شبنامه 1014.mp3
10.9M
#خبر
شبکه خبرنگاران جاسوس چطور عمل کرد؟ از کاملیا انتخابی فرد تا نیلوفر حامدی / در ماجرای مهسا_امینی چه گذشت؟
شبنامه / شبکه ی خبرنگاران جاسوس را میتوان یکی از شبکه هایی دانست که به شکلی کاملا هوشمندانه در طول بیست سال گذشته کوشیده یک مجموعه ی رسانه ای مستحکم را در خارج از کشور گرد هم آورده و نیروی کاری آنها و تولید محتوایشان را از داخل تامین کند. این شبکه میدان داری کامل رسانه ای ماجرای مهسا امینی را بر عهده داشته است که آن را با هم مرور خواهیم کرد... #آقای_تحلیلگر
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
🔸چقدر با قرآن مأنوسيم؟
🔸روزانه چقدر تو فضای مجازی هستیم؟
🔸چقدر برا قرآن وقت میذاریم؟
#حدیث_زندگی
#بهار_قرآن
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل ششم : صفحه ششم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل ششم : صفحه هفتم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
تیراندازیها شدت گرفت. مادامیکه سروان محمودی فرماندهی را بهعهده داشت، کارها خوب پیش میرفت. نیروهای نظامی با دستورات او بسیج میشدند و ما بسیجیها با اوامر او نظام میگرفتیم. سروان همینطور که میدان را مدیریت میکرد، لحظهای برای دیدن نوک تپه روی درخت رفت. در حال رصد بود که تیری به چشمش اصابت کرد و از درخت به زمین افتاد. بعد از شهادت او کار گره خورد.
نمیدانستیم چه باید کنیم. دیدم اینطور فایده ندارد. با حسین پیش یکی از ارتشیها رفتیم. گفتم: «چرا از این خمپارهانداز استفاده نمیکنید؟»
گفت: «ما از تو دستور نمیگیریم.»
گفتم: «دستوری نیست. خدا و پیغمبر میگه هر کاری از دستتون برمیآد انجام بدید.»
گفت: «خب خودت ببر بزن.»
نگاهی از سر استیصال به حسین کردم، گفتم: «بلدی بزنی؟»
گفت: «بیار، درستش میکنیم.»
گلولههای خمپاره را نفربهنفر از ارتشیها جمع کردیم و در یک مکان مناسب مستقر شدیم. حسین پای خمپاره ایستاد و من روی صخره، دیدهبانش شدم. گفتم: «خب، بسم الله! اول سر لوله رو کج کن خودمون رو نزنی.» بعد هم گفتم: «یهکم به راست، یهکم به چپ، خوبه؛ همینو بزن.»
در شیب تپه، جا برای محکم کردن پایۀ خمپارهانداز مناسب نبود. حسین با قدرت بدنیاش پایش را روی پایۀ خمپارهانداز گذاشت و خمپاره را در آن رها کرد. خمپاره رفت و در نقطهای نامعلوم، روی تپه اصابت کرد. گفت: «خوب بود؟»
گردن کشیدم و گفتم: «خوب ندیدم. یکی دیگه بزن.»
از دامنه، دید خوبی به نوک تپه نداشتم و فقط از دود و گردوخاک ناشی از خمپاره میفهمیدم اصابت موفقی بوده یا نه. دومی را که زد، گفتم: «خوبه. یهکم بیا به راست.»
با همین روش، همۀ گلولهها را زدیم. این کارمان کمی جلوی تاختوتاز دشمن را گرفت. بعد که بالاتر رفتیم، دیدیم اتفاقاً خیلی از سنگرهای آنان با همین خمپارهها هدف قرار گرفته است و تلفات زیادی دادهاند.
با تمام شدن خمپارهها، دوباره تفنگ دست گرفتیم و ساعاتی را به تیراندازی و گرفتن تلفات از دشمن مشغول شدیم. اینطور جنگیدن فایده نداشت و دشمن تنها از یک جهت آسیبپذیر نبود. بههمراه حسین به نتیجۀ خوبی رسیدیم. باید جای خالی نیروهای قم را پر میکردیم و از دو طرف به آنان یورش میبردیم تا محاصره و سپس تسلیم شوند. آن ارتشی را پیدا کردم و پیشنهاد را با او در میان گذاشتم:
«اگر دو گروه بشیم و از دو طرف محاصرهشون کنیم مقاومتشون یهساعته در هم میشکنه.»
«چرا به ما دستور میدی؟»
«دستور نبود. اجازه میدی ما بریم از پشت حمله کنیم؟»
«برید.»
حدود ده-پانزده بسیجی بودیم. خستگی، گرسنگی و تشنگی توانی برایمان نگذاشته بود، اما باید کاری میکردیم. حسین جلودار شد تا تپه را دور بزنیم. در همین حین که مشغول حرکت بودیم، تانکی از نوک تپه ما را دید. روی شیب، خم شد و گلولهای بهسمتمان شلیک کرد. گلوله قبل از رسیدن به ما در سینۀ تپه فرو نشست، ولی موجش به ما رسید و همۀ ما را گرفت. از بین ما حال حسین خویشوند و حیدر سلگی از همه بدتر بود. دیدیم با این حالوروز نمیشود به جنگ دشمن رفت. تصمیم گرفتیم قبل از اینکه با این وضع اسیر شویم، به عقب برگردیم.
حسین خودش را بهزحمت جمعوجور کرد، اما حیدر که ضعف و گرسنگی شدیدی هم داشت با لکنت زبان همیشگیاش گفت: «ممن نمممیتونم بی بی بیام.» و غش کرد و افتاد.
حیدر پسرِ دخترعمویم بود. اگر میماند جواب مادرش را چه میدادم؟ نورمحمد کیانی عزیز و دوستداشتنی آنجا بود. اسلحهام را به او دادم و حیدر را کول کردم. حسین حالوروز خوبی نداشت. گهگاهی بیهوش میافتاد یا به خواب میرفت. باید چند دقیقه معطلش میشدیم و دوباره او را بلند میکردیم.
مقداری که از تپه دور شدیم، به جایی رسیدیم که لابهلای سنگها، مقداری آب جمع شده بود. آبی متعفن، بدبو و پر از جلبک. آنقدر تشنه بودیم که خم شدیم و با ولع، مشتمشت از آن آب خوردیم. من که از گرسنگی داشتم تلف میشدم، ابایی نداشتم که از جلبکها نیز بخورم. یک لحظه دیدم در کف دستم، چند بچهقورباغه، مثل کرم شنا میکنند. گفتم شاید این قورباغهها گرسنگی مرا فروبنشاند. چشمانم را بستم و آنان را با آب قورت دادم. کمی اثرگذار بود و مثل اینکه ته دلم را گرفت. به همراهان گفتم: «بچهها، از این قورباغهها بخورید؛ جلوی ضعفتون رو میگیره.» و خودم مشت پروپیمانی از آنها برداشتم و خوردم.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
42.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴⚫🔴⚫🔴⚫🔴
توصیه موکد میکنم این
(فیلم کوتاه) که در مورد گروه تکفیری تروریستی داعش ساخته شده را تا انتها مشاهده کنید همچنین بازنشر حداکثری نمایید تا آنهایی که دم از زن ، زندگی ، آزادی میزنند ببینند و به خود بیایند.
فعلا کاری به #فتنه_گر و #آشوبگری که با تابلوی مشخص، با برنامه به صحنه آمده و به تخریب اموال مردم وغیره دست زده است نداریم،
حساب آنهارا جداگانه کنارگذاشته ایم که ان شاءالله بزودی باآنها تسویه خواهیم کرد!.
فعلا صحبتم باشماست،
آقایا خانمی که از وضع موجود ناراضی هستی و بدنبال بهترشدن رفاه حال خودت و زندگی و کار خودتی،وباشروع مرگ یک دخترجوان جو گیرشدی وناخواسته وارد بازی کثیف #برعندازان شدی به اغتشاشاش در کشور شهیدپرور دامن زدی ودرآتش آنان دمیدی،
الآن بعداز گذشت چهل روز از ماجرا و به شهادت رسیدن نیروهای پلیس و بسیجیان تا مردم عادی ودر رأس این همه جنایت عملیات تروریستی #شاهچراغ، اگر توهنوز دنبال شلوغ کاری و آتش زدن سطل زباله ونا امنی شهرهاهستی و نفهمیدی این حرکات دیگر اسمش اعتراض ونارضایتی از وضع موجود نیست! دیگر کسی شما را به عنوان معترض نمیشناسد.
تودیگر به عنوان #اغتشاشگر #آشوبگر و#برانداز شناخته میشوی، پیشنهاد میکنم صفت را از بهم زننده های #امنیت ملی جداکن تا دیرنشده.
دستت را به خون آلوده نکن!
درشهر #آشوب و #فتنه_گری نکن!
گوش به حرفهای دشمنان دین وقرآن نده! چون آنها به هیچ وجه خیرخواه من وتو نیستندهدف نهایی آنها ورود داعش به داخل شهرها وراه انداختن #جنگ_داخلی و در نهایت #تجزیه کشوربودهواین برنامه رادنبال میکنند.
توابزارکاراینهانشو.
✍️سیدنا
#داعش
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
استاد #رائفی_پور 📁 «فتنه خوب یا بد!؟» 📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ 👇 🌐 t.me/Masafbox/2745 #بصیرت
💢 ریزشها و رویشها در زمان ظهور
↩️ قيام امام زمان ارواحنا فداه هم مانند سایر قيام های اهل حق در طول تاریخ شامل ریزش ها و رویش ها میشود کما اینکه در جریان فرآیند عاشورا هم تا لحظات پایانی شاهد ریزش ها و رویش ها بودیم در جریان قيام امام عصر علیه السلام نیز این اتفاق رخ خواهد داد.در همین رابطه طبق حدیثی از امام صادق عليه السلام نقل شده است که :
🔺 إذا خرجَ القائمُ عليه السلام خَرجَ مِن هذا الأمرِ مَن كانَ يرى أنّهُ مِن أهلِهِ ، ودخلَ فيهِ شِبْهُ عَبَدَةِ الشَّمسِ والقمرِ
🔹 زمانى كه قائم عليه السلام قيام كند كسانى كه گمان مى شود از خاندان او هستند ، از صف آن حضرت خارج مى شوند و افرادى به مانند خورشيد و ماه پرستان به صف او در مى آيند.
📚 الغيبة للنعماني ج ۱ ص ۳۱۷
👈🏻 که البته در تفاسیر منظور از افرادي شبیه خورشيد و ماه پرستان نصرت برخی از یهودی ها و مسیحی ها به امام عصر عنوان شده است.
👈🏻 براستی سرنوشت و عاقبت ما در یاری امام چه خواهد شد ؟ آیا ما تا انتها در این مسیر خواهیم ماند ؟
🔹 و چه زیبا امام رضا علیه السلام فرمود:
🔺 خدایا ( در زمینه خدمت و یاری رسانی به امام زمان ) شخص دیگری را جایگزین ما نکن که این تبدیل هر چند برتو آسان است ولی برما بسی گران خواهد بود.
📚 فرازی از دعای امام رضا برای امام زمان/ مفاتیح الجنان بعد از دعای عهد
#بصیرت
#فتنه_گر
#آخرالزمان
#امام_زمان
#ظهور_حضرت_حجت
#فتنه_شدیدتر_از_دجال
@mahale114
202030_12726070.mp3
7.08M
#شکر_در_سختی_ها 31
باور کن؛ کسی به تنهایی،
حتی از پسِ ساده ترین مشکلاتش هم برنمیاد!
هُنـرِ یه انسان
دیدن دست خدا درلابلای حوادث زندگیشه!
بشناسش تا باورش کنی،
و ازش کمک بگیــری.
#استاد_شجاعی 🎤
#مبارزه_با_نفس
#من_شاکرم
#من_شکرگذارم
#من_ناسپاس_نیستم
@mahale114
غیرت «معین» خواننده ای که درلس آنجلس سالهاست زندگی میکند، از کسانیکه مردم را برای پیش رفت خود نردبام قراردادند و با پولهای وحمایت های همین مردم به جایگاه و پست ومقامی رسیدند و توسط حمایت همین مردم شریف در دنیا شناخته شده اند، مثل نمک نشناسانی چون علی کریمی وعلی دایی و یکی دو جین هنرپیشه های بیلیاقت وطنی بیشتر بود که یا در برابر اقدام #تروریستی #شاهچراغ ساکت بودند یا اگر هم سخنی گفتند با طعن و کنایه بوداست.
بله عزیزان درسختی ها و گرفتاری ها دوست ودشمن شناخته میشه.
هیأت رفتن و نماز خواند کسی نشانهٔ پایدار بودنش پای انقلاب و خون شهدا نیست! ممکن است طبق عادت دست به چنین کارهایی میزند.
البته نمیخواهم این خواننده را تطهیر کرده باشم اما حداقل ایشان دشمنی خودش را با نظام و انقلاب سالهاست فریاد میزند.
✍️سیدنا
#نفوذ
#بصیرت
#فتنه_گر
#برعنداز
#سلبریدی
#عبرت_تاریخ
#فضای_مجازی
#سلبریتی_های_بیسواد
@mahale114
26.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهمتر از اینکه آیا ایران به روسیه پهپادهای پیشرفته اش را می فروشد یا نه، این است که با وجود تحریم ها، ایران در عرصه نظامی به قدری پیشرفت کرده که دشمنان مان در این مساله شکی ندارند و ادعای شان این است که ایران چنین قدرتی را به دست آورده.
اما ایرانی که در اول انقلاب حتی در زمینه وارد کردن سیم خاردار هم تحریم بود، چطور امروز به چنین قدرتی رسیده؟ جمهوری اسلامی چطور از تحریم ابتدایی ترین ادوات نظامی به ساخت بهترین پهپادهای دنیا رسیده؟ چه کسی در این مسیر نقش مهمی داشت؟ و مهم تر از تحریم های نظامی خارجی، چه کسانی در داخل کشور می خواستند ایران موشک و توانایی های نظامی اش را کنار بگذارد؟
#بصیرت
#استقلال
#گام_دوم
#ایران_قوی
#جهاد_تبیین
#حافظه_تاریخی_ایرانی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این تحلیل شبکه لهستانی را با افتخار ببینید. خیلی جالبه👌
⭕️ داره به ظهور یک قدرت و بلوک جدید در دنیا یعنی ایران اشاره میکنه!
👈 خیلی جالبه میگه:
⭕️ روسیه به عنوان ابرقدرت دوم دنیا از ایران سلاح و توربین گازی خریداری میکند ایرانی که بیش از چهار دهه زیر #تحریم_آمریکا و غرب قرار داشته است.
این یعنی ناکارآمدی تحریم آمریکا و توانایی چشمگیر ایران!
..............
پ ن:
بزرگترها خوب بیاد دارند که در زمان جنگ وقتی شهرها بمباران میشد، شهرهارا با موشک میزدند! مردم عزیز در ان زمان شعار میدادند موشک جواب موشک! اما نمی دانستند با کدام موشک باید جواب میدادیم؟! ما حتی نیاز به #سیم_خاردار برای حفاظت از اماکن نظامی داشتیم اما کسی به ما نمیداد. هواپیما و موشک و اسلحه و تانک و توپ، حتی فشنگ جنگی که دیگه جای خود داشت! بعداز مدتی که از جنگ گذشت تنها کشوری که به ماکمک کرد، سوریه بود! آن هم تعداد انگشت شمار موشک به ما داد وباهزار دردسر موشکها به ایران رسید واز همینجا کلید #خودکفایی در نیروهای انقلابی زده شد #خودباوری در ذهن آنان موج میزد و در نتیجهٔ #خودباوری #نیروهای_انقلابی الآن در جهان حرفها برای گفتن داریم. رحمت خدا بر روح بلند شهیدعزیزمان سردار گرانقدر حسن طهرانی مقدم
( نثار روح پاکش صلوات)
حالا شمافاصلهٔ این #حرکت_جهادی و#خودباوری در #نظامی و #امنیت را
درکنار #خود_تحقیری در #اقتصاد و تولیدات #سایپا، #ایرانخودرو، در ذهن خود مرور کنید.شاید ایراد کار را پیدا کردید!....
✍️ سیدنا
#ولایتمداری
#ایران_قوی
#فضای_مجازی
#دولت_انقلابی
#اقتصاد_مقاومتی
#پهپاد_های_نقطه_زن
@mahale114
-807395584_-1501276087.mp3
7.98M
بیانات #رهبر_انقلاب در دیدار دانشآموزان
به مناسبت سیزدهم آبان
@mahale114
خانواده آسمانی ۳۸.mp3
9.59M
#خانواده_آسمانی ۳۸
🌱 هدف از عشق؛ به عنوان مایهی حیات دل انسان، رسیدن به خداوند است.
و این امر، چیزی فراتر از حدَّ تصور نیست! زیرا؛
💢 مردمی به این عشق دست پیدا کرده اند که خداوند صدها سال قبل، در قرآن کریم از آنها به عنوان
" محبوبِ خود " نام برده است!
⚡️ چگونه میتوان آنقدر محبوبِ خدا شد که خداوند، به عشق تو مباهات کند؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_رائفی_پور
#سبک_زندگی
#فرهنگ_دینی
#خانواده_سبک_زندگی
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل ششم : صفحه هفتم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل ششم : صفحه هشتم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
هرچه گشتم شاید بچهماهی آنجا باشد، نبود و سهم ما همان قورباغهها شد.
دوباره حیدر را کول کردم و راه افتادیم. پس از چند ساعت پیادهروی، به حاجمهدی ظفری رسیدیم. حاجمهدی در میانۀ مسیر منتظر ما بود. با دیدن حال نزارمان سریع به امدادگرها گفت: «سرم وصل کنید.»
یک قاطر هم آورده بود که حیدر را روی آن گذاشتیم و مسیر بازگشت را ادامه دادیم. در ادامۀ راه، مسیرمان به رودخانۀ پرآبی افتاد که جادهای مالرو از کنار آن میگذشت. گاهی مسیر باریک میشد و گاهی از پهنا وسعت میگرفت. قاطرِ کاربلد راهش را میرفت و بدون لغزشی بار خود را میبرد. حیدر که هنوز گیج و منگ بود، یک لحظه شاخۀ درختی را جلوی راهش دید. رفیقِ موجی ما بهجای اینکه سرش را خم کند، شاخه را بغل کرد و قاطر از زیر پایش رفت. کمی پادرهوا ماند و بعد افتاد توی آب.
همه خندهمان گرفت. داد زد: «اینجا کجاس منو آوردید؟ این چه کاریه میکنید؟»
گفتم: «حیدر جان، ما ماشین آخرین سیستم بهت دادیم. چه کنیم خودت نتونستی سوار شی؟»
آقای ظفری سریع پرید توی آب و او را با سرمی که توی دستش بود نجات داد. در مسیرِ رفت با رعایت اختفا، از دورترین مسیر، تپه را دور زدیم. اما در مسیر برگشت، مستقیم با یک شب پیادهروی به مقر خودمان رسیدیم. نماز صبح چشممان به جمال دوستان روشن شد. بچهها ضعف را در چهرۀ ما دیدند و اول یک صبحانۀ حسابی برایمان آوردند. صبحانه را خوردم، اما هنوز احساس ضعف داشتم. یکی از دوستان وقتی حالم را دید مرا با ماشین به بیمارستان اشنویه برد.
این تمام چیزی است که از حال بدم به خاطر دارم. اما حاجمهدی تعریف میکند در آنجا اتفاق دیگری هم رخ داده است. من که در اثر گلولۀ تانک، دوباره موجی شده بودم، حاجمهدی را با بعثیها اشتباه میگیرم، با چوبدستی به جانش میافتم و بهقصد کشت او را میزنم. بهقدری عصبی بودهام که هیچکس جلودار من نبوده است و حاجی کتک زیادی از من میخورد. بیچاره حاجمهدی پایش سیاه و کبود میشود و تا مدتی این آثار را بهیادگار داشته است. از دید من، شاید حق مطلب ادا نشود، خودتان را جای حاجمهدی بگذارید و تصور کنید همرزم شما هر لحظه امکان دارد به رویتان اسلحه بکشد یا اگر از روی اقبال، سلاح دستش نباشد با چوب به جان شما بیفتد. کابوسی از این بالاتر هست؟ ما این کابوس را ناخواسته و نادانسته برای دوستانمان رقم میزدیم.
در بیمارستان اشنویه، دکتر مرا معاینه کرد و همانجا چند آمپول تقویتی و سرم برایم نوشت. پرستاری سرم را وصل کرد و دوست همراهم تا سرم تمام شود پی کاری بیرون رفت. من روی تخت دراز کشیده بودم و حالم داشت بهتر میشد. در همین لحظه پرستار دیگری آمد و گفت: «دمر شو. یه آمپول دیگه داری.»
من هم از همهجا بیخبر، به حرفش گوش کردم. نمیدانم این چه آمپولی بود. همینکه زد، از درون احساس سوختن کردم. حالم خیلی بد شد. تا آمدم به پرستار بگویم حالم بد است پرستار غیبش زد و من تنها شدم. چشمم از حرارت داشت آتش میگرفت. تلاش کردم از روی تخت بلند شوم اما همینکه بلند شدم افتادم. مرگم را به چشم دیدم. عرق مرگ به پیشانیام نشسته بود که یک پاسدار در چارچوب در ظاهر شد. خواستم صدایش کنم اما صدایم درنیامد. فقط با دست اشارهای کردم و دیگر نفهمیدم چه شد.
وقتی چشم باز کردم، دوروبرم تکاپو بود. تیم پزشکی آمده بود و اورژانسی به مداوا میپرداخت. بعد از کلی دواودرمان، رفتهرفته اثرات آن آمپول رفت و حالم بهتر شد. چه بلایی سرم آمده بود و چرا با آن آمپول به این روز افتادم؟ از آن پاسدار سؤال کردم و ماجرای پرستار و آمپول زدنش را گفتم.
پاسدار گفت: «شانس آوردی. گروهی از منافقین در قالب پرستار، توی این شهر ظاهر شدن و با آمپول افراد رو میکُشن. تا حالا دستوپای تعداد زیادی از مجروحان رو قطع کردن، درحالیکه نیازی به قطع کردن نبود. خیلیها رو با داروی اشتباه به شهادت رسوندن. اون پرستار هم قصد جون شما را داشت که سریع خبردار شدیم و درمان رو شروع کردیم. خیلی وقت بود دنبال این عامل نفوذی بودیم و خوشبختانه امروز تونستیم شناسایی و دستگیرش کنیم.»
این ماجرای پرفرازونشیب عملیات قادر بود. برادران ارتشیِ همراهمان 130 شهید و اسیر دادند و از گروهان ما دو نفر شهید و تقریباً همگی مجروح شدیم. بعد از عملیات، فرماندهان ارتش که رشادت نیروهای بسیجی را دیده بودند به آقای زرگری گفتند یک گروهان یا حتی یک دسته نیرو در اختیار ما بگذارید، اما ایشان قبول نکرده بود. دستآخر به دو نفر راضی شدند و گفتند برای شناسایی دو نفر نیروی اطلاعاتی بدهید. اما آقای زرگری سفتوسخت مخالفت کرد و وضعیت سازماندهی گردان ما به حالت قبل برگشت.
در بازگشت از عملیات!....
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
امیرالمؤمنین #امام_علی علیهالسلام میفرماید:
✍ لا يَكُن أهلُكَ وذو وُدِّكَ أشقَى النّاسِ بِكَ
🔴 مبادا خانوادهات و دوستدارانت، بهواسطه تو، بدبختترين مردمان باشند!
📚 غررالحكم، حدیث ۱۰۱۹۹
#حدیث_روز
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
✍ کتاب زندگیات رو ورق بزن
🔹زندگی مثل یه کتابه.
🔸بعضی فصلهاش غمگینه؛
بعضیاش شاده؛
و بعضیهاش هیجانانگیز.
🔹اگه تو هیچوقت ورق نزنی،
هیچوقت نمیفهمی که فصل بعدی چی داره.
@mahale114
شبنامه 1015.mp3
12.03M
#خبر
مهم !! شیطان فرانسه هم به میدان آمد / حماقت علینژاد سناریوی برنارد لوی را لو داد!
شبنامه / برنارد لوی معروف به شیطان_فرانسه هم به میدان آمد / این فرد که فیلم ها و تصاویرش در لیبی، اوکراین، سوریه، اقلیم کردستان و پنجشیر منتشر شده بود حالا با معصومه قمی کلا دیدار داشته است / توئیت علینژاد البته سناریو پشت پرده و هدف لوی را کاملا لو داده است / تصاویر و فیلمهای اخیر نشان میدهد دشمنان ایران در این مدت با ترکیبی چند ملیتی وسط میدان بوده اند... / #آقای_تحلیلگر
@mahale114
39.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهم / ریاض به آمریکا : ایران میخواهد به ما حمله کند / جنجال ویدئوی "یک اراده تا شلیک"
مهم / عربستان سعودی رسما در یک تماس تلفنی به آمریکا اعلام کرده که به این جمع بندی رسیده که ایران قصد دارد یک بانک اهداف در این کشور را مورد هدف قرار دهد. در همین خصوص ویدئوهایی نیز با عنوان "یک اراده تا شلیک" منتشر شده که به شدت مورد توجه قرار گرفته است...
#خبر
#سپاه_مقتدر
#ارتش_مقتدر
#پهپاد_های_نقطه_زن
#ارتش_و_سپاه_سربازان_امام_زمان
@mahale114
202030_963116411.mp3
5.85M
#شکر_در_سختی_ها 32
از دوره کردنِ خودت نترس!
از انتقادات دیگران، هول نکن.
تادیر نشده؛
تا سوتِ پایانو نزدن؛
بیماری های دست و پاگیرِ روحتو بشناس
واین مصائب بزرگ رو ازروحت پاک کن.
#استاد_شجاعی 🎤
#مبارزه_با_نفس
#من_شاکرم
#من_شکرگذارم
#من_ناسپاس_نیستم
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل ششم : صفحه هشتم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل ششم : صفحه نهم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
پسرعمهام عبدالله تبریزی را دیدم. او یک ارتشی کارکشته، فرماندهی حرفهای و بهشدت منظم بود. هرچند او را در جبهه ندیده بودم، اما او در عملیات قادر شرکت داشت و حتی به موفقیتهایی رسیده بود. باهم صمیمی بودیم. گفت: «آخه این چه وضع جنگیدنه، پسردایی؟ من اصلاً شما رو قبول ندارم.»
حق داشت. او به سختگیری در مسائل نظامی شهره بود و ما بسیجیها از نظم خاصی در جنگیدن پیروی نمیکردیم. گفتم: «حرفت درست، اما ما هم تا حالا عملیات اینطوری ندیده بودیم. مگه بدون شناسایی میشه جنگید؟»
بههرحال بعد از این تجربه، دیگر ادغامی بین نیروهای بسیجی داوطلب و ارتش رخ نداد و صرفاً نیروها با همکاری هم در عملیات شرکت کردند.
در مردادماه1364 به قم برگشتم و سال تحصیلی خودم را زودتر از بقیه شروع کردم. با درس خواندنهای شبانهروزی در همین مدت، عقبماندگیام جبران شد و خودم را به بقیه رساندم. این سختی چیزی بود که طلبههای رزمنده خودشان انتخاب کرده بودند و میخواستند در کنار درس و اجتهاد، جهاد را نیز داشته باشند. شیخ محمدرضا گودرزی ایستگاه طلبگی در اصفهان را پشتسر گذاشته بود و مثل من به قم رسیده بود. یک روز برای سر زدن به ایشان به مدرسۀ امامباقر(ع) رفتم. شیخ محمدرضا نبود و همحجرهای او شیخ محمدحسین ترابی آنجا بود. او را از قبل میشناختم؛ نهاوندی بود و قبل از ما طلبه شده بود. واقعاً طلبۀ فاضل و همهچیزتمامی بود. از سر دلسوزی و خیرخواهی به من گفت: «شیراوند، چرا اینقدر میری جبهه؟ بشین درست رو بخون.»
گفتم: «امام میگه جهاد واجب کفاییه و همه این رو میدونن و درست هم هست. اما برای منِ طلبه که رفتم، ضرورت وجود طلبه در خط مقدم رو دیدم و کاری از دستم برمیآد، واجب عینیه.»
گفت: «این برای کسیه که سواد درستوحسابی داره. تو که درسی نخوندی. تو چه کاری از دستت برمیآد؟»
گفتم: «این رو باید بیای ببینی تا باور کنی. وقتی کل گردان زمینگیر شده، این طلبۀ عمامهبهسره که نیرو رو از جا میکنه. اگر ترسید همه میترسن. اگر بلند شد همه بلند میشن. فکر کردی ما با سلاح و ادوات میجنگیم؟ اگر به اینها باشه که دشمن صدبرابر اینها رو داره. ما با ایمان میجنگیم و من به این نتیجه رسیدم هیچ کمکی به فرماندهان، بهتر از حضور طلاب و تقویت همین روحیۀ ایمانی در بسیجیها نیست. تو یه بار بیا، خودت میفهمی به درد میخوری یا نه.»
چندین بار لابهلای حرفهایم پرسید: «یعنی واقعاً نیازه؟» و من هر بار میگفتم: «بله که نیازه.»
گذشت. من دیگر شیخ ترابی را ندیدم تا بعد از عملیات والفجر8. به او گفتم: «چه خبر؟ نیستی.»
گفت: «بدهیهام رو صاف میکردم.»
گفتم: «مگه بدهی صاف کردن چقدر طول میکشه؟»
گفت: «داستانش مفصله. من در عالم بچگی از مغازهای توی نهاوند، خریدی کردم و پنج ریال )یا تومان) بدهکار شدم. مغازهدار گفت بعداً بیار. این پنج ریال رو ساده گرفتم و حرفش رو پشتگوش انداختم. حالا بعد از سالها یاد اون بدهی افتادم و برای پرداختش به نهاوند رفتم، اما خبری از اون مغازه و مغازهدار نبود. گفتن اون بندهخدا برای کار، به تهران مهاجرت کرده. به تهران رفتم و پرسونپرسون محل کارش رو پیدا کردم. اما گفتن کارش رو رها کرده و به اصفهان نقلمکان کرده.
به اصفهان رفتم و با پرسوجوی فراوان، خونهش رو پیدا کردم. اما گفتن فوت شده و از دنیا رفته. راهی ندیدم جز اینکه بدهی رو به ورثه بدم. پنج ریال رو بهشون دادم و گفتم داستان از این قراره. حلالم کنید. ورثه وقتی دیدن من بهخاطر پول ناچیزی اینهمه راه اومدم، شک کردن و گفتن: ‹حتماً بدهی سنگینی به پدر ما داشتی و باید تمام پول رو بدی!› هرچی گفتم باور نکردن. بالاخره با یه مصیبتی پول رو گذاشتم و از دستشون فرار کردم.»
شیخ ترابی که این ماجرا را تعریف میکرد من هنوز دوزاریام نیفتاده بود قضیه از چه قرار است. اما وقتی او را در جبهه، در جزیرۀ مجنون دیدم متوجه کارش شدم. او گفت: «حق با تو بود. همونطور که میگفتی توی منطقه به طلبه نیازه. حسابم رو صاف کردم و حالا اومدم تا رسیدن به شهادت، به وظیفهم عمل کنم.»
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داده امشب خداوند، حسن دوبارهای به زهرا
میلاد #امام_حسن_عسکری علیهالسلام مبارک باد 🌹🌹🌹🌹
👤 کلیپ زیبای "منم گدای امامِ عسکری" با مولودیخوانیِ کربلایی حسین_طاهری تقدیم نگاهتان
ولادت #امام_حسن_عسکری
@mahale114
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
به کوری چشم دشمنان و منافقان و اغتشاشگران و داعشی های آشوبگر،
ان شاءالله همه باهم در راهپیمایی روز جمعه ۱۳ آبان شرکت خواهیم کرد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
برای ایران سرفراز🌹
برای ایران قوی🌹
همه باهم فریاد میزنیم🌹
مرگ بر آمریکا،👌
مرگ براسرائیل،👌
مرگ بر منافق،👌
مرگ برآشوبگر،👌
به احترام شهدای امنیت،🇮🇷
به احترام شهدای حرم شاهچراغ،🇮🇷
وبرای دفاع از میهن عزیزم ایران،🇮🇷
روزجمعه صبح ۱۳ آبان در راهپیمایی شرکت خواهم کرد.
#بباد_شهدا
#شهدای_ترو
#شهدای_امنیت
#شاهچراغ
@mahale114
#حدیث_روز
«صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ»:
امام علی علیه السلام
إنَّ اعظَمَ الحَسَرَاتِ یَومَ القیامَةِ حَسرَةُ رَجُل کَسَبَ مالاً فی غَیرِ طاعَةِ اللهِ فوَرِثَهُ رَجُلٌ فانفَقَهُ فی طاعَةِ اللهِ سُبحانَهُ فَدَخَلَ بِهِ الجَنّة وَ دَخَلَ الاوَّلُ بِهِ النّارَ.
روز قیامت بزرگترین افسوس؛ افسوس مردی است که مالی را به ناروا گرد آورده به دوزخ رود و آن مال را برای کسی به ارث گذارد که در طاعت خداوند سبحان خرجش نموده به بهشت رود.
نهج البلاغه ص ۵۵۲، حکمت ۴۲۹
@mahale114
قابلتوجه شما مردم عزیز و محترم:
امروز شرکت در #راهپیمایی دفاع از اسلام است.
شرکت در #راهپیمایی امروز دفاع از خون شهدا و دفاع از ولایت است.
من شرکت در #راهپیمایی امروز راوظیفه شرعی خودم میدانم.
#ایران_حرم_است بیاری خدا وبا همت شما مردم این حرم پابرجا و استوار خواهد ماند،
امروز نشستن در خانه و استراحت کردن، جفا به انقلاب و خون پاک شهیدان است بر همه ما واجب است امروز همراه با خانواده و اقوام و دوستانمان در #راهپیمایی شرکت کنیم و با حضورمون انقلاب و ولی خدا رو یاری کنیم .
لطفا شما هم رسانه باشید و تا می توانید اطلاع رسانی کنید که با حضور میلیونی جمعیت مانند سیلی همه #اغتشاشگران کور دل و اربابانشان را نسبت به نا امن کردن میهن عزیزمان را نا امید کنیم تا بفهمند ایران سوریه نخواهد شد! وجنگ داخلی در ایران رخ نخواهد داد! وما مردم با مشت های گره کرده بر دهان #تجزیه_طلبان خواهیم زد.
ان شاء الله.
امروز اتمام حجت با #اغتشاشگران است.
امروز پایان مماشات با #آشوبگران خواهدبود.
✍️سیدنا
#استقلال
#ایران_قوی
#شهدای_ترو
#شاهچراغ
#شهدای_امنیت
@mahale114
بنام خدا
من هم یک معترضم!
اما #اغتشاشگر نیستم!
من به گرانی، به تورم، بیکاری، به ناعدالتی، ووو معترضم، اما #آشوب_گر نیستم!
من مسلمانم، پس آدم کش نیستم.
من وطنم را دوست دارم پس تجزیه طلب نیست.
من مسلمانم پس با آتش زدن قرآن مخالفم.
من نمازخوانم پس با آتش زدن مسجد مخالفم .
من ایرانیم پس با تکه تکه شدن وطنم مخالفم.
من خانواده دارم و تأمین امنیت خانواده برایم مهم است، پس با برهم زنندگان امنیت مخالفم.
در یک جمله!...
من به وضع موجود معترض هستم اما #آشوبگر #اغتشاشگر و #برعنداز نیستم.
بنابرین امروز ۱۳ آبان در #راهپیمایی سراسری شرکت میکنم تا از آرمانهایم دفاع کنم.
✍️ سیدنا
#بصیرت
#شاهچراغ
#شهدای_ترو
#شهدای_امنیت
@mahale114