فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی ویژه نگاه کنید!
اقدام زیبای مداح معروف با حضور عیدانه در یک مرکز توانبخشی
جشن میلاد پیامبر اسلام (ص) و ولادت امام جعفر صادق (ع) با حضور
حاج محمود کریمی در مرکز توانبخشی و حرفه آموزی هادی و مهدی برگزار شد...
#من_غلام_اهلبیتم
#امام_صادق
#میلاد_پیامبر
#هفته_وحدت
@mahale114
الحمدالله رب العالمین، خدارا هزاران بارشکر
::::::::::::::::::::
🔴بالاخره جوونای باغیرت و نخبهی ایرانی توی اصفهان تونستن پانسمان بیماران پروانهای رو تولید کنند!
🔹 این خبر اونقدر برای براندازا سوزش داره که از دودش دارن خفه میشن!
🔹 «صَمصام»
#گام_دوم
#خودباوری
#ایران_قوی
#غیرت_دینی
@mahale114
🔴فرمانده کل سپاه: انقلاب ما هر چند وقت یکبار باید یک تسویه حساب با دشمنان بیرونی خود انجام دهد
🔹 سردار سلامی: بابت این سر و صداهایی که در فضای مجازی به راه انداختهاند هیچ نگران نباشید.
🔹 انقلاب ما هر چند وقت یکبار باید یک تسویه حساب با دشمنان بیرونی خود انجام بدهد و رشد و قدرت افزایی ما در این چالشهاست.
🔹 این چالشها چیزی نیست که انقلاب ما را تهدید کند و همانند انداختن یک سنگ ریزه داخل یک دریا است. چرا که موجی که تولید میکند در همان نقطه مستهلک و میرا میشود.
#نفوذ
#یهود
#فتنه_گر
#فضای_مجازی
#عمر_اسرائیل_تمام_است
#ارتش_و_سپاه_سربازان_امام_زمان
@mahale114
14010722_42798_1281k.mp3
18.49M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى. ۱۴۰۱/۷/۲۲
#میلاد_پیامبر_اکرم
#هفته_وحدت
#امام_صادق
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل چهارم: صفحه هفتم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل چهارم: صفحه هشتم:
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
.....................
در روزهای سنگرنشینی فیض، رضا احمدوند استاد روحیه دادن بود. او صدای زیبا و دلنشینی داشت و بلد بود مویه را به لهجۀ «لَکی» بخواند. من هم کنار او به لُری مویه میخواندم. رضا که میدید بچهها حوصلهشان سررفته، همه را در سنگر جمع میکرد و یک نمایش طنز را بهصورت بداهه اجرا میکرد. یک نفر را بهعنوان مرده میخواباند وسط و بقیه باید بهرسم لرها برایش گریه و عزاداری میکردند.
در منطقۀ ما رسم بر این است که اگر کسی فوت کرد، از روستاهای مختلف پیاده میآیند و هرکدام بهسبکی منحصربهفرد مویه میکنند. همین رسمورسوم محلی شده بود دستمایۀ شوخی بین ما. رضا یک بار ادای زنهای «زرامین» را درمیآورد و مویه میکرد و یک بار ادای زنهای «گیان» را. بعد میگفت: «خب بسه. حالا بریم از سردوران بیایم.»
مردان سردورانی بهنشانۀ عزا، کلاه بر زمین میزدند. بهتقلید از سردورانیها، همۀ بچهها کلاه آهنی را به زمین میزدند و وقتی به جنازه میرسیدند کلاهها جابهجا شده بود. رضا در همان حال خواندن و گریه کردن، بهسبک مویه میگفت: «رولَه رولَه ای کلاه اشتباه شدَه. کُلام نی.»
تا بگردد و کلاهش را پیدا کند، ما مرده بودیم از خنده.
البته خواندن او خیلی حزین بود. من هم صدای سوزناکی داشتم، اما خواندن رضا یک چیز دیگر بود. وقتی میخواند، همۀ ما سرها را بهزیر میانداختیم و ادای گریه کردن را درمیآوردیم، اما بعضی این وسط جدیجدی گریه میکردند و همین بهانهای برای رفع دلتنگی بود. این ملغمهای از اشکها و لبخندها را کسی جز رضا نمیتوانست خلق کند. او بعضی را با خنده و بعضی را با گریه سرحال میآورد و روحیهها را اینچنین زیرورو میکرد.
ایام استقرار در فیض روزهای خوشی بود که بهسرعت سپری شد. ثمرۀ آن هجده روز برای من خاطرات خوب و برادری با کسانی بود که محال است آنها را فراموش کنم. بااینکه هیچکس دوست نداشت از فیضها نقلمکان کنیم، اما قرار بر حرکت شد. نیروهای شیراز بهعنوان نیروی جایگزین، منطقه را از ما تحویل گرفتند و ما به پادگان ابوذر برگشتیم.
در چند روزی که در پادگان بودیم دوباره چینش نیروهای گروهان 2 و 3 بههم خورد و دوباره بعضی از نهاوندیها از هم جدا شدند. ما در گروهان 2 ماندیم و رضا احمدوند، حسین احمدوند، شیخ فتحالله موسیوند و شیخ محسن سنایی از ما جدا شدند و به گروهان 3 رفتند. همین دوباره موجب نارضایتیهایی شد و باز این بار هم خود آقامحسن به میدان آمد و با کلام نافذش همه را آرام کرد. بدون اغراق، حرف زدنش برای من دوستداشتنی بود. وقتی با من همکلام میشد، دوست داشتم هرطور شده، به بهانهای بحث را طولانیتر کنم تا بیشتر لحن زیبا و آهنگین کلامش را بشنوم.
وقتی قرار شد سخنرانی کند خوشحالتر نیز شدیم. آقامحسن ضمن تشکر از زحمات پدافندی که نیروها در فیض متحمل شدند، گفت: «مهمتر از عملیات، آمادگی قبل از عملیات است. موفقیت در عملیات مرهون لطف خدا و همین آمادگی شماست. این جز با زحمت و تمرین بهدست نمیآید. خودتان را برای روزهای سخت آماده کنید.»
آقامحسن از هیچچیز خبر نداد، ولی خودمان بو بردیم که عملیات نزدیک است و قبل آن باید در جایی که از لحاظ جغرافیایی به منطقۀ هدف نزدیک است مهیای عملیات شویم. با این توصیف، بهسمت کرمانشاه رفتیم و پس از عبور از «ریجاب»، در کوه دالاهو مستقر شدیم. منطقۀ مسطح و مناسبی را برای استقرار ما انتخاب کرده و بهحالت اردوگاهی درآورده بودند. تا رسیدیم و چادرها را برپا کردیم، شب از راه رسید و دیروقت شد. یکی از بچهها گفت: «حواستون باشه، اینجا خیلی عقرب داره. همین الان چند تا از اونها رو کشتن.»
در برزول معروف بود که سم مار و عقرب به ما شیراوندها اثر ندارد. عمهام در روستا مارگیر بود. هرجا ماری به خانه میآمد عمهام را خبر میکردند و او با دستش مار میگرفت. عمویم که معرکه بود! عقربها را میگرفت و روی شانهاش میگذاشت. در این بین نیش هم میخورد، اما انگار زنبور او را نیش زده باشد؛ بدون هیچ مشکلی دوباره با عقربها بازی میکرد. اما من نه اینکه از مار و عقرب بترسم، بلکه در حد فوبیا از آن وحشت داشتم. از کودکی یک ترس ذاتی در من بود که در این شرایط، مرا عاجز میکرد.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
خانواده آسمانی ۲۷.mp3
11M
#خانواده_آسمانی ۲۷
♥️ تمام هستی بر پایه " عشق " بنا نها شده است.
و انسان برای اینکه بتواند با جهان و تمام عوامل آن، در صلح و آرامش باشد
نیاز به عشق ورزی (دوست داشتن و دوست داشته شدن)، دارد. ✓
← اما این عشق ورزی قوانینی دارد که اگر رعایت نشود، تمام هستی برعلیه انسان خواهند شد!
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_الهی_قمشهای
#سبک_زندگی
#فرهنگ_دینی
#خانواده_سبک_زندگی
@mahale114
4_6039655953064788140.mp3
11.47M
#شکر_در_سختی_ها 25
قلبی که؛
درگیــرِ چشم و هم چشمی ها
حسادتها، رقابتها، دلخوریها، و رنجشهای کودکانه است؛
محاله به سلامت به مقصد برسه!
شکر
قلبتو از بازیهای کودکانه رهامیکنه.
#استاد_شجاعی 🎤
#مبارزه_با_نفس
#من_شاکرم
#من_شکرگذارم
#من_ناسپاس_نیستم
@mahale114
امیرالمؤمنین #امام_علی عليه السلام میفرماید:
✍️ اِرضَ، تَستَرِحْ
🔹راضى باش، تا به آسايش دست يابى.
📚 غررالحكم حدیث ۲۲۴۳
#حدیث_روز
#نهج_البلاغه
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
✍ موفقیت، صبر میخواهد!
تو با صبر و پشت کارت میتوانی شیطان را زمین گیر کنی. ان شاءالله.
و اگر تودرکارت خدا را درنظرداشته باشی،
قطعا از جایی که فکرش را نمیکنی به تو کمک خواهد شد...
_-_-_-_-_-_-_-_-_
🔹گاهی برای انداختن یک درخت، باید ۱۰۰ ضربه با تبر بزنیم. از این ۱۰۰ ضربه، ۹۹ ضربه اوّل، کارشان این است که شرایط را برای ضربه صدم آماده کنند.
🔸اینکه درخت، در طی ۹۹ ضربه، هنوز سر جایش ایستاده است، دلیلِ بیهودگی آن ضربات نیست، دلیل دلسردی نیست، دلیل ناامیدی نیست، هر مبارزهای، به همین شکل است.
🔹اینکه اقداماتی که میکنیم به سرعت جواب نمیدهد، نباید در عزم و اراده ما خللی ایجاد کند.
🔸پس باید هر کاری میکنیم، بگذاریم به حساب یکی از همان ۹۹ ضربه اول.
🔹ضربه صدم بالاخره از راه میرسد و درخت را میاندازد.
🔸نگران نباش، موفقیت، صبر میخواهد.
@mahale114
شبنامه 996.mp3
12.36M
#خبر
مهم / اسرائیل: برای یک اقدام بی سابقه در ایران برنامه ریزی کرده بودیم / پاس گل هکرها به حکومت
شبنامه / روزنامه معاریو: برای یک اقدام بی سابقه در ایران برنامه ریزی کرده بودیم / پاس گل تاریخی هکرها به ایران / اشتباه بزرگ #پدرخواندهها / انتقال موج از #آبان به شهریور؛ یکی از بزرگترین کودتاهای غافلگیرانه ی تاریخ را به شکست کشاند.../
#آقای_تحلیلگر
محله شهیدمحلاتی
فصل چهارم: صفحه هشتم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل چهارم: صفحه نهم:
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
.....................
موقع خواب، بچهها کیپتاکیپ در چادر جا گرفته بودند و جز کنارِ در، هیچجا خالی نبود. به بچهها گفتم: «من از عقرب میترسم. محض رضای خدا یکی اون وسط به من جا بده تا دم در نخوابم.»
علی احمدوند مردانگی کرد. بدون چونوچرا جایش را به من داد و خودش دم در خوابید. من هم فانوسی که در چادر آویزان بود را کمسو کردم و چراغش را محض اطمینان روشن گذاشتم و بهخیال اینکه دست عقرب به من نمیرسد، با خیال راحت وسط چادر دراز کشیدم.
نیمهشب در خواب خوش بودم که چیز سنگینی چهارچنگولی روی صورتم افتاد و تا به خودم بیایم نیش زهرآگینش را زیر چشمم فرو کرد. صورتم از سوزش و درد عجیبی گر گرفت. در چشمم انگار سوزن فرو رفته بود و درد آن کم از درد شمشیر نداشت. با فریاد بلندی همه را بیدار کردم. از درد نمیتوانستم چشمم را باز کنم و تا مغزم تیر میکشید. این همان چیزی بود که از آن فرار میکردم؛ زهر سوزان عقرب قهوهای!
بچهها طبق روشی سنتی، آن زبان بسته را کشتند و بر جای زخم گذاشتند. همه حیرتزده بودند چطور این عقرب بین اینهمه آدم، خودش را وسط چادر رسانده و فقط مرا نیش زده. وقتی گفتم از بالا روی صورتم افتاده تازه ماجرا روشن شد. ازآنجاکه من دقیقاً زیر میلۀ نگهدارندۀ چادر خوابیده بودم، عقرب از میلۀ چادر تا زیر سقف بالا رفته بود. از آنجا دقیقاً روی صورتم افتاده بود و بدین صورت زهرش را ریخته بود.
چشمم داشت از حدقه بیرون میزد و دردش کمشدنی نبود. بچهها مرا به بهداری گردان بردند. آنجا دیدم فقط من زخمخورده نیستم و از دستهها و گروهانهای دیگر درازبهدراز، آه و ناله میکنند. من فقط درد داشتم، اما وضع آنها بهمراتب بدتر بود. ورم و کبودی شدید داشتند و دیگری تشنج کرده بود. ابتدا امدادگر باور نمیکرد مرا عقرب نیش زده باشد. گفت: «این بندگان خدا با این حالوروز رو عقرب گزیده، تو هم سُرومُروگنده عقرب گزیده!؟ محاله. شاید جاندار دیگهای بوده.»
هرچه دلیل آوردیم. از جسم بیجان عقرب گفتیم. از ژن خاص شیراوندها در برزول سخن راندیم، طرف سر تکان داد، اما باور نکرد. گفتم: «بالاخره چه کنم؟ یه دوایی بده شاید دردش کم بشه.»
گفت: «دارو که نداریم، اما برو از اون قفسه مفاتیح رو بردار و دعای عقربزدگی بخون، دردش کم میشه.»
گفتم: «میدونم دعا توی مفاتیح هست. یه مسکنی آمپولی چیزی بزن.»
گفت: «هیچی نداریم.»
امدادگر با جواب کردنش، همان انقطاعی که بعد از کلی دوا و درمان، در تای تمت برای یک مریض لاعلاج ایجاد میشود را در همین بای بسمالله برایم ایجاد کرد تا از بهداری گردان هم راه چندانی برای رسیدن به خدا نباشد. بعد از خواندن دعا تا خود چادر با خدا درد و دل کردم. در دلم گفتم: خدایا، حکمت این جریان چی بود؟ چرا باید این عقرب رو مأمور کنی تا بین اینهمه رزمنده، بهطوری محیرالعقول فقط منو نیش بزنه؟ این تقاص کدوم گناه من بود؟
در تقلای رسیدن به جواب، پی بردم من بین بچهها طلبه بودم و ادعای قالالصادق خواندن داشتم و فقط من برای اینکه آسوده باشم، دیگری را در معرض خطر گذاشتهام. اگر چیزی را برای خودم میپسندیدم باید برای دیگران هم میپسندیدم. بقیه چه گناهی کردهاند که دم در بخوابند و من بهترین جا را داشته باشم؟ این عقرب حامل درسی از جانب خداوند بود که «جناب شیراوند! تو طلبهای، از همین اول یاد بگیر فدای دیگران شوی، نه اینکه دیگران را فدای خودت کنی.»
دست از پا درازتر به چادر برگشتم. بچهها با دیدن من، قاهقاه زدند زیر خنده. من هم با آنها خندیدم. دیگر کارم از گریه گذشته بود. به علی گفتم: «بِرار، بیزحمت برو سر جات بخواب. اینجا من باید بخوابم تا عقربها زحمت بالا رفتن از میله رو نکشن.»
از درد تا صبح نخوابیدم و بهتوفیق اجباری، با خدا رازونیاز کردم. صبح حالم بهتر شد. از همان روز اول تمرینات سخت و طاقتفرسایی که انتظارش را میکشیدیم شروع و به برنامۀ روزانهمان تبدیل شد. هر روز آفتابنزده، صبحانۀ مختصری میخوردیم و بعد از صبحگاه، با تجهیزات نظامی، بهستون، پیادهروی میکردیم.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
. .:
برگزاری مسابقات به مناسبت هفته تربیت بدنی در رشته های:
1_تنیس روی میز
2_فوتبال دستی
3_دارت
4_تفنگ بادی
5_امادگی جسمانی
مهلت ثبت نام: جمعه ۲۲ مهر الی شنبه ۳۰ مهر
شرکت در مسابقات مخصوص سنین بالای ۱۵ سال میباشد
جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام در مسابقات با شماره 09375337950 تماس حاصل فرمایید
معاونت تربیت بدنی حوزه۲ شهید قربانی
#مسجد_امام_حسن_مجتبی
#پایگاه_شهید_جوینده
#محله_شهید_محلاتی
🔴 دیدار های مشکوک کتایون ریاحی و معتمد آریا با قصاب میانمار و اشک تمساح برای یک نفر در ایران به دستور سفارت فرانسه و آمریکا
🔹 فاطمه معتمد آریا و کتایون ریاحی اولین کسانی بودند که در اغتشاشات برنامه ریزی شده اخیر به شکلی هماهنگ کشف حجاب کرده و با رسانه های تروریستی آمریکایی و انگلیسی سناریوی آشوب در ایران را جلو بردند.
🔹 اشک تمساح این مهره های بازیچه برای ایجاد آشوب در ایران در حالی است که تصاویر مشکوک آنها با رهبر بوداییان آدم خوار، روابط سیاسی خاص آنها را تا حدودی برملا می کند.
رهبر بوداییانی که سلاخی مسلمانان و کباب کردن گوشت و خوراندن آنها به همکیشانشان در رسانه های دنیا علی رغم همه سانسورها بازتاب زیادی داشت.
🔹عدمواکنش سلبریتی های شبکه سازی شده توسط سرویسهای جاسوسی به آتش زدن افراد، قتل های فجیع و خسارتهای سنگین در اغتشاشات اخیر ایران نیز عجیب و سوال بر انگیز است./دانا
#بصیرت
#فتنه_گر
#فضای_مجازی
#سلبریتی_دوزاری
#سلبریتی_های_بیسواد
@mahale114
استاد حاتمی -20 مهر.mp3
42.99M
سخنرانی مهم استاد حاتمی
در رابط با فتنه اخیر،
جنگ و #آشوب جهانی علیه
جمهوری اسلامی
---------------------------
برای روشن شدن ذهنمون وآگاهی از عمق #فتنه پیشنهاد میکنم این صوت را خوب گوش کنید....
#نفوذ
#آشوب
#فتنه_گر
#رهبر_انقلاب
#جنگ_ترکیبی
#فضای_مجازی
@mahale114
RISMAN14.mp3
7.82M
#دوره_ریسمان
آموزش امربه معروف ونهی ازمنکر این واجب فراموش شده...
توسط استادعلی تقوی
مرکز تخصصی #واجب_فراموش_شده
جلسه چهاردهم:
#تذکر_لسانی
#تذکر_عملی
#سبک_زندگی
#فرهنگ_دینی
#تربیت_اسلامی
#خانواده_سبک_زندگی
#امربه_معروف_و_نهی_ازمنکر
@mahale114
همه باهم برای ایران.
امشب بعداز نماز مغرب وعشاء در سراسر کشور عزیزمان ندای الله اکبر سرخواهیم داد...
ان شاءالله
#بصیرت
#ایران_قوی
#ایران_حرم_است
#تاپای_جان_برای_ایران
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 #کلیپ استاد #رائفی_پور
📁 «پروژه تجزیه ایران»
📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ 👇
🌐 aparat.com/v/KqSFL
#بصیرت
#ایران_قوی
#فضای_مجازی
#عمر_اسرائیل_تمام_است
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قرارداد ۱۱ صفحهای معصی علینژاد با دولت آمریکا
#نفوذ
#آشوب
#بصیرت
#فتنه_گر
#فضای_مجازی
@mahale114
خانواده آسمانی ۲۸.mp3
10.75M
#خانواده_آسمانی ۲۸
🪐 خداوند جهان را مانند دانشگاهی آفریده؛ شاگردان این دانشگاه انسان ها هستند
که برای فارغ التحصیل شدن از آن، نیاز به وجود مربی کاملا آگاه به تمام جوانب انسان و جهان دارند،
🎓 و آن مربی کسی نیست جز اهل بیت علیهمالسلام.
※ اهل بیت با کدام علم میتوانند نقش مربی انسان به سمت ابدیت را داشته باشند؟
#آیتالله_بهجت 🎤
#استاد_شجاعی
#حجتالاسلام_قرائتی
#سبک_زندگی
#فرهنگ_دینی
#خانواده_سبک_زندگی
@mahale114
4_6039655953064788140.mp3
11.47M
#شکر_در_سختی_ها 25
قلبی که؛
درگیــرِ چشم و هم چشمی ها
حسادتها، رقابتها، دلخوریها، و رنجشهای کودکانه است؛
محاله به سلامت به مقصد برسه!
شکر
قلبتو از بازیهای کودکانه رهامیکنه.
#استاد_شجاعی 🎤
#مبارزه_با_نفس
#من_شاکرم
#من_شکرگذارم
#من_ناسپاس_نیستم
@mahale114
#حدیث_روز
وَأمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها إلى رُواةِ حَديثِنا فَإنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْكُمْ وَ أنَا حُجَّهُ اللّه ِ عَلَيْهِمْ.
از حضرت مهدى عليه السلام چنين آمده است:
امّا در رخدادهايى كه پيش مى آيد به راويان احاديث ما مراجعه كنيد، كه آنان حجّت من بر شما هستند و مـن حـجّت خــدا بـر آنـانـم.
📚معجم احاديث المهدى عليه السلام ، ج ۴، ص ۲۹۴
@mahale114
#تلنگر
رفیق!
برای زخم های دلت چه مرهمی بهتر از پسرِ فاطمه
تا الان به عشق امام زمانت زندگی کردی؟!
بیا دل آقامون رو به دست بیاریم
شاید زندگی کردن رو یاد گرفتیم
+به زندگیه بدون امام عادت نکن...
#امام_زمان علیه السلام♥
#ترک_گناه
#حق_الناس
#سلام_فرمانده
@mahale114
شبنامه 997.mp3
11.23M
#خبر
تلاش برای ایجاد یک #جنبش_سبز غیر سیاسی در ایران / برای هدایت کشور به #حکومت_فدرالی با تغییر قانون اساسی
شبنامه / بررسی بازی پیچیده ای که علیه ایران در فضای کنونی رخ داده نشان میدهد که عده ای در تلاش برای ایجاد یک جنبش سبز غیر سیاسی در ایران هستند / جنبشی که با یک جنبش سیاسی همراه شود / مطالبه ای از جنس مطالبه ی تغییر قانون اساسی را مطرح کند / سپس غربگرایان پشت دستش بازی کنند / بعده عده ای در مجلس ایران بگویند: اوضاع کشور بحرانی ست، برای جلوگیری از یک فاجعه با تغییر قانون اساسی و تغییر ریل کشور به "حکومت فدرالی" موافقت کنیم... / #آقای_تحلیلگر
@mahale114