eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
چنـٰان‌ زندگی کن‌؛ که‌ کسانی که‌ تـو را می شنـٰاسند و خدا را نمی شنـٰاسند! بواسـطه‌ آشنـٰایی بـٰا تـو بـٰا‌ خـدا آشنـٰا شونـد. شهید مصطفی چمران
وقتی به دنیا اومدی توگریه کردی، بقیه خندیدن حالا یجوری زندگی کن که موقع مرگت همه گریه کنن توبخندی درست مثل شهدا حاج حسین یکتا🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم✨ هرصبح بہ رسم‌نوڪرے ازما تورا سلام اے مانده در میان قائله تنها،تو را سلام ما هرچہ خوب‌و بد، بہ‌درِخانہ‌ے توییـم از نوڪـران مُنتـظــــر آقـا تـو را ســلام 🤲اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفرج
مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_هشتم🎬: جمیل که هزاران سوال در ذهنش چرخ می زد اما می خواست
🎬: مدت زیادی از آمدن جمیل به کناره رود ارس می گذشت و او هر زمان در شهری از شهرهای دوازده گانه بود و حالا با عمق بت پرستی مردم این دیار آشنا شده بود. سرزمینی بسیار حاصلخیز و سرسبز که دارای دهکده ها و شهرهای زیادی بود اما از بین شهرها، دوازده شهر بر بقیه شهرها ارجحیت داشتند، دوازده شهری که هر کدام به نام یکی از ماه های سال بود از بین این دوازده شهر، شهر اسفندار بزرگترین شهر و نقش پایتخت آنجا را داشت و حاکم شهر اسفندار ترکوزبن غایور حکم پادشاه سرزمین اصحاب الراس را داشت. بزرگترین درخت صنوبر که حکم خدای اصلیشان را داشت در شهر اسفندار بود که در بین مردم شایع شده بود این درخت صنوبر همان است که حضرت نوح بعد از طوفان معروف، برزمین کاشت و دیگر صنوبرها قلمه ای از این صنوبر بودند و اعتقاد داشتند ریشه تمام درختهای صنوبر به هم متصل است همانطور که چشمه اصلی دوشاب یا همان روشن آب مادر تمام چشمه های پای درختان و مختص خدایان بود. مردم این دوازده شهر به پرستش درخت صنوبر مشغول بودند و آن را خدای خود قرار داده بودند حالت اتصال و وحدتی که بین درخت ها و آب چشمه ها برقرار بود، آن درخت ها را پرستیدنی تر می کرد. آن ها سال را به دوازده ماه تقسیم کرده بودند و در هر ماه در یکی از شهرها جشن و مراسم آیینی برگزار می کردن این مراسم آیینی بدین صورت بود که در اطراف درخت و چشمه، خیمه ای را بر پا می کردند که سقف آن دارای سوراخی بود، در زیر این خیمه آتشی برافروخته می شد و انواع قربانی های مختلف در آن سوزانده می شد. هنگامی که دود آتش در آن خیمه غلبه می کرد همگی در مقابل درخت صنوبر به سجده می افتادند ودر این هنگام وقت خود نمایی ابلیس بودو یکی از لشکریان شیطان برگ های درخت صنوبر را تکان می داد و از ساقه های درخت صدای کودکی را ساطع می کرد و جمله ای را خطاب به آن ها می گفت که "من از شما راضی شدم پس چشم تان روشن و دلتان شاد باد". در این لحظه بود که مردم سرهایشان را از سجده بر می داشتند و می فهمیدند که بندگی شان در طول این یک ماه مورد قبول واقع شده است. سپس به مدت یک شبانه روز به جشن و پایکوبی مشغول می شدند. این مراسم عبادی و شادی به صورت ماهیانه در یکی از شهرها برگزار می شد و اصلی ترین مراسم در ماه اخر برگزار می شد. حالا حضرت جاماسب نیز به این منطقه آمده بود و به مردم اعلام نموده بود که پیامبر خداست و از جانب خداوند و به نمایندگی از ابراهیم نبی به آنجا آمده تا دین خدا را در این مکان و شهرها اقامه نماید. ایشان در هر شهری که می رسید مردم را به سمت خدای یکتا می خواند و از بت پرستی که در اینجا در پرستیدن درخت صنوبر نمود پیدا کرده بود بر حذر می داشت. اما مردم این سرزمین هم چونان دیگر سرزمین ها چون به پرستش درختی ناچیز عادت کرده بودند و بت پرستی در تار و پود زندگیشان ریشه دوانده بود از پذیرش سخنان جاماسب خودداری می کردند. اینک ماه اسفند بود و از تمام شهرها به سمت اسفندار برای شرکت در جشن که جشن اصلی بود و مدتش هم از باقی جشن ها بیشتر بود، هجوم اورده بودند. ادامه دارد... 📝به قلم:طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕
🎬: ماه اسفند بود و موسم جشن بزرگ شکرگزاری در اسفندار، جشنی که در آن خود ابلیس به دیدار مردم می آمد . خیمه ای بسیار عظیم دور تا دور صنوبر بزرگ که به آن شاه درخت می گفتند بر پا کردند، خیمه ای که ده ها برابر بزرگتر از خیمه دور دیگر درختان صنوبر بود، این خیمه دوازده در داشت که مختص و به نام دوازده شهر اصحاب الراس بود که مردم هر شهری می بایست از درب مخصوص خود وارد این مکان شوند. پارچه های خیمه، پارچه های الوان بسیار ضخیم و مقاوم که با مواد رنگی که از اختراعات خود ایرانیان بود نقش های گل و گیاه بر آن می زدند و در جای جای خیمه، سنگ های گرانقیمت و تزیینی وصل بود که منظره ای بسیار زیبا را به چشم بیننده می کشید و خبر از تمدنی نوین در پارچه بافی داشت. در اینجا هم آتش بزرگی برپا شده بود و بعد از آمدن تمام مدعوین، قربانی های نگون بخت به داخل آتش پرتاب می شدند. دود غلیظی داخل خیمه برپا می شد به طوریکه چشم چشم را نمی دید و این دود از سوراخ انتهایی خیمه که سر شاه درخت از ان گذشته بود، بیرون می رفت و زمانی که دود اوج می گرفت،وقت آمدن ابلیس بود. اینبار نه شیطانک ها بلکه خود ابلیس دست به کار می شد چرا که مجموع تمام مردم ایران آنجا جمع بودند. ابلیس بر فراز درخت صنوبر می ایستاد و شاخ و برگ درخت را به شدت تکان می داد و سپس از درون درخت صدای انسان بزرگسالی ساطع می شد که می گفت: ای بندگان من! بدانید که من، خدای خدایان، قربانی های شما را پذیرفتم و شکرگزاری شما را قبول کردم و به شما نعمت های فراوان عطا می نمایم و این سرزمین همچنان غرق نعمت و فراوانی خواهد بود، اینک به پاس اینهمه رحمتی که بر شما ارزانی می دارم در مقابل من به سجده بیافتید و سپس چندین روز جشن و پایکوبی بر پا نمایید و بخورید و بیاشامید و خوش باشید. در این هنگام، مردم کافر غفلت زده در مقابل درخت صنوبر که چیزی جز ابلیس نبود به سجده می افتادند و قهقهٔ مستانه ابلیس به آسمان بلند می شد که : هان ای خداوند ببین که من به آدم ابوالبشر سجده نکردم و تو مرا به عقوبت این کار از درگاهت راندی اما اینک فرزندان همان آدم بر من، ابلیس بزرگ سجده می کنند. حضرت جاماسب این جهالت و کفر را می دید و خون دل می خورد، هر روز و هر روز برای این مردم با دلیل و منطق و عقل از خدای یکتا می گفت و آنها را از راه خطایی که می رفتند بر حذر می داشت، ایشان برای اقامه دین خدا هر کاری می کرد و حتی صحیفه های بسیاری نوشت تا مردم بخوانند و گمراه نمانند، اما این قوم هم مانند دیگر اقوام، فریب ابلیس را خورده بودند و حضرت جاماسب را به سخره می گرفتند و گاهی او را تهدید می نمودند تا اینکه... ادامه دارد... 📝به قلم:طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: حضرت جاماسب تمام تلاش خود را برای هدایت مردم ایران نمود اما انگار مردم در مقابل او کور و کر بودند. حالا جاماسب در شهر اسفندار بود، در مقابل مردمی لجوج، پس رو به درگاه خداوند آورد و دستانش را رو به آسمان بالا برد و فرمود: بار الها! ای خداوند کوه ها و درختان و دریا! ای پروردگار زمین و آسمان، ای خداوند یکتا! تو خود شاهد بودی که من به هر زبانی با این قوم سخن گفتم، این قوم اصحاب الراس، چشمانشان را بر حقیقت بسته اند و غرق در خواب غفلت هستند و به هیچ طریقی حاضر نیستند که از این خواب بی خبری بیرون آیند و دست از این بت پرستی بردارند، پس من به درگاه شما دعا می کنم این صنوبر بزرگ را که مشهور به شاه درخت هست بخشکانی و در پی اش صنوبرهای دیگر شهرها را که مردم به دورشان می گردند و آنها را عبادت می کنند خشک شوند، تا همه بدانند که قدرت مطلق و خدای یگانه فقط و فقط تو هستی، همان که صنوبرها را آفرید. جاماسب دعا می کرد و مردم همچون همیشه او را مسخره می نمودند، جاماسب به سجده رفت و آنقدر در سجده ماند که آفتاب غروب کرد. شبی دیگر در کره زمین آغاز شده بود، شبی که می رفت به صبحی سرشار از اتفاقات بزرگ گره بخورد. اشعه های طلایی خورشید از پس کوه های سر به فلک کشیده بیرون زده بود که خبری هولناک در شهر پیچید. نگهبان صنوبر در شهر می گشت فریاد می زد: وا مصیبتا....خدای خدایان، شاه درخت اسفندار، صنوبر مقدس یک شبه خشک شده، خودم دیشب دیدم که سرسبز و شاداب بود اما اینک حتی یک برگ سبز هم بر او نیست،انگار سالهای سال است که خشک بوده...وای مردم! خدایتان مُرد، خدایتان خشک شده... آن مرد هراسان این جملات را می گفت و در شهر می دوید تا خود را به خانه ترکوز بن یاغوز، حاکم و پادشاه قوم اصحاب الراس رسانید. این خبر دهان به دهان می چرخید و خیلی زود همه مردم باخبر شدند که چه اتفاقی افتاده است. شهر در شوکی عظیم دست و پا می زد ، حاکم و مردمش گیج شده بودند، پس کمیته ای حقیقت یاب تشکیل شد تا بفهمند خشکیده شدن درخت صنوبر آنهم یک شبه کار چه کسی ست؟! مردم گمان می کردند شخصی از سر دشمنی ماده ای پای درخت ریخته که آن را خشکانیده و تیر این شک و تهمت به سمت جاماسب روانه بود که در پی اش خبری دیگر رسید و قاصدهایی از دیگر شهرها می رسید که حامل خبر بدی بودند، گویا در آن شهرها هم درختان صنوبر به یکباره خشکیده بودند و مردم دیگر خدایی برای پرستش نداشتند. وقتی معلوم شد که تمام درختان صنوبر در یک شب و یکباره خشک شدند، مردم به این نتیجه رسیدند که این خشکیده شدن نمی تواند به خاطر آسیب ریشه ها و نقشه زمینی باشد و گویا نیروهای دیگری در کار بوده است پس پادشاه امر کرد تا قاصدهایی به شهرهای اطراف بروند و بزرگان هر شهر در اسفندار برای برپایی جلسه اضطراری جمع شوند تا برای این معضل تصمیم درستی بگیرند. ادامه دارد... 📝به قلم:طاهره سادات حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕
♨️اگر ۵ پزشک متخصص بر صلاحیت برتر یک متخصص اجماع کنند عقلا  بدنبال او می روند..👇🏼 ✅آیت الله بهجت : در پاسخ به اینکه آقای خامنه ای برای رهبری جوان اند فرمودند: همان یکبار که گفتند علی(ع)جوان است برای هفت پشتمان کافیست. ✅آیت الله وحید خراسانی: من ایشان(امام خامنه ای)را از قدیم میشناسم و در سَلیمُ النَّفس بودن ایشان تردیدی ندارم. ✅آیت الله بهجت(ره): من تضمین میکنم که اولیاء الهی تو را تنها نگذارند.. ✅علامه جوادی آملی: هر لفظی غیر از "امام خامنه‌ای" جفاست به ایشان... ✅آیت الله ناصر مکارم شیرازی: تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه بر مراجع تقلید هم واجب است... ✅ آیت‌الله اراکی: وظیفه ما در برابر کسی که لحظه لحظه عمرش برای میلیون ها نفر مایه برکت است بسیار سنگین است. ✅آیت‌الله فاضل لنکرانی : در مقام علمی و اجتهاد و فقاهت معظم له جای هیچ گونه تردید نیست. ✅آیت‌الله مکارم شیرازی: اگر مقام معظم رهبری حرمت نداشته باشند امروز هیچ کدام از ما ایرانی ها حرمت نخواهیم داشت. ✅آیت‌الله سبحانی: رهبر انقلاب از نعمت های الهی است و هر حرکتی که موجب تضعیف رهبری شود مسلماً حرام است. ✅آیت‌الله گلپایگانی : تضعیف شما را حرام میدانم . عمده ، عظمت شماست . شما رهبر مسلمین هستید. ✅ آیت‌الله نوری همدانی: آیت‌الله خامنه‌ای نائب امام زمان(عج) است و در کل جهان فرمانده کل قواست. ✅ آیت‌الله شبیری زنجانی: من آقای خامنه ای را هم مجتهد میدانم هم عادل. من ایشان را بر بعضی از علمای معروف ترجیح میدهم ✅ آیت‌الله صافی گلپایگانی: در نظامی که آقای خامنه ای هست چه کسی را سراغ دارید که از ایشان مؤمن تر و دلسوز تر باشد ✅ آیت‌الله علوی گرگانی: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران از نظر تدبیر،سیاست و علم بهترین رهبر دنیاست. ✅ علامه حسن زاده آملی: سینه خودرا شکافتم،هرجای آسمان رفتم این سید رادیدم، باید قنبر خامنه‌ای کبیر بود. ✅ آیت‌الله بهاءالدینی خطاب به امام خامنه ای: اجازه بدهید دستتان را ببوسم تا فردا که به محضر جدّه ام زهرا(س)مشرف شدم،عرض کنم دست ولی خودرا بوسیدم. ✅ آیت‌الله مشکینی: ایشان(امام خامنه ای) سایر شرایط ولایت امت و رهبری جامعه ی اسلامی را به بهترین شکل داراست. ✅آیت‌الله محمد مومن (بعد از انتخاب امام خامنه ای در سال 68): بهتر از آقای خامنه ای نداشتیم و این لطف خدا بود که به ذهن ما خطور کرد. ✅ آیت‌الله میرزا هاشم آملی: انتخاب شما از سوی خبرگان موجب آرامش گردید چرا که شما صاحب درایت هستید. ✅ آیت‌الله خوشوقت: حراست از حریم ولایت بر همگان واجب است. ✅ علامه مرحوم بهلول: زهد آقای خامنه ای بیشتر از من است،چرا که من چیزی ندارم ولی آقای خامنه ای میتوانند داشته باشند و زهد می ورزند. ✅ هشدارآیت الله ناصری دربارۀ امام خامنه ای : 👈 در آینده شاید مشکلاتی باشد سعی کنید از مقام رهبری جدا نشوید.. بنده بینی وبین الله این رو احساس کردم که تذکر بدم .
18.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا حالا کجا بودی؟ آخه با خودت نگفتی یه چشم به راه داری که از غصه پیر شده؟!!
♨️خود درد ✍زهرا سبحانی دیشب خواهرم زنگ زد. از وقتی که مامان در بین‌مان نیست ما دخترها به هم روز مادر را تبریک می‌گوییم. حرف‌مان کشید به مصاحبه‌ی کاری که چند وقت پیش داشت. دو سالی می‌شود که دنبال کار است. توی این مدت مصاحبه‌های زیادی را از سر گذرانده اما تهش صراحتا هیچ بود. آن‌هم برای موضوعی به اسم چادر. اینکه در جامعه‌ی اسلامی شرط شود که در محیط کاری مختلط باید بدون چادر باشی اگر خود درد نباشد پس چیست؟ می گویند اجباری در کار نیست؛ میخواهی باش، بدون چادر؛ نمی‌خواهی، برو جای دیگر! جای دیگر اگر باشد و گیر بیاید همین آش است و همین کاسه! حق داریم بپرسیم پس نظارت این وسط کجای ماجراست؟ پس قانون این جامعه کجا به کار می‌آید؟ بهانه می‌آورند که ما اونیفرم اداری داریم. اونیفرم اندامی و کوتاه چه سنخیتی با اعتقاد و دین ما دارد؟ آیا براساس پوشش و حجاب اسلامی‌ست یا سلیقه‌ی افراد؟ می‌گویند همین را هم که دستور داده‌ایم، نمی‌پوشند؛ می‌گوییم تکلیف محجبه‌ها این وسط چه می‌شود؟ آن کسانی که امروز نگران وضعیت جامعه شده‌اند و همواره برای مکشفین روضه‌ی فطرت پاک و ... را می‌خوانند و از یک جایی به بعد برای خودشان ژست جامعه شناسی می‌گیرند آیا به این نکته واقفند که جامعه‌ی اسلامی چرا هر روز بر دختران مسلمان سخت می‌گیرد و آنها را یا به حاشیه می‌راند یا به دست کشبدن از عقاید؟ بله قرار بود که شرط چادر را از مشاغل بردارند و لباس مناسب را جایگزین کنند لباس مناسب که جایگزین نکردند هیچ، کار به جایی رسیده که برای استخدام بدون هیچ مقدمه‌ای، بدون چادر را تکلیف می‌کنند. درد زمانی بیشتر می‌شود که تمام مراحل استخدام را با موفقیت بگذرانی و در نهایت چادر بشود علت عدم استخدام! کسی نیست آدرس بیابان به ما بدهد که سر به آن بنهیم تا از شنیدن و دیدن به کرات این وقایع؛ خلاص شویم. اوضاع طوری شده که دیگر نه تنها برایمان عجیب نیست، انگار که از ازل اینطور بوده باشد. این منش لیبرالی که خدا فقط در طاقچه‌ی خانه‌ست؛ موریانه‌وار به جانمان افتاده و دارد ویران‌مان می‌کند، آیا مسئولین دست اندر کار حواس‌شان به این اتفاقات هست یا نیست؟که در هر دو صورت جای مذمت و سرزنش است. هر بار آمدیم و از این دردها شکایت کردیم، بلافاصله بیکاران زمان وحدت را چماق کردند و پشت بندش گفتند که باید با بصیرت بود و تمام اتفاقات زمین و زمان را بهم می‌دوزند و می‌کوبند توی سرت که چه وقت این حرف‌هاست، بعد سر برمی‌گردانی می‌بینی دیگر حتی جای زندگی برای ما نیست. به زعم این حضرات، بصیرت یعنی سکوت در برابر هر خلاف و نادرست تا وحدتی که مبنایش نه شبیه گفتمان انقلاب است و‌ نه امامین انقلاب؛ خش برندارد. کاش باور کنیم که حضرت زهرا سلام الله علیها فقط برای پیام تبریک روز زن نیست، بلکه الگو و اسوه‌ست. پس چرا در عمل آن هم در جامعه‌ی اسلامی کار دارد بیخ پیدا می‌کند؟! آقایان به فکر زن مسلمان باشید!
دوره آموزشی شناخت رسالت فردی جلسه 5.mp3
39.87M
🎙 📌 جلسه 5 📎 چگونه ماموریت خود را در عالم پیدا کنیم ؟ ◀️ چرایی و انگیزه، با هدف ارتباط عمیقی دارد. هدف بزرگ انگیزه بزرگ می‌طلبد. ◀️ هرم انواع نیازها «هرم مازلو»: ا.نیازهای فیزیولوژیک مشترک بین انسان و حیوان مانند خوردن و خوابیدن و شهوت و.... ۲.‌نیاز به سلامت، شغل، منابع، امنیت و... ۳.نیازهای عاطفی از این نیازها تعبیر می‌شود به «نیازهای فقدانی». «نیازهای متعالی»که شامل نیازهای «عقلانی و فوق عقلانی» است مانند ۴.نیاز به احترام به خود ۵.نیاز اعتماد به نفس ۶.نیاز به دانستن ۷.نیاز به زیبا شناسی ۸.بالاترین نوع نیاز که در نوک این هرم قرار دارد نیاز به «خود شکوفایی» است. ◀️ خود شکوفایی: انسان بطور غریزی و فطری تمایل دارد که با بکارگیری تمام استعدادها و ظرفیتها، به بهترین نسخه خود دست یابد. ◀️ این هرم با نوک بسته برای انسانهای مادی است و برای کسی که می خواهد به خدا برسد، غایت نیست. بلکه باید رو به بی‌نهایت حرکت کند. ◀️ تعبیر نیمه دوم عمر برای رسیدن به افق بالاتری است، که انسان را برای انگیزه و هدف متعالی وارد دنیای جدیدی می‌کند. حتی اگر این نیمه دوم، ده روز بیشتر نباشد. ✅شنیدن صوتها برای آقایان بلامانع می باشد.
عمل به دعای مادر(س) در همسایگی ما، پدر و مادری درگیر اعتیاد شدند... در همسایگی ما، پدر و مادری از فقر و نداری شدید، اوضاع مساعدی ندارند... در همسایگی ما، پدر و مادری از ناچاری، به تکدی گری روی آوردند و کم کم به دهانشان مزه کرد... در همسایگی ما، پدر و مادری اختلافاتشان شدید و شدیدتر می شود تا جایی که اطرافیان هم تحملشان را ندارند.... در همسایگی ما، پدری متواری است و مادری ناچار... در همسایگی ما، مادری اختلال روان دارد و پدر واقعا ناچار شده است... در همسایگی ما، پدر زندانی شده و مادر اسماً سرپرست خانوار است ولی دیگر کم آورده است... در همسایگی ما، پدر و مادری از ناچاری، قصد فروش همه چیز خانه، حتی نوزاد پا به ماهش را دارد... در همسایگی ما، مادری باردار، گرفتار اعتیاد شده... در همسایگی ما، پدر و مادری توان خرج درمان کودکش را ندارد... در همسایگی ما، پدر و مادری کارتن خواب شدن و ... در همسایگی ما، در همسایگی یکایک ما، در همسایگی شهر، زنان و مردانی از شیعیان حضرت زهرا(س) به درد و ناچاری رسیده اند که کودکانشان هر کدام به دلیلی سر از شیرخوارگاه و بهزیستی درآورده اند. خیلی ها در تلاش اند تا این مستضعفین را کمک و بازتوان کنند ولی هر کدام بنا به شرایط و مشکلشان، ممکن ماه ها زمان ببرد. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای حضرت مادر؛ به لطف و عنایت شما، تلاش کردیم تا خانه ما پناهی برای مهمانیِ کودکان این شیعیان شما باشد. ای حضرت مادر؛ آنچنان در تلاشیم که برای این امانت ها در خانه هایمان کم و کسری نگذاریم و با پر کردن خلأهای عاطفی و روانی این کودکان مظلوم، طوری برایشان باشیم که نبود پدر و مادر خیلی کمتر اذیتشان کند. ای حضرت مادر؛ به خدا پناه میبریم که خدانکرده حتی در ذهنمان نسبت ناروایی به این کودکان نسبت دهیم، چرا که میدانیم این کودکان، شیعیان کوچک شما هستند، و آنکه شما را دوست بدارد، شیعیان شما را دوست خواهد داشت حتی کوچکشان را. ای حضرت مادر؛ این دسته گلهای مهمان آنقدر دلنشین و زلال اند که ناخواسته از عمق وجود دوست شان داریم و ناخواسته علقه و وابستگی زیادی بهشان پیدا میکنیم. این درد وابستگی را زمانی که حس میکنیم شما میبینید و از ما راضی هستید، راحت تر مدیریت میکنیم. ای حضرت مادر؛ به لطف شما نیت کردیم، درب خانه ما به روی تمام کودکان همسایگانِ آسیب دیده ی این شهر باز باشد، چرا که امید داریم با عمل به دعای سحرگاهان شما، مورد تفضل و مرحمت خاصه شما باشیم، که فرمودید «الجّارْ ثمَّ الدّار» .
85.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صابر خراسانی - شفای کودک اهل زرند کرمان در حرم امام رضا (علیه السلام)