مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_شصت🎬: چندین هفته بود در شهر همهمه برپا بود و نقل میان مجلس آن
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_شصت_یکم🎬:
ابلیس دست به کار شد،او در هر موقعیتی که پای امری خطیر و جان یک مؤمن بزرگ در بین باشد، خود را به آب و اتش میزند تا همان شود که میل ابلیسی اش خواسته، پس در این هنگام که نمرود مردد شده بود ابراهیم را بسوازند یا فکری دیگر کند، خود را به صورت پیری سالخورده درآورد و در شکل و شمایل یک پیرمرد عصا به دست ظاهر شد و به سمت سربازانی که مسؤل پرتاب ابراهیم به داخل آتش بودند،رفت.
ابلیس در مقابل سردسته مأمورین حکومتی ایستاد و گفت: خدایگان نمرود در پناه مردوک بزرگ به سلامت باشد،من از سرزمینی آنطرف آبها می آیم و برای مشکل شما چاره ای دارم.
مامور چشمانش را ریز کرد و گفت:چه چاره ای؟!
نکند می خواهی خودت ابراهیم را به داخل آتش پرتاب کنی؟!
ابلیس لبخندی زد و گفت:اگر میشد که چنین کنم، جانم را هم در این راه میدادم اما چاره کار چیز دیگری ست،در سرزمینی که من بودم وسیله ای بود که برای پرتاب سنگ به دور دست از آن استفاده می کردند و شما می توانید با کمک همان وسیله که مشهور است به منجنیق به جای سنگ ابراهیم را پرتاب کنید و به آتش بیاندازید.
مامور نمرود زهر خندی زد و گفت:ما فی الحال منجنیق از کجا بیاوریم؟
ابلیس سری تکان داد و گفت:چند سرباز تحت اختیار من بگذارید و من به آنها چگونگی ساخت منجنیق را آموزش می دهم و قول می دهم در کمتر از ساعتی،منجنیق آماده شود.
مأمور به ابلیس نگاهی کرد و گفت:لختی صبر کن تا به عرض جناب نمرود برسانم.
ابلیس همانطور که منتظر دستور نمرود بود، نگاهی به ابراهیم که در کنار آتش و زیر نور آفتاب ایستاده بود کرد و نیشخندی زد و زیر لب گفت:نفرین به من اگر تو را به قعر این آتش پرتاب نکنم و در همین حین مامور با دسته ای از سربازان آمد و گفت: نمرود امر کرده فوری دست به کار شوید و اگر مشکل ما با این کار حل شد جایزه ویژه ای نزد نمرود داری...
پیرمرد وسایل لازم را خواست و همانطور که گفته بود در کمتر از ساعتی منجنیق آماده شد و بدین ترتیب اولین منجنیق با اموزش ابلیس ساخته شد و پس از آماده شدن منجنیق، ابلیس غیب شد و مامورین هر چه دنبالش گشتند او را پیدا نکردند.
حالا آتش اوج گرفته بود،ابراهیم را داخل منجنیق قرار دادند و قبل از پرتاب دستوری از جانب نمرود به آزر رسید.
نمرود به آزر امر کرده بود که به نزد ابراهیم برود و از او بخواهد تا از کار خطایش اظهار پشیمانی کند و اقرار کند کارش اشتباه بوده و نوید داده بود که اگر ابراهیم جلوی تمام مردم از کارش توبه نمود او را می بخشد.
اما نمرود واقعا قصد نداشت ابراهیم را ببخشد و او می خواست به نوعی ابراهیم را فریب دهد تا بین مردم وجهه خود و بت ها را ترمیم کند و مردم دوباره اعتقادی راسخ به خدایان بیاورند و پس از توبه ابراهیم، او را به جرم شکستن بت ها می سوزاند.
پس آزر نزدیک منجنیق شد و از ابراهیم خواست تا برای نجات جانش در بین مردم اقرار کند که از کارش پشیمان هست تا مورد عفو قرار گیرد و ابراهیم حرف آزر را رد کرد و فرمود:چرا اقرار به پشیمانی کنم در صورتیکه اگر صدبار بمیرم و باز از نو زنده شوم همین کار را خواهم نمود...
بدین ترتیب منجنیق آماده پرتاب شد و باز صدای شیون ملائک در ملکوت پیچید، فرشتگان دسته دسته به محضر خداوند می رسیدند و از او نجات ابراهیم را طلب می کردند
و در این هنگام جبرئیل بسیار ناراحت و برافروخته بود.
پس از جانب خداوند ندا آمد که چه چیز سبب خشم تو شده؟عرضه داشت: پروردگارا !
ابراهیم ،خلیل توست ونیست بر روی زمین احدی که تو را عبادت کند مگر ابراهیم،با وجود این،آیا دشمنت و دشمن او را بر او مسلط کردی؟
پس از جانب خداوند ندا آمد:ای جبرئیل ساکت باش.
تنها بنده ای که مانند تو از مرگ می ترسد،برای وصال به من عجله دارد،او بندۀ من است و هروقت بخواهم او را در می یابم و جبرئیل با شنیدن این سخن آرام گرفت.
اما اراده خدا بود که ابراهیم خودش نجاتش را طلب کند.
بند منجنیق رها شد و ابراهیم پرتاب شد، ایشان ما بین زمین و آسمان معلق بود آن زمان که ابراهیم بین زمین و آسمان معلق بود و
طبیعتا هر انسانی در این
زمان به هر وسیله ای تمسک میکند تا نجات پیدا کند، جبرئیل بر او نازل شد و به
او عرض کرد: ای ابراهیم!
آیا تو از من حاجتی داری؟
ابراهیم پاسخ داد:حاجت دارم اما نه به سوی تو و اما به سوی پروردگارم که او برآورنده هر حاجت است و همین
قدرکه او مرا می بیند و از حالم خبر دارد برایم کافیست.
حضرت ابراهیم در این زمان هم غرق در توحید است.
جبرائیل انگشتری را به حضرت ابراهیم داد که بر روی آن جملات مهمی نقش بسته
بود.
بر روی انگشتر اینچنین نوشته شده بود که« لا اله الّا الله،محمّد رسول الله، لا حول ولا قوّة الا بالله،فوّضت أمری إلی الله،اسندت ظهری إلی الله، حسبی الله»
ابراهیم این انگشتر را به دست کرد اما سبب نجاتش موضوع دیگری بود.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_شصت_دوم🎬:
ابراهیم رو به درگاه خدا نمود و از او طلب کمک خواست و اما این قانون درگاه الهی است که به واسطه ای حوائج را روا می کند و با اسبابی کارها را به پیش میبرد و اگر کسی زیرک باشد بدون واسطه از خداوند چیزی نمی خواهد و خداوند را به عزیزانش می خواند.
پس ابراهیم دوباره کلمات مقدس را بر زبان جاری نمود:«یاحمید و بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطرالسماوات والارض بحق فاطمه، یا محسن بحق حسن، یا قدیم الاحسان بحق حسین علیه السلام»
در این هنگام خداوند به آتش امر نمود: ای آتش! برای ابراهیم خنک و سالم شو.
حالا ابراهیم در دل آتش قرار گرفته بود، صدای هیاهوی مردم به آسمان بلند بود: خدایان بابل این قربانی را بپذیرید، خدایگان مردوک از خطای او و همه ما درگذرید، خدایان قهرتان را از ما بردارید و نعمت هایتان را به ما ارازانی دارید.
بونا در گوشه ای ایستاده بود، جایی که تعدادی از یکتا پرستان آنجا جمع بودند و به آتشی که فرزندش را دربر گرفته بود خیره شده بود او با خود می گفت: خدایی که ابراهیم را در غار حفظ کرد از آتش هم محفوظ می دارد.
و ابراهیم در دل آتش مشغول عشق بازی با خدا بود، او چشم به آسمان داشت که ناگاه مردی نورانی با لباسی سفید و چهره ای که از شدت نور دیده نمی شد در جلوی خود دید، ابراهیم ناخواسته برای احترام از جا بلند شد و همانطور که محو آن شخص شده بود فرمود: تو کیستی ای مومن؟ فرشته ای یا انسان؟! چقدر بوی خوش می دهی و با ورودت آتش انگار گلستانی شده است در اینجا...
آن مرد نورانی آغوشش را گشود و ابراهیم را سخت در آغوش گرفت و فرمود: من همانم که تو در درگاه خدا ما را واسطه قرار دادی...ای ابراهیم، من دومین کلمه از کلمات مقدس هستم مگر خدا را نخواندی«یا عالی بحق علی» من علی ام و مأمور شدم تا تو را یاری کنم، همانگونه که نوح را در طوفان بلا یاری کردم.
ابراهیم و دومین کلمه مقدس با هم به گفتگو پرداختند و ابراهیم غرق و محو در وجود فرزندش علی شد.
آتش همچنان می سوخت و مردم منتظر بودند تا شعله های آتش فروکش کند و بقایای جسم سوخته ابراهیم را با چشم خود ببینند، نمرود هم از بالای جایگاهش به آتش چشم دوخته بود، ناگاه انگار چیزی توجهش را جلب کرده باشد از جا بلند شد و چند قدم جلو آمد و مشاور اعظمش را پیش خواند و همانطور که به کوه آتش اشاره می کرد گفت: آیا هم آنچه که من می بینم تو هم میبینی؟! آیا چشم های من درست می بینند؟!
مشاور سرش را جلوتر امد و گفت: چه می بینید قربان؟!
نمرود به آتش اشاره کرد و گفت: آنجا را ببین! ابراهیم درون آتش ایستاده ، هیچ شعله آتشی نزدیک او نیست، انگار با کسی صحبت می کند و گویا که آتشی در اطرافش نیست حتی حتی ببین به نظر می رسد درون آتش قدم می زند!!!
مشاور با دقت نگاه کرد و بعد ناله ای از سر تعجب کرد و گفت: اوه! پناه بر مردوک، درست می بینید، ابراهیم سالم است، انگار آتش با او کاری ندارد، گویا آتش هم او را تقدیس می کند.
نمرود سری تکان داد و گفت: آتش خدای او را تقدیس می کند و بعد سر در گوش مشاورش برد و ناخوداگاه گفت: عجب خدای قدرتمندی دارد ابراهیم! اگر کسی از مردم خدای ابراهیم را برای پرستش انتخاب کند، او بسیار زیرک است و من به آنها حق میدهم، چراکه چنین خدایی لایق پرستیدن است...
در همین هنگام ابراهیم با بویی بسیار خوش، قدم زنان از آتش بیرون آمد، بدون آنکه کوچکترین خراشی پیدا کرده باشد و یا حتی لباسش اندکی تغییر کرده باشد.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_شصت_سوم🎬:
مردم گویا از دین این صحنه شوکه شده بودند و همه ابراهیم را به یکدیگر نشان میدادند، به یکباره فریادشان بلند شد: آه...ابراهیم زنده است، آتش ابراهیم را نسوزانده، خدای ابراهیم او را نجات داده...
ابراهیم جلو می آمد و همراه او نسیمی روح بخش و خنک و بسیار معطر در حرکت بود به طوریکه کل فضای آنجا مملو از عطری بسیار خوشبو و عجیب شده بود، عطری که تا به حال کسی به مشام نکشیده بود و گویا این عطر عصاره تمام گلهای عالم بود
آزر و کاهنان هم به این صحنه نگاه می کردند و چنان دستپاچه شده بودند که نمی دانستند چه کنند، در این زمان یکی از کاهنان اعظم نزد آزر آمد و گفت: می دانی اگر حرکتی نکنیم تمام اعتقادات بابلیان به بت ها برفنا می رود و همه به راهی خواهند رفت که پسرت ابراهیم طلایه دار آن است.
آزر شانه ای بالا انداخت و گفت: می دانم! اما چیزی به ذهنم نمی رسد، اگر تو می توانی کاری کنی بکن، این گوی و این میدان...
آن کاهن دندانی بهم سایید و گفت: من نمی توانم اجازه دهم که حاصل تلاش سالهای سال کاهنان به یکباره بر باد رود، باید سوار بر جهل مردم شویم همانگونه که تا به حال این کار را کرده ایم و با زدن این حرف به سمت ابراهیم که حالا فاصله ای تا مردم نداشت رفت و در حین رفتن دستانش را بالا برده بود و در هوا تکان میداد و می گفت: خاموش باشید مردم! ساکت باشید تا موضوع مهمی را برایتان بگویم.
نمرود با دیدن صحنه کنار کوه آتش اشاره ای به طبال کرد تا طبل بکوبد و مردم را ساکت کند تا ببیند آن کاهن چه می گوید.
با بلند شدن صدای طبل همه خاموش شدند، حالا کاهن کنار ابراهیم ایستاده بود و پشت سرشان در فاصله ای دورتر، هیزم ها همچنان در آتش می سوختند.
آن کاهن به ابراهیم اشاره کرد و رو به مردمی که سراپا گوش شده بودند تا بفهمند آن کاهن چه در چنته دارد، کرد و گفت: ای مردم بابل! گمان می کنید که ابراهیم را خدایش نجات داد که آتش او را دربر نگرفت و به او آسیبی نرساند؟!
هیچ کس جوابی نداد و آن کاهن صدایش را بلند تر کرد و گفت: همانا این کار هم کار ما بود، ما برای اینکه شما ببینید که مردوک و خدایان بابل چقدر قدرت دارند، از مردوک خواستیم که کاری کند تا آتش ابراهیم را نسوزاند اینگونه می خواستیم مهر مردوک را نسبت به انسان ها نشان دهیم و این آتش کسی را نخواهد سوزاند چون خواسته ما بود و مردوک اجابت کرد.
نمرود از آن بالا نیشخندی زد و در گوش مشاورش گفت: عجب حقه بازیست این کاهن! دوست دارم او کاهن اعظم برج بابل شود.
هنوز حرف در دهان نمرود بود و مردم به ابراهیم بد گمان شده بودند که به اذن خداوند یکتا، ناگاه جرقه ای از کوه آتش همراه با هیزمی شعله ور برخاست و بر سر آن کاهن افتاد و کاهن در چشم بهم زدنی گُر گرفت و سوخت و به درک واصل شد و این موضوع معجزه ای دیگر از خدای ابراهیم بود تا مردم به او ایمان آورند.
در این هنگام، نمرود که شاهد همه چیز بود از جای برخواست، او باید کاری می کرد که هم اعتماد مردم را جلب کند و هم به نحوی ابراهیم را رام خود کند چون خوب می دانست هر کاری بر علیه ابراهیم ممکن است شروع معجزه ای دیگر از جانب خدای ابراهیم باشد و اوضاع نمرود و خدایان بابل را بدتر کند، پس باید با نقشه ای زیرکانه پیش می رفت پس صدایش را بلند کرد و ابراهیم را خطاب قرار داد و فریاد زد:...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️آقای رئیس جمهور سلام!
خواستم خداقوت عرض کنم و التماس دعا
حقیقتا لطف الهی بود که رقیب شما در انتخابات رأی نیاورد؛
فکرش را بکنید اگر یک جنگطلب امروز جای شما نشسته بود، احتمالا همان روز اول تحلیفش، یکی از سران مهم مقاومت که مهمان ما بود را بیخ گوش کاخ ریاست جمهوری میزدند!
حتی ممکن بود اسرائیل برای اولین بار به صورت رسمی به خاک ما تعرض کند
یا فکرش را بکنید، اگر دولت دست جماعت کاسب تحریم و جنگطلب بود، امکان داشت در تله جنگ بیوفتیم، آن وقت روزی را تجربه کنیم که سید حسن نصرالله را هم زبانم لال هدف بگیرند
بدتر از آن، احتمالا دامنه جنگ آنچنان وسیع میشد که جانشین و جانشین جانشین دبیرکل حزب الله هم ممکن بود از دست ما برود
بعد فکرش را بکنید، اگر آنها سرکار میآمدند با سوریه چه میکردیم؟ چقدر محتمل بود با دولت آنها، سوریه را هم از دست بدهیم؛ چون زبان دیپلماسی بلد نیستند، یکهو دیدید مینشینند و بشار را گول میزنند و پشت پرده هم سوریه را بههم میریزند، ما را هم بازی نمیدهند
به هرحال، جای شکرش باقی است، شما آمدید، لاتی راه میروید، کاپشن میپوشید و در تله جنگ نمیوفتید؛ خدا دکتر ظریف را برایراهبردهایتان حفظ کند...
راستی! رئیس محترم شورای عالی امنیت ملی؛ چهلم شهدای حمله اخیر اسرائیل که گذشت، ان شاءالله در سال این شهدا، از بیانات شما بهرهمند شویم
♦️بسیاری از رسانههای خبری و تحلیلی، این جمله حکیمانه و دوراندیشی الهی رهبر فرزانه انقلاب، امام خامنهای، در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ خطاب به بشار اسد را منعکس کردهاند که
«غربیها و دنبالههای آنها در منطقه قصد داشتند با جنگی که علیه سوریه به راه انداختند، نظام سیاسی این کشور را ساقط و سوریه را از معادلات منطقه حذف کنند اما موفق نشدند و اینک نیز قصد دارند با شیوههای دیگر و از جمله وعدههایی که هیچگاه به آنها عمل نخواهند کرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند.»
🔸حقیقتاً باید همواره خدا را برای وجود چنین رهبر حکیم و دوراندیشی شاکر باشیم و همواره گوش به زنگ راهنماییهای ایشان در همه عرصههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی، علمی و اجتماعی باشیم.
◽اینجاست که حکمت آن سخن ملکوتی #حضرت_زهرا سلام الله علیها را در خطبه فدکیه درباره فلسفه ولایت و امامت بهتر درک میکنیم. آنجا که دو کارویژه اجتماعی و سیاسی ولایت و امامت را به زیباترین وجه، در دو جمله حکیمانه بیان کردند:
فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ ... طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا لَمّاً [اماناً] لِلْفُرْقَةِ؛ خدای متعال پیروی از اهل بیت را به هدف «ایجاد نظم و انسجام جامعه اسلامی»، بر امت اسلامی واجب کرد؛ و پذیرش رهبری و امامت آنان را به هدف «جلوگیری از تفرقه و تشتت و انشقاق اجتماعی» واجب کرد.
اللهم احفظ قائدنا الخامنئی الی ظهور الحجة
🖊احمدحسین شریفی
D1737373T13123406(Web)-mc.mp3
53.5M
🔹 #دینداری_خطرناک
جلسه اول
در دینداری برخی اشکالات اگر اتفاق بیفتد ممکن است که یک فرد سنی را تبدیل به یک وهابی و آن هم وهابی وحشی بکند و در شیعه نیز یک فرد شیعه را به جایی ببرد که دست به اشتباهات فاحش بزند.
🎙 #استاد_کاشانی
⏱ #سخنرانی_کامل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃الهی..
💓🍃در این صبح زیبا
🌸🍃هر آنکه چشم گشود
💓🍃قلبش سرشاراز امید
🌸🍃روزگارش بروفق مراد
💓🍃روزش پرخیرو برکت
🌸🍃صبحش به شادی ونیکی
💓🍃روزتون شاد، دلتون بی غم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقِ جان!
درد و بلا از تو دور باشد
غم و غصه از تو دور باشد
دور باشد تمام اتفاقات تلخی که
روح نرم و نازک تو را خراش میدهد!
کاش خدا دستش را دراز کند و نزدیکتر شود
که گرمای وجودش، یخِ تمام
دلخوشیهایت را باز کند.
آرامش عضوی از وجودت باشد
و هیچ اضطرابی، قلب بزرگت را نلرزاند...!
رفیقِ جان !
حال تو خوب باشد
خوب رفیق...خوب !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸جملات ماندگار:
در مورد هر چه ميگى فکر کن؛
ولى هر چه فکر مى کنى نگو!
احترام مثل لباس میماند …
به بعضى ها مياد….
به بعضى ها نمياد!
زياده از حد,
خود راتحت فشار قرار ندهید ؛
بهترين چيزها زمانى اتفاق مى افتد
که انتظارش راندارى.
هميشه با کسى درد و دل کنید
که دو چيز داشته باشد يکى ”درد” ديگرى”دل”
تنها چيزى که خرجى ندارد,
جارى شدن در ذهنديگران است…
پس آنگونه جارى شويد كه خنده برلبانشان نقش ببندد…نه نفرت در دلشان.
هميشه ميگن سر بى گناه
تا پاى دار ميره اما بالاى دار نميره….
ولى تاحالا كسى به اين فكر
نكرده كه رفتن تا پاى دار براى
بى گناه از صد بار مرگ بدتره !
ما آدم هایی هستيم كه به راحتى
به هم دروغ مى گوييم ولى
بزرگترين معيارمون براى دوستى صداقته !
♦️از پله بالا رفتن میتواند خطر حمله قلبی در زنان را به نصف کاهش دهد
🔹هر فعالیتی که ضربان قلب را بالا ببرد و مقداری استرس هوازی سالم به بدن وارد کند، میتواند به #سلامتی قلب کمک کند
🔹یک مطالعه جدید نشان میدهد، حتی چند دقیقه حمل کردن یک ساک خرید سنگین یا استفاده از پله به جای آسانسور هم میتواند احتمال حمله قلبی را تا نصف کاهش دهد. این کارها در واقع «ورزشهای کوتاه و غیرمنتظره و اتفاقی»اند که در برنامه روزمره ما پنهان شدهاند و حالا مشخص شده است که فواید شگفتانگیزی دارند.
شهداء؛ نه خون شان هدر رفت،نه جایشان پُر می شود!
✍🏻 حجتالاسلاممحسن قنبریان
دو باور هست👇🏻
1⃣ خون شهید هدر نمی رود!
خداوند باید همواره بشارتی در پشت سر آنان داشته باشد تا "يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ" (به سبب مؤمنانی که هنوز به آنها نپیوستهاند، همواره بشارت داده می شوند) صادق باشد.
⬅️ کسی نگوید خون حاج قاسم و مدافعان حرم چه شد؟!!
بفرض که حکومت اسد سقوط هم بکند، آن خون ها هدر نرفته؛ از قضا ثابت می شود برای اسد نبود برای حرم و مقاومت بود.
تفاوت داعش دیروز با مسلحین امروز، ای بسا تفاوت داعش با طالبان شود!
اینبار اغلب سوری اند، ناگزیر به رعایت حق شهروندان سوری از جمله شیعیان و حرم های مطهرند! (نگرانی از مقاومت مفروغ)
آن خون ها، پیروان بسیار ساخت؛ که شاهدیم.
2⃣ جای آنان پُر نمی شود!
آنچه در روایات برای "عالم" آمده را امام کاظم(ع) برای "مومن" هم فرمود: "اذا ماتَ الْمُؤْمِنُ... ثُلِمَ فی الْاسلامِ ثُلْمَةً لایَسُدّها شَیْءٌ..." (وقتی مومنی بمیرد در [دژ] اسلام شکافی پدیدار خواهد شد که هیچ چیز آن را ترمیم نمی کند).
⬅️ کسی نگوید شهید فرق می کند!
چون آن عالمی هم که روایات چنین تعبیری درباره اش داشت، کسی است که فرمود: باقون مابقی الدهر (در تمام روزگار باقی اند)!
عجیب که معصوم بفرماید: رخنه نبود مثل حاج قاسم و سید حسن، پُر نمی شود؛ اما ما بخواهیم با عرفان بازی، ثلمه فقدانشان را هیچ کنیم!
عرفان، واقع بینی است.
⬅️ از ایندو تقاطع بگیریم و درتعادل بایستیم!
بدون آنها هم می شود پیروز شد؛ اگر "من خلفهم" باشیم! #سوریه #وعده_صادق
دوستان! بر خلاف اخبار بسیار منفی این روزها
اگر من جای اسرائیل بودم بیشتر از سکوت آقا سید علی میترسیدم
سکوت مولای ما این روزها خیلی عجیب و عمیقه! امید دارم عصای موسی رو به نیل خواهند زد.
دوستان رو دعوت به صبر و پرهیز قضاوت میکنم تا این فضای غبارآلود فتنهگون رد بشه.
✍عالیه سادات
#وعده_صادق #سوریه #مرگ_بر_اسرائیل
🌠☫﷽☫🌠
آینده از آن حزباللهیهاست....
در حالی که خبر سقوط سوریه رسیده، روند آستانه همچنان در جریان است!
کار جنگ را در میدان باید سامان داد، اگرنه دیپلماسی به تنهایی توان تعیین وضعیت جنگ و بحران را ندارد.
به هر دلیل و مصلحت و یا محدودیت _که دقیقا نمیدانیم چیست_ ما در میدان سوریه وارد نشدیم و طبیعی بود که روند سقوط حکومت اسد تسریع شود.
واضح است که تصمیم در مورد ورود نظامی در کشوری دیگر، وابسته به تصمیماتی فراتر از فرماندهان نظامی است و برای چنین تصمیم مهمی پیش از هر چیز باید زمینه اقدام وجود داشته باشد.
ما همچنان و همیشه دست و بازوی برادران مجاهد بدون مرز نیروی قهرمان قدس و همه مدافعان حرم را میبوسیم.
خداوند بر عزت تشیع بیفزاید.
هر اتفاقی که در منطقه بیفتد، ما آقا را داریم و این حکیم دوراندیش و آیندهنگر، ابتکار عمل را در دست خواهد گرفت
فَانَّ حِزبَ الله هُمُ الغالِبون #سوریه #وعده_صادق #حزب_الله
🌠☫﷽☫🌠
چهل حدیث از حضرت زهرا (سلام الله علیها)
21. جَعَل الله ... إجتِنابَ القَذفِ حِجاباَ عَنِ اللَّعنَة، و تَرکُ السِّرقَةِ إیجَاباً لِلعِفًّة
خدای تعالی پرهیز از افترا و دشنام را برای دور شدن از لعنت واجب فرمود و دزدی را منع کرد تا راه عفت پویند.
نهج الحیاة، ص 102
چهل حدیث از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) #ایام_فاطمیه #حضرت_زهرا
17.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 در حوادث عجیب و دلهرهآوری که پیش میآید چه کار کنیم؟!
🎥 پاسخ شهید جواد محمدی را بشنوید ! #پزشکیان #وعده_صادق #سوریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫اینجوری دیگه یخچالت بوی سیر نمیگیره🚫
علاوه بر اینکه یخچال بوی سیر نمیگیره ، رنگشم عوض نمیشه 😉
با خیال راحت میتونی مدت زمان طولانی نگهداری کنی 🤌
.gilak
.gilak
سیر بعد پوست کندن بشورید و بذارید رو پارچه تمیز تا آبش کامل گرفته بشه و به ازای هر نیم کیلو سیر پوست کنده شده یک استکان روغن زیتون و یک قاشق نمک استفاده کنید 🫒 🧄🧂
.
16.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترشی یک روزه🤤
این میشه بهترین ترشی که تا به امروز امتحان کردین😋
یعنی ترکیب بادمجون دودی و سبزی های شمالی دیگه حرفی برا گفتن نمیزاره😍
✅راز اصلی این ترشی به سبزی هاشه✅
(زُلنگ_پونه_نعنا)
15.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫توضیحات سس گوجه ترشی مشهدی تو کپشن👇🚫
برای سس گوجه ترشی مشهدی برای هر یدونه گل کلم کوچیک دو کیلو گوجه در نظر میگیریم و گوجه هارو با غذاساز یا رنده کامل پوره میکنیم و میذاریم نیم ساعت با شعله کم بجوشه
مواد لازم 👇🌶🥦🥕🍅
گل کلم ، گوجه ، کرفس ، هویج ، سیر ، فلفل تند ، سبزیجات معطر(نعنا ، برگ کرفس ، گشنیز ، مرضه ، ترخون ) ، سرکه ، نمک ، زردچوبه، گلپر، سیاه دونه
✅ امام علی علیه السلام:
❇️ آيا آزاد مردى نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهايى براى جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد.
📜 أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ، فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا.
⬅️ حکمت ۴۵۶ نهج البلاغه
🏷 #امام_علی_علیه_السلام
#نهج_البلاغه #شهدا
#نکات_تربیتی_خانواده ۱۱۵
زندگی شیرین
💟 وقتی زندگی یه خانم شیرین بشه، تا یه ماشینِ عروس میبینه حسرت نمیخوره و بگه آخ حیف شد...اون روزا عزیز بودیم....😔
✔️ اتفاقاً بعد از ده سال زندگی با همسرش، میبینه که خیلی عزیزتر شده😍
🔵 میبینه قبلاً محبتش بچگانه بوده و الان واقعاً داره از زندگی لذّت میبره.
😌💖😊
✔️ آقا هم همینطور
🌷 بعد از چند سال زندگی میبینه که چقدر روحش بزرگ شده و احساسِ آرامش و بزرگی میکنه.💓
🔶 " وقتی زندگی آدم شیرین بشه دیگه نیاز نداره که گناه کنه! "
🔴👈 "گناه، مالِ کسی هست که از زندگیش لذت نمیبره"....
🌹🌷🌹
🔷
🔻پدر شهید مدافع حرم: خونی که برای رضای خدا ریخته شد گم نمیشود
🔹پدر شهید حسن رجاییفر: تحولات روزگار میآید و میروند ولی خونی که برای رضای خداوند ریخته شد گم نمیشود و کار خودش را خواهد کرد.
🔹خداوند بزرگترین محافظ و یاریدهندۀ جریان حق است. پیروزی نهایی با جبهۀ مقاومت است و ما همچنان آماده دفاع و حرکت در این مسیر هستیم.
#سوریه #وعده_صادق #ایران_همدل
Shokuhe-Yas-www.Ziaossalehin.ir-J09.mp3
7.08M
📗 #معرفی_کتاب📗
📚🎧 #کتاب_صوتی
▪️شکوه یاس
» مرور و شرحی مختصر از خطبه فدک...
🔘 قسمت 9
#شکوه_یاس
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
روایت شهیدی که مجسمه شاه را پایین کشید
شهید حسین برگی، قبل از انقلاب با حضور در راهپیماییها و شعار علیه رژیم منحوس پهلوی، عشق و علاقه خود را به امام (ره) و آرمانهای دینی و اسلامی به اثبات رسانیده و انزجار و نفرت خود را از طاغوت و طاغوتیان، با حضور فعال خود در این مراسم اعلام نمود.
شکستن بت طاغوت در میدان ابوذر شهرستان بیرجند در زمان انقلاب و پایین کشیدن مجسمه طاغوت شاهنشاهی از وسط این میدان، از دستاوردهای این شهید غرقه به خون بود.
او با همه این مشغلهها، هفتهای یک بار به روستای زادگاهش میرفت و جلسات مذهبی برپا میکرد که مردم روستا را بیشتر با آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی آشنا سازد. علاوه براین، هرآنچه که داشت در طبق اخلاص گذاشته و به روستاییان و محرومان کمک میکرد.
مردم زادگاهش، هنوز هم قیافه صمیمی و مهربان این شهید را به یاد دارند که نیمههای شب، سوار بر موتور یا با پای پیاده، حافظ امنیت، جان، مال و ناموس آنها بود.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
کتاب اسرار آل محمد جلسه 12حدیث شماره 9 و 10.mp3
38.24M
🎙 #کتاب_اسرار_آل_محمد
📌 جلسه 12
📎 حدیث شماره 9 و 10
◀️ مسیر حرکت ما در دنیا و قیامت، عبور از روی جهنم است. لغزش یعنی سقوط در جهنم، و تنها راه نجات، چنگ زدن به ریسمان اسلام است.
◀️ مناره یعنی: محل نور افشانی.
◀️ تنظیم اعمال بر مبنای دین باعث فهم و درک درست از دین میشود.
فقه یعنی: فهمیدن عمق دین...
◀️ تحریف احادیث و روایات از صدر اسلام وجود داشته و همراه نبودن با اهل بیت، باعث گمراهی انسانها شده است.
◀️ انواع چهارگانه راویان حدیث:
١.منافقی که در ظاهر ایمان دارد، ٢. کسی که از پیامبر سخن را شنیده قسمتی را فراموش کرده و قسمتی را با وهم خود نقل کرده، ٣.کسی که از پیامبر حدیث وارد را شنیده، اما خروج آن را نشنیده است. منسوخ را حفظ کرده ناسخ را حفظ نکرده، ۴.کسی که آنچه را شنیده، درست حفظ و منتقل کرده است.
✅شنیدن صوتها برای آقایان بلامانع می باشد.
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 خطبه فدکیه | قسمت اول
🔺حمد و توصیف الهی و یادآوری بعثت پیامبر صلّیاللهعلیهوآله
#پیشنهاد_دانلود
#فاطمیه
14.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 خطبه فدکیه | قسمت دوم
🔺قرآن ناطق و فلسفه احکام
#پیشنهاد_دانلود
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید حسن نصرلله قبل انتخابات به مردم ایران هشدار داد
که انتخاب غلط انها میتواند کل منطقه را تحت تاثیر قرار دهد
ولی گوش شنوایی نبود