و کمی گلپر
+ همه مواد شسته شده باید کامل خشک بشه خیس باشه کپک میزنه.خود ظرف هم خشک باشه.
+ (مقدار مواد سلیقه ایه یکی دوست داره هویج بیشتر باشه یکی دوست داره سیرش بیشتر باشه . من برای ۱۲ تا بادمجون ده حبه سیر و سه تا هویج بزرگ و سه تا فلفل تند ریختم)
🎀 🌸 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهچین ترکیبی🍚
مواد لازم :
زعفران ۱ ق
برنج ۲ پیمانه
تخم مرغ ۱ عدد
روغن مایع ¼ پیمانه
ماست چکیده ۳ ق غ
چوب دارچین ۱ عدد
گلاب ۱ ق چ
کره ۲۰ گرم
نمک ۱ ق چ
هل ۱ ق چ
مواد میانی :
پیاز ۱ عدد
گردو ۱ مشت
رب انار ۱ ق
مرغ نگینی
زعفران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز براتون دستور یه
#میوه_خشک عالی روداریم😍
میوه ها را با آب سرد بشویید قسمت لکه دارشان را جدا کنید و هسته میوه و ساقه میوه را جدا کنید .
کیفیت میوه خشک شده به اندازه تکه های میوه و مدت زمان خشک کردن آن بستگی دارد.
میوه های کاملاً خشک شده و ترد را می توانید در ظرف پلاستیکی دردار بریزید و در آشپزخانه نگهداری کنید.
+ مراحل توی کلیپ مشخصه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهچین ترکیبی🍚
مواد لازم :
زعفران ۱ ق
برنج ۲ پیمانه
تخم مرغ ۱ عدد
روغن مایع ¼ پیمانه
ماست چکیده ۳ ق غ
چوب دارچین ۱ عدد
گلاب ۱ ق چ
کره ۲۰ گرم
نمک ۱ ق چ
هل ۱ ق چ
مواد میانی :
پیاز ۱ عدد
گردو ۱ مشت
رب انار ۱ ق
مرغ نگینی
زعفران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیک خیس نارگیلی🍰
مواد لازم :
شکر ۱ پیمانه
وانیل ½ ق م
روغن ١ پیمانه
ماست ۱ پیمانه
تخم مرغ ۳ عدد
بیکینگ پودر ٢ ق م
آرد ١ و ½ پیمانه
مواد روی کیک :
شکر ½ پیمانه
پودر نارگیل ١و ½ پیمانه
مواد کیک بعد از پخت :
خامه ٢٠٠ گرم
شیر ١ لیوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 #کمیک_موشن | ماجرای اذان درخواستی #حاج_قاسم در سوریه
🍃🌹🍃
✅ چه شد که امروز از مَأذَنههای شهر سُنی نشین حلب سوریه «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» پخش می شود؟
🎙 راوی: حجت الاسلام دیانی
#شهیدالقدس | #روشنگری
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃✨
✨ #داستان_کوتاه_آموزنده✨
بچه که بودم خیلی لواشک آلو دوست داشتم، برای همین تابستون که می شد مادرم لواشک آلو واسم درست میکرد, منم همیشه یه گوشه وایمیستادم و نگاه می کردم... سخت ترین مرحله ، مرحله ی خشک شدن لواشک بود...
لواشک رو می ریختیم تو سینی و می ذاشتیم رو بالکن، زیر آفتاب تا خشک بشه ... خیلی انتظار سختی بود، همش وسوسه می شدم ناخنک بزنم ولی چاره ای نبود بعضی وقتا برای خواسته ی دلت باید صبر کنی... صبر کردم تا اینکه بالاخره لواشک آماده شد و یه تیکه کوچیکش رو گذاشتم گوشه ی لپم تا آب بشه...
لواشک اون سال بی نهایت خوشمزه شده بود... نمیدونم برای آلو قرمز های گوشتی و خوشطعمش بود یا نمک و گلپرش اندازه بود، هرچیبود انقدر فوق العاده بود که دلم نمی خواست تموم بشه...برای همین برعکس همیشه حیفم میومد لواشک بخورم ، می ترسیدم زود تموم بشه ...
تا اینکه یه روز واسمون مهمون اومد، تو اون شلوغی تا به خودم اومدم دیدم بچه های مهمونمون رفتن سراغ لواشکای من...لواشکی که خودم حیفم میومد بخورم حالا گوشه ی لپ اونا بود و صدای ملچ ملوچشون تو گوشم می پیچید... هیچی از اون لواشکا باقی نموند ،
دیگه فصل آلو قرمز هم گذشته بود و آلویی نبود که بشه باهاش لواشک درست کرد...من لواشک خیلی دوست داشتم ولی سهمم از این دوست داشتن دیدنش گوشه ی لپ یکی دیگه بود...
تو زندگی وقتی دلت چیزی رو می خواد نباید دست دست کنی باید از دوست داشتنت لذت ببری چون درست وقتی که حواست نیست کسی میره سراغش و همه ی سهم تو میشه تماشا کردن و حسرت خوردن...
💦❄️⛄️❄️💦
✨﷽✨
✅حکایتی از ملانصرالدین!
✍می گویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد.
چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد، به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود.
تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می میرد؟ چرا مزخرف میگی! و جواب شنید :چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد!
💥این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد، عجیب ترین دروغها و داستانها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید.
💦❄️⛄️❄️💦
🍃🍂جمــــــــلات
نــ👌ـاب🍃🍂
✅ 👈هروقت
خواستی «پارچهای» بخری؛
آنرا در دست «مچاله كن» و بعد رهايش كن،
اگر «چروك» برنداشت، «جنس خوبی» دارد.
🌸«آدمها»، نیز «همينطورند!!!»،🌸
«آدمهايی» كه بر اثر «فشارها»،
و «مشكلات»، «اخلاق، و رفتارشان»
عوض میشود،
و «چروك» بر میدارند،!!
اينها «جنس خوبی» ندارند،
و برای «رفاقت»، «معاشرت»، «مشارکت»، «ازدواج» و «اعطای مسئولیت به ایشان»،
به هیچ وجه «گزینهٔ مناسبی» نخواهند بود.
🔴بهشت چند در دارد؟
✅در های بهشت عبارتند از:
۱) باب المجاهدین
۲) باب المصلین (در نماز گزاران)
۳) باب الصائمین (روزه داران)
۴) باب الصابرین (صبر کنندگان)
۵) باب الشاکرین (شکر گزاران)
۶) باب الذاکرین (یاد آوران خدا)
۷) باب الحاجین (حج کنندگان)
۸) باب اهل المعروف، که امام صادق (ع) در این مورد میفرماید: «در کارهای نیک با برادرانتان رقابت کنید و از اهل معروف باشید، زیرا برای بهـشت دری است که به آن در معروف میگویند و داخل آن نمیروند و مگر کسی که در دنیا کارهای نیک انجام داده است»
📚 کتاب نور الثقلین، ج۴، ص۵۰۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈میلادش تولد بهاراست ، تولد آب است و تولد هر چه پاکی و زلالی .
🎈میلادش از هر سو رحمت است. از آن جهت که ادامه ی راه انبیاست. فاطمه ( س) امتداد راه انبیاست.
🎈اگر او نبود، طریق انبیا ابتر می ماند
و این سلسله ی پیوسته به بن بست می رسید.
🎈فاطمه ، فاطمه نامیده شد؛ چون از هر زشتی و پلیدی بری بود و ناپاکی در او راه نداشت؛ هر چه بود، عصمت بود و عفاف و پاکی .
🎈فاطمه آن گونه بود که هر گاه پیامبر (ص) او را می دید، تسکین می یافت و او همیشه با یک سبد شکوفه ی لبخند به استقبال پدر می رفت.
🎈فاطمه در خانه ی همسر نیز چنین بود؛ آن سان که علی و فاطمه شایسته ترین زوج جهان بودند.
🎈خانه گلی فاطمه پناهگاه مسکینان و فقیران بود. هر حاجتمندی که از همه جا ناامید می شد، رو به خانه فاطمه می آورد و با دست پر باز می گشت.
🎈صفات فاطمه (س) آن چنان آسمانی است که خداوند در قرآن او را که همراه با همسر و فرزندانش سه شب متوالی غذای افطار خود را به فقرا می بخشند، این گونه می ستاید:
🎈و یُطعِمونَ الطعامَ عَلی حُِبّهِ مِسکیناً و یَتیماً و اسیراً
📙( سوره دهر ، آیه 8 )
🎈فاطمه صفات و خصلت هایی را که از پدر به ارث برده است ، همان گونه نیز به ارث می گذارد؛ و چنین است که فرزندان او
بهترین انسان های روی زمین هستند.
🎈و از این روست که خداوند بر پیامبر (ص) به سبب اعطای فاطمه ( س) منت می نهد و او را به شکر گزاری فرا می خواند و می فرماید :
🎊" انا اَعطیناکَ الکَوثر فَصَّل لِربِّک وَانحر اِن شانِئکَ هُوالَابتَر .
📙( سوره کوثر)
🕋 یرید الله...خدا چی میخواد؟
🌷۱.خدا میخواهدبه شما آسان بگیرد وسخت نگیرد:۱۸۵بقره،۶مائده،۲۸نساء
🌷۲.خدا میخواهدشما هدایت شویدوشمارابپذیرد
ولی پیروان شهوت میخواهندشماازخدادورشوید:۳۷نساء
🌷۳.خدا میخواد۱۴ معصوم ،پاک باشندوگناه نکنند:۳۳احزاب
🌷۴.خدامیخواهد کفاررابامال واولادعذاب کند
ودرآخرت بهره ای نداشته باشند:۱۷۶ آل عمران
۵۵و۸۵توبه
🌷۵.خدا میخواهدحق راتثبیت کندوکفاررانابودکند
۷ انفال
🌷۶.خدا میخواهدبراتون بیان کندوهدایتتون کند
۲۶نساء
🕋 یرید الشیطان....شیطان چی میخواد؟
🌷۱.میخواهدباتشویقتون به شراب وقمار،
بین شمادشمنی ایجادکند.۹۱مائده
🌷۲.مانع ازذکرخداونمازشود.
🌷۳.شیطان میخواهدشما را سخت گمراه کند۶۰نساء
🕋یریدالانسان...انسان چی میخواد؟
🌷انسان قیامت راانکارمیکندتاهرکارخواست بکند
بلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ (٥)قیامت
السلام علیک یااباعبدالله ع
❄️❄️⛄️❄️💦
مدح و متن اهل بیت
💦⛈💦⛈💦⛈ #قسمت_سی_ششم ♥️عشـــق پایــــدار♥️ حالا من, بعد از چندین سال بی کسی وبی پدری خانواده واقعیم
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_سی_و هفتم
♥️عشـــق پـــایـــدار♥️
ثانیه ها ودقایق ,ساعتها وماه ها وسالها مثل برق وباد میگذشتند وزندگی در جریان بود ,گاهی با طوفان وگاهی هم بادی ملایم اما هرچه بود بیرحمانه وبه سرعت میگذشت..
شش سال از ازدواجمان میگذشت اما ما صاحب فرزند نشده بودیم,از داروهای گیاهی وحکیم های سنتی گرفته وتا پزشکان علم جدیدغربی همه را امتحان کردیم وتمام راه ها را رفتیم و کلی دوا ودکتر کردیم اما اثری نداشت,که نداشت انگار مصلحت خدا دراین نبود.انگار سرنوشت بامن سرجنگ داشت وقرار نبود هیچ وقت از زندگی ام من در ارامش باشم..
من پذیرفته بودم وزندگی راباهمه ی ناملایماتش پیش میبردم ,اما جلال هرروز بهانه میگرفت ودعواوکتک کاری راه میانداخت....وته ته تمام بهانه هایش نبودن بچه بود وبااینکه تمام پزشکان گفته بودند من هیچ عیب ونقصی ندارم که باعث بچه دار نشدنم شود اما همیشه جلال انگ نازا بودن را به من میزدنداشتن بچه را از چشم من میدانست...بهانه های ریز ودرشتش تمامی نداشت.
وای به حال روزی که کتاب دستم میدید ,خانه را روی سرم خراب میکرد ,انگار باخواندن کتاب من جنایتی,بزرگ مرتکب میشدم گاهی دورازچشمش خاطراتم رامینوشتم ,شعرمیسرودم ,اما اگر میدید واویلا میشد.
پدرم که مرد باخدا وفهمیده ای,بود خیلی وقتا دادوهوارش رامیشنید اما به روی خودش نمیاورد وکوچکترین دخالتی نمیکرد.
یک روز فاطمه خواهرجلال با دوتا بچه اش, امد خونه ما وگفت :مریم ازمن نشنیده بگیر اما چون دوست دارم میگم,جلال یه خونه خریده وفک کنم یه چیزایی توسرشه
گفتم :جدی؟چرابه من نگفته,
گفت :ای خواهر اون همه بدبیاریاش راگردن تومیندازه ,دیروز به مادرم میگفت ,مریم که بچه دارنمیشه ,میخوام دوباره زن بگیرم. .....
بعداز رفتن فاطمه,نشستم فکرهام راکردم,دیدم این زندگی ارزش جنگیدن ندارد....به معنای واقعی کلمه کارد به استخوانم رسیده بود...
دیگر صبر وتحمل کافیست,حال که پشتیبانی مثل پدرم دارم ,تصیم دیگری گرفتن راحت تراست...
ادامه دارد...
#براساس واقعیت
💦⛈💦⛈💦⛈
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_سی_و هشتم
♥️عــــشق پـــایــــدار♥️
کلی با خودم فکر کردم باید یه تصمیم کلی ومهم میگرفتم ,تصمیمی که شاید سالها پیش باید میگرفتم وبه دلیل بی پشت وپناهی نگرفتم,اما دیگر تعلل ودو دلی کافی,بود باید کاری میکردم ,باید هدفی به زندگی پراز,فراز ونشیبم میدادم ,لااقل به خاطر پدرم که هرروز با دیدن صورت کبود من اب واب تر میشد دم بر نمیاورد..
اگر اخلاق جلال خوب بود بااین زندگی سوت وکور میساختم,اگر به علاقه های من بها میداد بازن دوم وهوو هم میساختم شاید فرجی میشد وبچه ای پا به درون این خانه میگذاشت وزندگی سوت وکور من هم رونق میگرفت,من ادم خودخواهی نبودم ,اما زندگیم بی هدف بود..
هرچه فکر کردم واقعا ته این زندگی مرگ تدریجی بود.
شب بعدازاینکه جلال خوابید ,رفتم پیش بابا,بدون اینکه کوچکترین حرفی از گفته های فاطمه بگم,به پدرم از تصمیم گفتم.
بدون مقدمه گفتم:میخوام از جلال جدابشم.
پدرم که مردفهمیده ای بود گفت:من مدتها بود به این نتیجه رسیده بودم,اما منتظر بودم خودت تصمیم بگیری,دنیای تووجلال دوتا دنیای متفاوته......بااینکه طلاق منفوردرگاه خداوندهست اما اینجا بهترین راه حله.... تو.توی این زندگی از دست میری دخترم
روز بعد پدرم به روش خودش باجلال صحبت کرد ,انگاری جلال منتظر همچین پیشنهادی بود ولی باکلی ناز وافاده پذیرفت.
وما به همان سادگی که به عقد هم درامدیم ,خیلی ساده تر از هم جدا شدیم......
غافل ازاینکه یک باردیگر بازی روزگار درموقعیتی دیگر مارا روبروی,هم قرارمیدهد....
ادامه دارد.....
#براساس واقعیت
#قسمت_سی_و نهم
♥️عـــشــق پــــایـــدار♥️
یک ماهی میشدکه از جلال جدا شده بودم,زندگی ام ارامشی مطلق گرفته بود ارامشی که سالها بود من تجربه اش,نکرده بودم
گاهی به خاله صغری سرمیزدم,مثل اینکه اوناهم راضی بودند ازاین جدایی,خاله صغری مثل مادر نداشته ام دوستم میداشت واز اینکه میدید من شادم او هم خوشحال بود... چون من از روبرو شدن با خانواده خاله کبری خصوصا جلال ابا داشتم,اکثر روزها خاله صغری با بهانه وبی بهانه به من سر میزد ومن را از دنیای شیرین کتابهای رنگ ووارنگی که رم را گرفته بود ومن با خواندنشان عشق میکردم بیرون میکشید. اما انگار دراین روزگار خوشم چیزی به دلم چنگ میزد و
حال این روزهام مساعد نبود,یه جور دلشوره داشتم ,میلم به هیچ غذایی نبود وهرچه هم میخوردم بالا میاوردم,پدرم وقتی اینجور دیدم گفت:مریم جان ,رنگت پریده دخترم, برو درمانگاه ببین دکتری چیزی هست خودت رانشون بده...
بااینکه مطمئن بودم چیزیم نیست حداقل از,لحاظ جسمی طوریم نیست تصمیم گرفتم اگر وقتم شد به پزشک مراجعه کنم ونمیدانستم که بازهم چرخ روزگار غافلگیرم میکند...
بعداز گذشتن چند روز این پاان پا کردن ودکتر نرفتن,چون حالم بدتر میشد وبهتر نمیشد ورنگم دم به دقیقه زردتر ورنجورتر میشدو
بااصرارپدر رفتم دکتر,یه آقا بود ولهجه داشت,ازلهجه ی شکسته اش به نظرمیامد هندی باشد,ازم پرسید,شوهر داری؟؟
دلیل سوالش رانفهمیدم اما به دروغ گفتم :اره ,چطور مگه؟؟
گفت:مبارکه,از شواهد برمیاد که شما باردارید...
وای خدای من این چی میگفت؟؟اخه بعدازاینهمه سال همین الان باید؟!!
دنیا دور سرم چرخیدونقش زمین شدم...
وقتی چشم بازکردم روی تخت تو اتاق ویزیت دکتر بودم ,دکتره با تعجب بهم گفت:مثل اینکه غیرمنتظره بود براتون وانگار بدنت هم ضعیف شده خانم,وقتی با شنیدن همچین خبر مسرت بخشی اینچنین فشارتان پایین میافتد وبرزمین میافتید باید کمی نگران شد یه کم فکر خودتان وبچه تان باشید ,شما وکودکی که در راه دارید نیازمند رسیدگی وتوجه بیشتری هستید,خیلی متعجب شدم وقتی,فهمیدم به تنهایی امدید ,مگر همسرتان باشما نیست؟؟
اینقد ذهنم درگیر این حادثه غیر منتظره بود که بدون جواب دادن به دکتر و ابراز حتی یک تشکری کوچک مثل ادمهای گیج ومنگ از اتاق ویزیت بیرون امدم وراه برگشت رادرپیش گرفتم.
توراه امدن به خانه هزارتا فکر به ذهنم رسید,نمیدونستم چکار کنم ,نمیدانستم سرنوشتم بااین کودک چه میشود اما این راخوب میدونستم که نباید بزارم خاله ها ازاین اتفاق بویی ببرند,هیچ کدامشان نباید میفهمیدند که من بار دارم,چه بسا اگر میفهمیدند دوباره خواستار برگشتنم به ان جهنم میشدند وشاید برای متقاعد کردنم ,کودکم را به گرو برمیداشتند ومن که یک ماه طعم ازادی وزندگی واقعی را چشیده بودم به هیچ وجه راضی نبودم که دوباره به روزمرگی قبل دچار شوم وزندگی ام را دوباره سرشار از ظلمت وتاریکی کنم ....
بازهم لحظه ای,سخت تصمیمی سخت تر در پیش رو داشتم وخدا را شکر که پدری داشتم دانا وفهیم وهمچنین تکیه گاهی قرص ومحکم ....
ادامه دارد...
#براساس واقعیت
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی