eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
412 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
98 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
دشمَن هرروز از یه رنگی میتَرسه، یه روز از لباس سبز سپاه، یه روز از لباس خاکی بسیج، یه روز از سُرخی خونِ شهید، یه روز از جوهر آبی رای دادن، ولی هرروز از سیاهی چادرِ تو میترسه خواهرم، اسلحتو زمین نذار! مواظب حیله های دشمن باش... @mahale114 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
🔹‌ هزار بی‌ریشه هم جمع بشن نمی‌تونن یه ریشه دار رو بندازن! پس بخودت افتخار کن که ریشه داری... @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صدای لورفته از «سالومه سیدنیا» که آبروی براندازان و «مسیح علینژاد» را برد! 👤 سالومه سیدنیا، مجری شبکه من‌وتو از مسیح علینژاد می‌گوید که چگونه با اعتراضات تجارت می‌کند و گریه خود را می‌فروشد: 🔺مسیح صورت‌حساب ۱۰هزار پوندی برای کیوان عباسی [مدیرعامل من‌وتو] فرستاد؛ به‌خاطر انتشار کلیپ «پویا بختیاری» 🔹بعد این بود که کیوان، مسیح را بلاک کرد. 🔹مسیح دیگر در من‌وتو نیست؛ فقط در اینترنشنال می‌رود. 🔹آبان ۹۸ را مصادره کردی؛ خفه شو بابا! @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل دوم صفحه نهم #خاطرات_رزمندۀ_جانباز حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ............
فصل دوم صفحه دهم حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ...................... وارد کانال شدیم تا به خط مقدم برسیم. در کانال، جنازۀ بعثی فراوان بود و گاهی راه عبورمان را مسدود می‌کرد. برای همین مجبور بودیم روی جنازه‌ها پا بگذاریم. در آن گرما، جنازه‌ها باد کرده بود و وقتی روی آن‌ها پا می‌گذاشتیم این باد خالی می‌شد. در مسیر به یک جنازۀ بعثی یوغور و کت‌وکلفت رسیدیم. نوجوانی کم‌سن‌وسال در ابتدای ستون، ترسید و جلو نرفت. فخرالدین گفت: «منتظر چی هستی؟ برو.» با لهجۀ شیرین همدانی‌اش گفت: «نمی‌رم؛ می‌ترسم این من‌و بخوره!» خنده‌مان گرفت. گفتم: «یه ستون پشت‌سرت معطله؛ برو. اگر جون داشت که طاق‌باز نمی‌افتاد و تا الان تو رو خورده بود.» فخرالدین که دید نمی‌رود، هلش داد. بیچاره افتاد روی جنازه و مثل غریق، دست‌وپا می‌زد. به هر زحمتی بود بلند شد و رفت. اما در ادامۀ راه، بیش از آنکه از جنازه‌ها بترسد از فخرالدین می‌ترسید. من و تعداد زیادی از بچه‌ها که اسلحه نداشتیم، در کانال، سلاح دشمن را به غنیمت گرفتیم و آمادۀ نبرد شدیم. صدای درگیری از جلو می‌آمد. دشمن، بی‌امان در کانال نیرو می‌فرستاد و چون گرای دقیق کانال را داشت با خمپاره برایشان راه باز می‌کرد. فرماندهان به‌کمک بچه‌های جهاد مهندسی، برای خنثی کردن حربۀ دشمن، دست به کار مبتکرانه‌ای زده بودند. آن‌ها در دو جناح دژ، به‌عرض، خاکریز کشیده بودند تا رزمندگان در معرض تیر مستقیم و آتش خمپارۀ کانال قرار نگیرند. دشمن از روبه‌رو می‌آمد و ما در پناه خاکریزها، با دید خوبی که داشتیم، از جناحین آن‌ها را می‌زدیم. در گیرودار صدای گلوله‌ها و ناتمامی نیروهای بعثی، دیدم فخرالدین هر چند دقیقه یک‌بار می‌رود به دست یک جنازۀ بعثی نگاه می‌کند و برمی‌گردد. گفتم: «فخرالدین چه‌کار می‌کنی؟» «ساعت رو می‌بینم. اون بعثی ساعت مچی داره.» خواستم بگویم خب ساعت را غنیمت بردار برای خودت، هروقت خواستی ببین. دیدم برای او این حرف‌ها ناآشناست و نمی‌پذیرد. گفتم: «حالا ساعت چنده؟» گفت: «هنوز اذان نشده.» بعد از نماز صبح، یک آرامش نسبی برقرار شد. هنوز چشمم گرم نشده بود که صدای مهیب شنی تانک مرا به خود آورد. به بالای خاکریز رفتم، دیدم دشت پر از تانک است. فقط می‌دانم تانک‌ها با آن آرایش خاص و مهیب نظامی ‌کل دشت را گرفته بودند. بعداً در نقل‌ها شنیدم که سخن از سیصد تانک بوده است. فرمانده گروهان ما با چشمش دنبال آرپی‌جی‌زن‌ها می‌گشت و آن‌هایی که از چشمش مخفی ماندند را با صدایش خبردار می‌کرد: «آرپی‌جی‌زن‌ها، پاشید یاعلی بگید برید برا تانک‌ها.» ابوالفتحی را در سنگر پیدا کردم. سریع دست به قبضه برد و من هم کولۀ موشک‌ها را پشتم انداختم و باهم از خاکریز پایین آمدیم. ابوالفتحی مدام جا عوض می‌کرد. می‌ایستاد و در نبرد تن‌به‌تن با تانک، شلیک می‌کرد. تعدادی از شلیک‌ها موفق بود. فخرالدین هم آرپی‌جی‌زن بود و آن‌طرف‌تر، تانک شکار می‌کرد. هنوز زمان زیادی نگذشته بود. ابوالفتحی یک تانک را زد و تکبیرگویان دوید به‌سمت تانک دیگر. در همین لحظه، یک تانک که ما را دیده بود، بین ما را نشانه رفت. همه‌چیز آن‌قدر سریع اتفاق افتاد که باورکردنی نبود. گلولۀ تانک کنار ابوالفتحی اصابت کرد و ترکش شد. ترکشی سر ابوالفتحی را درحالی‌که تکبیر می‌گفت و می‌دوید، از پیکرش جدا کرد. پیکرش هنوز در حال راه رفتن بود و از حنجره‌اش صدایی مبهم به‌جای تکبیر می‌آمد. چند قدمی ‌بی‌سر رفت و سپس افتاد. انگار این تنِ بی‌جان، مرگ را باور نداشت. لحظه‌ای برایم روضه‌های قتلگاه و قرآن خواندن سر مبارک سیدالشهدا(ع) بر روی نی تداعی شد. وقتی خواهر با چشم گریان از او می‌خواست سخن بگوید: یا هِلالًا لَما استَتَمَّ کمالًا غالَه خسفُه فأبدا غروبًا یا أخي فاطمَ الصغیرة کَلِّمها فقد کادَ قلبُها أن یذوبا و برادر با سر بریده جوابش را می‌داد: (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا) دیدن این صحنه برایم خیلی گران بود، اما از ته دل، برای خوش‌عاقبتی او خوشحال بودم. اینکه رقصی چنین میانۀ میدان داشت و این‌چنین آرزویش، یعنی شهادت را در آغوش کشید جز خوشحالی و غبطه برای ما چیزی نداشت. فرصتی برای درنگ نبود. تانک‌ها هر لحظه جلوتر می‌آمدند. سریع آرپی‌جیِ روی زمین ماندۀ ابوالفتحی را برداشتم. حالا باید مثل او می‌دویدم، نگاه می‌کردم، آرپی‌جی را روی شانه می‌گذاشتم، یک چشمم را می‌بستم، هدف را نشانه می‌رفتم و شلیک می‌کردم. من این‌گونه در این عملیات آرپی‌جی‌زن شدم. ادامه دارد. @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل دوم صفحه دهم #خاطرات_رزمندۀ_جانباز حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ............
فصل دوم صفحه یازدهم حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ...................... به‌سمت فخرالدین رفتم. فخرالدین آن‌چنان در هدف‌گیری مهارت داشت که با هر گلوله، گروهی بعثی را تارومار می‌کرد. برای او فرقی نمی‌کرد تانک، نفربر، سنگر یا حتی آیفا مقابلش باشد. همه را دقیق نشانه‌گیری می‌کرد و هدف قرار می‌داد. همان لحظه یک آیفا را زد و دست‌وپای بعثی‌ها را در هوا دیدم. من به پای او نمی‌رسیدم، اما سعی می‌کردم مثل او خوب باشم. پاتک‌های دشمن تا بعدازظهر ادامه داشت. در انتهای روز، وقتی تانک‌ها دیدند مجالی برای نفوذ پیدا نمی‌کنند برگشتند. گاهی تانک‌ها به‌قدری نزدیک می‌شدند که بسیجی‌ها روی برجک تانک می‌رفتند و در آن نارنجک می‌انداختند. در طول سه روزی که آنجا بودیم بعثی‌ها بیست پاتک برای بازپس‌گیری دژ انجام دادند که با مدد الهی و مجاهدت رزمندگان، همه آن‌ها ناکام باقی ماند و حتی پیشروی‌هایی برای ما حاصل شد. طرح فرماندهان برای حفظ دژ و آسیب بیش از پیش به دشمن، این بود که بعد از دفع پاتک، نیروها را از خاکریز می‌کندند و در پناه دژ، صدها متر جلو می‌بردند. همان لحظه نیروهای جهاد مهندسی در پشت‌سر ما دست‌به‌کار می‌شدند و به‌سرعت دو خاکریز جدید در چپ و راست دژ ایجاد می‌کردند. وقتی خاکریز‌ها کامل می‌شد، با کمی عقب‌نشینی، در پشت خاکریزهای جدید موضع می‌گرفتیم و همین‌طور پیشروی خود را ادامه می‌دادیم. نیروهای اصفهان در خاکریز سمت راست، جانانه ایستادگی نشان می‌دادند و در این‌سو، نیروهای تیپ 41 ثارالله جانانه دفاع می‌کردند. در اثنای پاتک‌ها در کنار نورعلی مظفری مشغول تیراندازی بودم. او با زدن هر بعثی، از جا می‌پرید و تکبیرگویان خوشحالی می‌کرد. چند بار گفتم: «نورعلی، روی خاکریز بلند نشو؛ خطرناکه.» اما هر بار، بی‌اختیار بلند می‌شد و در تیررس دشمن قرار می‌گرفت. بار آخر که بلند شد تکبیر بگوید ، گلولۀ دوشکا شکمش را هدف قرار داد. تکبیر در دهانش تبدیل به آه شد. همان‌طور که ایستاده بود، خم شد، شکمش را گرفت و از خاکریز پایین آمد. آمبولانسی با درهای باز همان‌جا ایستاده بود. نورعلی خودش را در آمبولانس پرت کرد و بدون اینکه کسی به راننده چیزی بگوید، راننده حرکت کرد. آمبولانس صد متری فاصله نگرفته بود که یک‌دفعه هدف خمپاره قرار گرفت و تمامی سرنشینان آمبولانس به‌شهادت رسیدند. حیرت‌انگیز بود. نه کسی شهید را در ماشین گذاشت، نه کسی در را باز کرد، نه کسی به راننده گفت حرکت کند؛ همه‌چیز طوری طراحی شده بود تا آن آمبولانس، آمبولانس شهادت باشد و سرنشینان آن اورژانسی به‌شهادت برسند. ادامه دارد. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 گلچین ۳۰ حدیث از حضرت رسول اکرم(ص) به انتخاب شهید مطهری 🔻«استاد شهید مطهری» @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پذیرایی سربازان امام زمان از وطن فروشان در خاک عراق... 🔻فرود موشک سپاه وسط مصاحبه😂 چه صدای نازی داره این موشکها کلا صداشون رو می‌شنوم حال به حالی میشم ازذوق 😍🥰😂😂😂😂 @mahale114
☑️آیت‌الله رئیسی امشب مستقیم با مردم گفت‌وگو می‌کند 🔹سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور چهارشنبه شب پس از خبر ۲۱ سیما به شکل زنده با مردم گفت‌وگو می‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | برخورد گسترده با ها! ♨️ بلایی که بر سرِ دارنده ۵مدال المپیک آوردند! اینستاگرام در روز شهادت چند پست را حذف کرد. @mahale114
🇮🇷سلام لطفا به این مسئله خوب توجه کنید... یادداشت: تربیت و رشد حلقه مفقوده جامعه! 🔻بررسی و واکاوی در مورد اتفاقات اخیر در حوزه پوشش و حجاب ما را به سمتی میبرد تا متوجه آن شویم که ضعف در سیستم تعلیم و ترییت و آموزشی کشور مقصر اصلی چنین رخدادی است، برای جلوگیری از چنین حوادثی ناچار به اصلاح نظام تربیتی و آموزشی کشور هستیم، باید متخصصین فرهنگی، روانشناسان، جامعه شناسان و حتی کارشناسان مد و پوشاک وارد میدان شوند و با یک جهاد هوشمندانه جهت رشد جامعه از انها کمک علمی گرفت. 🔹اصولا غیر عقلانی است از یک نیروی نظامی که نماد اقتدارگرایی است به تنهایی انتظار کار تخصصی فرهنگی در حوزه حجاب داشته باشیم، یقینا راه حل بدحجابی روش های کوتاه مدت نیست، غفلت های بلند مدت تربیتی را باید برنامه های بلند مدت فرهنگی- آموزشی درمان کرد. 🔸حلقه مفقوده ای که شاهدش هستیم، غفلت از این امر است که عرف جامعه میتواند بهترین پشتوانه‌ی قانون باشد. یعنی باید فرهنگ سازی و اموزش پوشش مناسب را خواسته عرف جامعه کرد و پس از آن، قانون در جهت حفظ آن راهگشا است. 🔺 از طرفی با رجوع به سخنان عالمان با فضلیت بزرگ ما نظیر شهید بهشتی، شهید مطهری، مرحوم آیت الله طالقانی، و رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) میتوان بهتر پی برد که تعلیم و تربیت صحیح که همان رشد است همراه با رافت و نگاه پدرانه و پرهیز از برخورد تند، اولویت مهم در امر و پوشش است. 🔺در پایان نباید فراموش کرد که نیروی انتظامی صرفا مجری قانون است و تخریب این ارگان توسط بیگانگان خارجی صرفا بخاطر کینه از این حافظان امنیت وطن است، هیچ عقل سالمی بازوی امنیت ساز خود که الحق نماد مقتدر و مظلوم است را تضعیف نمیکند. امنیت امروز این مرز و بوم را مدیون خون پاک شهیدان و مجاهدت های شبانه روزی پرسنل زحمت کش نیروی انتظامی هستیم. ✍محمد میری   @mahale114
202030_1621355252.mp3
5.18M
8 نگران مصائبِ دنیا نباش! هر مشکل، هر مصیبـت، و هرآنچه که تحت فشار، قرارت میده؛ سهم فشارِ روحت در آخرت رو کم میکنه! بشرطی که یادبگیری چجوری ازش استفاده کنی. 🎤 @mahale114
خانواده آسمانی ۱۳.mp3
9.01M
۱۳ امیرالمؤمنین علیه‌السلام از راز دیگری از نظام خلقت پرده برداشته، ✦ و برادر مومن را از برادر تنی، حقیقی‌تر، قوی‌تر، و پیوند آنها را محکم‌تر و ماندنی‌تر بیان کرده است. چه رازی در خلقت است که این استحکام و اتصال قدرتمند روحی را به وجود آورده است ؟ 🎤 @mahale114
مَن أحبَّ قَوماً حَشَرَهُ اللّه ُ فِى زُمرَتِهِم رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:  هر كس گروهى را دوست بدارد خدا او را در زمره آنان محشور خواهد كرد. 📚 نهج الفصاحه، ص ۶۰۹ ، ح ۲۹۸۶ @mahale114
✍ بی‌اعتنا باش 🔹کلاغ‌ها خیلی دوست دارند عقاب‌ها را اذیت کنند. 🔸کلاغ با اینکه از عقاب کوچک‌تر است، اما چون چابک‌تر است، می‌تواند سریع بچرخد و مانور دهد. 🔹گاهی اوقات هنگام پرواز، بالای سر عقاب قرار می‌گیرد و به‌سمت آن شیرجه می‌رود، ولی عقاب می‌داند که می‌تواند اوج بگیرد. 🔸عقاب به‌جای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتر اوج می‌گیرد و سرانجام کلاغ عقب می‌افتد. 🔹وقتی کسی از روی حسادت و غرض‌ورزی اذیتتان می‌کند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت‌سرتان رها کنید. @mahale114
شبنامه 980.mp3
11.1M
مهم!! ایران بهانه بود، بحران به زودی در عراق آغاز خواهد شد/ فرانسه صحنه گردان است؟ / گویا مسئله درگیری ایران را باید فراتر از اتاق فکری در ایران دید / اتاق فکری دارد صحنه گردانی می‌کند که از ایران تا عراق را پای کار آورده است / این گروه قصد دارد از هفته آینده عراق را دچار آشوب کند / برخی گروه‌های عراقی می‌گویند فرانسه پشت این ناآرامی هاست .../ @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم آیت‌الله ناصری ره : سعی و کوشش‌تان باشد از مقام رهبری جدا نباشید، خدا می‌داند ... اگر حرفی، صدایی جایی شنیدید اعتنایی نکنید. @mahale114