eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.6هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
21.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
گذشت، ماه خدا و رسید، عید صیام به هر دو باد، درود و به هر دو باد، سلام هزار شکر که عید صیام کرد، طلوع هزار حیف که ماه صیام گشت، تمام چه دیر ماه خدا آمد و چه زود گذشت چو آفتاب که یک لحظه می‌پرد از بام مه نیاز و نماز و دعا و استغفار مهی که بوی خدا می‌رسید از آن به مشام مه مبارک جوشن‌کبیر، رفت ز دست مه دعای سحر، ماه سجده، ماه قیام به افتتاح و ابوحمزه، دعای مجیر گرفته بود دل دوستان حق آرام سلام باد به شب‌های قدر و اعمالش که با خدا همه شب انس داشتیم مدام سلام باد بر آن لحظه‌های شیرینی که می‌شد از همه سو عفو کبریا اعلام گناهکار! ز عفو خدا مشو نومید که ناامیدی از رحمت خداست حرام به عید فطر بگیر از خدای خود عیدی که میهمان خدا را خدا کند اکرام مه مبارک ما بیشتر مبارک شد ز مقدم حسن، آن نور چشم خیرالانام امام دوم، فرزند اول زهرا که بود شانۀ پیغمبر خداش مقام به روزه‌خوار بگو خون دل خورد دائم به روزه‌دار گواراست عید ماه صیام خوشا کسی که به مهر علی و اولادش گرفت روزه و گسترد سفرۀ اطعام علی، ولی خدا، نفس مصطفی، حیدر که حب او همه دین است و مهر او اسلام خجسته نام خوشش حسن مطلع قرآن حدیث مدحش در لوح گشته حسن ختام وضو بگیر و بخوان داستان ردالشمس که آفتاب، به دست علی سپرده زمام بگو به خصم علی روزه و نماز، تو را شرار آتش خشم خدا شود در کام به روز حشر که داغ عطش به هر جگر است خوشا کسی که زدست علی بگیرد جام مرام میثم تمار خوش بود «میثم» که در ثنای علی یافت عمر او اتمام
همه جا غرق صفا شد شب ميلاد رضا پر طراوت همه جا شد شب ميلاد رضا همه جا آينه بندان همه جا آينه وار محشر آينه ها شد شب ميلاد رضا آسمانها به زمين خيره که اين توده ي خاک مرکز نور خدا شد شب ميلاد رضا شب ميلاد کرامت شب ميلاد کرم شب ميلاد وفا شد شب ميلاد رضا يا رئوف است رئوف نغمه ي قدسي نفسان شب تسبيح و دعا شد شب ميلاد رضا بارش رحمت و رأفت همه جاري است مگر شب ميلاد رضا شد شب ميلاد رضا خانه ي نجمه بود قبله ي دلها و بر آن کعبه هم قبله نما شد شب ميلاد رضا همه لطف و همه فيض و همه شور و همه نور شب قدر آمده يا شد شب ميلاد رضا عالم آل محمد به جهان جلوه نمود عَلَم عِلم بپا شد شب ميلاد رضا دومين بضعه مني که پيمبر فرمود بود نشناخته تا شد شب ميلاد رضا بعد موسي که بود رهبر معصوم بشر؟ حل شد اين مسأله تا شد شب ميلاد رضا هشتمين حجت حق پرده ز رخسار گرفت حاجت شيعه روا شد شب ميلاد رضا بعد ده قرن که بگذشته از آن ليله ي قدر مشهدش غرق صفا شد شب ميلاد رضا نور زهرا و محمد ز فروغ ازلي روشني بخش فضا شد شب ميلاد رضا بهتر از هر چه که خورشيد بر او مي تابد باز بر خلق عطا شد شب ميلاد رضا به تماشاي بهشت حرم او ز بهشت هر در و پنجره وا شد شب ميلاد رضا ما محبان رضائيم و چو ما اهل رضاست هر که پيوسته به ما شد شب ميلاد رضا ذکر زوار جگر سوخته گِرد حرمش يا معين الضعفا شد شب ميلاد رضا قلم صنع خداوند مگر بنگارد دردهايي که دوا شد شب ميلاد رضا رسدش نامه ي آزادي محشر هر کس که در اين خانه گدا شد شب ميلاد رضا بهره از ذوق شفق برد «مؤيد» که سرود شب ميلاد رضا شد شب ميلاد رضا
علیه السلام دو دست ماه حرم‌، سفره دار حضرت باقر پیمبران کرم‌ ، ریزه خوار حضرت باقر غلام قامت شان آسمان و عرش معلی دخیل مادر والاتبار حضرت باقر شکوه مجلس عبدالملک چه پست و حقیرست مقابل قدم اقتدار حضرت باقر  به چشم خصم خدا فتنه سوز و صاعقه تیرست نگاه نافذ دشمن شکار حضرت باقر نبین که مانده به ظاهر مقیم کرسی تدریس قلم شده ست و زبان ذوالفقار حضرت باقر  شبیه حضرت حیدر به رزم جامه خیبر هلاک مکر یهوداست کار حضرت باقر بهار شیعه برای همیشه زنده و سبزست که معتکف شده در سایه سار حضرت باقر یلان حکمت و عرفان و علم و دین همه مستند ز چشم یک شبه آموزگار حضرت باقر اصول فقه کلینی ، صلوة و سرّ خمینی نَمی است از نفحات بِحار حضرت باقر چقدر باده ناخورده مانده در رگ تاکی که دل سپرده به چشم خمار حضرت باقر چقدر علم بشر مانده تا حریم ثریا حساب کن چقدر تا حصار حضرت باقر چه بهتر از نفس حق مدار حضرت صادق که در زمانه شود یادگار حضرت باقر چه بهتر از قلم عالمان صبر و صلابت که در تقیه شود رازدار حضرت باقر فرات اشک علمدار و عشق کرب و بلا را بنوش از دم دریا تبار حضرت باقر که کودکانه ترین روضه های تشنه تنها به پاست در دل غربت قرار حضرت باقر چه بوده جز حرم بی پناه جد غریبش دلیل گریه بی اختیار حضرت باقر چه بوده بیشتر از اشک بیقرار رقیه نمک به زخم دل داغدار حضرت باقر عزیز فاطمه آه ای شهید تشنه یاری غریب قافله ای غمگسار حضرت باقر چه روضه ها که پدر مادرم فدای تو گفتیم به عشق عترت عالی تبار حضرت باقر دوباره قافیه ام را خراب عشق ازل کرد غزل قصیده چشم خمار حضرت باقر نگاه شب زده ام را حضور نور خدا کرد صفای دیده شب زنده دار حضرت باقر اگر چه قلب حسین است و جان حضرت سجاد و ماه طایفه شد جانفشان حضرت باقر ولی ندیده کسی در حریم قدس رقیه به جز خطاب عزیز عمه جان حضرت باقر فرشته های بهشتی که دل سپرده عرشند زدند پر به هوای جوار حضرت باقر‌ نه جان عاشق جابر..که جبرئیل امین هم دعا کند که شود جان نثار حضرت باقر غلام اگرچه نیاید به کار حضرت مولا خوش است حال دلش در کنارحضرت باقر نه دعبلم نه کمیتم ولی به لطف نگاهش شد آهوی غزلم رستگار حضرت باقر گدای در به در و کمترین پیاده عشقم بقیع اگر بشود...کفشدار حضرت باقر و یا اگر نشود آرزوی آخرم اینست... غباری از قدم رهگذار حضرت باقر اگرچه بی حرم است و ضریح و گنبد و زائر ز داغ مادر پنهان مزار حضرت باقر بقیع قطعه ای از عرش حق به روی زمین است بهشت عاشق و دارالقرار حضرت باقر بقیع تربت طیبی که سجده گاه حبیب است گواه غربت زهراء عیار حضرت باقر بقیع عطر غریبی که مست قصه سیب است نشانی از نفس مشکبار حضرت باقر به جای فوج کبوتر در این حریم منور پر ملائکه شد خاکسار حضرت باقر به جای مضجع نورانی اش به گریه پیمبر بغل گرفته تن ‌گلبهار حضرت باقر اسیر محنت و در بند فتنه های جهودی نشسته تربت چشم انتظار حضرت باقر به راه یوسف زهراء ، کنار خضر و مسیحا به شوق دیدن میراث دار حضرت باقر
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود در پیشگاه حكم تو ذرات، در سجود اى میر عسكرى لقب، اى فاطمى نسب آن را كه نیست مهر تو از زندگى چه سود؟ علمت محیط، بر همه ذرات كائنات فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود تاریخ تابناك حیاتت، گر اندك است بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو زنگار كفر از دل نصرانیان زدود این افتخار گشته نصیبت كه از شرف در خانه تو مصلح كل دیده برگشود اى قبله مراد كه در بركة السّباع شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود قربان دیده‌اى كه به بزم تو فاش دید جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود قرآن ناطقى تو و قرآن پاك را الحق مفسّرى، ز تو شایسته‌تر نبود دشمن بدین كلام ستاید تو را كه نیست در روزگار، چون تو به فضل و كمال و جود شادى به نزد مردم غمدیده نارواست جان‌ها فداى لعل لبت كاین سخن سرود مدح شما، ز عهده مردم برون بود اى خاندان پاك، كه یزدانتان ستود از نعمت ولاى شما خاندان وحى منّت نهاد بر همگان، خالق ودود اى پور هادى، اى حسن العسكرى ز لطف بپذیر، از «مؤید» دلخسته این درود
دخترم خوش آمدی جای تو در دنیا نبود بی‌وجود تو صفا در گلشن عُقبا نبود جان بابا بارها مرگ از خدا کردم طلب بی تو جز خون جگر در دیدهء زهرا نبود دخترم آن شب که من دست علی دادم تو را جای سیلی بر رخ نورانی ات پیدا نبود جان بابا نقش این سیلی گواهی می‌دهد از على مظلوم تر مردى در آن دنیا نبود دخترم روزی که بر ماه رخت سیلی زدند هرچه می‌پرسم بگو آیا علی آنجا نبود؟ جان بابا بود امّا دستهایش بسته بود چاره‌ای جز صبر بین دشمنان او را نبود دخترم آیا حسینم دید مادر را زدند؟ شاهد این صحنه آیا بود زینب یا نبود؟ جان بابا لرزه بر اندامشان افتاده بود ذکرشان جز یا رسول الله و یا اُمّا نبود دخترم با آن همه احسان که دید امّت ز من بوسهء گل میخ در اجر ذوی القربا نبود جان بابا خانه ما پر شد از دشمن ولی هیچکس جز فضه و دیوار و در با ما نبود
وقتش رسید آینه دریا بیاورد در یک طلوع گوهرِ رخشا بیاورد باید که عشق جلوه به عالَم چنین کند بر روی خاک باغِ شکوفا بیاورد کوثر که بود خیرِ کثیرِ محمّدی در جامِ نور چشمه ی صهبا بیاورد شعبان رسید ، شمس و قمر را خبر کنید تا مِهر عشق ، ماهِ دل آرا بیاورد جنّت گشود پنجره ها را که فاطمه در لاله زار سایه ی طوبا بیاورد هر کس که داشت آیه ی تطهیر روی لب در این بهار رو به تماشا بیاورد در بر گرفت زهره ی زهرا سپیده را باید که نور زهره ی زهرا بیاورد فرزند اوست آینه دارِ سپیده ها از وی نوید عرشِ معلّا بیاورد آمد حسین ، دیده بخواند وَ اِنْ یَکاد باید که چشم آید و معنا بیاورد پیراهن از حریر رساند به او مَلَک گهواره نیز جنّتِ اعلا بیاورد گلبرگِ یاس می رسد از گلشنِ بهشت روبندِ نور بر رخِ زیبا بیاورد می ریزد آب ، از دلِ زمزم - وَ بعد ازآن با خود نسیم شهدِ مصفّا بیاورد دارد هنوز خنده در آغوشِ مصطفیٰ طفلی که ماه در شبِ رؤیا بیاورد حیدر گرفت از لبِ طفلش پیامِ عشق گلخنده باز بر لبِ مولا بیاورد باور کنید ، این که ندارد توان بهشت در پیش سرو قامتِ رعنا بیاورد هر کس که عشق دارد و گل را طلب کند بر لعلِ خویش لفظِ تمنّا بیاورد در این حریم سنجش تقوا بود مِلاک عاشق بجاست گوهر تقوا بیاورد سوّم امام ، سوّمِ شعبان طلوع کرد نامش قرار بر دلِ شیدا بیاورد آری شکفت جلوه ی گلگونِ کربلا حالا به راه عاشقِ پویا بیاورد طفلی که داغ از دلِ عیسیٰ برون بَرد طفلی که نور در یَدِ موسیٰ بیاورد طفلی که نوح کشتی و لنگر بِدو سپرد در بزمِ عشق حضرتِ یحییٰ بیاورد معنای عشق ، این که تبرّا بُود تو را از این طریق نورِ تولّا بیاورد دارم امید ، این که چو "یاسر" ز آفتاب بر لوحِ سینه تابد و امضا بیاورد
السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّئوفِ الَّذِی هَیجَ أَحْزَانَ یوْمِ الطُّفُوفِ احساس می کنم که همین‌جاست جنتم هر وقت در حریم تو گرم زیارتم هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف این است آرزوی من این است حاجتم آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا من صید مبتلا‌شده ی این ضمانتم یک سال می شود که به مشهد نیامدم یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم خلوت‌گُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم یک شب سری بزن به من و کنج‌عزلتم در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا در ماجرای عاشقی‌ات درس عبرتم گندم‌به‌دست..،گوشه ای از بارگاه تو با جبرئیل های حرم گرم صحبتم گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم... شکر خدا کبوتر بام کرامتم وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس پس خوش‌به‌حال من که در این مُلک،رعیتم جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم خورشید عالمِین،همین گنبد‌ِ طلاست بر بام تو دمیده شود صبح دولتم من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم من سالیان سال کنار تو راحتم کُلِّ عشیره..،نان‌خور موسی بن جعفریم قربان این گداشدنِ با‌اصالتم ای مهربان‌تر‌ از پدرم! دوست‌دارمت... از کودکی همیشه تو کردی حمایتم مُهر تو مُهر نیست..،مسحیایِ طوس ماست صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند با چای حضرتی‌ست فقط اوج لذتم محشر، شفیعِ گریه‌کنانِ تو فاطمه است زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم کامل‌ترین عبادت من نام حیدر است ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست... در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی... من محو در تجلیِ این بی نهایتم سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است عمریست داده ای به همین راه عادتم نُطقم کنار پنجره‌فولاد باز شد با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم ای عُهده‌دار مجلس عطشان کربلا! من آن حسین‌گویِ دمِ دربِ هیئتم تو روضه‌خوان آن لب سرنیزه‌خورده ای من سینه‌چاکِ لطمه‌ی ذکر مصیبتم یَابْن‌َالشَّبیب‌گُفتنِ تو می کُشد مرا... گفتی:که زخم خورده‌ی آن هتک حرمتم ▪️ یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند