#ایجاد_دشمنی_توسط_خداوند
#پرسش
❔عملی بی شرمانه در قرآن ؛
❗️الله محمد در آیه ۱۴ مائده می گوید که در میان مسیحیان تا روز قیامت دشمنی و عداوت و #کینه انداخته است.
سوال : آیا چنین عملی عادلانه و عاقلانه و اخلاقیست؟
💠#پاسخ💠
👌خداوند می فرماید ؛
« وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ »
«و از كسانى كه ادعاى نصرانيت (و يارى مسيح) داشتند (نيز) پيمان گرفتيم ولى آنها قسمت قابل ملاحظه اى از آنچه به آنان #تذكر داده شده بود بدست فراموشى سپردند، لذا در ميان آنها تا دامنه قيامت عداوت و دشمنى افكنديم و خداوند در آينده آنها را از آنچه انجام داده اند (و از نتايج آن) آگاه خواهد ساخت.»
🔸مائده 14
👌عيسى بن مريم علیه السلام پيغمبر رحمت بود و مردم را به صلح و صفا مى خواند، و تشويقشان مى كرد به اينكه نسبت به آخرت اشراف و توجه كامل داشته و از لذائذ دنيا و زخارف دل فريب آن اعراض كنند، و نهيشان مى كرد از اينكه بر سر دنيا اين كالاى پست تكالب كنند، يعنى مانند درندگان بر سر يك شكار پنجه به روى هم بكشند كه اگر خواننده عزيز بخواهد كلمات آن جناب را ببيند بايد به مواقف مختلفى كه انجيلهاى چهارگانه از آن جناب نقل كرده اند مراجعه كند.
👌ليكن پيروانش عكس العمل بر خلاف، از خود نشان داده و مواعظ و تذكرات آن جناب را از ياد بردند، و چون #چنين كردند عداوت و دشمنی میان آنها پراکنده شد .
📚ترجمه تفسیر المیزان ج 5 ص 393
❕این که قرآن می گوید خداوند میان آنها عداوت و دشمنی افکنده است به آن معنا نیست که خداوند مستقیما چنین کاری را کرده باشد ، بلکه اثر #طبیعی نادیده گرفتن تعالیم مسیح علیه السلام و پیمان شکنی ها و خلاف کاری های مسیحیان ، آن بود که عداوت و دشمنی و اختلاف میان آنها ایجاد شود ، و از آنجایی که هر شیئ و سببی به #مقتضای توحید افعالی و قاعده مسلم ( لا موثر فی الوجود الا الله ) اثرش را از ناحیه موثر #حقیقی یعنی خداوند دارد ، لذا ایجاد کینه و عداوت که متاثر از خلاف کاری های مسیحیان است به خداوند نسبت داده شده است اگر چه سبب ساز اصلی ایجاد کینه و عداوت خود #مسیحیان بودند .
👌به بیان دیگر اعمال خلافی که مسیحیان انجام می دادند آثاری داشت که خواه ناخواه دامنشان را می گرفت و پرده بر چشم و گوش و عقل آنها می افکند، و آنها را به #عداوت و کینه با یکدیگر می کشاند، و از آنجا که خاصیت همه اشیاء و تاثیر همه اسباب به فرمان خداوند است، می توان این کینه و عداوت را که ناشی می شود از اعمال ناپسند #مسیحیان ، در تمام این موارد به خدا نسبت داد، اما این نسبت عین اختیار بندگان و آزادی اراده آنها است ، و اشکالی بر خداوند وارد نیست .
❕لذا در #توضیح آیه مذکور در تفسیر نمونه می خوانیم ؛
« مفهوم آيه فوق چنين است كه پيمان شكنى نصارى و خلافكاري هاى آنها سبب شد كه عوامل عداوت و دشمنى و بذر نفاق و اختلاف در ميان آنها پاشيده شود و از آنجا که ميدانيم آثار اسباب تكوينى و طبيعى بخدا نسبت داده ميشود ( القاء کینه و عداوت به خداوند نسبت داده شده است ) و هم اكنون كشمكشهاى فراوانى كه بين دول مسيحى وجود دارد و تا كنون سرچشمه دو جنگ جهانى شده و هم چنان دسته بندي هاى توام با عداوت و #دشمنى در ميان آنها ادامه دارد، علاوه بر اين، اختلافات و عداوتهاى مذهبى در بين فرق مذهبى مسيحيت بقدرى زياد است كه هم اكنون نيز به كشتار يكديگر ادامه ميدهند.
📚تفسیر نمونه ج 4 ص 318
👌به فرض هم که بگوییم خداوند مستقیما بین مسیحیان اختلاف و دشمنی ایجاد کرده است ، باز هم اشکالی #مطرح نمی شود زیرا این اختلاف و دشمنی به عنوان عقاب و مجازات خداوند بین آنها پراکنده شده است و بی دلیل نبوده است و آنان مستحق آن بوده اند ، زمانی این القاء کینه و دشمنی ناپسند است که خداوند بدون دلیل #موجهی دست به آن بزند لذا در تفسیر آسان چنین آمده است ؛
« چون اين كيفر و جزاء در مقابل پيمان شكنى و اهميت ندادن بدستورات خدا بود لذا اين اشكال مورد ندارد كه گفته شود #چگونه مى شود خدا بين آنان ايجاد عداوت و كينه ورزى كند.»
📚تفسیر آسان ج 4 ص 124
مدح و متن اهل بیت
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت یازدهم : قهرمان ✔️راوی : حسين الله كرم 🔸مسابقات قهرماني 74 کيلو باشگاه
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت دوازدهم: پورياي ولي
✔️راوی : ايرج گرائي
🔸مسابقات #قهرماني باشگاهها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم #جايزه نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند:امسال در 74 کيلو کسي #حريف ابراهيم نيست.
🔸مسابقات شروع شد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برم يداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد يا با #امتياز بالا ميبُرد.
🔸به رفقايم گفتم: مطمئن باشيد، امسال يه کشتي گير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي #مطرح بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت.
حريف پاياني او آقاي «محمود.ك» بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود.
🔸قبل از شروع #فينال رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي.
🔸مربي، آخرين توصيه ها را به #ابراهيم گوشزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. من سريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيم هم وارد شد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيم جلو رفت و با #لبخند به حريفش سلام كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالاي سالن بين تماشاگرها به او نشان داد!
🔸من هم برگشتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تسبيح به دست، بالاي سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهيم خيلي بد کشتي را شروع کرد. همه اش #دفاع ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که صِدايش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدنهاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد!
🔸حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما #جرأت پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و #باخت و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد!
وقتي داور دست حريف را بالا م يبرد ابراهيم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشت يگير يکديگر را بغل کردند.
🔸حريفِ ابراهيم در حالي که از خوشحالي گريه ميکرد خم شد و دست ابراهيم را بوسيد! دو کشتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالاي سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، اين چه وضع کشتي بود؟ بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي #آرام و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر #حرص نخور!
🔸بعد سريع رفت تو رختکن،لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت.
از زور عصبانيت به در و ديوار مشت ميزدم. بعد يك گوشه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي #خوشحال بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به سمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟!
🔸بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرام يداريد. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، #مادر و برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامه داد: رفيقتون سنگ تموم گذاشت. نميدوني مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه #ازدواج کرد هام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. مانده بودم كه چه بگويم. کمي سکوت کردم و به چهر هاش نگاه كردم.
🔸تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پسر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمياد!
🔸با خودم فکر ميکردم، پوريايِ ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم...
ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید #ابراهیم_هادی
🌹شادی روحش صلوات