eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11.6هزار دنبال‌کننده
6 عکس
15 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸وقتی که لب‌های جنازه مطهر موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام، به سخن باز می‌شود ... در نقل‌ها آمده است: سندی بن شاهک ملعون دستور داد به مردم اعلام کرد که موسی بن جعفر علیهماالسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، مردم بر آن حضرت نگاه می‌کردند و اثر جراحت در او نمی‌دیدند. 🥀 در این هنگام یکی از مُخلصین از شیعیان کنار جنازه آمد و شنید که مردم می‌گویند: موسی بن جعفر علیهماالسلام کشته نشده بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. 🥀 او به حاضران گفت: من این موضوع را از خود موسی بن جعفر علیهماالسلام می‌پرسم. گفتند: او از دنیا رفته است! چگونه تو را از حال خود آگاه سازد؟ 🥀 او نزدیک پیکر مطهر آمد و گفت: ای فرزند رسول خدا! تو راستگو و پدرت راستگو بوده است! به ما خبر بده آیا شما را کشته‌اند یا خود از دنیا رفته‌اید؟! 📋 فَنَطَقَ عَلَیْهِ‌السَّلاَمُ وَ قَالَ: قَتْلاً قَتْلاً قَتْلاً، ▪️امام "علیه‌السلام" لب به سخن گشود و سه بار فرمود: مرا کشته‌اند... مرا کشته‌اند... مرا کشته‌اند... 📚‌اثباة الهُداة، ج٤ ص٢٧٥ 📚الأنوار البهیة، ص ۲۰۲. ✍ آری... هيچ جای تعجب نیست که لب های جنازه مطهر امام، به سخن باز شود؛ حتی بالاتر از این معجزه هم رخ داده است ... در همان جایی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها حیران و سرگردان در پی جنازه مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام می‌گشت که از حلقوم بریده برادر، ناله‌ای به گوشش رسید که: 📋 إِلَیَّ إلیَّ... اُخَیَّّة اُخَیَّّة ▪️بیا بیا خواهرم... که من اینجایم ... 📝 ُگلی گم کرده‌ام می‌جویم اورا به هر گل می‌رسم می‌بویم اورا گل من یک نشانی‌ در بدن‌داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت اگر پیدا کنم زیبا گلم را به آب دیدگان می‌شویم او را گل گم کرده‌ات خواهر منم من سُرور سینه‌ات خواهر منم من نشانی را که گفتی جان خواهر که دارد در بدن خواهر منم من در آندم زینب غم دیده‌ی زار روان اشک از دو چشمان گهربار شتابان رفت و آن محزون نالان بسوی قتلگه با حال افکار صدای آشنائی آمدش گوش که‌شد از کف‌برونش طاقت و هوش بسوی آن صدا شد زار و نالان گل خود را بدید و کرد افغان ... @maghaatel
🩸مصائب دردناکی که با لفظ «رَضَضَ» از آن تعبیر کرده‌اند... در نقل سه مصیبت دردناک ، از این ماده (رَضَضَ) به معنای «کوفته‌شدن» و «خُردشدن» استفاده شده است: 🥀 معروف و مشهورِ استعمال این لفظ، در مصیبت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام وارد شده است، که در صلوات بر آن حضرت عرضه می‌داریم: 📋 ... ذِی السّاقِ المَرضوضِ بِحِلَقِ القُیودِ ▪️خدایا! سلام و درود بفرست بر آن آقایی که ساق‌پایش به واسطه غل و زنجیرهای سنگین، خُرد شده بود.(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 این لفظ (رَضَضَ) در مصیبت حضرت زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها نیز ذکر شده است؛ مرحوم سیدصالح حلّی( از علمای قرن ۱۲) و همچنین مرحوم‌ غروی اصفهانی با این لفظ از مصیبت در و دیوار یاد می‌کنند: 📋 وَ رَضّ‌ََ مِن فاطمةَ ضِلعَها ▪️«دوّمی»،(با آن ضرباتی که به آن حضرت وارد کرد) پهلوی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را ، خُرد کرد.(۲) 📋 إِذْ رَضُّ تِلكَ الأضلُعَ الزَّكِيَّةُ / رَزِيَّةً ما مِثْلُها رَزيَّه ▪️خُرد کردن آن پهلوی پاک و مطهر، مصیبتی است که دیگر مثل آن نیست. 📋 وَ مِن نُبوعِ الدَّمِ مِن جَنبَيها / يُعْرَفُ عُظمُ مَا جَرى عَلَيْها ▪️و از جاری شدن خون از پهلوی آن حضرت می‌توان فهمید که چه بلای بزرگی بر سر او آورده‌اند.(۳) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🥀 و امّا هیهات از آخرین مصیبت دردناکی که با این لفظ از آن تعبیر کرده‌اند: ... کار از کار، گذشته بود که عمر بن سعد ملعون فریاد زد: چه کسی حاضر است بر بدن حسین «علیه‌السلام» اسب بتازد؟ در این هنگام ده نفر نانجیب پیش قدم شدند. 📋 فَداسُوا حُسَيناً بِخُيُولِهِم، حَتّى رَضُّوا صَدرَهُ و ظَهرَه. ▪️آن‌ها با اسبانشان، بدن امام علیه‌السلام را لگدمال کرده و پشت و رویش را کوبیده و خُرد کردند. 🔻همین نانجیبان پیش ابن‌زیاد ملعون رفته و آن نانجیب از آن‌ها پرسید: شما در روز عاشورا چه کردید؟ آنان گفتند: 📋 نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ بِکُلِّ یَعبوبٍ شَدیدِ الأَسرِ ... نَحنُ الَّذینَ وَطِئنا بِخُیولِنا ظَهرَ الحُسَینِ حَتّی طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ. ▪️ماییم آن ده نفر که اول پُشت حسین «علیه‌السلام» و سپس سینه‌اش را به وسیله اسبهای پُر قدرت، دَرهم شکستیم و خُرد کردیم؛ آن‌قدر بر آن بدن تاختیم که استخوان‌های سینه‌اش به زیر سُم اسب‌های‌ما، آسیاب شد.(۴) ✍ غروب روز دهم اسب‌ها امامی را برای گندم ری آسیاب می‌کردند ... 📚(۱)مصباح‌ الزائر، ص ۵۸۹ 📚(۲)ظلامات فاطمة الزهراء عليهاالسّلام، عقیلی،ص ٢٠٨؛ و موسوعة أدب المحنة، ص٤٢٣ 📚(۳)الأنوار القدسیه،ص۲۶ 📚(۴)لهوف،ص۲۱۴؛ و مثیرالاحزان ص۴۱؛ و مقتل الحسین علیه‌السلام، خوارزمی،ص۱۷۳ @Maghaatel
12.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🩸بی‌سبب نیست که «کاظم» شده نامَت آقا ...حکایت شنیدنی از عاقبت یک ناصبی که به حرم حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام می‌رفت و به آن حضرت ناسزا می‌گفت ... @Maghaatel
🔘 گوشه‌ای از فضائل پدر با فضیلتِ امیرمؤمنان، سیّد البَطحاء حضرت ابوطالب علیهماالسلام ... در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: روزی اميرالمؤمنين عليه‌السلام در مسجد نشسته بودند و مردم گرد آن حضرت جمع شده بودند. ناگهان مردى [از منافقان] بلند شد و گفت: اى اميرالمؤمنين! چطور مى‌شود كه خداوند برای شما چنین جایگاهی قرار داده است، در حالى كه پدرت ابوطالب در آتش جهنم معذّب است ؟! مولا علی علیه‌السلام فرمودند: 📋 مَهْ ، فَضَّ الله فَاكَ وَالَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ شَفَعَ أَبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ فِيهِمْ أَبِي مُعَذَّبٌ فِي النَّارِ وَابْنُهُ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ ... 🔻ساکت باش ، خدا دهانت را بشکند! قسم به خدايى كه محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را به پيامبرى مبعوث فرمود ، اگر پدرم تمام گنهكاران بر روی زمين را شفاعت كند، خداوند آن را مى ‌پذيرد . مگر مى‌‏شود كه پدرم به آتش در عذاب باشد و فرزند او قسيم بهشت و جهنّم باشد؟! 📋 وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ نُورَ أَبِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ یُطْفِئُ أَنْوَارَ الْخَلَائِقِ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْوَارٍ نُورَ مُحَمَّدٍ وَ نُورِی وَ نُورَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ نُورَ تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ 🔻قسم به آنكه محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را به پيامبرى مبعوث فرمود ، بدون شک نور پدرم در روز قيامت نور همه‌ی خلائق را خاموش می‌کند  [ کنایه از برتری ایشان دارد ] جز پنج نور : نور محمّد ، نور من ، نور حسن و نور حسين و نور نُه فرزند از اولاد حسین علیهم‌السلام. 📋 فَإِنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا الَّذِی خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَی قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ 🔻 زيرا نور او از نور ما اهلبیت است که خداوند آن را دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم علیه‌السلام آفريده است. 📚 الأمالی،شیخ طوسی، ص۴۵۸ 📚 الاحتجاج، ج‏۱ ص۲۳۰ 📚 بحارالأنوار، ج۳۵ ص۶۹ ✍ آن کس که عدو به تهمتش راغب بود بر اهل سقیفه کینه‌اش غالب بود یک جُرم فقط داشت و آن هم این که بابای علی بن ابی طالب بود ... @Maghaatel
🟢 در روز عید مبعث، تا می‌توانی «صلوات» بفرست ... حسین بن راشد گوید: 🔸 از امام صادق علیه‌السّلام سؤال كردم كه آيا غير از عيدهاى مشهور، عيدى دیگر نیز هست‌؟ حضرت فرمودند: 🔹 آری، شريف‌‌تر و بافضیلت‌تر از همه اعیاد، روزى است كه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به رسالت مبعوث گردید؛ و آن بيست و هفتم ماه رجب است. 🔸 راوی گوید: سؤال نمودم که در این روز با فضیلت مشغول به چه عملی باشیم؟ إمام صادق علیه‌السلام فرمودند: 📋 تََصُومُ و تُكثِرُ الصّلاةَ عَلَى مُحمّدٍ وَ آلِهِ عليهم‌السلام. 🔻 آن روز را روزه بدار و بسيار بر محمّد و آل محمّد «صلی‌الله‌علیه‌وآله» صلوات بفرست! 📚 مصباح‌ المتهجد، ج۱ ص۸۲۰ ✍ آنگاه که جانم به لب آمد، صلوات آن لحظه که مرغ روح پر زد، صلوات در روز جزا که سر برآرم از خاک بر خاتم انبیاء محمد، صلوات @Maghaatel
🟢 یارِ غارِ حقیقیِ رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله» ... مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در اواخر خطبه‌ قاصعه اینگونه فرمودند: 🔸در آن روزها، در هیچ خانه‌ای اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که خدیجه هم در آن بود و من سوّمین آنان بودم. 📋 أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشَمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ 🔻 من نور وحی و رسالت را می‌دیدم، و بوی نبوّت را می‌بوییدم؛ من هنگامی که وحی بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرود آمد، ناله شیطان را شنیدم، 🔹گفتم: ای رسول خدا! این ناله کیست؟! فرمود: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید و فرمود: 📋 إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لَکِنَّکَ وَزِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَی خَیْرٍ 🔻علی! تو آنچه را من می‌شنوم، می‌شنوی، و آنچه را که من می‌بینم، می‌بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می‌روی. 📚نهج البلاغه، ص۳۰۱, خطبه قاصعه ✍ گرچه نبی نبود، وصی نبی که بود مَسند نشین بی‌بدل این اریکه بود مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود باید خدا شوی که بفهمی علی که بود @maghaatel
🟢 نالهٔ شیطان لعین، در دو عید مبعث و غدیر ... در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند که پدرم فرمود: 📋 إِنَّ إِبْلِیسَ رَنَّ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ: یَوْمَ لُعِنَ وَ یَوْمَ أُهْبِطَ إِلَی الْأَرْضِ وَ یَوْمَ بُعِثَ النَّبِیُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ یَوْمَ الْغَدِیرِ 🔻شیطان، چهار مرتبه ناله‌ای با صدای بلند و محزون کشید: ۱. روزی که لعن شد؛ ۲. روزی که به زمین انداخته شد؛ ۳. روز بعثت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ ۴. و روز غدیر. 📚قرب الاسناد، ج۱ ص۱۰ @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸 وداع حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام با قبر مطهر مادرش زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها... در نقلی آمده است: حضرت مولانا سیدالشهداء عَلَيْهِ‌السَّلَام آماده خروج از مدینه بود تا اینکه نیمه‌های شب، در دل تاریکی بالای سر قبر مطهر مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آمد تا با آن وداع کند؛ بر سر قبر مطهر ایستاد و اینگونه مادر را خطاب نمود: 📋 السّلامُ عليكِ يا أُمّاه، حُسَينُكِ جاءَ لِوِداعِك و هذهِ آخرُ زيارتِهِ إيّاكِ. ▪️سلام بر تو ای مادرجان! حسینت آمده تا با شما وداع کند. و این آخر زیارت حسین (علیه‌السلام) ، از قبر شماست. 🥀 ناگه از درون قبر ندا آمد: 📋 وَ عَليكَ السّلامُ يا مَظلومَ الأُمِّ و يَا شَهيدَ الأُمّ و يا غَريبَ الأُمّ. ▪️سلامِ مادر به تو ای مظلومِ مادر؛ سلامِ مادر به تو ای شهیدِمادر ؛ سلامِ مادر به تو ای غریبِ مادر! 🥀 با شنيدن اين جواب، قطرات اشک از چشمان مبارک ابی‌عبدالله علیه‌السلام جاری گشت و به سمت قبر مطهر امام حسن علیه‌السلام راهی شد و همین‌گونه، قبر برادر را زیارت نمود و قریب به طلوع فجر بود که به خانه برگشت. 📚 معالي السّبطين، ج۱ ص۲۱۲ ✍ گل باغ جنان بودیم و رفتیم پیمبر را نشان بودیم و رفتیم مدینه! ای تمام خاطراتم! (اگر بار گران بودیم و رفتیم) وداعی تلخ کردم با پیمبر نهادم صورتم بر قبر مادر دلم تنگ حسن شد، ای خدایا بقیع رفتم برای بار آخر نوایی می‌زند آتش به سینه رود همراه بابایش سکینه رسد روزی که بی بابا بیاید! خداحافظ... خداحافظ مدینه ببین زینب که جانی در تنم نیست دگر چاره به غیر از رفتنم نیست چنان در این سفر غارت شوم من که حتی بنگری پیراهنم نیست نباشد این وداع آخر من! بگفتا رازهایی مادر من شود گودال، جمع پنج تن جمع نَهَد بر دامنش مادر، سر من دل ارباب از هجران کباب است رقیه در بَرَش طفل رباب است پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم بدان روزی رسد جایت خرابه است @maghaatel
🩸 فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ ... در نقل‌ها آمده است: در شب بیست و هشتم ماه رجب، هنگام خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوى مکّه که فرزندان، برادرزادگان و برادران سیدالشهداء علیه‌السلام با بیشتر خاندانش همراه او بودند، آن حضرت دائما این آیه شریفه را قرائت می‌فرمود: 📋 «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی‌ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ» 🔹(موسى ترسان و نگران از آن‌جا بیرون رفت در حالى که می‌گفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستم‌کاران نجات بخش».) قصص، ۲۱ 🔻 طبق این آیه؛ حضرت موسی علیه‌السلام برای رهایی از شرّ فرعونیان از مصر به سوی مَدین خارج شد. 📚 الإرشاد ج۲، ص۳۵ 📚 إعلام الورى ج۱، ص۴۳۵ ✍ امام حسین علیه‌السلام با خواندن این آیه شریفه، حال خروج خود را از شهر مدینه به حال خروج حضرت موسی علیه‌السلام از مصر تشبیه کرده که آن‌حضرت از ترس فرعون مصر ناچار به ترک شهر و دیار و فرار از شهر گردید، و امام حسین علیه‌السلام نیز به خاطر شرّی که از جانب یزید و یزیدیان به آن حضرت می‌رسید، مجبور به ترک دیار و خانه و کاشانه خود شدند. ➖ در نَقلی آمده است: حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جملاتی به این مضمون فرموده‌اند: هیچ شبی مانند آن شبی که ما از مدینه خارج شدیم، مضطرب و نگران نبودیم ... 📚 ریاض القدس ج۱ ص۸۰ 📝 وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، پشت پای آن‌ها چشمان جبرائیل حتی گریه می‌کرد پائین پای ناقه مریم گریه می‌کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می‌کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت، یحیی گریه می‌کرد بوسید اکبر دست‌های مادرش را در زیر چادر، امّ لیلا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت "لالا" گریه می‌کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتنِ "بابا بابا" گریه می‌کرد در زیر پای محمل مستوره‌ی عشق منزل به منزل ریگِ صحرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، عالم سینه می‌زد وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد @maghaatel
🩸گزارشی بسیار لطیف و جانسوز از لحظات خروج امام حسین علیه‌السلام از مدینه... عبدالله بن سنان از پدربزرگش نقل می‌کند که وی گفت: 🥀 من با نامه‌ای از مردم کوفه به نزد امام حسین علیه‌السلام در مدینه رفتم. خدمت حضرت رسیدم و نامه را تحویل دادم و امام علیه‌السلام آن را قرائت نمود و فرمود: سه روز به من مهلت بده. بنابراین من در مدینه ماندم تا اینکه امام علیه السلام تصمیم گرفت به عراق برود. من با خود گفتم: بروم و پادشاه حجاز (امام حسین علیه‌السلام) و جلال و جبروت او را ببینم که چگونه از مدینه خارج می شود! 🥀 به درب خانه إمام حسین علیه‌السلام آمدم، دیدم اسب‌ها زین شده‌اند و مردان ایستاده‌اند و امام حسین علیه السلام روی یک کرسی‌ نشسته بود و بنی‌هاشم دور او تا دور او را گرفته بودند. امام حسین علیه‌السلام در بین آنها چنان بود که گویی ماه کامل است در شب چهارده. 🥀 من حدود چهل محمل و کجاوه دیدم که آن ها را با پارچه های ابریشمی و نمادین تزئین كرده بودند. در همین زمان بود که امام حسین علیه‌السلام به بنی‌هاشم دستور داد تا محارم خود را بر روی محمل ها و کجاوه ها سوار کنند. 🥀 در حالی كه من نگاه می‌كردم، دیدم جوانی از خانه امام حسین علیه‌السلام خارج شد که قد بلند و تنومندی داشت و روی گونه‌اش، خال سیاهی بود و صورت او مانند ماه تمام بود. او، جوانان بنی‌هاشم را یک به یک کنار می‌زد و می‌گفت: کنار بروید؛ وقتی که آن جوان، از بین بنی‌هاشم، صَفی را شکافت. 🥀 دیدم که دو بانو از بانوان بنی‌هاشم از خانه خارج شوند و آن قدر با حیا و با وقار راه می‌رفتند که دنباله چادرشان بر روی زمین کشیده می‌شد. کنیزان، دور تا دور آن دو بانو را گرفته بودند تا اینکه به محمل ها رسیدند. 🥀 آن جوان رشید آمد و زانو زد و بازوان آن دو بانو را گرفت و در نهایت شکوه و جلال، آن دو بانو را سوار بر محمل کرد. من از برخی از مردم که در آن جا بودند پرسیدم که این دو بانو کیستند؟ گفتند: یکی از آن دو، زینب کبری و دیگری امّ‌کلثوم، دختران امیرالمؤمنین علیهم‌السلام هستند. پرسیدم آن جوان کیست؟ گفتند: قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه‌السلام است. 🥀 سپس دو دختر خردسال را دیدم که گویی خداوند متعال انسانی همانند آنها را خلق نکرده بود. یکی از آن دو همراه زینب کبری علیهاالسلام سوار بر محمل شد و دیگری با ام کلثوم علیهاالسلام. من در مورد آنها سوال کردم، به من گفتند: آن دو دختر، سکینه و فاطمه دختران امام حسین علیهماالسلام هستند. 🥀 سپس جوان رشید دیگری بیرون آمد که او هم همانند یک ماه کامل بود. بانویی که دورتادور او را کنیزان گرفته بودند، همراه آن جوان بود که آن جوان زانو گرفت و آن بانو را نیز سوار بر محمل کرد. من در مورد آن جوان و آن بانو سوال کردم. گفتند: آن جوان، علی اکبر، پسر بزرگ امام حسین علیه‌السلام است و آن بانو، مادرش، امّ لیلاست. 🥀 بعد از او دیدم نوجوانی که صورت او، پاره‌ای از ماه بود از خانه بیرون آمد و بانویی همراه او بود. در مورد او و آن بانو سوال کردم، گفتند: گفتند او قاسم بن الحسن علیهماالسلام و آن بانو، مادرش، همسر امام مجتبی علیه‌السلام است. 🥀 سپس بقیه اطفال و کودکان حرم بر روی محمل ها سوار شدند. در این هنگام امام حسین علیه‌السلام ندا داد: 📋 أينَ أخي؟ أين كَبشُ كَتيبتي؟ أين قمرُ بني هاشم؟ 🔹 برادرم کجاست؟ پهلوان لشکر من کجاست؟ ماه بنی هاشم کجاست؟ 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام در پاسخ امام علیه‌السلام فرمود: 📋 لبّيك لبّيك يا سيّدي 🔹جانم! جانم! ای آقای من! 🥀 امام علیه ‌لسلام به او فرمود: برادرم! اسب مرا بیاور. اباالفضل العباس علیه‌السلام ذوالجناح را آورد و بنی‌هاشم دور تا دور امام علیه‌السلام را گرفته بودند. قمر بنی هاشم، عنان اسب را گرفت و امام علیه‌السلام سوار بر اسب شد و بعد، دیگر بنی‌هاشمیان سوار بر مرکب شدند. 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام سوار بر مرکب شد و پرچم را به دست گرفت و در جلوی قافله حرکت کرد. در این هنگام، صدای اهل مدینه و بازماندگان از بنی‌هاشم به گریه بلند شد و می‌گفتند: «الوداع، الوداع، الفراق، الفراق» 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام در جواب آنان فرمود: 📋 هٰذا وَاللّهِ يَومُ الفِراق و المُلتَقَى يَومَ القِيامَة 🔹آری به خدا، دیگر امروز روز جدایی است و دیدار بعدی ما رفت تا روز قیامت. 📚أسرارالشّهادة، ص۳۶۷ 📚معالي‌السّبطين، ج۱ ص۲۲۰ ✍ ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود از شهر زهرا نیمه‌شب، فرزند زهرا می‌رود قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل با دیده‌ی دریائی‌اش، دنبال سقّا می‌رود اصغر ز دامان رباب، پَر می‌زند بر دوش باب با شوق پیکان بلا، همراه بابا می‌رود آید زصحرا زمزمه، خون ریزد از چشم همه سقّای آل فاطمه، عطشان به دریا می‌رود زینب شده محمل‌نشین، با ناله‌های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می‌رود @maghaatel