🏴🏴🏴﷽🏴🏴🏴
#داستانی_به_بهانه_شهادت
#امامت_و_نهایت_فقر_وجودی
💎 امام هادی علیهالسلام با مربی خود ابوزکریا نشسته بود، در حالی که امام جواد علیهالسلام در بغداد بود.
💎 امام هادی علیهالسلام از لوح برای مربی خود میخواند. ناگهان سخت به گریه افتاد.
💎 ابو زکریا پرسید! چرا گریه میکنی؟
حضرت پاسخ نداد و فرمود: بگذار به اندرونی بروم.
ابو زکریا اجازه داد.
💎 حضرت به اندرون رفت.
ناگهان شیون و گریه از خانه او برخاست. سپس بیرون آمد.
💎 ما علت گریه را پرسیدیم.
فرمود: هم اکنون پدرم از دنیا رفت. پرسیدم: چگونه دانستی؟
✅✅فرمود: #شکوه و #کبریایی_خدا آنچنان بر جانم نشست که پیش از این سراغ نداشتم. از این رو پی بردم که پدرم در گذشتهاست.
💎 ما تاریخ شهادت امام جواد علیهالسلام را پی گرفتیم دیدیم همان لحظه بوده که او فرمود.
💧أبوالحسن علیهالسلام جالس مع مؤدب له، یکنی أبازکریا، و أبوجعفر علیهالسلام عندنا أنه ببغداد و أبوالحسن علیهالسلام یقرأ من اللوح الی مؤدبه اذ بکی بکاء شدیدا، سأله المؤدب: ما بکاؤک؟ فلم یجبه.
💧فقال: ائذن لی بالدخول، فأذن له، فارتفع الصیاح و البکاء من منزله، ثم خرج الینا فسألناه عن البکاء، فقال: ان أبی قد توفی الساعة. فقلنا: بما علمت؟
💧قال: قد دخلنی من اجلال الله ما لم أکن أعرفه قبل ذلک، فعلمت أنه قد مضی، فتعرفنا ذلک الوقت من الیوم و الشهر فاذا هو قد مضی فی ذلک الوقت.
#بصائر_الدرجات
https://eitaa.com/molasadra1