‹ مَحــٰـاءْ ›
-
گفت از حالِ دلت گو چه بَرَش میگذرد؟!
گفتم او متروکهای بود؛ حسین آبادش کرد ..
این آقایی که شما میگید برا عرباست ؛
خیلی به ما لطف کردن !
شنیدید میگن خیلی حسین زحمتِ
ما را کشیده است؟
من نمی دونستم این یعنی چی ؛
بعد یکی گفت ..
یعنی این آقا، از همه چیزش گذشت ..
از همه چیزش گذشت که ؛ امروز منِ روسیاهِ
گنهکار میرم تو روضه می شینم
برا این آقا عزاداری می کنم ؛
و فوج فوج خیر و برکت وارد زندگیم میشه ..
و خدا منو به این آقا می بخشه...
#عزیزمحسین
امام حسین ذره ای لحظه ای نیاز به ما نداره ؛
این ما هستیم که در بیچارگیِ خودمون
غرقیم و جز او دستگیری نداریم ..!
‹ مَحــٰـاءْ ›
-
هرچند ایرانم ولی قلبم عراق است ؛
من را نگاهم کن همین گوشه کنارم ..
از لحاظ روحی نیاز دارم ..
امام حسین بیاد بهم بگه
من همه چیزو دیدم ؛
تو خیلی خسته شدی
پاشو بیا کربلا ..
خودم برات درستش میکنم :))
‹ مَحــٰـاءْ ›
-
دلِ ما را ز چه رانی ز شفا خانۀ خویش ؛
ای که گویند طبیبِ دلِ بیمار تویی ..
میگفت ..
دل تنها نردبانی است که
آدمی را به آسمان می رساند ؛
و تنها وسیله ای است که
خدا را در می یابد ..