فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب: اسناد علمی واکسن ایرانی را فراهم کنید تا دنیا ببیند. ۱۴۰۰/۴/۴
#واکسن
#پیشرفت_علمی_ایران
http://eitaa.com/mahdavieat
🌐 وزیر کشور: تعیین استانداران کشور به تدریج انجام می شود
احمد وحیدی:
🔻تغییر استانداران کشور توسط این وزارتخانه در دستور کار قرار دارد.
🔻در حال بررسی و مطالعه بر روی استانداران جدید هستیم و بنا به ضرورت و به تدریج آنها را انتخاب خواهیم کرد.
http://eitaa.com/mahdavieat
⁉️چرا تروریست ها در کردستان موفق نمیشوند؟!
✅هسته تشکیلات مخفی حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) موسوم به عقاب های زاگرس (هەڵۆکانی زاگرۆس) در داخل ایران ، در روزهای اخیر اقدام به ترور دو نفر از از بسیجیان اهل سنت منطقه شمالغرب کشور در شهرستان های مهاباد و پیرانشهر در آذربایجان غربی نموده است.
🔰آنچه که از پس زمینه فعالیت های تروریستی گروهک های ضد انقلاب کردی در شمال غرب کشور به عیان قابل مشاهده است را می توان در چند نکته خلاصه کرد:
1⃣ در کشور عزیزمان ایران،همه اقوام در تمام ساختار سیاسی ،اجتماعی ،اقتصادی و امنیتی آن نقش های بی بدیلی دارند و در پست ها و مناصب مدیریتی هیچ قوم و زبانی بر دیگر ارجحیت ندارد ،از این رو در منطقه شمالغرب کشور بخش اعظمی از امنیت را هموطنان کرد زبان بر عهده گرفته اند و در این زمینه موفقیت های بیشماری نسبت به قبل از انقلاب به دست آورده اند و این راهبرد دستاوردهای انکار ناپذیری نیز برای اهل سنت غرب و شمالغرب ایران به همراه داشته است.
چنین گزاره هایی برای گروهک های ضد انقلاب به هیچ وجه قابل تحمل نیست که مردم کردزبان با مسوولیت پذیری سرنوشت کشور خود را بدست بگیرند.
2⃣ امروز اغلب مرزداران سرزمینی شمالغرب کشور از مردمان بومی و کرد زبان همان منطقه انتخاب شده اند و این نشان می دهد که لایه های امنیتی در این منطقه ریشه در ساختارهای سیاسی و اجتماعی شمال غرب دارد.
3⃣ ایجاد فضای آشوب و تهدید و یا ترور شهروندان بومی و کرد زبان منطقه شمالغرب نه تنها خدشه ای در اراده مردم در حفظ امنیت ندارد بلکه باعث انزجار بیشتر مردم کرد زبان نسبت به گروهکهایی می شود که لباس کردی می پوشند اما مردم کرد زبان را از نعمت امنیت و زندگی محروم می کنند و فرزندان آنها را که در پاسداری از این مرز و بوم شب و روز ندارند را ترور می کنند.
4⃣این تناقض آشکار در راهبردهای گروهک های ضد انقلاب کردی باعث فاصله گرفتن مردم از آنها شده است، چرا که از یک طرف ادعای زنگی خوب ،همراه با امنیت و دموکراتیک را برای آنان بیان می کنند و از طرف دیگر عاملان ترور این مردم هستند و گستراندن فضای ترور و تهدید در این شهرها باعث فرار سرمایه و در نتیجه تخریب زیرساخت های اقتصادی این شهرها و مردمان ساکن در آن ها می شود.
5⃣توان این گروهک ها _ با اشاره به فعالیت چندین ساله آنها در شمال غرب _ نشان می دهد که آنها توانایی لازم برای تاثیر ایدئولوژیک و عقلانی بر مردم کردزبان شمال غرب را نداشته و حتی الامکان خود را از انجام اقدامات غیر تروریستی ناتوان میبینند.نگاه واقع بینانه اندک طرفداران گروههک های معاند نیز این گفته را تصدیق می کند.
✍محمد رضوی قره قشلاق (کارشناس زمانه)
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴 اقدام فوری علیه تعارض منافع
👤"امیرآبادی" نماینده مجلس:
❌در دولت قبل رانتی در حوزه آهن ایجاد شد که یکی از بستگان دولت چند ۱۰۰میلیارد تومان سود کرد
👤"مرتب" کارشناس سیاست گذاری
✅ اولین جایی که درباره تعارض منافع نیاز به اقدام فوری دارد خود مجلس است.
#مجلس_انقلابی
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊
فصل دوم..(قسمت اول)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
كاظم با خنده گفت: واقعيتش، به حال و روزت ميخنديم». حميد بلند شد. جلو آيينه رفت. با ديدن صورت كوفتـهاش جـا خـورد. برگشـت طرف كاظم و مهدي و گفـت: «مـرا بـه اينجـا كشـانده ايـد كـه بـه كتـك بدهيـد... بي معرفتها؟! مهدي و كاظم ريسه رفتند. حميد هم به خنده افتاد. چنـد لحظـه بعـد، مهـدي گفت: خُب بچه ها، ديگر بس است. اين اولين درسي بود كه ساواكيها به ما دادنـد. بايد به فكر خانة ديگري باشيم. حميد در حالي كه به گونه متورمش در آيينه نگاه ميكرد، گفـت: حتمـاً نمـره من هم بيست شده! دوباره هر سهتايشان به خنده افتادند. مهدي به ساعتش نگاه كرد. سه ساعت از قرارش با حميد ميگذشت؛ اما او هنوز نيامده بود. دلش شور ميزد. دوباره دستش را سايبان چشم كرد و به دوردستها، بـه سوي مرز تركيه خيره ماند. خدا خدا ميكرد كه حميد گير مأموران مـرزي نيفتـاده باشد. دستش خسته شد. برگشت و به پايين تپه و پشت سر نگاه كرد. قـاطر كرايـهاي، آرام و كيفور ميچرخيد و حشرات مزاحم را با دمش از خود دور ميكرد. مهـدي بـه خطالرأس تپه رفت و روي تخته سنگي نشست؛ رو به مرز. دسـت بـه جيـب بـرد و آخرين نامهاي را كه حميد از طريق يكي از دوسـتانش فرسـتاده بـود، درآورد و بـاز خواند: مهدي جان، سلام. حالت چه طور است؟ از آخرين ديدارمان يك ماه ميگـذرد. حال من خوب است و شرمندة تو هستم. تو با آنكه خدمت نظام وظيفـهات را انجـام ميدهي، اما خرج تحصيل مرا هم ميدهي. به خدا مـن از ايـن بابـت خيلـي بـه تـو مديون و خجلم. من در شهر «آخن» تحصيل مـيكـنم. صـبحها درس مـيخـوانم و براي نماز به مسجدي كه آقاي خاتمي پيشنماز آنجاست، ميروم. مهدي جان، حـالا كه شعلههاي انقلاب، آتش به خرمن رژيم پـوك و پوشـالي شاهنشـاهي زده، ديگـر طاقت ماندن در اينجا را ندارم. اگر اجـازه بـدهي، ايـن بـار بـه سـوريه مـيروم و بـا توشهاي مهم به ايران بازميگردم. موعد ديدار ما، صبح روز هجـدهم آذرمـاه، همـان جايي كه ميداني. قربانت حميدمهدي، سياهي كسي را ديد كه از دور ميآمد. دل به راه زد و از تپه سرازير شـد. دويد. حميد، عرقريزان با دو كولة بزرگ بر دوش ميآمد. بـه هـم رسـيدند. حميـد، كوله ها را بر زمين گذاشت و همان جا از خستگي بر زمـين نشسـت. مهـدي بغلـش كرد و بعد شانه هايش را ماليد و گفت: «چي شده حميد... زهوارت در رفته؟
حميد كه نفس تازه ميكرد، به خنده افتاد و گفت: هنوز نه؛ اما... ـ اما چي؟ خيلي نگرانت بودم. ـ هيچي. كم مانده بود گير ساواكيها بيفتم. ـ چي؟ ساواكيها؟ حميد بلند شد. مهدي، كولهها را به دوش گرفت. از سنگيني كوله ها، بدنش تاب برداشت. حميد گفت: حالا ميبيني من با چه بدبختي اينها را از آن طرف مـرز تـا اينجا آورده ام؟ ـ تو ماشااالله جواني؛ اما من ديگر پير شده ام. خب، حالا تعريـف كـن، ببيـنم چـه شده. تپه را دور زدند و به قاطر رسيدند. حميد كمك كرد تـا مهـدي كولـه هـا را روي قاطر بگذارد و جايشان را محكم بكند. ـ از سوريه كه سوار اتوبوس شدم، چشمم به جوان لاغر و چشم درشتي افتاد كه به من خيره شده بود. يكريز مرا ميپاييد. اول توجهي بهش نكردم؛ اما نزديكي مـرز ديدم نه، اين طور نميشود. راستش كمي هم ترسيدم. فكري شدم كه نكند ساواكي باشد. خلاصه كنم... نزديك مرز اتوبوس جلو يك رستوران ترمز كـرد. آهسـته بـار و بنديلم را برداشتم و دور از چشم ديگران زدم به چاك. تا اينجا يكنفس آمدم. ديگـر پيرم درآمد. مهدي گفت: حالا ببينم بارت چي هست؟ حميد گفت: «اسلحه و مهمات. مهدي با تعجب به حميد نگاه كرد. حميد گفت: «چرا اين طوري نگاهم ميكني. مگر اين سومين بار نيست كه از تركيه برايت سلاح و مهمات ميآورم؟ ـ آخر چه طور از سوريه... حميد خنديد و گفت: پدر پول بسوزد! راننده وقتي اسكناسها را ديد، مثل مـوم نرم شد. البته بهش نگفتم بارم اسلحه و مهمات است. گفتم قاچاق است. درجا قبول کرد.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
مولاعلی(ع)میفرمایند🌹
قلبها سخت و قسی نمی شود؛
مگر به خاطر کثرت گناه💔
#حدیث_روز📚
http://eitaa.com/mahdavieat
🔵 #آپاندیس
✅ علایم آپاندیسیت شامل :
🔷درد شدید دور ناف که به سمت تحتانی راست شکم کشیده میشود.
🔷فرد تهوع ، استفراغ و بی اشتهایی شدید دارد .
🔷گاهی موجب تب میشود .
1️⃣در صورت شک به آپاندیسیت ، به بیمار فقط و فقط تا 48 ساعت عسل و آب عسل داده شود .
2️⃣اگر بیمار یبوست مزاج است ، تدابیر اورژانسی و اقدامات لازم ،در جهت رفع یبوست بیمار بعمل آید.
3️⃣بهتر است همراه با عسل ، هر هشت ساعت یکبار 7 عدد سیاه دانه نیز جویده شود .
4️⃣توجه داشته باشید که در طی این 48 ساعت اگر علائم بیمار رو بهبودی نرفت باید اقدام به جراحی شود(البته در اکثر موارد با این روش به جراحی ختم نمیشود).
5️⃣از خوردن آب یخ یا هر نوشیدنی سرد ، پفک ،فست فودها بصورت جدی خودداری نمایید.
6️⃣برای پیشگیری از ابتلا به التهاب آپاندیس یا آپاندیسیت ، توصیه و تاکید میکنیم حداقل هفته ای یکبار الی سه بار ، هر بار 3عدد گردو +یک قاشق چایخوری پودر گیاه صعتر یا آویشن میل کنید.
#طب سنتی
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
💢 من روحانی وفادار به اهداف انقلاب هستم.
🔹🔸توییت امام جمعه لواسان پس از کنار رفتن از این سمت:
♦به بنده ایراد میگرفتند که تو امام جمعه متعارفی نیستی.گفتم: خودم انتخاب کردم که از این کلیشهها بیرون باشم. من انقلابی وفادار به اهداف امام هستم، به این دلیل باید سد محافظهکاری خیالپردازانه و مصلحتانديشی خانمانسوز را میشکستم.
♦خیلیها خوششان نیامد، اما جوانان بسیاری امیدوار شدند.
✍به واسطه شناختی که از علی اکبری _رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه_ دارم، فردِ بسیار محافظهکاریست.
اگر سر ماجرای حذف رحیمپور ازغدی، مردانه ایستادگی میکردیم، الان امامجمعه لواسان عوض نمیشد!
تیپِ علیاکبریها به دنبال افراد بیسروصدا و نسبتا خنثی برای تریبون نماز جمعهاند...
"علی قلهکی
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ببینید | لازمهی مطالبهگری!
خیلی فرق میکنه چطور نقد کنیم؟ چطور مطالبه گری کنیم
لطفا خوارجی نباشیم
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
«بسمالله، بفرمائید ثبتنام کنید!»
🔹برادر عزیزمان آقای حسن عباسی نظر شنیدنی و جالبی مطرح کردهاند که اگر با یک پیوست اجرایی و عملیاتی همراه شود میتواند ادعاهای یک جریان سیاسی غربگرا و پُر مدعا را نیز به بوته راستیآزمایی کشانده و نقش تعیینکنندهای در جدایی آب از سراب داشته باشد. برادر عباسی نوشتهاند:
« اصلاحطلبانی که امروز علم جنگ برداشته و نظام را به مداخله در فتنه پنجشیر تحریص میکنند، همان کسانی هستند که در زمان اشغال کویت توسط صدام و حمله آمریکا به عراق، صدام را خالد بن ولید خوانده و خواستار مداخله ایران در جنگ خلیجفارس به نفع صدام شدند». در این باره گفتنی است:
1⃣باید به نوشته ایشان اضافه کرد که مروری گذرا بر مواضع مدعیان اصلاحات به وضوح نشان میدهد نظری متفاوت با خواست و منافع آمریکا - و اسرائیل- نداشتهاند بهگونهای که برای پیشبینی موضع آنها درباره فلان موضوع، میتوان به موضع آمریکا در آن خصوص مراجعه کرد. این خصیصه ذلتبار مدعیان اصلاحات (البته برخی از آنها و نه همه آنان) بیرون از دایره ادعاست و به آسانی قابل دیدن و اثبات است. بهعنوان مثال و فقط به عنوان مثال بخوانید؛
2⃣وقتی آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن برای اشغال سوریه و خارج کردن این کشور از محور مقاومت همداستان شده و ائتلافی با نام فریبنده « دوستان سوریه» ! تشکیل داده و سیل اسلحه و مهمات را برای تروریستهای تحت مدیریت خود به سوریه گُسیل داشتند، ایران و حزبالله لبنان که این حرکت را در تقابل با منافع و موجودیت مقاومت (از جمله ایران اسلامی) میدانستند به کمک دولت سوریه شتافتند، در آن هنگام مدعیان اصلاحات جیغ بنفش میکشیدند که چرا باید به سوریه برویم؟! یعنی دقیقاً همسو با آمریکا و متحدانش و در دشمنی آشکار با مردم وطن خود (بخوانید وطنفروشی)!
3⃣آمریکا (به اعتراف صریح هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا در کتاب خاطراتش -HARD CHOICE- انتخاب سخت) تروریستهای تکفیری داعش را ساخت و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و عربستان و امارات و ... را به حمایت سیاسی و تسلیحاتی این گروه وحشی فراخواند. سران داعش بیمهابا و به صراحت اعلام کردند که هدف نهایی آنها ایران اسلامی است و حرکتی که از موصل عراق آغاز کردهاند در ایران به نتیجه نهایی میرسد! حفاظت از جان و مال و ناموس مردم ایران و عراق و سوریه و ... برای ایران یک وظیفه قطعی دینی و ملی و انسانی بود و بیتوجهی به آن گناهی بزرگ و نابخشودنی بود. درک این نکته بدیهی برای کودنترین افراد هم قابل درک بود و بسیار بعید بوده و هست که مدعیان اصلاحات از فهم آن عاجز بوده باشند! ولی این فرقه غربگرا قتلعام زن و مرد و کودک هموطن خویش به دست داعش و بهاسارت و کنیزی گرفتن دختران مظلوم این مرز و بوم از سوی تروریستهای داعش را فقط به این علت که خواست آمریکا و اسرائیل است بر مخالفت با خواست دشمنان تابلودار وطنشان ترجیح دادند و فریاد برآورده و زمین و زمان را به هم دوختند که چرا باید جوانانمان را برای مقابله با داعش به سوریه و عراق اعزام کنیم؟! و بهگونهای سخن میگفتند که انگار اعزام نیرو به سوریه و عراق، صدقه دادن به آنهاست و اصلاً به روی نامبارک خود نمیآوردند که ایران اسلامی در این حرکت از جان و مال و ناموس ملت خود دفاع میکند و ...
بیهوده نبود که نتانیاهو میگفت اصلاحطلبان اصلیترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند! و گفتنی است شعار « نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» را تارنمای وزارت خارجه رژیم صهیونیستی به مدعیان اصلاحات پیشنهاد -بخوانید دیکته-کرده بود.
4⃣اکنون هم که آمریکا در افغانستان با شکست مفتضحانهای روبهرو شده است و آرزوی دیرینه خود که برپایی جنگ مذاهب و اقوام و کشاندن پای ایران به این توطئه است را برباد رفته میبیند، همان فرقه سیاسی غربگدا برخلاف سر و صدای قبلی که سوریه و عراق و داعش به ما چه ربطی دارد (بخوانید چون به زیان آمریکاست) امروز جیغ میکشند که چرا علیه طالبان (به نفع آمریکا) وارد جنگ نمیشویم؟!
5⃣حالا یک پیشنهاد منطقی و همهپسند در میان است و آن اینکه یک تیپ از مدعیان اصلاحات تشکیل شود و مدعیان اصلاحات جهت اعزام به افغانستان در آن ثبتنام کرده و برای مبارزه به پنجشیر و یا هر نقطه دیگر افغانستان اعزام شوند.
🔸نام « تیپ اصلاحاتیون» ! هم اسم با مسمایی برای این تیپ است! اگر در ادعای خود صادق هستید، بسمالله، بفرمائید در این تیپ ثبتنام کنید ! بهانه نیاورید که این حرکت با سیاستهای رسمی نظام ناهمخوان است! چرا که، اولاً ؛ تاکنون کدام حرکت شما با سیاستهای نظام همراه بوده است ؟! ثانیاً؛ کدام موضع و اقدامتان با خواست آمریکا ناهمخوان بوده است؟!
📝 #حسین_شریعتمداری
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 صحبت های سال گذشته رهبر انقلاب درباره راهپیمایی اربعین در شرایط کرونایی...
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃آقا حساب کردند
🌹🍃خادمان حرم علیبنموسیالرضا (علیهالسلام) با سرزدن به داروخانهها برای افرادی که مشکل مالی بابت پرداخت داروی کرونا دارند با طرح «آقا حساب کردند» تمام هزینههای دارویی بیماران کرونایی حتی کپسول اکسیژن رو هم تقبل میکنند.
💯💯 البته این طرح از اوایل اومدن کرونا شروع شده.
#کرونا
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊
فصل دوم..(قسمت دوم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
مهدي گفت: خيلي خوب شـد. بـا اينهـا مـيتـوانيم حسـابي جلـو سـاواكيهـا دربياييم.حميد روي قاطر پريد. مهدي، افسار قـاطر را كشـيد و بـه سـمت روسـتا راهـي شدند. حميد گفت: آخر من بروم جلسه، چه بگويم؟ مهدي دست بر شانة حميد گذاشت و گفت: باز شروع شد. گفتم كه قرار اسـت فرماندهان لشكرهاي سپاه و ارتـش دور هـم جمـع بشـوند و بـراي عمليـات آينـده برنامهريزي كنند. ناسلامتي، تو معاون من هستي. بايد جور مرا بكشي. نگران نبـاش. ، فرمانده لشكر محمدرسول االله است. بـا او هـم آشـنا رئيس جلسه، برادر همت ميشوي. حميد لبخندي زد و گفت: باشد. بزرگتري گفته اند و كوچكتري». مهدي، حميد را هل داد. حميد سوار موتور تريل شد و به سوي قرارگاه شتافت. حميد به قرارگاه رسيد. بيشتر فرماندهان را ميشناخت. در گوشهاي نشست. بـه حسين خرازي ـ فرمانده لشكر امام حسين ـ گفـت: حـاج حسـين، پـس ايـن برادر همت كجاست؟ حاج حسين گفت: هر جا باشد، ديگر سر و كله اش پيدا ميشود. در اتاق به صدا درآمد و همت وارد اتاق جلسه شد. همـه بلنـد شـدند. همـت بـا فرماندهان دست داد و احوالپرسي كرد. چشمان حميد با ديدن او از تعجب گرد شد. همت به حميد ريسد. چشمش به حميد كه افتاد، مات و متحير بر جا مانـد. هـر دو چند لحظهاي به هم خيره ماندند و بعد لبانشان كش آمد و همديگر را بغـل كردنـد. حاج حسين گفت: چه شد آقا حميد... تو كه حاج همت را نميشناختي؟حميد خنديد و حرفي نزد. آخر جلسه بود كه مهدي آمد. سلام كرد و كنار حميد نشست؛ اما ديد كه حميد و همت هر چند لحظه به هم نگاه ميكنند و زير جلكي ميخنديـد. مهـدي تعجـب كرد. نميدانست آن دو به چه ميخندند. جلسه تمام شد. همت به سوي حميد و مهدي آمد. مهدي گفـت: «شـما دو نفـر به چي ميخنديد؟ حميد با خنده گفت: آقا مهدي قضية آمدنم از تركيه بـه ايـران يـادت هسـت؟ همان موقع را كه گفتم يك ساواكي تعقيبم ميكرد؟ مهدي، چيني به پيشاني انداخت و با تأملي گفت: آهان، يادم آمد... خب؟ حميد، دست بر شانة همت گذاشت و گفت: آن ساواكي، ايشان بودند». مهدي جا خورد. همت خنديد و گفت: اتفاقـاً مـن هـم خيـال مـيكـردم شـما ساواكي هستيد و مرا تعقيب ميكنيد. به همـين خـاطر، از رسـتوران نزديـك مـرز، پياده به طرف مرز فرار كردم. مهدي خنديد و گفت: «بنده هاي خدا... الكـي الكـي كلّـي پيـاده راه رفتيـد. امـا خودمانيم، قيافة هردويتان به ساواكيها هم ميخورد! خنده فضاي قرارگاه را پر كرد.
#ادامه_دارد
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊
🕌زیارت حضرت صاحب العصر و الزمان #حضرت_امام_مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) در روز #جمعه
﷽
🔆السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ
السَّلامُ عَلَيْكَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
🔆السَّلامُ عَلَيْكَ، عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ
🔆السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ، وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ
وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ، وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ
🔆يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ
صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ
هَذَا يَوْمُ #الْجُمُعَةِ
وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ
وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ
وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ
وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ
وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ
وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ
فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي
صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِين
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘
🎥#کلیپ| حمله پهپادی ایران به مواضع تروریستها در کردستانِ عراق
🍃🌹🍃
❌ پهپادهای نیروی زمینی #سپاه از صبح امروز مواضع گروههای تروریستی در شمال عراق را هدف قرار دادند.
#روشنگری
#ثامن
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌐 رئیسجمهور: مقدمات لازم برای بازگشایی مدارس فراهم شد
سید ابراهیم رئیسی:
🔻حمایت از تولید واکسن داخلی، افزایش واردات واکسن، تسریع واکسیناسیون و اجرای طرح ارتقا یافته شهید سیلمانی، ۴ گام تحولی در مقابله با کرونا است.
🔻مقدمات لازم برای بازگشایی مدارس و مراکز علمی آموزشی و کاهش محدودیت فعالیت مراکز اقتصادی فراهم شده است.
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
❌عربستان خواستار بازرسی سایتهای هستهای ایران شد!
🔻وزیر خارجه عربستان سعودی در نشست کمیته چهارجانبه وزیران عرب برای بررسی تحولات مربوط به آنچه «بحران با ایران» خوانده شده، در سخنانی مداخله جویانه خواستار بازرسی فراگیر و فوری تمام سایتهای هستهای ایران شد.
👈ریاض بارها مدعی شده که میخواهد در مذاکرات هستهای ایران یکی از اعضای اصلی مذاکره کننده باشد و این در حالی است که تهران همواره تأکید کرده که اعضای برجام مشخص و تغییرناپذیرند.
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🔴 صدور مجوز مصرف اضطراری واکسن فخرا
♦️وزیر دفاع: با کسب مجوزهای لازم از وزارت بهداشت، فخرا فاز ۳ کار آزمایی بالینی خود را آغاز کرده و مجوز مصرف اضطراری و عمومی را کسب نموده و طی روزهای آینده در سبد واکسیناسیون عمومی قرار میگیرد.
♦️در حال حاضر امکان تولید ۱ میلیون دز واکسن فخرا به صورت ماهانه وجود دارد. با نهایی شدن زیر ساختهای لازم در آذرماه سال جاری میتوانیم میزان تولید را به چند برابر افزایش دهیم.
#واکسن
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊
فصل دوم..(قسمت سوم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
رگهاي طلايي در مشرق در حال جان گـرفتن بـود. هـوا هنـوز خنكـاي شـب را داشت. دستهاي پرندة پر سر و صدا در روشناي صبح در دل آسمان قيقاج ميرفتند. از روي بشكههاي قير، بخار بلند ميشد. انگار آتش زير بشكه ها را ميليسيد. بوي قير، لطافت و خنكاي هوا را ميگرفت. اسماعيل، رو به كارگرهاي شـهرداري كـرد و گفت: زود باشيد. آفتاب درآمد. هوا گرم بشود، نميشود كار كرد. يكي از كارگرها كه مردي جا افتاده و كمي چاق بود، گفت: انشاءاالله امروز اين خيابان را هم تمام ميكنيم. اسماعيل، كشفاش را كند، دمپايي پلاستيكي به پا كرد و گفت: اگر همه مثـل تو كار كنند، بله. جواني كه خميازه كشان دكمه هاي بلوزش را ميبسـت، چنـد مشـت محكـم بـه سينه زد و گفت: «منظورت به ماست؟ تو چرا به خودت ميگيري، اصغر خان؟ زود باش، آفتاب درآمد. مهدي با قدمهاي بلند به آنها رسيد. نگاهي به آنها انداخت و بعـد رو بـه يكـي از كارگرها گفت: آقا اسماعيل كجاست؟ اسماعيل جلو رفت و گفت: اسماعيل منم. مهدي، برگة تا شدهاي از جيب درآورد و به اسماعيل داد. سلام... من براي كار آمدهام! اصغر، غلتك را هل داد و گفت: كار قحط بود، آمدي شهرداري... با ايـن حقـوق بخور و نميرش؟ اسماعيل به اصغر تشر زد. ـ سرت به كار خودت باشد. بعد رو به مهدي كرد و گفت: «ببين جوان، كار آسفالتكاري خيلي سخت اسـت. گرما دارد، كوفتگي عضلات و سوختگي دارد. تو مثل اينكه تا حـالا كارهـاي سـخت نكردهاي. فردا نيايي بگويي؛ آي كمرم درد گرفت، زانوم گزگـز مـيكنـد و گرمـا زده شده ام... مهدي لبخندي زد و گفت: «نه... مطمئن باشيد شكايت نميكنم. ـ دمپايي تو وانت است. پات كن، بيا اينجا. ـ چشم. مهدي لباس عوض كرد، دمپايي پا كرد و سر كارش رفت. آفتاب از افق جدا شده بود. كارگران شهرداري مشغول كار بودند. مهدي، شنهاي مخصوص را با فرغون بر كف خيابان پهن مـيكـرد. مـرد جاافتـادهاي كـه آقـا مـراد صدايش ميكردند، روي شنها قير ميريخت و بعـد پيرمـردي ديگـر، غلتـك را روي آنها ميگرداند. بوي قير، همه جا را گرفته بود. مهدي حواسش بود كه اصـغر و دو نفـر ديگـر، از اول كار با بهانه و روشهاي مختلف از زير كار شانه خالي ميكنند و طفـره مـيرونـد. مهدي به طرف نيسان رفت. اصغر به بهانة آب خـوردن نشسـته بـود و آب را مزمـزه ميكرد. مهدي لبخندزنان گفت: «اخوي، شما چهقـدر آب مـيخوريـد و اسـتراحت ميكنيد؟ سپس به آقامراد و پيرمرد اشاره كرد و گفت: «اين بنده خداها خسـته شـدند، از بس جور شما را كشيدند. اصغر ترش كرد. تندي پا شد و با صداي بنلد گفت: «نفهميدم... اصلاً به تـو چـه مربوط است؟ تو چه كارهاي به من امر و نهي ميكني؟ بعد رو به جواني ديگـر گفـت: «تـو را بـه خـدا، رو را نگـاه كـن... هنـوز نيامـده، ميخواهد رئيس بازي دربياورد! مهدي گفت: «مگر من حرف بدي زدم؟ اصغر گفت: من خوشم نميآيد كسي تو كارهـام فضـولي كنـد. مگـر چـه قـدر حقوق ميگيرم كه واسهاش جان بكنم؟ اسماعيل به طرفشان آمد و گفت: «اينجا چه خبر است؟ اصغر، باز چه بساطي به پا كرده اي؟ اصغر با غيظ نيمنگاهي به مهدي انداخت و به سر كارش رفـت. مهـدي، فرغـون شنها را برد. آقا مراد، عرق صورت و پيشاني اش را با دستمال چهارخانهاش گرفـت و گفت: سر به سرشان نگذار، جوان. اصغر، آدم تنبلـي اسـت. كـار امـروزش نيسـت. هميشه همينطور است. مهدي پرسيد: شما چه قدر حقوق ميگيريد؟ روزي پنجاه تومان! مهدي سرخ شد. لبش را گزيد. آقا مراد گفت: چرا ناراحت شدي؟ ـ هيچي... چيزي نيست.
#ادامه_دارد
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ من سهسالمه هنوز
👤 کربلایی #حسین_طاهری
📌ویژه شهادت #حضرت_رقیه
👌 #پیشنهاد_دانلود
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞