زیـنـب خانم یادگارِ سردار راه آزادی قدس "شهید‌علی‌آقازاده‌نژاد" چهـل روز پس از شهــادتِ پدر پا به دنیــا گذاشتن . . #حاصلِ‌دست

¹⁴⁰³/⁰¹/⁰⁵ حسین جان! دلِ آدمی مگر چقدر تحمل دارد ندیدنت را ! " ابکی من فراقک " #حاصلِ‌دست

می بُری . . حرف آدم ها ، رفتارشان ، نگاهشان . . خسته‌ات می‌کند ! به ته خط میرسی‌ . . بی پناه . . دنبال یک آغوشِ امن . . یک گوشــه که ؛ بی خیال عالم و آدم خودت باشی و خودت . . یک رفیق که همنشینی‌اش ؛ غم عالم ببرد ! نسخه‌یِ دردهایِ مارا ؛ خیلی وقت پیش امام جواد علیه‌السلام پیچیده : " به سمت حسیــن فــرار کن " -به‌قلمِ‌غریب- #دلی #حاصلِ‌دست

¹⁴⁰³/⁰¹/⁰⁶ از حالِ خرابِ من . . اگر پرسیده باشی ؛ همین بس که عرفــه رسیده است و به مثل امروزی من ، هرچه دویدم ‌؛ نرسیدم به آغوشِ تــو . . قدِ دوری بینِ‌مان خسته‌ام کاش فاصله ها کوتاه بیایند و این از هیچکس ساخته نیست اِلّا خودَت . . فقط از خودت برمی‌آید که به همین زودیِ زود بغــل باز کنی تا تمامِ دلتنگی هایم را . . کنجِ دنجِ شش گوشه آه بکشم و ببارم ! - از دور‌ . . از خیلی دور از کربــلا . . #حاصلِ‌دست #به‌قلم‌ِغریب

حیــــــدر فقط رهبرُ نجف بیتِ رهبــری . . #حاصلِ‌دست📲

دُر " نـجـــف🫀" رفت توی دستِ هرکی شد حُـر نجـف . . ! #حاصلِ‌دست

" قلبــــــي یؤلم مِن فِراقـــــــڪ " قلبم از فراقِ تو درد می‌کند . . #حاصلِ‌دست

خانوم‌ خانوماۍ ارباب ! رقیــه کوچک ! ای یادگار تازیانه‌های نی‌نوا و سیلِ سیلی کربلا ! دست های کوچکت هنوز بوۍ نوازش هاۍ پــدر را می‌داد . . و نگاه‌هاۍ معصوم و چشمانِ خسته‌ات ؛ نور امید را به قلبِ عمه می‌تاباند . . رقیهٔ صبور ! بمان که بی تو گلشن خزان دیده اهل‌بیت ؛ دیگر بوی بهار را استشمام نخواهد کرد . . پس بمان که کمرِ خمیده‌ عمه ؛ مصیبتی دیگر را تاب نخواهد آورد . . #حاصلِ‌دست

من نمی‌دانم، اما مادرم می‌گوید : بچه ؛ تازه در شش ماهگی گردن می‌گیرد . . #حاصلِ‌دست

صدبــار اگر علقمه‌ را فتــح کنم هربار دوباره تشنــه بر میگردم #حاصلِ‌دست

افتخاریســت مرا نوکرتــــان میخواننــــد رقیه‌ای بودن من را همگان میدانند :) #حاصلِ‌دست

تو زبان عربی یک کلمه هست به اسم الوُجوم یعنی دردی که صاحبش را ساکت می کند . . آقای امام حسین ! فقط شما از وُجود ما خبر داری . . #حاصلِ‌دست

آقای امام حسین ! مارو حلال کن امشب بیشتر شرمنده‌ایم شرمنده از اینکه هنوز آدم نشدیم شب سوم جونمون فداۍ سه‌ساله‌ات نشد . . نمردیم از غم خواهرت . . از قتلگاه و سر بریده برامون گفتن و هنوز که هنوزه نفس می کشیم . . ببخش کم برات گریه کردیم ؛ کم برات سینه زدیم . . ببخش عزیزدلم حلالمون کن بابا حسین ;) #نوشته_دلی #حاصلِ‌دست

بهمون گفته بودن ، به حرم که رسیدین ؛ چیزی از امام حسین نخواین اربعین برای حاجت روا شدن نیست . . گفتم نکنه بعد اینکه این همه راه که رفتم بعد این همه سختی و گم شدن ؛ وسوسه بشم چیزی ازش بخوام . . ! یادم اومد خیلی وقت که ؛ از کسی چیزی نخواستم . . اصلا هرچی فکر کردم چی می خوام دیدم هیچی نمی خوام بگم پول ؟ نه با پول حالم خوب نمیشه . . بگم عاقبت بخیری ؟ تحصیلات ؟ حال خوب ؟ ول کن بابا . . خودت میدونی با این چیزا حالت خوب نمیشه . . نصف عمود هارو رفته بودم ، پاهام از شدت درد همراهی نمی کرد ، مریض شده بودم ، هیچ جونی توی بدنم نمونده بود ، گفتم نه نمیشه من از اون خود گذشته هاش نیستم که چیزی نخوام . . این همه راه اومدم بگم من آماده ام ؟ آخه بدبخت اونو کسی میگه که کل عمرش نوکری امام حسین رو کرده تو آخه همین که راهت داده لطف کرده بهت ! صبح بود ، یکم مونده بود تا به حرم قمر العشیره برسم همون آقایی که کل سال صداش زده بودم به قولش عمل کرد اصلا مگه میشه عمویی ؛ به قولش عمل نکنه . . ؟ زیر لب ذکر می گفتم فقط بتونم ادامه بدم پاهامو روی زمین می کشیدم الان تموم میشه . . الان میرسی . . یکم دیگه . . رقیه گریه نکن . . میدونی اگه گریه کنی کارت تمومِ تو هروقت گریه کردی همه چی رو ول کردی تو مالِ گریه کردن نیستی . . دیدم همه وایستادن جلوی راهم بسته شد سرم رو بالا آوردم و دیدمش ! آقای خوبِ دنیا . . هیچ جوره نمی تونم وصف کنم . . باید بر می گشتیم دوست داشتم تمام لحظات متوقف بشه تا برای همیشه قاب حرم توی لنز چشمام بمونه . . لحظه آخر گفتم حلالم کن آقا . #نوشته_دلی #حاصلِ‌دست

الان اونجـای زنـدگـی‌ام که : نمیـدونـم چی بشـہ حـالـم خـوب میـشـہ . . ! فقـط مـے‌دونـم که تـــ♡ـــو می‌تـونی حالـمـو خـوب کـنـی :) امـام‌رضـای‌ِمـن❤️‍🩹 #حاصلِ‌دست

دعا نکرده هم تــــو مرا مستجاب میکنــی بساط خانه‌ی کرم همیشه فرق می کند ! #حاصلِ‌دست

مهــــــدی جان ! اگر مرگ به سراغم آمد و هنوز همدیگر را ندیده بودیم ؛ فراموش نکن که من خیلی دیدنت را آرزو می کردم :)! #حاصلِ‌دست

اقبال عجم بود قدم رنجه نمودید یک "فاطمــه" هم قسمت ایران شده باشد " خوش آمدی ملیکه‌ی ایران💐 " #حاصلِ‌دست

با گدایــیِ حـــــــرم ؛ فخـر به دنیــــــا داریـــم هرچه داریم از این خواهرِ سلطان داریم . . #حاصلِ‌دست

حالا فقط کاشی‌ ها ؛ کُنج دنجِ صحن و تار و پود فرش های حرمت از دلهره ها و زخم های دلم باخبرند ! حال و روزم رو به راه نیست کار از کار گذشته و من . . هیچ دستاویزی جز خودت ندارم ! اهل این طرف و آن طرف نیستم من اهلی تو ام . . هرچقدرم که به تو نیایم ! یا فاطمه المعصومــه . . نگاهم کن که پناهی به جز ضریحت ندارم . . #یافاطمه_المعصومــه #حاصلِ‌دست

"قصه‌این‌است‌که‌مهمانِ‌جهان‌شد‌تنِ‌من" سن و سالت که بیشتر می شود می فهمی کسی را به بهانه ای خواستن ، بهانه ندارد . . که عشق اگر عشق است باید بی قید و شرط . . محضِ معشوق باشد و بس ! سن و سالت که بیشتر می‌شود می فهمی بعضی از کلماتت بعصی از احوال قلبی‌ات باید فقط مختصِ یک نفر باشد ! می فهمی دوری و نزدیکی فراق و وصال . . آن قدر هم مهم نیست همینکه جایی جز در خانه‌ی عشق نباشی عشق است . . ! حسین جان ! ما عمرمان به پای روضه های تو رفته . . از ما گذشته تو را ، به بهای بهانه بخواهیم . . عزیزم ! این کلمه راستش را بخواهی کنار اسم کسی جز تو نمی نشیند . . تو #عزیزم_حسین منی و من فقط برای تو بلند بلند گریه کردم فقط برای تو شب تا گرگ و میش سحر به سر و صورت زدم . . و صبح ها با خورشید به استقبال روضه‌ات رفتم حالا که شب تولدم‌ست و پا به ۲۰ سالگی می گذارم . . خودت بخواه تا لحظه لحظه‌های زندگیم در پناه پرچمت . . زیر خیمه‌ات . . در خانه‌ی تو به عشق . . به عاقبت بخیری نگاهت . . نفس بکشم #به_قلم_غریب آشنایِ تو . . #مدیون‌الحســـین #حاصلِ‌دست

ای که بویِ فاطمه می آید ز خاکِ کوی تو تمام هست و دارو ندارم فــدای تــــــــــــو ;)! "آجرک‌الله‌یاصاحب‌الزّمان🏴" #حاصلِ‌دست

از حال من میپرسی ؟ + قلبم‌از‌فراقِ‌تو‌دردمی‌کند . . -اربابِ‌من- #حاصلِ‌دست

ای خانمی که هیچکس برتر از تــو نیست تو آسمان ترینــی و بالاتر از تــو نیست :)💚 #حاصلِ‌دست

" یافاطمــه‌الزهرا " بتکان‌ چـــادر خود را که‌ دلم‌ را بتکانی بتکانیُ‌ دلم‌ را‌ به‌ حُسینت‌ بسپاری . . 🖤!~ #حاصلِ‌دست

در میــان ازدحام زندگــی ؛ در امتداد عبور لحظــه ها ؛ در رفت و آمد قدم های بی تفاوت شهــر ، انگار آوار می‌شود بر دلــم اضطراب نبــودنت . . ! موقعیت : ایوان مسجــد مقدس جمکــران 🌱✨ #این_صاحبنا #حاصلِ‌دست

بابا حسیــن ! عجیب دلتنگتــم پام برسه به کربلا تو بغلت یه دل سیر گریه می‌کنم . . درسته دورم ازت ولی از همینجا گرمی نگاه و شیرینی آغوشتُ حس می‌کنم منم مثل رقیه ، دوستت دارم بابایی :)❤️ #حاصلِ‌دست

حضرت‌ مـــآدر! دستم را به پرچمت میگیرم شبیه رزمنده ها . . که دلشان گرم بود به سربندِ یازهـــرا(س)🖤 #حاصلِ‌دست

🖤🕯 حضرت‌مشکل‌گشاء‌حالا‌به‌مشکل‌خورده‌است . . کنون نهاده سر بہ روے شانہ‌ی در و روے گونہ‌‌ی او خاطرآت میلرزد . . #حاصلِ‌دست

ننه ام‌البنیــن ! به چادرت گرفتــارم . . #حاصلِ‌دست