بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات
شاعر: #مرضیه_عاطفی
▶️
خسته ای از ربنای عده ای
خسته ایم از ادعای عده ای
ما که مُردیم از غم دوری تو
خوب شد اما برای عده ای
بخل می ورزند و آناً بشکند
دست های بی دعای عده ای
گریه از هجر تو جایِ خود ولی...
دلخوری از گریه هایِ عده ای
معصیت ها دیدی و بیزاری از
ظاهرِ مؤمن نمای عده ای
سخت تنهایی و نامت میشود
چلۂ مشکل گشای عده ای
سوختیم و سوختیم و سوختیم
بی تو آقاجان به پای عده ای
می رسیدی با عدالت محوری
می نشستی کاش جای عده ای
جان بگیرد تا که تدبیر و امید
با حضورت در عزای عده ای
العجل آقا، که با ما سالهاست
فرق دارد کدخدای عده ای
میرسی و میدهی ما را نجات
از ستم ها و بلای عده ای
عاقبت مشکل گشایی میکند
ندبه های بی ریای عده ای!
#امام_زمان_عج_مناجات
یکروز قشنگمیرسد عشق از راه
روز است ولی به جلوه میآید ماه
فرمود ، شناساندن مهدی ، مردم
صد سال عبادتست ، پس بسمالله
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
#امام_زمان_عج_مناجات
گامی برای آمدنت بر نداشتیم
با سر نیامدیم اگر، سر نداشتیم
انگار مرده ایم که از یاد رفته ای
انگار پیشوا و پیمبر نداشتیم
انصاف نیست اینکه بگویند غایبی
باما همیشه بودی و باور نداشتیم
گفتی دعا کنید برای فرج ولی
مثل تو آه ما دل مضطر نداشتیم
مقهور ِ خندههای منافق شدیم آه
ما کار با قباحت منکر نداشتیم
خود را شناختیم که در دولت ِ شما
جز درد ِ نام و نان، غمِ دیگر نداشتیم
شاعر: #مریم_بُسحاق
#امام_زمان_عج_مناجات
جهان اگرچه که در ظاهر امنوآرام است
ولی بدون تو در هالهای از ابهام است
تمام آنچه که دربارهی تو میدانیم
اگر درست تامل کنیم، اوهام است
قسم بهدوستی گرگومیش صبحوغروب
که غیر بام تو هر بام دیگری دام است
در این زمانهیشهرت خوشابهحال دلی
که آشنای تو و بین خلق گمنام است
تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن
کسی که از غم هجران نمرده ناکام است
در این تلاطم امواج تند سردرگم
خیال هر اقیانوس با تو آرام است
برای سوختن آمادهاند عشاقت
چرا که پخته شدن آرزوی هر خام است
سپیدهوار سر از شب برآر ای خورشید
که آفتاب جهان بیتو بر لب بام است
شاعر: #مجتبی_خرسندی
#امام_زمان_عج_مناجات
ای خوشخبر بیا که نظرها عوض شود
تا تلخیِ تمام خبرها عوض شود
اینجا مسافران همه بیراهه میروند
برگرد تا مسیر سفرها عوض شود
درها به بسته بودن خود خو گرفتهاند
جوری بیا که عادت درها عوض شود
پیداست انقلاب عظیمی است پیش رو
تا جای زیرها و زبرها عوض شود...
#امام_زمان_عج_مناجات
ای که یادت باعثِ تلطیفِ خاطر میشود
میبرم نامِ تو را، این قلب شاعر میشود
نامِ زیبای تو کافر را مسلمان میکند
بیمحبت بر شما دیندار، کافر میشود
فتحِ قلبِ سنگِ من، تنها فقط کارِ شماست
سنگ در دستانِپرمهرت، جواهر میشود
ای نگاهِ منتظر! اینقدر دلواپس نباش
آن نگارِ مهجبین، یک روز حاضر میشود
چشم میدوزم به سوی جادههای انتظار
شک ندارم قلبِ من، روزی مسافر میشود
شاعر: #عادل_حسین_قربان
#امام_زمان_عج_مناجات
الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
کدام روز به شب میرسد که آمده باشی؟
کدام جمعه شود شنبه بر مدارِ ظهورت؟
خوش آن سپیده! که نور از خیام سبز تو گیرد
خوش آن سحر! که برآید به افتخار ظهورت
دعای عهد بخوانم در آرزوی قیامت
سرشک شوق فشانم به رهگذار ظهورت
بهار مبعث پیغمبری گرفت جهان را
شکوه دیگر بعثت بُوَد بهار ظهورت
گرهگشای دو عالم، دعای من همه این است
که دست حق بگشاید گره ز کار ظهورت
ز قطرهقطرۀ آن چشمهچشمه نور بجوشد
ز کوثری که برآید ز آبشار ظهورت
ز بس شکوفۀ رحمت بریزد از همه جانب
شکوفهزار شود خاک رهگذار ظهورت
خوش آن سحر! که نصارا گشوده چشم ببینند
بُوَد مسیح مقدّس، طلایهدار ظهورت
شرایطیست در این انتظار و من که ندارم
دلم خوش است که هستم در انتظار ظهورت
شاعر:استاد #سیدرضا_مؤید
#امام_زمان_عج_مناجات
کرامت پیشه ای بی مثل و بی مانند می آید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند می آید
کسی که نسل او را می شناسد، خوب می داند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می آید
همان تیغی که برقش می شکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را می دهد پیوند می آید
همه تقویم ها را گشته ام، میلادی و هجری
نمی داند کسی او چندِ چندِ چند می آید
جهان می ایستد با هرچه دارد روبروی او
زمان می ایستد، بوی خوش اسفند می آید
ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله
علی را گرچه بعضی بر نمی تابند، می آید
بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب ها
برای بیعت با او نمی آیند می آید
برای یک سلام ساده تمرین کرده ام عمری
ولی می دانم آخر هم زبانم بند می آید
بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می آید
به در می گویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود مادرم سوگند... می آید
شاعر: #محمدحسین_ملکیان
#امام_زمان_عج_مناجات
به شیوۀ غزل، اما سپید میآید
صدای جوشش شعری جدید میآید
چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد
که باغ شعر تر از آن پدید میآید
نَفَس نفس به امید تو عمر میگذرد
امید میرود آری، امید میآید
برای درد و دل تو مفید نیست کسی
وگرنه نامه برای مفید میآید
مُردّدم که تو با عید میرسی از راه
و یا به یُمن قدوم تو عید میآید؟
کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست
کسیست حق که در آن بیکلید میآید
و حاجیان همه یک روز صبح میگویند:
چقدر بر تن کعبه سفید میآید!
شاعر: #حسن_بیاتانی
#امام_زمان_عج_مناجات
از دست دوتا پای فلج خسته شديم
از راه دراز و بار کج خسته شديم
در عشق، هزار دستهگي افتاده ست
عَجِّل لِوَلیَّکَ الفَرَج! خسته شديم!
شاعر: #محمدحسین_ملکیان
#امام_زمان_عج_مناجات
از عمق وجود بیقرارت هستیم
وقتی که بیایی همه یارت هستیم
ما مردم کوفه نیستیم آقا جان
تا لحظهی مرگ در کنارت هستیم
#امام_زمان_عج_مناجات
#سلام_فرمانده
ای سبز پوش عشقِ تو را سرخ قامتیم
ای پادشاهِ حُسن نگاهی که رعیتیم
فکری به روزگارِ بدِ حالِ ما بکن
جان حسین تشنهات ای ابر رحمتیم
ما زائر سه شنبه و شبهای جمعهایم
آوارهایم دربهدرِ یک زیارتیم
ما با غبارِ کرببلا همنفس شدیم
یعنی بیا که خاک تو هستیم تربتیم
ما را ببخش اگر که اسیر معیشتیم
ما را ببخش اگر که کمی کم محبتیم
هر روز آمدیم و بدهکارتر شدیم
تقصیر لطف توست عزیزم بد عادتیم
بر روی ما حساب کن آقا که سالهاست
چشم انتظارِ آمدنت اشک حسرتیم
حرف امام صادق ما هست این حدیث
درکت کنیم اگر همهی عمر خدمتیم*
ما را هزار بار جهان آزموده است
هربار دیده است فقط استقامتیم
این جملهی بزرگ از آوینی است گفت :
ما راست قامتانِ جهاد و شهادتیم
هر روز میرسد خبری از شهادتی
شکر خدا که باز بر این راه دعوتیم
از نسل جبهه است همهی نسلهای ما
نسل خمینی است اگر عین غیرتیم
این بچههای ما چقدر جمکرانیاند
مدیون مِهرِ حضرت زهرای عترتیم
آوردهایم باز بدیهای خویش را
پیشِ کریم نابلدیهای خویش را
در امتحان راه تو هرچند رد شدیم
لطفت قبول کرد ردیهای خویش را
انگار نا امید شدی از بزرگها
دیدم صدا زدی نودیهای خویش را
عطر ظهور میرسد و کردهای خبر
نسل هزار و چهار صدیهای خویش را
ما را ببخش جای بصیریت بجای فهم
آوردهایم بی خردیهای خویش را
ما تا ابد برای حسین تو سوختیم
آقا نگاه کن ابدیهای خویش را
قلب حسین پیش علیاکبر آب شد
وقتی که گفت یا ولدیهای خویش را
خلاد بن صفار میگوید: از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی»؛ (خیر! اگر دوران او را درک می کردم، همهی زندگی ام را در خدمت به او می گذراندم)
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را
در شاه بیت عاطفه انشا کنم تورا
پرسند اگر تجلی حسن تو را ز من
با آفتاب و آینه معنا کنم تورا
تو راز سر به مهری و در سجده از خدا
خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را
وقتی اسیر غربت دنیایی خودم
در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را
شرمنده ام که در اثر روسیاهیم
خیمه نشین خلوت صحرا کنم تورا
(این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تورا)
تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف
دعوت به جشن (بزم) زینب کبری کنم تو را
روشن ز نور عصمت او عالمین شد
تفسیر شادی و غم زینب حسین شد
حیدر که بوده زینت هستی عبادتش
زینب ز عرش آمده گردیده زینتش
زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت
آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش
زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی
خواندند صابرین، جبل استقامتش
جبریل خاکبوس اتاق جلالتش
روح القدس ملازم روح قداستش
جایی برای عالم دیگر نمانده است
آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش
هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم
آید کلام زینب و عشق و محبتش
چشمی به سمت سایه ی او هم نرفته است
سوگند میخورم به حیا و نجابتش
زیبا سروده شاعر دلداده ای که گفت:
(زینب عفیفه ای است که در راه عفتش)
(عباس می دهد نخ معجر نمی دهد)
یک لحظه چادر شرف از سر نمی دهد
جز مصطفی که نام علی بی وضو نگفت
تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت
تفصیل شان زینب کبری نگفتنی است
چون عارفی که قصه رازِمگو نگفت
از چهار سالگی غم زینب شروع شد
دنیا به جز حدیث جدایی به او نگفت
می خواست از حکایت محسن کند سوال
آمد میان حنجره بغض گلو نگفت
مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟
هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت
مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت:
(می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت)
(زن را کسی مقابل شوهر نمی زند)
(مادر کسی مقابل دختر نمی زند)
وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است
زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است
او ابر رحمت است به دریای کربلا
ماییم قطره ای که به دریا شناور است
در ماجرای زندگی زینب و حسین
یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است
باشد شفای شاعر دلخسته ای که گفت:
ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است
(احکام ارث در همه جا چون بیان شود
سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است
این امتیاز در خور زینب بود که او
میراث عشق را به برادر برابر است)
جان ها فدای زینب و قلب صبور او
از صبر و از غریبی او دیده ها تر است
زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است
آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی
حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است
آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود
دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است
( "والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت)
(سر را برید و روبروی خواهرش گرفت)
شاعر: حجت الاسلام #سید_روح_الله_موید
#امام_زمان_عج_مناجات
الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
کدام روز به شب میرسد که آمده باشی؟
کدام جمعه شود شنبه بر مدارِ ظهورت؟
خوش آن سپیده! که نور از خیام سبز تو گیرد
خوش آن سحر! که برآید به افتخار ظهورت
دعای عهد بخوانم در آرزوی قیامت
سرشک شوق فشانم به رهگذار ظهورت
بهار مبعث پیغمبری گرفت جهان را
شکوه دیگر بعثت بُوَد بهار ظهورت
گرهگشای دو عالم، دعای من همه این است
که دست حق بگشاید گره ز کار ظهورت
ز قطرهقطرۀ آن چشمهچشمه نور بجوشد
ز کوثری که برآید ز آبشار ظهورت
ز بس شکوفۀ رحمت بریزد از همه جانب
شکوفهزار شود خاک رهگذار ظهورت
خوش آن سحر! که نصارا گشوده چشم ببینند
بُوَد مسیح مقدّس، طلایهدار ظهورت
شرایطیست در این انتظار و من که ندارم
دلم خوش است که هستم در انتظار ظهورت
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
#امام_زمان_عج_مناجات
به شیوۀ غزل، اما سپید میآید
صدای جوشش شعری جدید میآید
چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد
که باغ شعر تر از آن پدید میآید
نَفَس نفس به امید تو عمر میگذرد
امید میرود آری، امید میآید
برای درد و دل تو مفید نیست کسی
وگرنه نامه برای مفید میآید
مُردّدم که تو با عید میرسی از راه
و یا به یُمن قدوم تو عید میآید؟
کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست
کسیست حق که در آن بیکلید میآید
و حاجیان همه یک روز صبح میگویند:
چقدر بر تن کعبه سفید میآید!
✍ #حسن_بیاتانی
#امام_زمان_عج_مناجات
در ندبه نشستیم و دعایت کردیم
یک عمر فقط گریه برایت کردیم
هر روز غریبتر شدی از وقتی
محدود به روز جمعههایت کردیم!
#امام_زمان_عج_مناجات
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
بی آنکه به سویت قدمی برداریم
یک عُمْر صدا زدیم: آقا تو بیا!
✍ #سیده_مرضیه_یثربی
#امام_زمان_عج_مناجات
وقتی شبیه فاطمه لبخند میزنی
بر چینی شکستهی دل، بند میزنی
من غرق خوابم و تو برای ظهور خویش
هر صبح جمعه، رو به خداوند میزنی
کی پرچم مقدس دارالخلافه را
بر قُلهی رفیع دماوند میزنی!؟
در دولت کریم شما حرف فقر نیست
آقا تو حرفهای خوشایند میزنی
بعد از زیارت نجف و طوس و کربلا
حتماً سری به فکه و اروند میزنی
با اشکِ دیده، آب به قبر مطهّرِ
آنان که کُشتگانِ فراقند میزنی
✍ #وحید_قاسمی
#امام_زمان_عج_مناجات
غبار کوی تو هرجا که در هوا برخاست
نشست بر دل و آه از نهادها برخاست
کجا زیارتِ ناحیه خواندهای که چنین
ز جمکران تو هم عطر کربلا برخاست
گذشت یاد تو بر هر کویر باران زد
هزار تیرِ اجابت به یک دعا برخاست
به احترام تو بودهست ای رسولِ قیام
اگر امام پس از نام تو ز جا برخاست
فدای آنکه ز نام تو سَرسَری نگذشت
گذاشت بر "سر" خود "دست" و روی "پا" برخاست
خوشا کسی که پس از مرگ، شاهراً سَیفی
به عهد بستهی خود چون کند وفا برخاست
#امام_زمان_عج_مناجات
برای #حاجیان_بیت_الله_الحرام ، #مکه_مکرمه ، #حج
بـه کعبـه روی نهـادم کـه دور یـار بگردم
کجـای خانـه بـه دنبـال آن نگـار بگـردم
میان این همه حاجی کجاست حاجی زهرا
کـه هـر نـفس بـه فدایش هزار بار بگردم
مقام و زمزم و رکن و حطیم را همه گشتم
کنـار حجـر روم، یـا بـه مستجـار بگردم؟
میـان خلـق دویـدم که در کنار تو باشم
بگـو چقـدر بـه هر گوشه و کنار بگردم
دلم گرفته بگـو ای عزیـز فاطمـه تا کی...
تو را نبینم و بر گِرد ایـن جـدار بگردم؟
به شوق این که فقط زیر سایۀ تو بمیرم
چو آفتاب به هر کوه و کوهسار بگردم
اگر چـه گِـرد رهم با نسیم در به درم کن
که در هوات به هر شهر و هر دیار بگردم
خدا گـواست که نـومید نیستم ز وصالت
اگر چـه دور تو تـا دور روزگار بگردم
بـه انتظار قسـم بـا خـود این قرار نهادم
که در هـوای تـو تـا وقت انتظار بگردم
عنـایتی کـه همـه عمـر «میثم» تو بمانم
بسـان میثـمِ تـو دور چـوبِ دار بگردم
#امام_زمان_عج_مناجات
شروع قصه با برگشتن تو
کجا ما و کجا برگشتن تو
ولی نه، مانده از چشمانتظاری
فقط یک ندبه تا برگشتن تو
زلال محض، باران نجابت!
حضور مطلق نور و اجابت!
بیا تا بندبندِ ندبۀ ما
بگیرد رنگ و بوی استجابت!
فراتر از تمام نامهایی
نسیم دلکش الهامهایی
عدالت، عشق، یکرنگی، کرامت
رسولِ بهترین پیغامهایی
تو که درد آشنای اهل دردی
تو که دست کسی را رد نکردی
بگو حالا که دلهامان شکستهست
دلت میآید آیا برنگردی؟
به ما کی میرسد پیغامی از تو
نسیمِ تازۀ الهامی از تو
چرا در ذهن سرد کوچههامان
نمیپیچد طنین گامی از تو؟
کناره پنجره، گلدان خالی
شکوه عشق با دستان خالی
بیا، چشمانتظار میهمان است
صفای سفرهای با نان خالی!
جهانِ ما و دردی سخت سنگین
ستم، نامردمی، غم، دشمنی، کین
بیا از مشرق آدینهای سبز
بتاب، ای آفتابِ آل یاسین!
دل ما و غم سرخ حسینی
دوباره ماتم سرخ حسینی
سوار پرخروش دادگستر!
بیا با پرچم سرخ حسینی
#امام_زمان_عج_مناجات
برگشتنت حتمیست! آری! رأس ساعت
هرچند یک شب مانده باشد تا قیامت
میآید آن صبحی که آغاز جهان است
آن روز روشن، آن طلوع بینهایت
گفتند روی فرش ما پا میگذاری
جارو زدم تنها به شوق این روایت
در کوچهها دیدم تو را... نشناختم... آه
دیدم تو را، افسوس بی عرض ارادت
در زیر باران هر دعایی مستجاب است
از چشمهایت گفتهام وقت اجابت
با یاد تو از کربلا تربت گرفتم
در آرزوی آن نماز با جماعت
میبویمش در سجده بعد از هر نمازم
عطر شهادت میدهد... عطر شهادت!
#امام_زمان_عج_مناجات
ای غائب از نظرها، کی میشود بیایی؟!
بُرقع* زِ رُخ بگیری، صورت به ما گشایی
هم دست تو ببوسیم، هم دور تو بگردیم
هم رو نما ستانی، هم رو به ما نمایی
آیا به کوهِ رَضوی؟! آیا به طورِ سینا؟!
آیا به بیتُ الاقصی؟! آیا به ذی طُوایی؟!
در مکه یا مدینه، یا در نجف مقیمی؟!
در شهر کاظمینی؟! یا سُرَّ مَنْ رَآیی؟!
در کعبه در طوافی؟! یا زائر بقیعی؟!
در مشهد مقدس؟! یا دشت کربلایی؟!
جانم شود فدایت، تا بشنوم ندایت
دائم زنم صدایت: یابن الحسن کجایی؟!
تنها مسیح عالم! تنها نجات آدم!
تنها وصیِّ خاتم! تنها امید مایی
ای اِنس و جان سپاهت! محتاج یک
نگاهت
چشم همه به راهت، شاید زِ در درآیی
هم «پرچم حسینی» بر دوش خود بگیری
هم قبر مادرت را، بر شیعیان نمایی
در قلب ما حبیبی، بر زخم ما طبیبی
بر جان ما قراری، بر درد ما دوایی
باشد شعار «میثم»، ای شهریارِ عالم!
کی میشود بیایی؟! کی میشود بیایی؟!
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
#امام_زمان_عج_مناجات
ای امام مهربان ما بیا یابن الحسن
نام تو ورد زبان ما بیا یابن الحسن
ای که نام دلربایت نقش بسته روز و شب_
بر لب پیر و جوان ما بیا یابن الحسن
حضرت باران! چرا با حسرت دیدار خود
میزنی آتش به جان ما، بیا یابن الحسن
بی تو این دنیا چه دلگیر است و تاریک است و سرد
روشنیبخشِ جهان ما بیا یابن الحسن
بار هجران تو سنگین است، رحمی کن بر این
قامت همچون کمان ما بیا یابن الحسن
در غمِ محنت فزای دوریات از دست رفت_
طاقت و صبر و توان ما بیا یابن الحسن
یوسف زهرا! به یادت اشکباران میشود،
هر سه شنبه جمکران ما، بیا یابن الحسن
نه فقط ایران، که در دنیا طنینانداز شد
ذکر "یا صاحبْ زمانِ" ما، بیا یابن الحسن
#امام_زمان_عج_مناجات
#نیمه_شعبان
ای آشکارِ از همه پنهان، ظهور کن
تا جان به لب نیامده، ای جان! ظهور کن
خورشید آسمان علی! آشکار شو
ماه تمام نیمهٔ شعبان! ظهور کن
جاء الحق است زینت دیوارهای شهر
برگرد ای بشارت قرآن! ظهور کن
خشکیم، بایریم، کویریم، تشنهایم
بی حاصلیم حضرت باران! ظهور کن
من ظلمتم به تو نرسم دیر میشود
پس لطف کن به قلب من الآن ظهور کن
بر خاکهای فکه، شلمچه، دوکوهه، فاو
با خون نوشتهاند شهیدان: ظهور کن
::
مسمار شاهد است که زهرای مرضیه
میگفت پشت آن درِ سوزان ظهور کن
آقا به حق دست بریده بیا بیا
آقا به حق ساقی طفلان، ظهور کن
آقا به حق آن لب عطشان بیا بیا
آقا به حق آن تن عریان، ظهور کن
آقا به حق آن سر مابین طشت زر
آقا به حق آن لب ودندان، ظهور کن