9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 #امام_رضا_جانم_دریاب_دلم_را
تو آنکه در دل هر دل سپرده محبوب است
مرا بخر که در این سینه قلبم آشوب است
نمک بریز ز چشمت بکن نمک گیرم
که پای سفره چشم تو رزق من خوب است
فدای صحن و سرایت فدای ایوانت
بهشت هم دم ایوان طلات مجذوب است
چقدر شان تو بالاست هرکسی از دور
سلام هم بدهد زائر تو محسوب است
🌹أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰاعَلی بنِ موسی الرضا
🌹روزتون امام رضایی،التـماس دعــا
🌹أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰاعَلی بنِ موسی الرضا
💔 #یا_امامرضادلمیهدنیاتنگشدهبرات
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانسی از فیلم مریم مقدس
☸برای دوستان واقوام ارسال کنید تا طعم شیرین قرآن رو ومعجزه الهی رو حس کنند
☸ مقام صبا
✅ هرچندبارم ببینید کمه
با صدای استادشعبان صیاد
بسیار عالی و ملکوتی
❤️تطبیق لحن با معنای آیه
گویا این آیه الساعه درحال نزول برپیامبر ویا حضرت مریم (س)است.
بخشی از آیات ۲۴ تا ۲۴ سوره مبارکه مریم
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم زیبا از ترجمه فارسی سوره مبارکه
حُجُرات✨
بخش دوم و پایانی✅
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رابطه عراقیها با حضرت عباس یه جور دیگهس، اونا جور دیگه حاجتشون رو میگیرن...
انت العباس...
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_زمان
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋
#سلــام_بر_ابراهیـــم1💕
#قسمت56»
قبل از اذان صبح برگشــت.
پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي درچهر ه اش موج ميزد.
صبح، برگه مرخصي را گرفت.
بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم
خسته بود و خوشحال.
ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازيداز عمليات داشتيم.
فقط همين
شــهيد جامانده بود. حال بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم اورا بياوريم.
خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند.
روز بعد، از
ميدان خراسان تشييع با شكوهي برگزار شد.
ميخواستيم چند روزي تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه
است.
قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم.
ـ٭٭٭ـ
با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوي مســجد ايســتاديم.
بعد از اتمام نماز بود.
مشغول صحبت و خنده بوديم.
پيرمردي جلو آمد. او را ميشناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش را از بالاي ارتفاعات آورده بود. سلام كرديم و جواب داد!
همه ســاكت بودند. براي جمع جوان ما غريبه مي نمود.
انگار ميخواســت
چيزي بگويد، اما!
لحظاتي بعد ســكوتش را شكســت و گفت: آقا ابراهيــم ممنونم.
زحمت كشيدي، اما پسرم!
پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!!
لبخند از چهره هميشــه خندان ابراهيم رفت.
چشــمانش گرد شــده بود از
تعجب، آخر چرا!!
بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود. چشــمانش خيس از اشك شد. صدايش
هم لرزان و خسته:
ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتي كــه ما گمنام و
بي نشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها
به ما سر ميزد.
اما حالا، ديگر چنين خبري نيست!
پسرم گفت:«شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه هستند!»
پيرمرد ديگر ادامه نداد.
سكوت جمع ما را گرفته بود.
به ابراهيم نگاه كردم.
دانه هاي درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط ميخورد و پايين ميآمد.
ميتوانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده اش را پيدا
كرده بود. «گمنامـي!»
ـ٭٭٭ـ
بعد از اين ماجرا نگاه ابراهيم به جنگ و شــهدا بسيار تغيير كرد. ميگفت:
ديگر شــك ندارم، شــهداي جنگ ما چيزي از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله و
اميرالمؤمنين علیه السلام كم ندارند.
مقام آنها پيش خدا خيلي بالاست.
بارها شنيدم كه ميگفت: اگر كسي آرزو داشته كه همراه امام حسين عليه السلام
دركربلا باشد، وقت امتحان فرا رسيده.
#ادامه_دارد•••🕊
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn
سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔
این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐🌹
به نظرتون کار خوبیه؟؟🤔
کیا موافقن؟؟؟ ✅
کیا مخالف؟؟؟؟ ❌
اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!❌😡
بعضی ها میگفتن: کار ناپسندیه....نباید بیارن...😏
بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!"😤
بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!!😰
تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄
همه سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔
ولی استاد جواب نمیداد...😐
یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردید؟؟؟ شما مسئول برگه های ما بودید؟؟؟😡😤
استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝
استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️
همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟⁉️⁉️
گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓
درس خوندیم📚📖🖊
هزینه دادیم 💵💶💷
زمان صرف کردیم...🕒
هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝
استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟
یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄
استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد.
صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱
استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌
دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.
برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،
پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟🤔
بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔
چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔
تنها کسی که موافق بود ....
فرزند شهیدی بود که سالها منتظر بابایش بود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
👈مدرسه قرآن و عترت
https://eitaa.com/madrese_msn