eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
20هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است. ⚫️⚫️⚫️
🌸🍃🌸🍃 فرعون در حال خوردن خوشـه‌ایی انگور بود، که ابلیس نزدیک او آمد و گفت: هیچ کس تواند این خوشه انگور تازه را مروارید سازد؟ فرعون گفت: نه! ابلیس به لطایف سحر آن خوشه انگور را خوشه مروارید ساخت. فرعون تعجب کرد و گفت: عجب استاد مردی هستی! ابلیس سیلی بر گردن او زد و گفت: مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند، تو با این حماقت دعوی خدایی چگونه می کنی؟ ⚫️⚫️⚫️
وارد خانه شدم بابا روی مبل نشسته بود مشغول تماشای تلویزیون بود ، صدای مامان از آشپزخانه آمد روشنک آمدی؟! سلام مامان سلام برو لباس های عوض کن دورهمی کیک بخوریم به سمت بابا رفتم سلام بابا به به سلام دختر بابا چ خبر ؟ بابا تاکسی گرفته بودم هزینه اش نداشتم درب خانه منتظر هست بی زحمت پولش را بده کرایه را حساب کنم بابا لبخندی زد بعد به سمت در ورودی رفت من هم به اتاق رفتم تا وسایل سفر را جمع کنم که صدای در اتاق آمد بفرمائید چه می کنی ؟ مامان من می خواهم با بچه های دانشگاه شمال بروم مامان گره ای در ابروهایش انداخت چه زمانی ؟ دو روز دیگر سکوتی بینمان ایجاد شد بعد به سمت راه پله ها رفت حسام ؟ بابا از پایش جواب داد بله روشنک می خواهد با بچه های دانشگاه شمال برود بع نظرت سینا را با آن‌ها برود بابا چیزی نگفت من چمدانم را جمع کردم و یک ربع بعد روی ملل نشسته بود مامان جلوی من و بابا کیک گذاشت بعد نگاهی به من کرد شمال خوش بگذره 🥰 نویسنده :تمنا 😅💐
۲۴ "تمرین آرامش دادن" 🔹 یکی از کارایی که آرامش میده به دیگران اینه: 🔶 فرض کنید شما راننده اید و دارید توی خیابون حرکت میکنید 🚘 🛣 تا یه عابر پیاده میبینید به جای اینکه دو متریش توقف کنید شما ۱۰ متریش توقف کنید ✅ طوری که ذره ای نترسه و آرامشش بهم نخوره.😌💖 و دستاتون رو هم بگیرید بالا😊 طوری که کاملا خیالش راحت بشه و از خیابون عبور کنه. 🌺 فقط روز قیامت میشه ارزش این کار رو ببینید خدا به خاطر همین آرامشی که دادید زندگیتون رو غرق نور میکنه...🌺💖✨🌟 خودت هم پر از لذت میشی. ✔️سعی کنید توی خیابون از این تمرین استفاده کنید. دیدید چقدر قشنگ میشه به بقیه آرامش داد؟😊 ✅ کلا در رابطه با دیگران سعی کنید با انواع روش ها بهشون آرامش بدید... ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️جناب می‌فرمایند، نمی‌تواند آدم بدی باشد. چرا جناب رئیس جمهور؟ نعوذ‌ بالله مقام عصمت دارند؟ نفس اماره ندارند؟ انسان نیستند؟ آیه‌ی خاصی در طهارتشان نازل شده؟ ❌ شما که عوام نیستید، زشت است اینگونه بخواهید ادعایی کنید که صرفا مصارف انتخاباتی دارد نه کارکرد عقلانی، شرعی و معرفتی! ✍ مریم اشرفی گودرزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دعایی برای بخشش گناهان هرکسی این دعا رو بخونه روز قیامت گناهش رو به خودش هم نشون نمیدن‼️ 💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻زائر فلسطینی در : فلسطینی: ما به شیعه افتخار ميکنیم. شیعه شرافت و مردانگی و اخلاق و دین خود را ثابت کرده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دنیا تاریکه عجّل فی فرج مولا... که سحر نزدیکه عجّل فی فرج مولا... وسط نا امیدی‌ها، به ظهورت امیدوارم... عج های انتظار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خـدایـا ✨صفحه ای دیگـر 🌸از عمـرمان ورق خورد ✨روز را در پنـاهت 🌸به شب رسـاندیم ✨پـروردگارا 🌸شب را بر همـه عزیزانمـان ✨سرشار از آرامش بفـــرما 🌸و در پناهت حافظشان باش شبتون سرشاراز آرامش 🌸 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه درس مهم زندگي 👌 ❣اگر ميخواهي دروغي نشنوي، اصراري براي شنيدن حقيقت نداشته باش. ❣به خاطر داشته باش هرگاه به قله رسيدي، همزمان در کنار دره اي عميق ايستاده اى. ❣هرگز با يک آدم نادان مجادله نکنيد؛ تماشاگران ممکن است نتوانند تفاوت بين شما را تشخيص دهند 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در زندگی گلے زیبا باش 🌺بیاندیش، بکوش، 🌸مهربان باش، محبت کن 🌺دلسوزباش، عشق بورز 🌸دستی بگیر و با مهربانی 🌺بوی خدا را منتشرکن 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 تو شادترین انسان خواهی بود.. اگر فراموش نکنی از تو فقط یکی و از خدایت هم یکی در دنیا وجود دارد... 💖 یک آدمِ خاص و یک خدای بی نظیر کافی‌اند برای ساختن یک دنیای خارق العاده... 💖 بهترین روز را توأم با یاد خدای مهربون براتون آرزومندم ... 🌸🍃
🌼✨اول هفته تون گلباران 💕✨یه سـلام گرم 🌿✨یه آرزوی زیبا 🌼✨یه دعـای قشنگ 💕✨ بـرای 🌿✨تک تک شما مهربانان 🌼✨الهی 💕✨روزگارتون بر وفق مراد 🌿✨غم هاتون کم 🌼✨و زندگیتون 💕✨پراز عشق و محبت باشه 🌿✨در پناه خـداوند باشیـد 🌸🍃
مهدی جان ای امید علی و فاطمه کی می آیی؟! خون مظلوم تو را می خواند... الهی بحق زینب عجل لولیک الفرج
داستان کوتاه و خواندنی سکه روزی پسر بچه ای در خیابان، سکه ای یک سنتی پیدا کرد. او از پیدا کردن سکه، آن هم بدون زحمت خیلی ذوق زده شد. این تجربه باعث شد که او از بقیه ی روزهای عمرش هم با چشم های باز سرش را به سمت پایین بگیرد و به دنبال سکه بگردد! او در طول عمرش، ۲۹۶ سکه یک سنتی، ۴۸ سکه ۵ سنتی، ۱۹ سکه ۱۰ سنتی، ۱۶ سکه ۲۵ سنتی، ۲ سکه نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده یک دلاری پیدا کرد، یعنی جمعا ۱۳ دلار و ۲۶ سنت! اما در عوض به دست آوردن این ثروت ناچیز! او زیبایی دل انگیز ۳۱۳۶۹ طلوع خورشید، درخشش ۱۵۷ رنگین کمان و منظره درختان افرا درختی از تیره افراها جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان که درختی است تنومند با برگهای پنجه ای که در باغها و جنگلها می روید. اسپندان. اسفندان. بوسیاه. (فرهنگ فارسی معین ) در سرمای پاییز را از دست داد. او هیچ گاه ابرهای سفیدی را که بر فراز آسمان ها در حرکت بودند را ندید؛ پرندگان در حال پرواز، درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر، هرگز جزیی از خاطرات او نشدند. ⚫️⚫️⚫️⚫️
داستان کوتاه احساس شکست! روزي دانشمندى آزمايش جالبى انجام داد. او يك صندوقچه ساخت و با قرار دادن يک ديوار شيشه‌اى در وسط صندوقچه آن ‌را به دو بخش تقسيم ‌کرد. در يک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش ديگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود.. ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى ديگرى نمى‌داد. ماهی بزرگ براى شکار ماهى کوچک، بارها و بارها به سويش حمله برد ولى هر بار با ديوار شیشۀ كه وجود داشت برخورد مى‌کرد، همان ديوار شيشه‌اى که او را از غذاى مورد علاقه‌اش جدا مى‌کرد… پس از مدتى، ماهى بزرگ ازحمله به ماهى کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوى صندوقچه غير ممکن است! در پايان، دانشمند شيشه ي وسط صندوقچه را برداشت و راه ماهي بزرگ را باز گذاشت.. ولى ديگر هيچگاه ماهى بزرگ به ماهى کوچک حمله نکرد و به آن‌سوى صندوقچه نيز نرفت! ⚫️⚫️⚫️⚫️
پنجره ی بیمارستان دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند. ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آن ها ساعت ها با هم صحبت میکردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، می نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می دید، برای هم اتاقیش توصیف می کرد. پنجره، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت. مرغابی ها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند. درختان کهن، به منظره بیرون، زیبیایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می شد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می کرد، هم اتاقیش چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد و روحی تازه می گرفت. روزها و هفته ها سپری شد. تا اینکه روزی مرد کنار پنجره از دنیا رفت و مستخدمان بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند. مرد دیگر که بسیار ناراحت بود تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد. مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره می توانست آن منظره زیبا را با چشمان خودش ببیند ولی در کمال تعجب، با یک دیوار بلند مواجه شد! مرد متعجب به پرستار گفت که هم اتاقیش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف می کرده است. پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد کاملا نابینا بود! نویسنده: پائولو کوئلیو ⚫️⚫️⚫️⚫️
💢مواظب باشید رنگ عوض می کند!!! 🔹گاهی لباس دیانت به تن کرده و با اهرم دین و شعار مبارزه با انحراف و تندروی به میدان می آید 🔹گاهی لباس مردم داری و دموکراسی خواهی به تن کرده و با روش های پوپولیستی و شعار دغدغه مردم و مبارزه با دیکتاتوری به میدان می آید 🔹گاهی لباس مظلوم و بی گناه به تن کرده و با اهرم مظلوم نمایی و مورد ظلم واقع شدن و با شعار به داد مظلوم برسید وارد میدان میشود 🔹گاهی از در دوستی وارد شده و لباس رفیق بی کلک به تن کرده و با اهرم بیایید با هم دوست و متحد شویم و شعار همه برای یکی یکی برای همه وارد میدان میشود 📌اما فتنه با هر لباسی آید در هر صورت کار خود را میکند و صرفاً ذات پلید خود را زیر نقابی جدید پنهان می دارد 📌باید اهل دل بازی بکند ولی بازی نخورد باید استخوان در گلو و خار در چشم باشد ولی فریاد وا مصیبتا هم سر ندهد آگاه کند، عیان سازد ولی نباید جنجال کند و زخم های چرکین بعمل آورد 📌سخت است ولی قطعاً پیروزی با حق است، این فتنه ها نیز با این یال و کوپال و پیچیدگی موقتی و گذراست آنچه می ماند فقط خواست خداست و این مسیر مشیت الهیست پس باید ادامه داد و نامید و خسته نشد. ✍ محمدمهدی شریعت