#خـــاطرات_شهدا
هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت:
من برای آب نامه مینویسم کسی را ندارم که"
یکی از کارهای مورد علاقه یوسف نقاشی کردن و نوشتن بود. به هر چادری که قدم میگذاشت بر روی دیوارهای آن اشکال گوناگون را رسم میکرد. این کارش بچهها را واقعا ذلّه کرده بود. مدام میگفتند:
یوسف! بابا این چه کاری که میکنی؟ چادرها را خراب نکن. ولی او گوشش به این حرفها بدهکار نبود و کار خودش را میکرد....
#شهیدیوسف_قربانی
📕 نوید شاهد
#وعده_صادق
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#زندگینامه_شهدا
یوسف در سال ۱۳۴۵ در زنجان بدنیا آمد.
در ۶ ماهگی پدرش ، و در ۶ سالگی مادرش را از دست داد و به همراه برادرش در کنار مادر بزرگ زندگی سخت همراه با رنج و مصیبت را گذراند.
در سال اول دبستان مادر بزرگ نیز آنها را تنها گذاشت.
بعد از ۳ سال همراه برادرش به تهران آمده و حدود ۵ سال پیش فردی زندگی و کار میکنند و مجددا به زنجان برگشته و درخانه کوچک ساکن میشوند.
با پیروزی انقلاب ، یوسف با تشکیل اولیه بسیج جذب آن میشود. در همان سال برادرش را در سانحه رانندگی از دست میدهند و تنهای تنها میشود.
با شروع جنگ در لشکرهای ۱۷ علی ابن ابیطالب و ۳۱ عاشورا خاضعانه و غریبانه مشغول و در عملیات های مختلف شجاعانه به جمعآوری اطلاعات در کسوت غواص ، حضور چشم گیری داشت.
سرانجام تاریخ ۶۵/۱۰/۱۹ در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.
چند دقیقه قبل از شهادت خبرگزاری از او پرسیده بود ، غواص یعنی چی!؟ و یوسف گفته بود ،
غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج).....
#شهیدیوسف_قربانی
📕 نوید شاهد
#ایام_فاطمیه
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg