eitaa logo
مدرسه علمیه حکمت و عرفان باقرین علیهماالسلام
2.6هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
107 ویدیو
27 فایل
» کانال مدرسه علمیه حکمت وعرفان باقرین (علیهما السلام) » مدرسه علوم اسلامی، ویژه خواهران » تحت اشراف استاد گران‌قدر، حجة الاسلام و المسلمین سید یدالله یزدان پناه. پذیرش👇 تخصصی: @EmamReza5 عمومی: @hekmat_baqerain ادمین کانال: @Bagherain11
مشاهده در ایتا
دانلود
اجتماعی اسلام 🔰قسمت هفتاد و یکم🔰 در تمدن عصر حاضر از آنجا كه پايه و اساس احكام قانون: ✔️بهره‏ مندى از ماديات است. نتيجه اينگونه تفكر آن شد كه: 🔺مردم در امر معارف اصلى و دينى آزاد شدند🔻 يعنى در اينكه: ✔️ معتقد به چه عقايدى باشند❓ ✔️و آيا به لوازم آن عقايد ملتزم باشند يا نه❓ ✔️و نيز در امر اخلاق ✔️و هر چيزى كه قانون درباره‏ اش نظرى نداده آزاد باشند. 🔸و معناى حريت و آزادى هم در تمدن عصر ما همين شده است كه: 🌀 مردم در غير آنچه از ناحيه قانون محدود شدند آزادند، هر اراده‏ اى كه خواستند بكنند و هر عملى كه خواستند انجام دهند.🌀 🚫به خلاف انسان كه چون: ✔️ قانونش را (به بيانى كه گذشت) بر اساس توحيد بنا نهاده. و در مرحله بعد: ✔️ اخلاق فاضله را نيز پايه قانونش قرار داده و آن گاه متعرض تمامى اعمال بشر (چه فردی اش و چه اجتماعيش) شده و براى همه آنها حكم جعل كرده و در نتيجه⬅️ 🔴 هيچ چيزى كه با انسان ارتباط پيدا كند و يا انسان با آن ارتباط داشته باشد نمانده، مگر آنكه شرع اسلام در آن جاى پايى دارد🔴 در نتيجه ⬅️ 🔵در اسلام جايى و مجالى براى حريت به معناى امروزيش نيست.🔵 📚 ترجمه المیزان. جلد ۴. صفحه ۱۸۴ https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
اجتماعی اسلام 🔰قسمت هفتاد و سوم🔰 🔹عقيده، اگر در ذهن انسان پيدا شود، اين حاصل شدنش عمل اختيارى انسان نيست، تا بشود فلان شخص را از فلان عقيده، منع کرد و يا در آن عقيده ديگر آزاد گذاشت. 🔸بلكه آنچه در مورد عقايد مى‏ شود تحت تكليف در آيد: ✔ لوازم عملى آن است. يعنى: 🔺 بعضى از كارها را كه با مقتضاى فلان عقيده منافات دارد منع، 🔺و بعضى ديگر را كه مطابق مقتضاى آن عقيده است تجويز كرد. ⬅️ پس آنچه" بكن" و" نكن" بر مى‏‌دارد، لوازم عملى به عقايد است، نه خود عقايد. 🔹و وقتى لوازم عملى نام برده، با مواد قانون داير در اجتماع مخالفت داشت: ✔️حتما قانون از چنان عملى جلوگيرى خواهد كرد. 🔸 پس آيه شريفه ☘لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ☘، تنها در اين مقام است كه بفهماند: 🌀 اعتقاد اكراه‏ بردار نيست🌀 نه مى تواند منظور اين باشد كه: ⛔️ اسلام كسى را مجبور به اعتقاد به معارف خود نكرده. و نه این كه: ⛔️مردم در اعتقاد آزادند. 🌀و اسلام در تشريع خود جز بر دين توحيد تكيه نكرده🌀 دين توحيدى كه اصول سه‏ گانه‏ اش توحيد، و نبوت، و معاد است، و همين اصول است كه مسلمانان و يهود و نصارا و مجوس و اهل كتاب بر آن اتحاد و اجتماع دارند، ⬅️پس حريت هم تنها در اين سه اصل است و نمى‏ تواند در غير آن باشد، زيرا گفتيم آزادى در غير اين اصول يعنى ويران كردن اصل دين، 🔸بله البته در اين ميان حريتى ديگر هست و آن حريت از جهت اظهار عقيده در هنگام بحث است. 📚 ترجمه المیزان، ج۴، ص:۱۸۴ https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
اجتماعی اسلام 🔰قسمت هفتاد و چهارم🔰 🔶 مجتمع اسلامى راه بسوى تحول و تكامل چيست؟ ✔بر فرض اینکه سنت اسلامى سنتى است جامع همه لوازم يك زندگى باسعادت ✔و بر فرض اینکه مجتمع اسلامى مجتمعى است واقعا سعادت يافته و مورد رشك همه جوامع عالم ✖لكن اين سنت به خاطر جامعيتش و به خاطر نبود حريت در عقيده در آن باعث ركود جامعه و باز ايستادنش از تحول و تكامل مى‏‌شود و اين خود يكى از عيوب مجتمع كامل است چون سير تكاملى در هر چيز نيازمند آن است كه در آن چيز قواى متضادى باشد. تا در اثر نبرد آن قوا با يكديگر و كسر و انكسار آنها مولود جديدى متولد شود، خالى از نواقصى كه در آن قوا بود. 🔸بنا بر اين نظريه، اگر فرض كنيم كه اسلام نواقص و عقايد متضاده را از ريشه بر مى‏‌كند، لازمه‏ اش توقف مجتمع از سير تكاملى است، البته مجتمعى كه خود اسلام پديد آورده. 🔹لكن در پاسخ اين ايراد مى‏‌گویيم ريشه آن جاى ديگر است و آن: 📌مكتب ماديت و اعتقاد به تحول ماده است. یعنی همان: 📌مكتب ماترياليسم ديالكتيك و هر چه باشد در آن خلط عجيبى به كار رفته است. چون عقايد و معارف انسانيت دو نوعند: 1⃣ عقايدی كه دستخوش دگرگونى مى‏‌شود و همپاى تكامل بشر تكامل پيدا مى‏‌كند و آن عبارت است از علوم صناعى كه در راه بالا بردن پايه‏‌هاى زندگى مادى و رام كردن طبيعت سركش به كار گرفته مى‏‌شود، از قبيل رياضيات و طبيعيات و... كه هر قدمى از نقص به سوى كمال بر می‌دارد، باعث تكامل زندگى اجتماعى مى‏‌شود. ادامه دارد... 📚 ترجمه المیزان، ج ۴، ص ۱۸۶ https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
اجتماعی اسلام 🔰قسمت هفتاد و ششم🔰 معارف اصولى دين، از قبيل معلوماتی است که با گذشت زمان تغییر نکرده؛ 📌 مثل اينكه مى‏ گوئيم عالَم خودش خود را درست نكرده، بلكه آفريدگارى داشته و آن آفريدگار واحد است و در نتيجه معبود عالم نيز يكى است. 📌يا مى‏ گوئيم اين خداى واحد براى بشر، شرعى را تشريع فرموده كه جامع طرق سعادت است و آن شريعت را از طريق انبیاء به بشر رسانده. 📌 يا مى‏ گوئيم پروردگار عالم بزودى تمامى اولين و آخرين را در يك روز زنده و جمع مى‏ كند و به حساب اعمالشان مى‏ رسد. ⬅️و همين اصول سه‏ گانه كلمه واحده‏ اى است كه اسلام جامعه خود را بر آن پى نهاده و در حفظ آن كوشيده(يعنى هر حكم ديگرى كه تشريع كرده طورى تشريع نموده كه اين كلمه واحده را تقويت كند). 🔺و معلوم است كه چنين معارفى، بحث بر سر" بود" و" نبودش" و نتيجه گرفتن رأيى ديگر در آن، ثمره‏ اى جز انحطاط جامعه ندارد.( مثل اين مى‏ ماند كه بحث كنيم از اينكه در جهان چيزى بنام خورشيد و داراى خاصيت نور افشانى وجود دارد يا نه) 🔻تمامى حقايق مربوط به ماوراى طبيعت از اين نوع معارف است كه بحث از درستى و نادرستی اش و يا انكارش به هر نحوى كه باشد به جز انحطاط و پستى، ارمغانى براى جامعه نمى‏ آورد. 🌀 حاصل آنكه مجتمع بشرى در سير تكاملی اش جز به تحول هاى تدريجى، به تحول ديگرى نيازمند نيست. و اين تحول هم با بحث‏ هاى علمى و تطبيق عمل بر علم (يعنى تجربه دائمى) حاصل مى‏ شود، و اسلام هم به هیچ وجه جلو آن را نگرفته. 📚 تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۱۸۷. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
اجتماعی اسلام 🔰قسمت هفتاد و هفتم🔰 🌀 لازمه هر تحولی در سيستم‏‌هاى حكومتى و سنن اجتماعى، حركت از نقص به سوى كمال نيست‏.🌀 🔸و اما طريق اداره مجتمعات و سنن اجتماعى كه روز به روز تحول يافته، يك روز سلطنت و روز ديگر دموكراتى و روز ديگر كمونيستى شده اين بدان جهت بوده كه: ✔️بشر به نواقص يك يك آنها پى برده ✔️و ديده است كه فلان رژيم از اينكه انسان اجتماعى را به كمال مطلوبش برساند قاصر است. ✔دست از آن برداشته رژيم ديگرى بر سر كار آورده. ✖نه اينكه اين تغيير دادن رژيم، يكى از واجبات حتمى بشر باشد و مثل صنعت باشد كه از نقص به سوى كمال سير مى‏ كند. ⬅️ پس فرق ميان آن رژيم و اين رژيم: ✔فرق ميان غلط و صحيح (و يا غلط و غلطتر) است. ✖️نه فرق ميان ناقص و كامل. 🔸لذا اگر بشر در مساله سنت و روش اجتماعیش بر سنتى استقرار بيابد كه فطرتش اقتضاى آن را دارد، سنتى كه عدالت را در اجتماع برقرار سازد؛ ✔️و نيز اگر بشر زير سايه چنين سنتى تحت تربيت صالح قرار گيرد. ✔️و آنگاه شروع كند به سير تكاملى در مدارج علم و عمل و سير به سوى سعادت واقعى خود. ⬅️البته تكامل هم می‌كند. ⬅️و به خاطر داشتن آن تربيت صحيح و آن علم و عمل نافع روز به روز گام هاى بلندترى هم به سوی تكامل بر مى‏‌دارد. ⬅و احتياجى به دگرگون ساختن رژيم پيدا نمى‏ كند. 🌀 پس صرف اينكه انسان از هر جهت بايد تكامل يابد، دليل بر اين نيست كه حتى در امورى هم كه احتياجى به تحول ندارد و هيچ عاقلی تحول در آن را صحيح نمى‏‌داند تحول بپذيرد. 📚ترجمه المیزان، جلد ۴، ص۱۸۸. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
اجتماعی اسلامی 🔰قسمت هشتاد و یکم🔰 ... جواب اين توهم اين است كه: اختلاف ميان دو عصر از جهت صورت زندگى مربوط به كليات شؤون زندگى نيست؛✖️ بلكه؛ ✔️ راجع به جزئيات و موارد است، 🌀 به عبارت ديگر : 🔹آنچه انسان در زندگی اش بدان نيازمند است: ✔️ غذايى است كه سوخت بدنش را با آن تامين كند. ✔️و لباسى است كه بپوشد، ✔️خانه‏ اى است كه در آن سكنى كند ✔️و لوازم منزل است كه حوائجش را برآورد، ✔️و وسيله نقليه‏ اى است كه او را و وسايل او را جابجا كند، ✔️و جامعه‏ اى است كه او در بين افراد آن جامعه زندگى كند، ✔️و روابطى جنسى است كه نسل او را باقى بدارد، ✔️و روابطى تجارى و يا صنعتى و عملى است كه نواقص زندگی اش را تكميل نمايد، 🔹اين حوائج كلى او هيچ وقت تغيير نمى‏ كند، مگر در فرضى كه انسان، انسانى داراى اين فطرت و اين بنيه نباشد، و حياتش حيات انسانى نبوده باشد و در غير اين فرض انسان امروز و انسان هاى اولیه هيچ فرقى در اين حوائج ندارند. 📚 ترجمه المیزان، ج ۴، ص ۱۹۰. طباطبایی المیزان https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
اجتماعی اسلام 🔰قسمت هشتاد و سوم🔰 🔻همانطور كه اختلاف شكل زندگى در ديروز و امروز لطمه‏‌اى به اتحاد كليات آن، در دو دوره نمى‏‌زند. 🔻و تحول شكل زندگى در هر عصر، ربطى به اصل آن كليات ندارد. ⏬ 🔺همچنين قوانين كليه‏‌اى كه در اسلام وضع شده و مطابق فطرت بشر و مقتضاى سعادت او هم وضع شده، در هيچ عصرى مختلف و دستخوش تحول نمى‏ شود. 🔺و صرف پيدايش ماشين🚌 به جاى الاغ🐴 و يا وسيله‏‌اى ديگر به جاى وسايل قديمى، باعث تحول آن قوانين كليه نمى‏‌گردد. ❌ ❗️البته اين تا زمانى است كه در شكل و روش زندگى: ✔️ مطابقت با اصل فطرت محفوظ باشد. ✔️ و دچار دگرگونى و انحراف نشده باشد. و اما با مخالفت فطرت: 🌀البته سنت اسلام موافق هيچ روشى نيست، نه روش قديم و نه جديد.🌀 📚ترجمه المیزان. ج ۴. ص ۱۹۰ https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab
اجتماعی انسان 🔰قسمت صد و چهارم🔰 🌾اسلام تمام شوونش اجتماعی است🌾 🔹ممكن است بگويى اين آزادى در تفكر كه از آيات قرآن استفاده مى‏ شود تا چه اندازه است❓ آيا حد و مرزى هم دارد يا نه❓ و با اينكه ما به وجدان مى‏ بينيم كه فهم‏ ها و استعدادها در درك حقايق مختلفند چگونه مى‏ تواند حد و مرز داشته باشد❓ 🔹در پاسخ مى‏ گوئيم: بله، معلوم است كه فهم‏ ها مختلفند، زيرا عوامل ذهنى و خارجى در اختلاف فهم‏ ها اثر به سزايى دارد؛ 🔺هر كسى يك جور تصور و تصديق دارد، 🔺يك جور برداشت و داورى مى‏ كند و اين را هم قبول داريم كه: 🔺اختلاف فهم‏ ها باعث مى‏ شود تا مردم در درك آن اصولى كه اساس اسلام است مختلف شوند، لكن؛ اختلاف در فهم دو انسان (بطورى كه در علم معرفة النفس و در فن اخلاق و در علم الأجتماع آمده) بالأخره منتهى مى‏ شود به چند امر، يا به اختلاف در خلق‏ هاى نفسانى و صفات باطنى (كه يا ملكات فاضله است و يا ملكات زشت) كه البته اين صفات درونى تاثير بسيارى در درك علوم و معارف بشرى دارند، چون؛ استعدادهايى را كه وديعه در ذهن است مختلف مى‏ سازند: ✔️ انسانى كه داراى صفت حميده انصاف است داورى ذهنيش و درك مطلبش نظير انسانی كه متصف به چموشى و سركشى است نمى‏ باشد، ✔️ انسان معتدل و باوقار ، معارف را طورى درك مى‏ كند و انسان عجول، متعصب، هواپرست و يا دمدمى مزاج طورى ديگر درك مى‏ نمايد. ✔️ و همین طور يك انسان ابله و بى‏ شعورى كه اصلا خودش نمى‏ فهمد چه می خواهد و یا دیگران از او چه می خواهند طوری دیگر. 📚ترجمه المیزان، جلد ۴، صفحه ۲۰۲. https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab