eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
376 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | لازمه‌ی مطالبه‌گری! خیلی فرق میکنه چطور نقد کنیم؟ چطور مطالبه گری کنیم لطفا خوارجی نباشیم 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
«بسم‌الله، بفرمائید ثبت‌نام کنید!» 🔹برادر عزیزمان آقای حسن عباسی نظر شنیدنی و جالبی مطرح کرده‌اند که اگر با یک پیوست اجرایی و عملیاتی همراه شود می‌تواند ادعاهای یک جریان سیاسی غربگرا و پُر مدعا را نیز به بوته راستی‌آزمایی کشانده و نقش تعیین‌کننده‌ای در جدایی آب از سراب داشته باشد. برادر عباسی نوشته‌اند: « اصلاح‌طلبانی که امروز علم جنگ برداشته و نظام را به مداخله در فتنه ‎پنجشیر تحریص می‌کنند، همان کسانی هستند که در زمان اشغال کویت توسط صدام و حمله آمریکا به عراق، صدام را خالد بن ولید خوانده و خواستار مداخله ایران در جنگ خلیج‌فارس به نفع صدام شدند». در این باره گفتنی است: 1⃣باید به نوشته ایشان اضافه کرد که مروری گذرا بر مواضع مدعیان اصلاحات به وضوح نشان می‌دهد نظری متفاوت با خواست و منافع آمریکا - و اسرائیل- نداشته‌اند به‌گونه‌ای که برای پیش‌بینی موضع آنها درباره فلان موضوع، می‌توان به موضع آمریکا در آن خصوص مراجعه کرد. این خصیصه ذلت‌بار مدعیان اصلاحات (البته برخی از آنها و نه همه آنان) بیرون از دایره ادعاست و به آسانی قابل دیدن و اثبات است. به‌عنوان مثال و فقط به عنوان مثال بخوانید؛ 2⃣وقتی آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن برای اشغال سوریه و خارج کردن این کشور از محور مقاومت همداستان شده و ائتلافی با نام فریبنده « دوستان سوریه» ! تشکیل داده و سیل اسلحه و مهمات را برای تروریست‌های تحت مدیریت خود به سوریه گُسیل داشتند، ایران و حزب‌الله لبنان که این حرکت را در تقابل با منافع و موجودیت مقاومت (از جمله ایران اسلامی) می‌دانستند به کمک دولت سوریه شتافتند، در آن هنگام مدعیان اصلاحات جیغ بنفش می‌کشیدند که چرا باید به سوریه برویم؟! یعنی دقیقاً همسو با آمریکا و متحدانش و در دشمنی آشکار با مردم وطن خود (بخوانید وطن‌فروشی)! 3⃣آمریکا (به اعتراف صریح هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا در کتاب خاطراتش -HARD CHOICE- انتخاب سخت) تروریست‌های تکفیری داعش را ساخت و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و عربستان و امارات و ... را به حمایت سیاسی و تسلیحاتی این گروه وحشی فراخواند. سران داعش بی‌مهابا و به صراحت اعلام کردند که هدف نهایی آنها ایران اسلامی است و حرکتی که از موصل عراق آغاز کرده‌اند در ایران به نتیجه نهایی می‌رسد! حفاظت از جان و مال و ناموس مردم ایران و عراق و سوریه و ... برای ایران یک وظیفه قطعی دینی و ملی و انسانی بود و بی‌توجهی به آن گناهی بزرگ و نابخشودنی بود. درک این نکته بدیهی برای کودن‌ترین افراد هم قابل درک بود و بسیار بعید بوده و هست که مدعیان اصلاحات از فهم آن عاجز بوده باشند! ولی این فرقه غربگرا قتل‌عام زن و مرد و کودک هموطن خویش به دست داعش و به‌اسارت و کنیزی گرفتن دختران مظلوم این مرز و بوم از سوی تروریست‌های داعش را فقط به این علت که خواست آمریکا و اسرائیل است بر مخالفت با خواست دشمنان تابلودار وطنشان ترجیح دادند و فریاد برآورده و زمین و زمان را به هم دوختند که چرا باید جوانانمان را برای مقابله با داعش به سوریه و عراق اعزام کنیم؟! و به‌گونه‌ای سخن می‌گفتند که انگار اعزام نیرو به سوریه و عراق، صدقه دادن به آنهاست و اصلاً به روی نامبارک خود نمی‌آوردند که ایران اسلامی در این حرکت از جان و مال و ناموس ملت خود دفاع می‌کند و ... بیهوده نبود که نتانیاهو می‌گفت اصلاح‌طلبان اصلی‌ترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند! و گفتنی است شعار « نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» را تارنمای وزارت خارجه رژیم صهیونیستی به مدعیان اصلاحات پیشنهاد -بخوانید دیکته-کرده بود. 4⃣اکنون هم که آمریکا در افغانستان با شکست مفتضحانه‌ای روبه‌رو شده است و آرزوی دیرینه خود که برپایی جنگ مذاهب و اقوام و کشاندن پای ایران به این توطئه است را برباد رفته می‌بیند، همان فرقه سیاسی غربگدا برخلاف سر و صدای قبلی که سوریه و عراق و داعش به ما چه ربطی دارد (بخوانید چون به زیان آمریکاست) امروز جیغ می‌کشند که چرا علیه طالبان (به نفع آمریکا) وارد جنگ نمی‌شویم؟! 5⃣حالا یک پیشنهاد منطقی و همه‌پسند در میان است و آن اینکه یک تیپ از مدعیان اصلاحات تشکیل شود و مدعیان اصلاحات جهت اعزام به افغانستان در آن ثبت‌نام کرده و برای مبارزه به پنجشیر و یا هر نقطه دیگر افغانستان اعزام شوند. 🔸نام « تیپ اصلاحاتیون» ! هم اسم با مسمایی برای این تیپ است! اگر در ادعای خود صادق هستید، بسم‌الله، بفرمائید در این تیپ ثبت‌نام کنید ! بهانه نیاورید که این حرکت با سیاست‌های رسمی نظام ناهمخوان است! چرا که، اولاً ؛ تاکنون کدام حرکت شما با سیاست‌های نظام همراه بوده است ؟! ثانیاً؛ کدام موضع و اقدامتان با خواست آمریکا ناهمخوان بوده است؟! 📝 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 صحبت های سال گذشته ‎رهبر انقلاب درباره راهپیمایی اربعین در شرایط کرونایی...‌ 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃آقا حساب کردند 🌹🍃خادمان حرم علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه‌السلام) با سرزدن به داروخانه‌ها برای افرادی که مشکل مالی بابت پرداخت داروی کرونا دارند با طرح «آقا حساب کردند» تمام هزینه‌های دارویی بیماران کرونایی حتی کپسول اکسیژن رو هم تقبل می‌کنند. 💯💯 البته این طرح از اوایل اومدن کرونا شروع شده. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت دوم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین مهدي گفت: خيلي خوب شـد. بـا اينهـا مـيتـوانيم حسـابي جلـو سـاواكيهـا دربياييم.حميد روي قاطر پريد. مهدي، افسار قـاطر را كشـيد و بـه سـمت روسـتا راهـي شدند. حميد گفت: آخر من بروم جلسه، چه بگويم؟ مهدي دست بر شانة حميد گذاشت و گفت: باز شروع شد. گفتم كه قرار اسـت فرماندهان لشكرهاي سپاه و ارتـش دور هـم جمـع بشـوند و بـراي عمليـات آينـده برنامهريزي كنند. ناسلامتي، تو معاون من هستي. بايد جور مرا بكشي. نگران نبـاش. ، فرمانده لشكر محمدرسول االله است. بـا او هـم آشـنا رئيس جلسه، برادر همت ميشوي. حميد لبخندي زد و گفت: باشد. بزرگتري گفته اند و كوچكتري». مهدي، حميد را هل داد. حميد سوار موتور تريل شد و به سوي قرارگاه شتافت. حميد به قرارگاه رسيد. بيشتر فرماندهان را ميشناخت. در گوشهاي نشست. بـه حسين خرازي ـ فرمانده لشكر امام حسين ـ گفـت: حـاج حسـين، پـس ايـن برادر همت كجاست؟ حاج حسين گفت: هر جا باشد، ديگر سر و كله اش پيدا ميشود. در اتاق به صدا درآمد و همت وارد اتاق جلسه شد. همـه بلنـد شـدند. همـت بـا فرماندهان دست داد و احوالپرسي كرد. چشمان حميد با ديدن او از تعجب گرد شد. همت به حميد ريسد. چشمش به حميد كه افتاد، مات و متحير بر جا مانـد. هـر دو چند لحظهاي به هم خيره ماندند و بعد لبانشان كش آمد و همديگر را بغـل كردنـد. حاج حسين گفت: چه شد آقا حميد... تو كه حاج همت را نميشناختي؟حميد خنديد و حرفي نزد. آخر جلسه بود كه مهدي آمد. سلام كرد و كنار حميد نشست؛ اما ديد كه حميد و همت هر چند لحظه به هم نگاه ميكنند و زير جلكي ميخنديـد. مهـدي تعجـب كرد. نميدانست آن دو به چه ميخندند. جلسه تمام شد. همت به سوي حميد و مهدي آمد. مهدي گفـت: «شـما دو نفـر به چي ميخنديد؟ حميد با خنده گفت: آقا مهدي قضية آمدنم از تركيه بـه ايـران يـادت هسـت؟ همان موقع را كه گفتم يك ساواكي تعقيبم ميكرد؟ مهدي، چيني به پيشاني انداخت و با تأملي گفت: آهان، يادم آمد... خب؟ حميد، دست بر شانة همت گذاشت و گفت: آن ساواكي، ايشان بودند». مهدي جا خورد. همت خنديد و گفت: اتفاقـاً مـن هـم خيـال مـيكـردم شـما ساواكي هستيد و مرا تعقيب ميكنيد. به همـين خـاطر، از رسـتوران نزديـك مـرز، پياده به طرف مرز فرار كردم. مهدي خنديد و گفت: «بنده هاي خدا... الكـي الكـي كلّـي پيـاده راه رفتيـد. امـا خودمانيم، قيافة هردويتان به ساواكيها هم ميخورد! خنده فضاي قرارگاه را پر كرد. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊 🕌زیارت حضرت صاحب العصر و الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) در روز ﷽ 🔆السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ 🔆السَّلامُ عَلَيْكَ، عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ 🔆السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ، وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ، وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ 🔆يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِين 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ 🎥| حمله پهپادی ایران به مواضع تروریست‌ها در کردستانِ عراق 🍃🌹🍃 ❌ پهپادهای نیروی زمینی از صبح امروز مواضع گروه‌های تروریستی در شمال عراق را هدف قرار دادند. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌐 رئیس‌جمهور: مقدمات لازم برای بازگشایی مدارس فراهم شد سید ابراهیم رئیسی: 🔻حمایت از تولید واکسن داخلی، افزایش واردات واکسن، تسریع واکسیناسیون و اجرای طرح ارتقا یافته شهید سیلمانی، ۴ گام تحولی در مقابله با کرونا است. 🔻مقدمات لازم برای بازگشایی مدارس و مراکز علمی آموزشی و کاهش محدودیت فعالیت مراکز اقتصادی فراهم شده است. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
❌عربستان خواستار بازرسی سایت‌های هسته‌ای ایران شد! 🔻وزیر خارجه عربستان سعودی در نشست کمیته چهارجانبه وزیران عرب برای بررسی تحولات مربوط به آنچه «بحران با ایران» خوانده شده، در سخنانی مداخله جویانه خواستار بازرسی فراگیر و فوری تمام سایت‌های هسته‌ای ایران شد. 👈ریاض بارها مدعی شده که می‌خواهد در مذاکرات هسته‌ای ایران یکی از اعضای اصلی مذاکره‌ کننده باشد و این در حالی است که تهران همواره تأکید کرده که اعضای برجام مشخص و تغییرناپذیرند. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🔴 صدور مجوز مصرف اضطراری واکسن فخرا ♦️وزیر دفاع: با کسب مجوزهای لازم از وزارت بهداشت، فخرا فاز ۳ کار آزمایی بالینی خود را آغاز کرده و مجوز مصرف اضطراری و عمومی را کسب نموده و طی روزهای آینده در سبد واکسیناسیون عمومی قرار می‌گیرد. ♦️در حال حاضر امکان تولید ۱ میلیون دز واکسن فخرا به صورت ماهانه وجود دارد. با نهایی شدن زیر ساخت‌های لازم در آذرماه سال جاری می‌توانیم میزان تولید را به چند برابر افزایش دهیم. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت سوم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین رگهاي طلايي در مشرق در حال جان گـرفتن بـود. هـوا هنـوز خنكـاي شـب را داشت. دستهاي پرندة پر سر و صدا در روشناي صبح در دل آسمان قيقاج ميرفتند. از روي بشكههاي قير، بخار بلند ميشد. انگار آتش زير بشكه ها را ميليسيد. بوي قير، لطافت و خنكاي هوا را ميگرفت. اسماعيل، رو به كارگرهاي شـهرداري كـرد و گفت: زود باشيد. آفتاب درآمد. هوا گرم بشود، نميشود كار كرد. يكي از كارگرها كه مردي جا افتاده و كمي چاق بود، گفت: انشاءاالله امروز اين خيابان را هم تمام ميكنيم. اسماعيل، كشفاش را كند، دمپايي پلاستيكي به پا كرد و گفت: اگر همه مثـل تو كار كنند، بله. جواني كه خميازه كشان دكمه هاي بلوزش را ميبسـت، چنـد مشـت محكـم بـه سينه زد و گفت: «منظورت به ماست؟ تو چرا به خودت ميگيري، اصغر خان؟ زود باش، آفتاب درآمد. مهدي با قدمهاي بلند به آنها رسيد. نگاهي به آنها انداخت و بعـد رو بـه يكـي از كارگرها گفت: آقا اسماعيل كجاست؟ اسماعيل جلو رفت و گفت: اسماعيل منم. مهدي، برگة تا شدهاي از جيب درآورد و به اسماعيل داد. سلام... من براي كار آمدهام! اصغر، غلتك را هل داد و گفت: كار قحط بود، آمدي شهرداري... با ايـن حقـوق بخور و نميرش؟ اسماعيل به اصغر تشر زد. ـ سرت به كار خودت باشد. بعد رو به مهدي كرد و گفت: «ببين جوان، كار آسفالتكاري خيلي سخت اسـت. گرما دارد، كوفتگي عضلات و سوختگي دارد. تو مثل اينكه تا حـالا كارهـاي سـخت نكردهاي. فردا نيايي بگويي؛ آي كمرم درد گرفت، زانوم گزگـز مـيكنـد و گرمـا زده شده ام... مهدي لبخندي زد و گفت: «نه... مطمئن باشيد شكايت نميكنم. ـ دمپايي تو وانت است. پات كن، بيا اينجا. ـ چشم. مهدي لباس عوض كرد، دمپايي پا كرد و سر كارش رفت. آفتاب از افق جدا شده بود. كارگران شهرداري مشغول كار بودند. مهدي، شنهاي مخصوص را با فرغون بر كف خيابان پهن مـيكـرد. مـرد جاافتـادهاي كـه آقـا مـراد صدايش ميكردند، روي شنها قير ميريخت و بعـد پيرمـردي ديگـر، غلتـك را روي آنها ميگرداند. بوي قير، همه جا را گرفته بود. مهدي حواسش بود كه اصـغر و دو نفـر ديگـر، از اول كار با بهانه و روشهاي مختلف از زير كار شانه خالي ميكنند و طفـره مـيرونـد. مهدي به طرف نيسان رفت. اصغر به بهانة آب خـوردن نشسـته بـود و آب را مزمـزه ميكرد. مهدي لبخندزنان گفت: «اخوي، شما چهقـدر آب مـيخوريـد و اسـتراحت ميكنيد؟ سپس به آقامراد و پيرمرد اشاره كرد و گفت: «اين بنده خداها خسـته شـدند، از بس جور شما را كشيدند. اصغر ترش كرد. تندي پا شد و با صداي بنلد گفت: «نفهميدم... اصلاً به تـو چـه مربوط است؟ تو چه كارهاي به من امر و نهي ميكني؟ بعد رو به جواني ديگـر گفـت: «تـو را بـه خـدا، رو را نگـاه كـن... هنـوز نيامـده، ميخواهد رئيس بازي دربياورد! مهدي گفت: «مگر من حرف بدي زدم؟ اصغر گفت: من خوشم نميآيد كسي تو كارهـام فضـولي كنـد. مگـر چـه قـدر حقوق ميگيرم كه واسهاش جان بكنم؟ اسماعيل به طرفشان آمد و گفت: «اينجا چه خبر است؟ اصغر، باز چه بساطي به پا كرده اي؟ اصغر با غيظ نيمنگاهي به مهدي انداخت و به سر كارش رفـت. مهـدي، فرغـون شنها را برد. آقا مراد، عرق صورت و پيشاني اش را با دستمال چهارخانهاش گرفـت و گفت: سر به سرشان نگذار، جوان. اصغر، آدم تنبلـي اسـت. كـار امـروزش نيسـت. هميشه همينطور است. مهدي پرسيد: شما چه قدر حقوق ميگيريد؟ روزي پنجاه تومان! مهدي سرخ شد. لبش را گزيد. آقا مراد گفت: چرا ناراحت شدي؟ ـ هيچي... چيزي نيست. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️مرا با غصّه ها دمساز کردند ▪️به رویم راه غم را باز کردند ▪️چو فهمیدند من بابا ندارم ▪️مرا با تازیانه ناز کردند😔 🏴سالروز شهادت دُردانه سه ساله حسین بن علی(ع) حضرت رقیه(س) تسلیت باد 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شنیده‌ شدن صدای انفجار نزدیک فرودگاه اربیل 🔻بامداد امروز برخی منابع عراقی از جمله «صابرین‌نیوز»، از شنیده‌شدن صدای انفجار مهیب در نزدیکی فرودگاه اربیل و پایگاه نظامی آمریکا خبر دادند. 🔻خبرنگار شبکه «کردستان۲۴» به نقل از منابع امنیتی اربیل گزارش داد که حداقل سه پهپاد به محل استقرار نیروهای ائتلاف آمریکایی در فرودگاه اربیل حمله کردند. 🔻گفته می‌شود فیلم فوق مربوط به مقابله سامانه پدافند هوایی آمریکایی‌ها با پهپادهای مهاجم است. 👈در شش ماه گذشته پایگاه نظامی آمریکایی‌ها و مقرهای موساد در اربيل هدف حملات راکتی و پهپادی قرار گرفته است. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
ادعای تازه یک متهم سال 88 درباره فرایند دستگیری‌ها 🔸فیض‌ا... عرب‌سرخی، فعال اصلاح‌طلب و از بازجویان خشن دهه60، اخیراً در بخشی از یک مصاحبه اظهار کرده است: در چنین شرایطی، کمپین‌هایی نظیر محاکمه روحانی با چنین رویکردهایی، حتما با حمایت و پشتیبانی بخش‌هایی از نهاد قدرت شکل می‌گیرد. این مسئله، امری نیست که برای همه مباح یا مجاز باشد. 🔹به گزارش امتداد، او می‌افزاید: دستِ‌کم، تجربه شخصی من از ماجراهای پس از ۸۸ به من می‌گوید که برخوردها، عمدتا سیاسی و بر اساس سوگیری‌های خاص انجام شد. وقتی که حکم دستگیری امثال من قبل از برگزاری انتخابات صادر شده و از سوی دیگر اتهام‌مان هم، برنامه‌ریزی برای اغتشاشات پس از انتخابات بوده، پیداست که رفتارها با سوگیری سیاسی همراه بوده است. 🔻نکته و نظر: 🔹اخلاق و تقوای سیاسی ایجاب می‌کرد آقای عرب‌سرخی که در یکی از خطرناک‌ترین توطئه‌ها علیه انقلاب اسلامی و مردم(فتنه 88) دستگیر شدند و البته با رأفت و سماحت نظام مواجه شدند؛ اکنون قدردان آن رأفت باشند نه اینکه به حمایل کردن دوباره تفنگ‌ها بیاندیشند! 🔸از عقلانی بودن یا نبودن بحث محاکمه رئیس‌جمهور سابق در مقطع کنونی که بگذریم؛ آقای عرب‌سرخی درباره فتنه بزرگ سال 88 حاضر نشده به مردم بگوید که این رخداد از مدت‌ها پیش از برگزاری انتخابات برنامه‌ریزی شده بود و از همین رو بود که اصلاح‌طلبان ستادی از ماه‌ها قبل از برگزاری انتخابات 88 طرح مزوّرانه "ایجاد ستاد صیانت از آرا" را کلید زدند تا بعدا بتوانند راحت‌تر به القای شبهه تقلب بپردازند. 🔻آیا این یک امر مجرمانه نیست؟! 🔸مردم و جوانان باید بدانند که برخی اعضای ستاد میرحسین موسوی از یکسال قبل از انتخابات در مصاحبه‌هایشان از این می‌گفتند که اگر انتخابات سالم برگزار شود؛ موسوی پیروز انتخاب خواهد بود. 🔸آقای عرب‌سرخی با اعترافات امثال ابطحی چه می‌کنند که در دادگاه صراحتا گفته بود که اغتشاش و به خیابان‌آمدن‌ها از مدت‌ها قبل برنامه‌ریزی شده و تقلب اسم رمز آشوب بود. 🔹و اکنون ما این قضاوت را بر عهده مخاطبان محترم وامی‌گذریم که برخورد نظام اسلامی با عوامل ضد امنیتی فتنه 88، برخوردهایی سیاسی و بر اساس سوگیری بوده است یا برخوردهایی عقلانی و اسلامی که برای حفظ کشور و امنیت مردم ضروری بود... 🔸پاره کردن ورق‌های کتاب فتنه سال 88 و جعل واقعیت؛ طرحی است که هرگز عملی نخواهد شد. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ *اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، 🌹هدیه به حضرت رقیه(سلام‌الله علیه) پنج صلوات 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل دوم..(قسمت چهارم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین آفتاب به وسط آسمان نزديك ميشد. اسماعيل به طرف مهدي كـه غلتـك هـل ميداد، آمد و گفت: بارك االله جوان، ازت خوشم آمد. پولي كه مـيگيـري، حلالـت باشد. از صبح حواسم بهت هست. تو كارگر خوبي هستي. مهدي لبخندي زد. صداي اصغر بلند شد. ـ بازرس آمد! مهدي، رد نگاه اسماعيل را گرفت. ماشيني ازدور به سويشـان مـيآمـد. اصـغر و دوستانش بسرعت مشغول كار شدند. پيرمرد كه از زور كار به نفس نفس افتاده بود، گفت: «ببين چه طوري به كار افتادند؟ هميشه بايد زور بالاي سرشان باشد. مهدي گفت: شايد زياد هم مقصر نباشند. حقوق شماها كم است. پيرمرد با تعجب به مهدي نگاه كرد. ماشين به آنها رسيد و ترمز كرد. دو نفـر از ماشـين پيـاده شـدند. اسـماعيل بـه طرفشان رفت و رو به يكي از آن دو كه لباس مرتبي پوشيده بود و عينكي دودي به چشم داشت، سلام كرد. مرد عينكي در حالي كـه آهسـته روي آسـفالت نـرم و داغ قدم برميداشت، از روند كار پرسيد و اسماعيل جـواب داد. بـازرس ايسـتاد. تكـهاي چوب از زمين برداشت و كف كفشهايش را پاك كرد. سر كه بلند كـرد، نگـاهش بـه مهدي افتاد كه بيتوجه به آنها عرق ريزان در حال كار بود .بازرس مثل برق گرفته هـا خشكيد. مرد همراهش پرسيد: چي شده، آقاي نوري؟ نوري، عينكش را برداشت، آب دهان قورت داد و گفت: مـن درسـت مـيبيـنم، حيدري؟حيدري با تعجب گفت: منظورتان را نميفهمم! نوري، مهدي را نشان داد و گفت: «مهندس باكري... حيدري دقيق شد: ـ يعني چه؟ بله... خودش است... مهندس باكري. رو دست خورديم قربان. نوري و حيدري بسرعت به طرف مهدي رفتند و با ترس و احترام سـلام كردنـد. اسماعيل و ديگران با تعجب نگاهشان كردند. سپس آهسـته بـه طـرف آنهـا رفتنـد. نوري، چاپلوسانه گفت: «جناب شهردار، دست مريزاد! شما چرا زحمت ميكشيد؟ اسماعيل جلو رفت وگفت: جناب شهردار، من شرمنده ام. تـو را بـه خـدا، مـا را ببخشيد. اصغر كه حسابي جا خورده بود، گفت: شرمندهام آقاي شهردار... حلالم كن.... مهدي، غلتك را گوشهاي گذاشت و رو به اسماعيل و كارگرها گفت: مگـر شـما چه كردهايد كه ببخشم يا حلال كنم؟ آنگاه رو به نوري كرد. برق غضبِ چشمانش، دل نوري و حيدري را خالي كرد. ـ مگر شما مسئول رسيدگي به اينجا نيستيد؟مگر من شما را مأمور نكـردهام بـه كارگرها سربزنيد و كم و كسريشان را گزارش كنيد؟ نوري با ترس و لرز گفت: «چه قصوري از بنده سرزده؟ چه قصوري؟! اين بنده خداها حقوقشان چه قدر است؟ رنگ از صورت نوري پريد. مهدي با صداي بلند گفت: تو چه طور دلت مـيآيـد از حقوق اين بنده خدا بدزدي؟ خودت كم حقوق ميگيري؟ نوري سرش را پايين انداخت. مهدي، لباسش را عوض كرد. رو به نوري و حيدري گفت: شما اخراجيـد. فـردا براي تسويه حساب به شهرداري بياييد. بعد رو به اسماعيل و كارگرها كـرد و گفـت: حلالـم كنيـد. قصـدم فضـولي تـو كارتان نبود. ميخواستم از نزديـك در سـختي كارتـان شـريك باشـم. از حـالا، هـر مشكل و مسئلهاي داشتيد، مستقيماً مرا در جريان بگذاريد. خداحافظ.مهدي، دست آنها را فشرد. شانة اصغر را هم كه با شرمسـاري اشـك مـيريخـت نوازش كرد و به سوي شهرداري رفت. اسماعيل، نگاهي به نوري و حيدري انداخت و با صداي بلند رو به كارگرها گفت: برگرديد سر كارتان؛ اما اول يك صلوات براي سلامتي شهردار آقايمان بفرستيد.كارگرها صلوات فرستادند و مشغول كار شدند. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
﷽❣ ❣﷽ سلام ‌بر تو‌ ای مولایی که در برابر کلام نافذت، همه دلیل ها رنگ می بازد؛ سلام بر تو و بر روزی که برهان های محکمت، جایی برای تردید باقی نخواهند گذاشت... http://eitaa.com/mahdavieat