#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_نود_هشتم🎬:
ملائکه داخل آلاچیق نشسته بودند که دختر کوچک لوط در حالیکه کوزه شیر و بقچه ای از نان و خوراکی در دست داشت به طرف مزرعه آمد.
حضرت لوط که بیرون آلاچیق ایستاده بود به محض اینکه دخترش را مشاهده کرد با سرعت خود را به او رساند و فرمود: خدا خیرت دهد دخترم، مادرت که چیزی متوجه نشد؟!
دخترک سری تکان داد و گفت: سوالات زیادی از من پرسید اما از وجود میهمانان با خبر نشد و من این شیر و خوراکی ها را به دور از چشم او آوردم.
حضرت لوط لبخندی زد و گفت: تو به خانه برگرد و اگر مادرت از من سوال کرد بگو که امشب به خانه نمی آیم، البته برای مادرت چیز عجیبی نیست که من شبی بیرون از خانه و بر سر مزرعه باشم.
دخترک چشمی گفت و به سمت شهر حرکت کرد و حضرت لوط داخل آلاچیق شد و سفره را گستراند.
ملائکه به امر خداوند از غذای حضرت لوط تناول کردند، آفتاب غروب کرده بود که آماده خواب شدند،اما از آنجاییکه خداوند اراده کرده بود حضرت لوط و قومش را بار دیگر امتحان کند، می بایست پای این ملائکه زیبا به شهر سدوم باز شود.
در این هنگام طوفانی شدید وزیدن گرفت به طوریکه کل شاخ و برگی که سقف و دیواره های آلاچیق را پوشانده بود به اطراف پراکنده شدند و پشت سرش رعد و برقی در آسمان پدیدار شد و بارانی شدید باریدن گرفت.
دیگر زمین زراعی جای امنی برای میهمانان حضرت لوط نبود.
حالا لوط در مخمصه ای عجیب قرار گرفته بود، اگر میهمانان را در همین جا نگه می داشت به آنها آسیب می رسید و البته بی احترامی به مقام میهمانان میشد و اگر به خانه اش می برد، ترس از آن داشت که همسرش، مردم شهر سدوم را خبر کند و آنان که در گناه افسار گسیخته شده بودند، به هر کاری دست زنند تا به میهمانان زیبای لوط دست پیدا کنند.
حضرت لوط سخت در فکر بود که یکی از ملائکه فرمود: ای مرد سخاوتمند، ما را به خانه ات ببر، در این باران شدید و تاریکی شب، مردم شهر سدوم اصلا از خانه هایشان بیرون نمی آیند که از وجود ما با خبر شوند تا بتوانند تعرضی به ما کنند.
حضرت لوط که نمی خواست دست رد به سینه میهمانانش بزند، از جا بلند شد و فرمود: باشد، پس سریعتر حرکت کنید تا این باران شدید به وجودتان گزندی نرساند و با گفتن این حرف با حالت دویدن به راه افتادند و بعد از دقایقی به خانه حضرت لوط که در جوار خانه چند تن از مومنین درست ورودی شهر و کمی دورتر از خانه سدومیان بنا شده بود رسیدند.
لوط درب خانه را باز کرد و به ملائکه تعارف کرد که داخل شوند و سپس در یکی از اتاق ها را که مخصوص میهمانان بود باز نمود و ملائکه می خواستند داخل شوند که همسر لوط با فانوسی در دست از اتاق بغلی سرک کشید و تا چشمش به مردان سفید پوش افتاد، انگار برق شیطنتی در چشمانش درخشیدن گرفت.
لوط با عجله ملایک را داخل اتاق نمود و خودش به سمت همسرش برگشت و اتفاقا در همین لحظه باران اسمان همانطور که ناگهانی باریدن گرفته بود، به یکباره هم بند آمد و آسمان صاف صاف شد.
ادامه دارد...
📝به قلم: طاهره سادات حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_نود_نهم🎬:
حضرت لوط هراسان به سمت همسرش آمد و او را داخل اتاق برد و بالحنی متضرعانه فرمود: ای زن! مدتهاست که متوجه شده ام هم دست همجنس بازان سدومی شده ای، من این امر را می دانستم و از تو جدا نشدم و صبر کردم و امید داشتم که روزی هدایت شوی و از راه خطایی که رفته ای باز گردی و توبه نمایی که خداوند بسیار توبه پذیر است و شاید امروز همان روزی باشد که من نتیجه صبرم را باید بگیرم، تو خود خوب می دانی که راهی رفته ای راه ابلیس است درست است که گناه همجنس بازی را انجام نداده ای اما با همدستی با سدومیان گناهانی مرتکب شده ای، درست است؟!
همسر لوط ابروهایش را بالا داد و گفت: برفرض که درست باشد و من خودم به راه اشتباهی که رفته ام وگناه همدستی با مردم سدوم را که انجام داده ام اعتراف کنم، اینک حرف تو چیست؟!
حضرت لوط سری تکان داد و فرمود: همین که می فهمی راه شیطان را رفته ای،جای شکرش باقی ست و من الان از تو استدعا دارم، به هیچ وجه مردم شهر سدوم را از وجود این میهمانان باخبر نکنی، که خودت خوب می دانی اگر مردم خبر شوند، چه بلای عظیمی بر سر این جوانان نگون بخت می آورند، ای زن! اینها میهمان ما هستند، حرمت میهمان واجب است و از طرفی به من پناه آورده اند، مپسند که من بابت تعرض به میهمان در پیشگاه خدا باز خواست شوم، خواهش می کنم خبر این میهمانان را به کسی نده و من در عوض قول می دهم که از درگاه خداوند برای تمام گناهان گذشته تو طلب بخشش کنم و بی شک خداوند دعای نبی اش را اجابت می کند و تمام گناهان تو را می بخشد و تو مانند کودکی پاک و معصوم، پرونده ات سفید سفید خواهد بود.
همسر لوط اندکی در فکر فرو رفت و سپس گفت: باشد اگر بخشش گناهان من در گرو نگهداری این راز است، من قول میدهم به کسی چیزی نگویم.
حضرت لوط با خوشحالی زیادی فرمود: خدا خیرت دهد، خدا تو را در دنیا و آخرت ببخشاید و از بهشتیان قرار دهد و با زدن این حرف خواست از اتاق خارج شود و به نزد میهمانان برود تا وسایل خواب و استراحت را برایشان فراهم کند.
همسر لوط که عمری خدمت ابلیس کرده بود و روحش تاریک و کبود شده بود در ظاهر به لوط قول داد و در حقیقت پی فرصتی بود تا ورود جوانانی خوش سیما و نظیف را به اطلاع دیگر سدومیان گنهکار برساند پس جلوی در اتاق ایستاد و وقتی مطمئن شد که حضرت لوط وارد اتاق میهمان شده است، پاره ای هیزم در دامن ریخت و خود را بر فراز پشت بام رساند و آتشی به پا کرد.
شعله های آتش بر هوا بلند شد و این یک نوع علامت هشدار در شب، به سدومیان بود که آگاه باشید که در خانه ما مسافر و رهگذر است.
همسر لوط بعد از اینکه مطمئن شد شعله های آتش را مردم دیده اند از پشت بام پایین آمد و به سرعت از خانه خارج شد تا خود را به مکانی نزدیکی خانه برساند و تمام اطلاعات را به مردم بدهد.
ادامه دارد...
📝به قلم:طاهره_سادات حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🌷نوسروده حاج #سعید_حدادیان بهمناسبت تقارن #شب_یلدا با #میلاد_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
دلهای ما هر لحظه دنبال بهانهست
با هر بهانه سوی این خانه روانهست
رسم است بین ملت ایران که باید
هر کس شب یلدا به نزد مادر آید
ما مادری داریم بهتر از دو عالم
دلدادگانش هاجر و حوا و مریم
ما کیستیم؟ او مادر هفت آسمان است
هستی اگر جسم است، او روح است و جان است
ای از تمام مهربانها مهربانتر
بر حال زار عاشقان خویش بنگر
بانوی مریمها، کنیز کبریایی
یلدای ما نه، لیلةالقدر خدایی
ترکیب آب و آتشم، درمان و دردم
گیسوی یلدا را شبی تجزیه کردم
دیدم که در فرهنگ ما «یل» پهلوان است
«دا» نیز آن مادر که خیلی مهربان است
با این حساب ای عاشقانِ اهل معنا
یلدا برای من علی بودهست و زهرا
آری شب یلدا، شب مادربزرگ است
جشن شنیدن از لب مادربزرگ است
#یلدای_مهدوی
روزگاران همه را در شب یلدا ماندیم
در تب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم
تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد
به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم
بر سر جادّه، سجّادهی صبر افکندیم
چشم بر کعبهی موعود به صحرا ماندیم
با دعا بر تو همهروزه نمازی داریم
روی بر قبلهی رویت به مصلّا ماندیم
«رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم»*
تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور
ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم
عجب این نیست شکیباییمان را ببرد
عجب این است به هجر تو شکیبا ماندیم
در فراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم
وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم
واژهها در صف توصیف شما مانده و ما
آه! از قافلهی قافیهها جا ماندیم
#یلدای_مهدوی
ای شب هجران رویت، شام یلدای همه
کی شود روشن ز نورت صبح فردای همه
گرکه مشغول دعا هستیم باور کردهایم
برحقیقت میرسد یک روز رؤیای همه
آفتاب عالمآرای همه هستی! بیا
بی فروغ تو چه تاریک است شبهای همه
صبح رستاخیز ما روز ظهور روی توست
میشود احیا دل ما، ای مسیحای همه
هیچ فرقی نیست در بین گدا و اغنیا
ساحت قدسی تو باشد پذیرای همه
همره اشک «وفایی» درشب تار فراق
اشک حسرت میچکد بر روی سیمای همه
#امام_زمان_عج_مناجات
#یلدای_مهدوی
شب تا سحر جز نام تو نجوا ندارد
کی گفته که عاشق شب یلدا ندارد؟!
دلداده تنها لذّتش دیدار یار است
وابستگی به لذّت دنیا ندارد
میسوزم و میسازم عمری با فراقت
پروانه جز آتش که جایی را ندارد
هر فصلی از عمرم زمستان است بی تو
دنیای بی تو واقعاً گرما ندارد
ما را به عنوان «غلامت» میشناسند
بی تو کسی کاری به کار ما ندارد
ای خوش به حال آنکه مثل مهزیارت
جز دیدن تو در سرش رؤیا ندارد
از دیدنت محروم میماند یقیناَ
چشمی که رنگ و بویی از تقوا ندارد
وقتی که جای «بهتر از ما» خیمهی توست
دیگر برای روسیاهان جا ندارد
تا زندهام میبینمت یا نه ؟ بگو که
این نوکرت توفیق دارد یا ندارد؟
گر چه بدم امّا تو را میخواهم آقا
مجنون تمنّایی به جز لیلا ندارد
خوشبخت آنکه انتخابش کردهای تو
بدبخت آنکه این لیاقت را ندارد
::
هر جای هیأت که نشستم فیض بردم
پایین و بالا مجلس آقا ندارد
✍ #محمد_فردوسی
#یلدای_مهدوی
روزی که تقدیر دل ما هجر دلبر شد
روز و شب ما در سرای غصهها سر شد
در خلوت خود آن قَدَر دلتنگ او شد دل
تا آنکه رفت و در هوای او کبوتر شد
روزی نشستم گوشهای با بغض تنهایی
آن قَدر گفتم از فراقش دیدهام تَر شد
ای روشنای قلب تاریکم! کجا هستی؟
آقا بیا دیگر که دنیایم مکدّر شد
کی میشود رؤیت کنم ماه جمالت را؟!
ای آنکه از نورت دل شیعه منوّر شد
یلدا برای دیدن تو پافشاری کرد
تا آنکه طولانیتر از شبهای دیگر شد
امشب هم ای ماه جهانآرا نتابیدی
شام فراقت میزبان قلب مضطر شد
یلدا شب چشم انتظاران است مهدی جان
امید تو در قلب یاران است مهدی جان
۔(18).mp3
19.44M
#عملکرد فرشتگان2 🧚♀️🧚♂️
🎋 قسمت ( دوم )
(لوح و قلم )
فرشتگان با اسم مصوّر صورتگری میکنن
#استاد : #حاجیهخانمرستمیفر
20.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میخوای فرزندت اهل بیتی بشه اینجوری تربیتش کن
👨👧👧
دکتر سعید عزیزی (روانشناس)
اساتید انقلابی و نخبگان علمی:
✅ ماله کشی اصلاحات نیوز از اقدام رییس جمهور
🔺کانال اصلاحات نیوز که مدیر آن هم اکنون در تیم اطلاع رسانی دولت مشغول به کار است ، با انتشار کلیپ پرت کردن بسته هدیه در بدو ورود به سالن همایش مراسم حمایت از خانواده ، انتقاد ما را حمله رسانه ای به رییس جمهور قلمداد کرده است!
🔺جالب اینکه برای ادعای خود ، می گوید فیلم پخش شده به خاطر خطای دید اینگونه تلقی می کند که رییس جمهور آن بسته را پرت کرده ، در حالی که رییس جمهور پرت نکرده ، به محافظ خود تحویل داده!
🔺گفتیم؛ عجب،
1⃣ خطای دیدی وجود ندارد، چون همان زاویه ای که در کلیپ منتشر شده از سوی ما وجود دارد، در کلیپ اصلاحات نیوز هم همان زاویه است.با این تفاوت که لحظه پرت کردن بسته توسط رییس جمهور ، آهسته شده و نشان می دهد که فرد محافظ روی هوا آن بسته هدیه را می گیرد، نه اینکه محترمانه تحویل شود.بعد هم کلی لایک گرفته🤔
3⃣ البته در قاموس جریان اصلاح طلبی اینگونه موارد اگه از ناحیه شخصیت های اصلاحات انجام شود هیچ طوری نیست. ماجرای پرت کردن میکروفون توسط محمد فاضلی مشاور پزشکیان در برنامه تبلیغاتی تلویزیونی که یادتان هست. نه تنها آب از آب تکان نخورد، بلکه برایش کلیپ درست کردند که عجب کاری خوبی کردی میکروفون رو پرت کردی!؟👏
4⃣ حقیقتا دلمان برای رییس جمهور می سوزد😥 که یک مشاور و کارشناس درست و حسابی ندارد تا اینگونه رفتارها را تذکر بدهد و ادبیات رفتاری ایشان را اصلاح کند.اون وقت چه انتظاری داریم مشکلات کشور توسط جماعت اصلاح طلب درست شود!
✍ سعید میرزایی
#جریانـشناسی
┅┅┅┅🍃🇵🇸❤🇮🇷🍃┅┅┅┅┄
🇮🇷✍بادمجان دور قاب چین های پزشکیان شما که حرف را از آدم حسابی ها نمی پذیرید لا اقل از آقای مطهری علی آقا یا حتی از بی بی سی چی ها بشنوید😄😁😳
🔷وقتی اشتباه (افتضاح)پزشکیان حتی صدای علی مطهری راهم در می آورد .
تذکر علی مطهری به تشریفات ریاست جمهوری...که مدیریت کنید که این آقا جلوی اردوغان دست به سینه نایستد در عرف بین الملل خیلی قبیح است
🛑 حرف حساب رو قبول کن حتی اگه از زبان دشمنت باشه
آقای پزشکیان افهم و اسمع یا فلان بن فلان👌
اسرائیل دنبال سوریهسازی ایران است
🔸«پناه فرهادبهمن» خبرنگار سابق بیبیسیفارسی و صدایآمریکا، با انتقاد از حمایت برخی از عناصر ضدانقلاب و اپوزیسیون از حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران، گفت: «این بلایی که اسرائیل امروز داره سر زیرساختهای سوریه میاره، خوابیه که برای فردای ایران هم دیده. حالا شما هی براش قلب بفرست
💥خدا کند به یمن نرود!
💢او پس از سفر به "سوریه"،"لبنان" و "عراق"، اکنون در "مصر" به سر می برد !!!خدا کند به "یمن" نرود!!!
🔻سطح استدلال دستگاه دیپلماسی دولت اصلاحات در دیدار با مقامات کشورهای خاورمیانه :
⭕️اگر زدند نزنید ، ما را موشک باران کردند پاسخ ندایم !
⭕️در مجامع بین المللی آمادگی کشور خود را برای خلع سلاح در برابر اسرائیل اعلام کنید ، ما قبلا اعلام کرده ایم !
⭕️آمریکا را برادر خود بخوانید، ما قبلا اعلام برادری نموده ایم !
⭕️اصراری برای مقاومت نداشته باشید و مانند اسد به روسیه سفر کنید،روس ها مهمان نوازان خوبی هستند ، نگران کشور و مردم خود نباشید،آقای نتانیاهو و سران رژیم صهیونیستی آنان را حفظ خواهند کرد !!!
⭕️اگر در کشور شما نیز مردم مخالف مذاکره هستند، آب و برق و گازشان را قطع کنید تا حساب کار دستشان بیاید .
⭕️امضای نتانیاهو نیز مانند کری تضمین است !!!
⭕️کشور شما اصلا جزء نقشه ی نیل تا فرات رژیم صهیونیستی نیست،بیخود نگران نباشید !!!
⭕️مبادا در تله ی جنگ بیفتید، هر چه بر سرتان آمد فقط سه جمله را تکرار کنید: "ما با کسی سر جنگ نداریم" ، "ما مذاکره می کنیم" ، "همه چیز با دیپلماسی حل می شود"
🌷 🌱 🌷
🌱 🌷 🌱
🌷 🌱 🌷
🌷
🌷ياعلىُّ ياعلىُّ ياعلىّ
🌹پناه شیعیان 🌹
🍃امام زمان حضرت مهدی علیه السلام
🌷من آخرین جانشین پیامبرانم
تنها به وسیله ی من است که خدا
بلا را از اهلم و شیعیانم دور خواهد کرد .
🔶 أَنا خاتَمُ الأوصِيَاءِ و بي يَدفَعُ اللهُ
عَزَّ و جلَّ البَلاءَ عن اهلي و شِيعَتِي .
📓 : كمال الدين و تمام النعمة
ج ۲ ، ص۴۸۵