eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
364 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 🌷🕊 فصل هفتم ...( قسمت نهم )🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 آن روز چند تا ماشین سبزی آورده بودند خانم ها جا خوردند خیلی بیشتر از مقدار معمول و همیشگی بود گفتند اشرف سادات می خوای چی کار کنی حالا گفتم هیچی رفتم سراغ تلفن و با چند پایگاه و مسجد هماهنگ کردم و سبزی ها را پخش کردم و گفتم تا شب بفرستند خانه مادخودمان هم نشستیم دور هم و شروع کردیم بعضی ها وقت ها یادم نمی امد ملافه هایی را که می انداختم روی فرش تا رویش کاری انجام دهیم کی جمع کرده ام این ملافه ها همیشه پهن بودند بس که ما همیشه مشغول بودیم ان روز تا شب خیلی کار کردیم دلم می خواست بنشینیم پاهایم را دراز کنم و یک لیوان چای بخورم و کمی خشتکس در کنم ولی نمی شد کار سبزی ها که سبک شد رفتم توی آشپزخانه عذای ساده ای گذاشتم تشت را هم توی حمام پر از لباس کرده بودم و پودر ریخته بودم تا بروم سروقتش تند تند دور خودم می چرخیدم و دست می انداختم به کارهایم که صدای محمد از پشت سرم آمد گفت مامان کمک می خواهی می خواستم دو تا کاری می کردیم و حرف می زدیم محمد از آن شور و شیطنت قبل افتاده بود با طمانیه و کمی مکث انگار هی حرفش را بخورد گفت توی سینه اش یک راز دارد دست از کار کشیدم و خیره نگاهش کردم خیر باشه مادر نگاهش را دزدید و گفت قبلش یک قول می خوام آدمی که می خواهد رازی را فاش کند چه می خواست جز اینکه بعد از به زبان اوردنش توی سینه من امامت بماند و دو تایی یک راز مشترک مادر و پسری داشته باشیم گفتم نشنیده قول قبول پرسیده تا من زنده ام توی دلم گفتم مادر مگر تو چند سال داری که از این حرف ها می زنی ؟ نگذاشتم عاطفه مادری ام خودش را بکشد پشت چشم هایم گفتم خیالت راحت به زبان اند که امروز جمکران بودم گفتم بله خبر دارم این روزها زیاد میری قبول باشه گفت یک کاری کردم از آقا خواستم تا زنده ام کسی خبردار نشود رفتم وضو گرفتم نماز خواندم بعدش هم یک گوشه نشستم و شناسنامه ام ... را حرفش را خورد و شناسنامه را گرفت طرفم تاحرفش را خورد و شناسنامه را گرفت طرفم تا بخواهم بازش کنم خودش ادامه داد دست کاریش کردم یه کم فقط خوب این طوری که منو نمی برن مجبور بودم خنده ام گرفت از جسارتش خوشم آمد فکر کردم اگر حاج بفهمد چطور می شود گلویم از بغض می سوخت سوزن سوزن می شد کف پایم گزگز می کرد محمد تجسم اروزهای من بود پاره تنم هم سن و سالی نداشت دلش کوچک بود افقش رسیده بود به جایی که عقل من قد نمی داد همه این ها مثل یک فیلم خیلی سریع از جلوی چشمم رد شد به خودم امد دیدم بچه یک لنگه پا ایستاده و منتظر عکس العمل من است فقط گفتم داری کارای مردونه می کنی باید از اینجا به بعد خیلی شجاع باشی بغض و خنده و تردید و ترس و حتی قول قلب دادن به محمد همه را مهار کردم دلم آشوب شد کارهایم را رها کردم و وضو گرفتم نشستم سر سجاده. 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎙آیت الله ناصری 🔸آقای ما نماینده خداوند در عالم وجود است... 👌بسیار شنیدنی 👈حتما ببینید و نشر دهید. http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... 🌱دافع عسر و حرج می‌رسد، ان‌شاءالله... یعنی آن ختم حجج می‌رسد، ان‌شاءالله... 🌱مژده بر منتظر مهدی‌زهرا بدهید... عن قریب عصر فرج می‌رسد، ان‌شاءالله... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙 http://eitaa.com/mahdavieat
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ شماره (۴۷۸) 🎙 آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) 💢خیر دنیا و آخرت در چیه؟! 🔸کوتاه و شنیدنی👌 http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙حاج حسین خلجی ✨سلام عزیزِ فاطمه سلام عشقِ امام حسن 💌 بفرستید برای اونایی که این روزها دلتنگ زیارت امام حسین (علیه‌السلام) هستند... 🔅السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ http://eitaa.com/mahdavieat