#وصیت_شهید
یا سید الشهدا(ع) ...
قسم به مادر پهلو شكستهات ،
منِ پاسدار را كه متعلق به تو هستم طوری وارد قیامت كن كه مایه شرمندگی شما نشوم .
بارالها ...
از تقصیرات من بگذر
و مرا عفو كن و پاكیزه بپذیر ...
مدافع حرم
#پاسدارشهیدمحمد_غفاری
از شهدای یگان صابرین سپاه
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ « محفل عشق »
🇮🇷 eitaa.com/joinchat/644087811C0093ab0c88
#سیره_شهدا
سقا صدايش میکردند. به مادر گفته بود:
میخوام اونجا سقا باشم.
همیشه قبل از خودش به رزمندهها تعارف میکرد. سر سفره ناهار و شام هم دنبال پارچهای آب میدوید و وقت و بی وقت به آن ها آب تعارف میکرد.
میگفت:
آب نطلبیده مراد است!
حتی آب قمقمهاش را هم میبخشید.
تشنه شهید شد ؛ همانطور که آرزو داشت....
#شهیدزکریا_صفرخانی
📕 شب امتحان ، ص66
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ « محفل عشق »
🇮🇷 eitaa.com/joinchat/644087811C0093ab0c88
#فکرکردن_درد_دارد
در آخرین روزهای ماه ذی الحجه، سپاه هزار نفری حُر بن یزید ریاحی به قافله امام حسین علیه السلام رسید.
امام حسین از او پرسیدند:
با مایی یا ضد ما؟!
حُر پاسخ شد:
بر ضد شما! آمده ام تا شما را به کوفه نزد ابن زیاد ببرم
امام حسین فرمودند:
به کوفه نمی آیم و بر می گردم
ولی حُر با بازگشت امام حسین مخالفت کرد و گفت:
تا رسیدن دستور جدید، حق بازگشت ندارید
حُر ، نامه ای به ابن زیاد نوشت و کسب تکلیف کرد.
ذخیره آب سپاه حر تمام شده بود و امام حسین دستور دادند به سپاه دشمن آب بدهند و حتی اسب های سپاهیان را نیز سیراب کنند!!
طرماح بن عدی به امام حسین گفت:
بهتر است قبل از اینکه سپاه کامل دشمن برسد، همین جا با سپاه هزار نفری حُر بجنگید!
امام حسین قبول نکردند و فرمودند:
ما با حُر قراری گذاشتیم که از آن تخلف نخواهیم کرد.
ابن زیاد ، پاسخ نامه حُر را داد:
حسین بن علی را در جایی که آب و آبادی نباشد نگه دار تا سپاه عمر سعد برسد
حُر ، به دستور عمل کرد و امام حسین ، روز دوم محرم، به کربلا رسید.
امام حسین می خواست که در قریه نینوا توقف کند،
اما حُر اجازه نداد و امام حسین مجبور به توقف در کربلا شد.
زهیر بن قین به امام حسین گفت:
تا جمعیت دشمن اندک است، بیایید با آنها بجنگیم.
امام حسین پاسخ دادند:
تا آنها جنگ را آغاز نکنند ، من شروع کننده جنگ نخواهم بود.
با رسیدن عمر سعد ، مأموریت حُر به پایان رسید.
حُر توانسته بود از بازگشت امام حسین جلوگیری کند و او را در منطقه ای بی آب و علف متوقف نماید.
صبح روز عاشورا، حُر نزد امام حسین آمد و گفت:
من همان کسی هستم که آن کارها را کردم! آیا راه توبه باز است؟!
امام حسین علیه السلام بدون یادآوری گذشته فرمودند:
بله! توبه ات قبول است. بشارت می دهم تو را به این که هم در این دنیا هم در آخرت، حُر و آزاده هستی....
📕 الفتوح ، ج۵ ، ص ۱۳۶
📕 تاریخ طبری ، ج ۵ ، ص ۴۰۱
📕 انساب الاشراف ، ج۳ ، ص ۱۶۹
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ « محفل عشق »
🇮🇷 eitaa.com/joinchat/644087811C0093ab0c88
#دلنوشته
اگه بخوام بین همه علاقههام یکی رو انتخاب کنم ، حتما اعتقاداتم و مداحی رو انتخاب میکنم.
من سه سالم بود که پدرم رو از دست دادم.
من سه سالم بود که همه دور و برم رو گرفتند که این بچه پدر نداره .
همه محبتها ناخوادآگاه به سمت من بود.
ولی در ماجرای کربلا حضرت رقیه (س) یک بچه سه ساله بود و آن اتفاق ها افتاد...
من هم از بچگی این در ذهنم موند .
و همین امر باعث شده روضه حضرت رقیه (س) لطف دیگه ای برام داشته باشه ...
« #شایان_مصلح » ، فرزند شهید ، شاعر و مداح اهل بیت و بازیکن با اخلاق تیم فوتبال پرسپولیس
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ « محفل عشق »
🇮🇷 eitaa.com/joinchat/644087811C0093ab0c88
#مناجات
از دعاهاى حضرت زهرا عليها السلام :
بارالها...!
به علم غيب و قدرت فراگيرت سوگند ، مرا زنده بدار تا روزى كه آن ، براى من سودمند است
و بميران هنگامى كه مرگ ، به سود من باشد.
خدايا...!
اعتقاد خالص و ترس از خودت را به هنگام خوشنودى و خشم و ميانه روى در حال دارايى و تهى دستى را از تو خواستارم.
"آمین"
📕 بحارالانوار ج ٩۴ص٢٢۵
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج...
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ « محفل عشق »
🇮🇷 eitaa.com/joinchat/644087811C0093ab0c88
بنام خداوند بخشنده و مهربان
#سلام_دوستان
روزتان بخیر و خوشی
✅ امام حسين عليه السلام:
لاتَقولُوا بِألسِنَتِكُم ما يَنقُصُ عَن قَدرِ كُم
چيزى را بر زبان نياوريد كه از ارزش شما بكاهد....
📕جلاءالعيون، ج 2، ص 205
#عزاداریتان_مقبول_حق
التماس دعای فرج...
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ « محفل عشق »
🇮🇷 eitaa.com/joinchat/644087811C0093ab0c88
#وصیت_شهید
به آزادی خواهان بگویید
علاج بیرون کردن دشمن از خانه فقط اسلحه گرم و خون است ،
نه بر سر میز مذاکره نشستن و خود را برای ابد به دشمنان اسلام و انسانیت فروختن ....
#شهیدمحمد_اسلامی_نسب
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ « محفل عشق »
🇮🇷 eitaa.com/joinchat/644087811C0093ab0c88
#سیره_شهدا
با ابراهیم در دوره مجروحیت در تهران بودم. من شاهد بودم که بیشتر اهل محل با او دوست بودند. افرادی با ویژگیهای متفاوت!
ابراهیم از در که بیرون می آمد به همه سلام میکرد. چقدر از بچه های کم سن و سال به خاطر همین سلام کردن با او دوست شده بودند.
️یکروز با هم از کوچه بیرون میرفتیم. چند روحانی با ظاهری زیبا و آراسته به سمت ما آمدند. با شناختی که از ابراهیم داشتم گفتم: حتما حسابی آنها را تحویل میگیرد اما برعکس به آنها سلام هم نکرد!
️با تعجب نگاهش کردم. خودش فهمید و گفت: اینها آخوندهای ولایی هستند. کاری با این جماعت نداریم.
گفتم: ولایی!
گفت: یعنی به جز ولایت اهل بیت چیز دیگری را قبول ندارند. نه ولایت_فقیه. نه حضور در جبهه و...
فقط دم از ولایت مولا میزنند. چند سری هم با اینها صحبت کردم ولی بی فایده بود. فقط کار خودشان را قبول دارند.
بعد ادامه داد: خطر اینها برای اسلام و انقلاب کم نیست. مثل خوارج که در بدنه حکومت مولا بودند و...
من آن روز نفهمیدم که ابراهیم چه گفت. اما سالها بعد و با جریان سازی فرقه شیرازی ها و شیعه انگلیسی ، تازه فهمیدم که ابراهیم چه بصیرتی داشت.
#شهیدابراهیم_هادی
📕 س سلام بر ابراهیم2
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ « محفل عشق »
🇮🇷 eitaa.com/joinchat/644087811C0093ab0c88
#خاطرات_شهدا
آن زمان در محورهای کردستان از ساعت ۵ بعدازظهر، هیچ تردیدی انجام نمی شد. از ساعت ۴:۳۰ تأمین جاده کم کم جمع می شد. ۵ بعدازظهر منطقه تحویل کومله و دموکرات بود تا فردا صبح که مجدداً تیم های تأمین می رفتند سر ارتفاعات و گلوگاه های استراتژیک نگهبانی می گذاشتند.
مثلاً اگر کسی می خواست از سنندج به مریوان بیاید، از ساعت ۱ بعدازظهر به بعد دیگر نمی توانست برود، چون به مریوان نمی رسید و به ضدانقلاب برخورد می کرد.
برای این کار باید از ساعت ۸ صبح به سمت سنندج حرکت می کردیم تا بتوانیم قبل از ساعت ۳-۴ بعدازظهر به آن جا برسیم.
یک شب حاج احمد آمد و به تقی رستگارمقدم گفت:
برو ماشینتو آماده کن، می خوایم بریم!
تقی رستگار گفت: کجا برادر احمد؟
حاج احمد گفت: چهار، پنج نفری می خوایم بریم دزلی!
حالا ساعت چنده؟ ۱۰ شب . همه جا خورده بودیم. ساعت ۱۰ شب، آن هم دزلی !
با هیچ معیاری جور درنمی آمد که در آن ساعت ازشب، ۳ کیلومتر از مریوان بیرون بروی، چه برسد به دزلی که حدود ۶۰ کیلومتر با مریوان فاصله داشت. در روز هم آن جاده خطرناک بود و دره های فراوان و کمین های زیادی داشت. اگر در روز می خواستی به دزلی بروی، تمام اعضا و جوارح آدم عوض می شد، وای به حال شب که ساعت ۱۰ از مریوان به طرف آنجا راه بیافتی.
به هر صورت راه افتادیم. خیلی آرام، انگار داشتیم به پیک_نیک می رفتیم. در بین راه حاج_احمد گفت: من مطمئنم که اگه ضدانقلاب اینجا باشه و خبر هم داشته باشه که ما می آییم، به ما کمین نمی زنه.
پرسیدیم: برای چی؟
گفت: از ترس خودش ، می دونه ولش نمی کنیم و آسایش رو ازش می گیریم.
بالاخره ساعت ۲ صبح به دزلی رسیدیم، با یک ماشین و بدون اسکورت. این که در آن موقع از شب، بدون ترس و لرز و رعشه راه بیافتی به سمت دزلی ، این فقط از کسی مثل حاج_احمد برمی آمد.
بعدها فهمیدیم که هدف او از این حرکت، امتحانِ سه چیز بود:
۱- خودش
۲- اطرافیانش
۳- ضدانقلاب
راوی : سعید طاهریان
#جاویدالاثر_احمد_متوسلیان
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ « محفل عشق »
🇮🇷 eitaa.com/joinchat/644087811C0093ab0c88
#دلنوشته
السلام علیک یا شیب الخضيب
السلام علیک یا مرمل باالدماع
وای از عاشورا
وای از این التهاب و بی قراری عصر عاشورا ...
وای که هرگز از یاد نمیرود و عادی نمیشود عاشورای حسین (ع) ...
وای از این غم که با رفتنت تمام وقت عاشوراست در دلم ...
دلم هر لحظه برای روی چون ماهت تنگ می شود و تنها نام حسین است که آرامم میکند ...
امسال محرم هم برای تو متفاوت بود هم برای من ...
برای تو که امسال کنار اربابت و کنار علی اکبر حسین بودی
و من که امسال فهمیدم روضه رقیه را ،
فهمیدم روضه رباب را ،
فهمیدم روضه علی اکبر را ،
امان از دل زینب ...
چه کشیدی خانوم ،
شاید امسال محرم توانستم گوشه کوچکی از مصیبت های خانم زینب را درک کنم ...
خداروشکر که لایق بودم برای درک مصیبت اهل بیت ...
دلنوشته عاشقانه و زینب گونه
همسر شهید مدافع حرم
#جاویدالاثر_محمد_اینانلو
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ « محفل عشق »
🇮🇷 eitaa.com/joinchat/644087811C0093ab0c88