جهنم درون ۲.mp3
13.2M
جهنمِ درون ۲
• چرا انسان در نافرمانی از دستورات خداوند علیرغم اینکه میداند منافعش در آن امر است، باز اصرار میورزد؟
• چرا انسان در ترک اخلاقهای ناپسند، علیرغم فهم نجاست آن خُلق، تنبل و کسل و ناتوان است؟
#استاد_شجاعی
#آخرت
#فقط_خدا
@mahale114
پيامبر صلي الله عليه و آله میفرماید :
مَن أَحَبَّ فاطِمَةَ ابنَتي فَهُوَ فِي الجَنَّةِ مَعي ؛
💠پيامبر صلي الله عليه و آله :
💠هر كس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد ، در بهشت با من همراه خواهد بود .
. بحار الأنوار ، ج 27 ، ص 116
#حدیث_روز
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
✍ فرهنگ، عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است
اولين روزهايی كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برمیداشت و به محل کار میبرد.
ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبحها زود به کارخانه میرسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک میکرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند کارخانه اسکانیا با ماشين شخصى به سر کار میآمدند.
روز اول، من چيزى نگفتم. همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم:
آيا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشينت را اينقدر دور از در ورودى پارک میکنى؟ در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست.
او در جواب گفت:
براى اينکه ما زود میرسيم و وقت براى پيادهرفتن داريم. اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر میرسند و احتياج به جاى پارکى نزديکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نمیکنی؟
فرهنگ یعنی بدون اجازه کسی از او فیلم و عکس نگیریم.
فرهنگ یعنی میزان درآمد و حقوق دیگران به ما ربطی ندارد.
فرهنگ یعنی کسی تو گوشیاش عکسی به ما نشان داد عکسهای قبلی و بعدیاش را نبینیم.
فرهنگ یعنی تا در جمعی نشستی، سریع دو تا اصطلاحی که در یک کتاب خواندهای را به رخ دیگران نکشی.
فرهنگ یعنی خودت را صاحبنظر ندانی تا رسیدی به کسی درمورد مدل مو، رنگ مو، چاقی و لاغری او نظر دهی.
فرهنگ یعنی لهجه دیگران را مسخره نکنیم.
فرهنگ یعنی تا از خانه کسی بیرون آمدیم و در را بستیم، شروع نکنیم به بدگویی و غیبت از میزبان.
فرهنگ یعنی آشغال از ماشین بیرون نریزیم.
فرهنگ یعنی از چشمی درب خانهمان رفتوآمد همسایهها را چک نکنیم.
فرهنگ یعنی تا کسی برایمان کادو خرید، سریع قیمت آن را درنیاوریم.
فرهنگ یعنی بهخاطر یک دقیقه پیادهروی، دوبل پارک نکنیم.
فرهنگ یعنی رعایتنکردن قوانین رانندگی نشانه زرنگی ما نیست.
فرهنگ عامل اصلی در پیشرفت جوامع بشری است. بهخاطر خودمان و نسل بعدیمان فرهنگسازی کنیم و زندگی را زیبا بسازیم و از لحظاتمان لذت ببریم.
@mahale114
شبنامه 1051.mp3
12.58M
#خبر
آیا زمان فعال کردن بمبهای اتمی رسیده است؟ / اظهارات پوتین، شوک اروپا، تهدید آمریکا؟
شبنامه / این روزها حرفهایی در خصوص احتمال استفاده از بمب اتمی از سوی برخی طرفین در جنگ اوکراین مطرح میشود / برخی میگویند: روسیه ممکن است چنین اقدامی انجام دهد! / از طرفی عده ای در آمریکا میگویند حتی اگر احتمالش پایین باشد ما باید برای نبرد اتمی فکری کنیم / در اروپا هم خیلیها تصور میکنند بازیچهی دست آمریکا شدهاند / اما یک سوال اساسی وجود دارد: در صورت حرکت جهان به این سو، ما باید چه کنیم ؟/ #آقای_تحلیلگر
@mahale114
سخنرانی-حجت-الاسلام-رفيعی_ولايت-پذيری-حضرت-معصومه-سلام-الله-عليها.mp3
3.22M
#منبر کوتاه
#حضرت_فاطمه_معصومه سلام الله علیها
استاد_میرباقری
‼️موضوع👇
ولایت پذیری حضرت معصومه سلام الله علیها
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
#سخنرانی تاثیرگذار
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ چرا حضرت فاطمه زهرا(س) با چنان مقام قدسی برای بازپسگیری فدک اقدام کردند؟ (از اندک فیلمهای باقیمانده از شهید مطهری)
◾️سالروز شهادت پاره تن رسولالله(ص) حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها تسلیت باد!
#فاطمیه
#حضرت_مادر
@mahale114
تشرف جبرئیل خدمت حضرت زهرا (1).mp3
3.87M
🎙بشنوید | بغض رهبر انقلاب هنگام تعریف ماجرای تشرف مکرر جناب جبرئیل به خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها.
این کلیپ صوتی را با 🎧 بشنوید.
🗓 ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#حضرت_مادر
@mahale114
YEKNET.IR - roze - fatemie avval 1400 - arzi.mp3
6.05M
🔳 ایام_فاطمیه
🌴روضه حضرت زهرا(س)
🌴کسی که مهر نبی پر نموده جامش را
🎤حاج منصور_ارضی
#روضه
#فاطمیه
#حضرت_مادر
@mahale114
4_5798900530495360617.mp3
21.18M
🔊 صوتی | #زمینه
📝 برای غم تو میمیرم مادر...
👤 حاج محمدرضا_طاهری
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
@mahale114
4_5798900530495360615.mp3
11.6M
🔊 صوتی | #شور
📝 مولانا علی، امّنا زهرا
👤 کربلایی حسین_طاهری
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل نهم : صفحه ششم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل نهم : صفحه هفتم :
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
فردا کامیونها آمدند و بهسمت خرمشهر راه افتادیم. در راه ساکت نبودم و برای بچهها صحبت میکردم. هم فال بود و هم تماشا. از طرفی، آنچه نیاز بود را گوشزد میکردم و از طرفی با گفتگو زمان زودتر میگذشت. یادم هست از ضرورت توسل به قمر منیر بنیهاشم گفتم. گفتم: «به خواندن ذکر ‹یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربي بحق أخیكَ الحسین› مقید باشید. این آیین دعا را فراموش نکنید، اگر میخواید همون مدد و دلگرمی که اباالفضل(ع) به امامحسین(ع) داد به ما هم بده، این درخواست رو از حضرت داشته باشید. اینجا گردان خود حضرته و با دعا و توسل شما، عنایت حضرت پشتوانۀ فتوحات این گردان خواهد بود.»
چند ساعت بعد، به نزدیکی خرمشهر رسیدیم. هرچه به شهر نزدیک میشدیم حملات خمپارهای بیشتر میشد. برای کسب تکلیف، در مقر توپخانهای که بین راه بود مستقر شدیم تا دستوری برسد. مقر زیر آتش خمپارهای دشمن میلرزید و با غرش توپ و خمپارههای خودی، پاسخ میداد. کامیون جای مناسبی برای استقرارمان نبود و در مقر توپخانه، جایی مناسبتر از یک کانال پیدا نشد. خودمان را در کانال جا دادیم و منتظر اعلام مقصد بعدی ماندیم.
در همین هنگام، با انفجار چند خمپاره، دود غلیظ شیمیایی منطقه را فراگرفت و فهمیدیم شیمیایی زدهاند. سریع دستبهکار زدن ماسکها شدیم. یکی از نیروها ماسک خود را در کامیون جا گذاشته بود. نگاه حیرانش بهسمت من چرخید و پی راه چارهای میگشت. بلافاصله ماسکم را به او دادم و کمکش آن را بستم. در این بین، نفس تلخی کشیدم و دوباره شیمایی شدم. سریع چفیهای را خیس کردم و روی دهانم گذاشتم. خوب بود، اما جلودار عوارض شیمیایی نشد. اثرات دردناک آن یکبهیک پدیدار شد. نفسم به شماره افتاد. سرگیجه و حالت تهوع بهسراغم آمد و درنهایت تنگی نفس خرخرهام را گرفت و به زمینم زد. با زمینگیری من، بچهها تلاش کردند مرا برای درمان به دست آمبولانس بسپارند، اما اینگونه عملیات را از دست میدادم. سعی کردم به هر قیمتی شده ایستادگی به خرج دهم و بر این حال بد غلبه کنم.
تا بعدازظهر آنجا بودیم. بعدازظهر، حاجحسین کیانی کامیونها را بهسمت کانال ماهی در شلمچه حرکت داد. دو روز از شروع عملیات کربلای5 گذشته بود و تنور جنگ گرم بود. هنوز نرسیده به خط مقدم، محشری از نیروهای خودی و آتش خمپارهای دشمن برپا بود. وجود ماشینهای سنگین و زرهی بسیار در جاده سبب ترافیک شده بود و جاده را قفل کرده بود. تاریکی شب هم شده بود مزید بر علت.
قدری از ماشین پیاده شدم و برای عقبوجلو شدن ماشینها راهنمایی کردم، اما یکی-دو ماشین نبود و گره کور ماشینها تمامی نداشت. به پشت کامیون برگشتم تا نفسی چاق کنم. بهموازات جاده، خاکریزی کشیده شده بود و آنسوی آن، توپخانۀ خودمان قرار داشت. توپخانهای که از وجود آن بیخبر بودیم. ناگهان صدای رعب آورِ دهها انفجار کنار گوشمان، بند دلمان را پاره کرد. با خودمان گفتیم آبکش شدیم و الان است که با انفجار کامیون به هوا برویم. صداها یکی پس از دیگری ادامه داشت، اما انفجاری دیده نمیشد. بهدنبال صدا بلند شدم و آتش دهنۀ کاتیوشای خودی را آنطرف خاکریز دیدم. سه ماشین، هرکدام چهل کاتیوشا بهسمت دشمن پرتاب میکرد و همین برای ما بیخبرها، وحشت ایجاد کرده بود.
وقتی ماجرا را فهمیدیم زدیم زیر خنده. رانندۀ ما با این سروصداها فرار کرد بود و با باز شدن مسیر هم سروکلهاش پیدا نشد. حاجحسین، دربهدر دنبال او میگشت و من او را همراهی میکردم. بالاخره او را پیدا کردیم. حاجحسین به او گفت: «راه باز شد، بیا بریم.»
راننده گفت: «من جلوتر نمیآم. این کامیون هم برای خودتون. بردارید هرکجا میخواید برید.»
گفتم: «توپخانۀ خودی بود. ما هم اشتباهی مثل تو ترسیدیم. بیا تا سریعتر بریم.»
با برگشت راننده، کامیونها دوباره به حرکت افتادند. مسیر کانال ماهی از سهراه شهادت میگذشت و برای رسیدن به آن باید از زیر آتش سهمگینی که 24ساعته روی آن ریخته میشد عبور میکردیم. لحظات جانکاهی بود، ولی بههرترتیب، از سهراه گذشتیم و سه کیلومتر قبل از کانال ماهی پیاده شدیم. لحظۀ پیاده شدن، ترکشی زیر چانهام را چاک داد و رفت. خون و درد زیادی داشت. سریع آن را باندپیچی کردم و راه افتادم. شیخ محمد بحیرایی که فرزند شهید بحیرایی بود، گفت: «میتونی بیای؟»
«آره؛ چیزی نشده که.»
«آخه طوری که تو همین ثانیۀ اولی ترکش خوردی زَهرۀ ما ترکید.»
«نه؛ این باند رو هم بستم زخمم خاکی نشه.»
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114