eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
413 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
5.9هزار ویدیو
98 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 دقایقی طوفانی در مورد "ما حجاب اجباری نمیخوایم، آزادی میخوایم مثل ترکیه!"❗️ ✅ پاسخ به یک سوال مهم @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل نهم : صفحه هفتم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل نهم : صفحه هشتم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... دل آن‌ها را قرص کردم، اما واقعاً درد می‌کشیدم. از شر ترکش و خمپاره‌های مزاحم، وارد کانالی که در آن نزدیکی بود شدیم. قبل از گردان ما، گردان حضرت علی‌اکبر، قیس بن مسهر و قاسم بن الحسن به‌ترتیب به عرصۀ نبرد در کانال ماهی رفته و جان‌فشانی کرده بودند. حالا نوبت گردان ما بود و قرار شد گروهان‌به‌گروهان، به خط تزریق شویم. ابتدا نوبت گروهان شهید باهنر، به‌فرماندهی ایرج ظفری بود. ایرج اگر در آن‌سوی مرزها در قرارگاه رمضان مشغول کارهای اطلاعاتی و سری نبود، بیشتر در گردان کمیل می‌جنگید، اما این بار با اصرار حاج‌مهدی ظفری، برای کمک به گردان نهاوند آمده بود. حاج‌حسین کیانی که معاون گردان شده بود و در غیاب حاج‌میرزا فرماندهی را به‌عهده داشت، آنان را همراهی کرد و به خط مقدم رفت. گمان به جدایی نداشتم. تمام دلخوشی‌ام این بود که به‌زودی به آنان ملحق می‌شوم و آنان را در کانال ماهی همراهی می‌کنم. هیچ‌گاه نمی‌دانستم برنامه تغییر می‌کند و به نقطۀ دیگری خواهیم رفت. در کانال ماهی، سربازی برای حاج‌حسین و جنگیدن برای ایرج که هر دو برایم عزیز بودند به صورت آرزویی دست‌نیافتنی باقی ماند. همان شب حاج‌حسین رفت و همان شب به شهادت رسید. جایی که بودیم صدای گلوله و توپ و تانک از خط مقدم به گوش می‌رسید. بدون اینکه بدانم، یکی از همان انفجارها انفجار خمپاره‌ای بود که حاج‌حسین را از ناحیه سر و گردن زخمی ‌و شهید کرده بود. حسن ابروزن فرمانده گردان قیس بن مسهر و معاونان او حیدر سهرابی و حاج‌علیمراد سلگی و بسیاری از شهدای بزرگ نهاوند همگی در این منطقه به‌شهادت رسیدند. بعدتر که خبر شهادت حاج‌حسین به ما رسید، در دنیای خودمان با بهرام و اکبر کیانی هم‌کلام شدیم. هر دو می‌گفتند: «زندگی بعد از حاج‌حسین و ابروزن چه فایده‌ای داره؟ ما این زندگی رو نمی‌خوایم.» بهرام می‌گفت: «من هرچه دارم از حاج‌حسینه و دیگه دوست ندارم زنده بمونم. چه صداقتی در دل و کلام آن‌ها بود که خدا حرفشان را شنید و هر دو در جریان عملیات کربلای5 به‌شهادت رسیدند. بچه‌ها خیلی خسته بودند. از سوز سرما، هریک در گوشه‌ای از کانال کز کرده بودند و زیر پتویی خوابشان برد. خیلی از آن‌ها کنار جنازۀ بعثی دراز کشیده بودند و تا روشن شدن هوا از این قضیه خبر نداشتند. صبح چهره‌ها دیدنی بود. رو ترش کرده بودند و می‌خواستند از چندش کهیر بزنند. با روشن شدن هوا، گروهانی از گردان قیس بن مسهر، برای استراحت به عقب برگشت. وقتی به ما رسیدند آنان را در آغوش گرفتیم و با خداقوتی، چاق‌سلامتی کردیم. در بین آن‌ها زاهدین معافی و علی اسلامی ‌از بچه‌های برزول را دیدم. در صحبت از این شاخه به آن شاخه پریدیم و بحثمان تا برزول کشیده شد. فرمانده‌شان صدا زد: «یالا! دیر شد، سوار کامیون‌ها بشید.» جبهه برایمان حکم کوچه‌های برزول را داشت و صدای فرمانده انگار صدای مادری بود که زاهدین را به خانه فرامی‌خواند. همین‌قدر ساده. زاهدین و دیگر رزمنده‌ها سوار کامیون شدند. کامیون حرکت کرد و قدری از نگاهمان دور شد. در امتداد جاده به سه‌راه شهادت رسید. خمپاره مثل باران، روی سه‌راهی می‌بارید. آنجا خمپاره‌ای بین کامیون‌ها افتاد. زاهدین درجا شهید شد. علی اسلامی انگشتش قطع شد. کامیونِ بچه‌ها سریع گاز داد و خودش را از سه‌راهی بیرون کشید، اما کامیونِ دیگر خراب شده بود و خاموش زیر خمپاره‌ها گرفتار ماند. چند لحظه‌ای نگذشت که خمپارۀ دیگری به این کامیون اصابت کرد و دود سیاه و غلیظی به آسمان بلند شد. آتش بالا گرفته بود. دیگر هیچ‌کجا حتی کانال از حجم بالای خمپاره‌ها در امان نبود. با انفجار خمپاره‌ای در کانال، حسین جانجان به‌شدت موجی شد. حسین تلوتلو می‌خورد و با صدای بلند، حرف‌های عجیب‌وغریب می‌زد. خودش را فرمانده می‌دانست و سر ما داد می‌کشید: «من مسئول محور هستم. پاشید فلان کار رو انجام بدید. چرا نشستی؟ مگه با تو نیستم؟» می‌خواستیم او را به عقب بفرستیم، اما قبول نمی‌کرد و نمی‌خواست نیروهایش را بی‌فرمانده رها کند! عموعیسی فلکی به او می‌گفت: «باشه؛ شما برو تا بیشتر مجروح نشدی. ما همۀ کارهایی که گفتی رو انجام می‌دیم.» عموعیسی با حالت طنزی «بله ‌چشم» می‌گفت و دست او را گرفت و از معرکه خارج کرد. حاج‌میرزا تا بعدازظهر، خودش را از مقر به خط رساند و ما را سازمان‌دهی کرد. فکر می‌کردیم نیروهای باقی‌مانده مثل گروهان شهید باهنر قرار است از همین‌جا وارد کانال ماهی شوند، اما حاج‌میرزا گفت: «باید از این ناحیه خارج بشیم و از غرب کانال ماهی، وارد خط بشیم.» @mahale114
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢اگر حجاب حکم اسلام است، پس چرا در سایر کشورهای اسلامی اجبار نیست؟ چرا فقط در ایران اجباری است؟ ♦️پاسخ این پرسش را از زبان استاد "حسن رحیم پور ازغدی" بشنوید. @mahale114
base.apk
12.05M
👌سلام، گوشیتون رو توی سی ثانیه به قلم قرآنی تبدیل کنید! 📚برنامه ی «قلم قرآنی هُدی» رو از فایل بالا نصب کنید و از قرائت قرآن با صفحه ی عثمان طه با صوت ۳۰ قاری بین المللی لذت ببرید. علاوه بر اون از تفسیر المیزان، نمونه، نور، و تفسیر روایی برهان هم میتونید استفاده کنید. ضمن اینکه ترجمه ی گویا هم داره و امکانات دیگه ای که باید خودتون تجربه کنید. برای نصب فقط کافیست فایل بالا را نصب کنید التماس دعا
4_5796282859597598721.mp3
10.96M
🔊 استاد 📑 «سختی‌های کار فرهنگی» 🗓  ۱۴ مرداد ماه ۱۴۰۱ - پرند 🎧  صوت @mahale114
حضرت امیرالمومنین امام علی(علیه السلام)میفرماید: هر کس بعد از نماز صبح ۱۱ مرتبه سوره توحید را قبل از طلوع آفتاب بخواند آن روز مرتکب گناه نمی‌شود حتی اگر شیطان به سوی او طمع کند.  ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، ص 277 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @mahale114
✍ به آینده فکر کن اما بابت مسائل پیش پا افتاده، زندگی کردنت را هدر نده 🔹دوستی داشتم که پلوی غذایش را خالی می‌خورد، گوشت و مرغش را می‌گذاشت آخر کار و می‌گفت: می‌خواهم خوشمزگی‌اش بماند زیر زبانم. 🔸همیشه هم وقتی پلو را می‌خورد، سیر می‌شد. گوشت و مرغ غذا می‌ماند گوشه بشقابش. نه از خوردن آن پلو لذت می‌برد، نه دیگر ولعی داشت برای خوردن گوشت و مرغش، برای جاهای خوشمزه غذا. 🔹زندگی هم همین طور است. گاهی شرایط ناجور زندگی را تحمل می‌کنیم و لحظه‌های خوبش را می‌گذاریم برای بعد، برای روزی که مشکلات تمام شود. 🔸هیچ‌کداممان زندگی در لحظه را بلد نیستیم. همه خوشی‌ها را حواله می‌کنیم برای فرداها، برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد. 🔹غافل از اینکه زندگی دست‌وپنجه‌نرم‌کردن با همین مشکلات است. 🔸روزی به خودمان می‌آییم و می‌بینیم یک عمر در حال خوردن پلوی خالیِ زندگی‌مان بوده‌ایم و گوشت و مرغ لحظه‌ها، دست‌نخورده مانده گوشه بشقاب. 🔹دیگر نه حالی هست و نه میل و حوصله‌ای. @mahale114
شبنامه 1052.mp3
10.93M
پیش بینی آینده‌ از نگاه اسرائیل / چه چیزی در انتظار ایران و چه در انتظار دشمنان ایران است؟! شبنامه / شاید یک سوال جدی برای کسانی که در ایران و فلسطین اشغالی حاضر هستند تحت این عنوان وجود داشته باشد: آینده قرار است چگونه باشد؟/ یک ژنرال که در بخش ضد اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی کار می‌کند از زاویه نگاه خود به این سوال پرداخته و به آن پاسخ داده است./ گزارشی بسیار مهم که باید آن را بارها و بارها مرور کرد / @mahale114
سخنرانی-حجت-الاسلام-میرباقری_تجلی-نور-چهارده-معصوم-در-حضرت-معصومه-سلام-الله-علیها.mp3
4.56M
کوتاه سلام الله علیها استاد_میرباقری ‼️موضوع👇 تجلی نور چهارده معصوم در حضرت معصومه سلام الله علیها سلام الله علیها تاثیرگذار @mahale114
4_5803221383559253594.mp3
17.08M
🔊 صوتی | شور              📝 از جون و جوونیشون گذشتن... 👤 کربلایی‌‌‌‌‌سیدرضا نریمانی                              @mahale114
باعرض سلام: 📣ان شاء الله از امروز سلسله جلسات تفسیری دعای ندبهٔ استاد رائفی پور را در کانال بارگزاری میکنیم. 📚دعای پرفیض ندبه توسط هیئت مع امام منصور زیرمجموعه مؤسسه مصاف ایرانیان در تهران برگزار میشود. توضیح: 🔻به دلیل حجم زیادفیلم اصلی، دوستان آن را به چند بخش تقسیم کرداند. 🔻 بخش‌هایی که مربوط به یک جلسه است را سعی میکنیم در طول یک هفته برای استفاده شما عزیزان در کانال به نمایش دربیاوریم. 🤲آن شاء الله مورد استفاده شما عزیزان محترم قراربگیرد. التماس دعا ✍️سیدنا @mahale114
محله شهیدمحلاتی
باعرض سلام: 📣ان شاء الله از امروز سلسله جلسات تفسیری دعای ندبهٔ استاد رائفی پور را در کانال بارگزاری
43.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مباحث مهدوی 👈💢 شرح و تفسیر دعای ندبه و امام شناسی 👈 رائفی پور جلسه اول قسمت 1⃣( ادامه دارد...) ✅به یاری خدا و یاری امام زمان (عج) ادامه مباحث را روزانه ،تقدیم حضورتان خواهیم کرد. 👈 حداکثری لطفا به ترتیب شماره بندی، با یک صلوات به نیت ظهور منتشر بفرمایید @mahale114