‹ مَحــٰـاءْ ›
-
حرمی باشد و من باشم و اشکی کافیست ؛
سرمان گرمِ حسین است همین مارا بس ..
فاش بگویم هیچکس جز آنکه
دل به خدا سپرده است ، رسمِ
دوست داشتن نمیداند ؛
- شهیدمرتضیآوینی
رنجِ عشق هایِ کوچک را
فقط با عشق هایِ بزرگ
یعنی عشق به خدا ؛
میتوان سبک کرد ..
-استادصفاییحائری-
وقتی تو خیابون قدم می زنیم و
یک دفعه بین آسفالت ها و سنگ ها گلی رو
می بینیم که به تنهایی قصد مبارزه داشته؛
ازش عکس نه! بلکه باید دفتر ها درس
بگیریم:)
اون گلی که از بین هزاران هزار سختی
میجنگه و یه کار سخت رو انجام میده؛
بار ها و بارها به مشکل بر می خوره ولی به
شوق رسیدن به وصال ناامید نمیشه؛
خیلی با ارزشِ :)
ان شاءالله ما هم یکی از اون گل های
با ارزش باشیم...
‹ مَحــٰـاءْ ›
وقتی تو خیابون قدم می زنیم و یک دفعه بین آسفالت ها و سنگ ها گلی رو می بینیم که به تنهایی قصد مبارز
چشم در صنع الهی باز کن؛ لب را ببند
بهتر از خواندن بود، دیدن خط استاد
صائب تبریزی
خدایا ؛
از بد کردنِ آدمهایت شکایت داشتم
به درگاهت، اما شکایتم را پس میگیرم ..
من نفهمیدم، فراموش کرده بودم که
بدی را خلق کردی تا هر زمان که
دلم گرفت از آدمهایت نگاهم به تو باشد :)
- شهیدمصطفیچمران