﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
سلام بر تو ای مولایی که
در برابر کلام نافذت،
همه دلیل ها رنگ می بازد؛
سلام بر تو و بر روزی که
برهان های محکمت،
جایی برای تردید
باقی نخواهند گذاشت...
http://eitaa.com/mahdavieat
پس از پخش آخرین قسمت سریال گاندو۲ پیامی در حال رد وبدل شدن در فضای مجازی است که با انتشار تصویر مطهر «شهید عشوری» از شهدای امنیت کشور، کاراکتر «محمد» در سریال را منطبق با این شهید عزیز معرفی می کند.
اما چند دلیل نشان می دهد این پیام صحیح و دقیق نیست:
۱-شهید عشوری در سال ۹۶ به شهادت رسیده ؛ اما محمد در سریال مشغول بررسی پرونده های مربوط به دو-سه سال اخیر است
۲-شهید عشوری در چابهار شهید شد؛ اما شهادت محمد در آذربایجان غربی به تصویر کشیده شده است
۳-نویسنده سریال گاندو اعلام کرده محمد شهید نشده و در فصل بعدی حضور دارد
۴-شهید عشوری از نیروهای وزارت اطلاعات بوده اند؛ اما محل کار محمد اطلاعات سپاه است
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب: اسناد علمی واکسن ایرانی را فراهم کنید تا دنیا ببیند. ۱۴۰۰/۴/۴
#واکسن
#پیشرفت_علمی_ایران
http://eitaa.com/mahdavieat
اصلاح طلبان و توهین به فهم و شعور ملت
🔹«محمدرضا خباز» استاندار سابق سمنان در دولت روحانی که در دوره مدیریت خود بجای رسیدگی به مشکلات مردم، اقداماتی عجیب از قبیل «مراسم رونمایی از پلاک خانه پدری روحانی» با حضور معاون رئیس جمهور را انجام می داد در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت:«سفرهای استانی مثل تیغ دولبه میماند که اگر آن عملیات انجام بگیرد اثر این رفت و آمد و مردمی بودن مثبتتر است ولی اگر آن قولهایی که دادند عمل نکنند این رفت و آمدها اثر منفیتری خواهد گذاشت. به این معنی که رفتن و سر زدن فی نفسه خوب است».
🔹خباز در ادامه گفت:«فی نفسه مردمی بودن را میستایم ولی مردمی بودنی که گرهگشا باشد نه فقط بخواهیم با سخن گفتن و گفتار درمانی رضایت مردم را جلب کنیم».
📌نکته و نظر:
🔹جریان اصلاح طلب در هفته های اخیر بر مسئله سفرهای استانی رئیس جمهور و دولتمردان تمرکز کرده است. این طیف با حمله به این اقدام پسندیده، سفرهای استانی را مصداق پوپولیسم و حرکات نمایشی معرفی می کند.
🔸از دیدگاه جریان اصلاح طلب، رئیس جمهور نباید از ساختمان ریاست جمهوری خارج شده و به میان مردم بیاید.وی باید با پرهیز از ترک کردن اتاق خود به سامان دادن امور کشور مشغول بوده و حتی به وزرای خود نیز وقت ملاقات ندهد.
🔸از نگاه بخش قابل توجهی از جریان اصلاح طلب، یک دولتمرد باید در هیات مدیره دهها شرکت خصوصی حضور داشته باشد و در ویلای هزار و چندصد متری ساکن باشد و سرمایه چند صد میلیاردی داشته باشد.
🔸یک دولتمرد واقعی باید میکروفون خبرنگار خانم را پرت کند، به نساختن مسکن برای مردم افتخار کند، با کفش وارد چادر زلزله زدگان شود، با توهین و تحقیر به طرف مقابل بگوید «خودت بمال»، به کشاورز زحمت کش با توهین بگوید «سبوس بخور»، مسافر فرودگاه را با تکبر، تحقیر کند و...
🔴 بهتر است فعالین اصلاح طلب از توهین به فهم و شعور مردم دست برداشته و درباره مواردی از جمله «گفتاردرمانی»، نحوه صحیح ارتباط با مردم و دولت داری سخن نگویند.
http://eitaa.com/mahdavieat
👤قیس قریشی، کارشناس مسائل سیاسی
🔴قصد تخریب ایران است، تحت هر شرایط و به هر بهایی. اگر همین امروز سردار قاآنی فاش کند که به مقاومت در افغانستان کمک مستشاری و امنیتی میدهیم همین شبکه ها و کارمند ها و هوادارانشان تیتر میزنند: نه کابل نه پنجشیر جانم فدای ایران !!!
#افغانستان
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊
فصل اول..(قسمت آخر)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
كاظم، قابلمه را زمين گذاشت، سفره را پهن كرد و گفت: بيا... ناهـارت را بخـور تا من بگويم چه كار بكني! مهدي، نگاهي پرسشگرانه به كاظم كرد. كاظم، تكهاي نان كند و گفـت: بعـد از ناهار. مهدي لبخند زد و جلو خزيد. كاظم، لقمهاي پايين داد و گفت: ميرويم ديدن حميد. فكر كـنم يكـي دو مـاه ديگر خدمتش تمام شود. ميآوريمش پيش خودمان. هـم كـار مـيكنـد، هـم درس ميخواند و انشاءاالله دانشگاه قبول ميشود. چه طور است؟ مهدي گفت: از اين بهتر نميشود مهدي و كاظم تا حميد را ديدند، كلي خنديدند. حميد هم به خنده افتاد. ـ به سر كچلم ميخنديد يا به اين گونيهايي كه به اسم لباس پوشيدهام؟ مهدي گفت: هيچي بابا... خُب، حالت چه طور است؟ كمي كه گپ زدند، مهدي پيشنهاد كاظم را به حميد گفت. چشمان حميد بـرق زد و گفت: كور از خدا چي ميخواهد؟ كاظم، عينك دودياش را نشان داد. هر سه خنديدند. دو ماه بعد، آبا، سومين مستأجرش را در طبقه دوم خانهاش ديد. حميد در كنار درس و كار كمك كاظم و مهدي در مبارزه سياسي شد. حميد در نبود مهدي و كاظم، كارهاي خانه را انجام ميداد و به آبا هم كمك ميكـرد. آبـا بـه زودي شيفتة آن جوان معصوم و مؤمن شد كه هيچ وقت مستقيم به چشمان كسـي خيره نميشد و مثل برادرش مهدي، نجيب و مهربان و سر به زير بود. حميد، زير نظر كاظم و مهدي، با مطالعات مستمر كتابهـاي مـذهبي و سياسـي، هر روز بر دانسته هايش ميافزودكاظم و مهدي با هم به خانه رسيدند. در خانه نيمهبـاز بـود. كـاظم شـك كـرد. مهدي آهسته در را باز كرد. آبا چند روز پيش براي ديدن اقـوامش بـه روسـتا رفتـه بود. طبق قرار، هيچ كدام از آن سه، درِ خانه را باز نميگذاشتند؛ اما حالا درِ خانه باز بود. كاظم به مهدي اشاره كرد. مهدي نيمنگاهي به اطراف انداخت. آهسته كلتش را از كمر بيرون كشيد و مسلح شد. هر دو گرب هوار به درون خانه خزيدند. هيچ صدايي نميآمد. كاظم نرم و چابك، از پله ها بالا رفت. مهدي هم بـا احتيـاط از پلـههـا بـالا كشيد. درِ اتاقشان نيمه باز بـود. كـاظم بـه داخـل اتـاق پريـد. چشـمانش از تعجـب گردشد. تمام وسايل اتاق به هم ريخته بـود. مهـدي هـم وارد اتـاق شـد. كاغـذها و كتابها، در گوشه و كنار اتاق، پاره و درهم انباشته شده بود. تشكها و متكاهـا پـاره و حتي دو پشتي كهنهشان جر خورده بود. قابلمة غذا دمر شده و بوي نفت، اتاق را پر كرده بود. مهدي، ترسيده و نگران گفت: «يـا امـام حسـين، چـه بلايـي سـر حميـد آمده؟ كاظم به ديوار تكيه داد و زير لب گفت: كار ساواكيهاست. مهدي نشست و سرش را دردست گرفت. ناگهان كاغذ و كتابهاي گوشه اتـاق بـه جنبش درآمد. بعد حميد با سر و صورت متورم و لب خوني و چشـمان كبـود بلنـد شد. مهدي جلو دويد، حميد را بغل كرد و با لحني بغض آلود گفـت: حميـد جـان، چه بلايي سرت آورده اند؟ خون خشكيده، لب حميد را تيـره كـرده بـود. كـاظم، ليـوان آب را روي لبهـاي حميد گذاشت و حميد چند جرعه نوشيد. بعد حميد، بريده بريده گفت: ساواكيها بودند. همه جا را به هم ريختند. حسابي كتكم زدندكاظم گوشهاي نشست. هر سه براي لحظاتي ساكت ماندند. ناگهان كاظم پقّي زد زير خنده و گفت: تو را به خدا، ريخت و قيافهاش را ببين! مهدي اول نخنديد؛ اما بعد به خنده افتاد. حميد عصباني شد و گفت: «بـه چـي ميخنديد؟ ببينيد مرا به چه حال و روزي انداخته اند!
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
🕊🌹🕊
بیا که لحظه لحظه ام انتظار می شود
دلم برای دیدنت بی قرار می شود
تمام هستی ام شده اسیر عشق پاک تو
بی تو هر لحظه دلم جریحه دار می شود...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨صبحت بخیر مولای من همه داروندارم✨
http://eitaa.com/mahdavieat
⭕️حمایت از دستاورد نخبگان
🔻شب و روز فریاد می زنند چرا از نخبه های ایران در داخل استفاده نمی کنید...؟؟
⁉️چرا میذارید نخبه هامون راحت برن به اروپا و آمریکا (فرار مغزها)...
✅بعد که همین جوان ها واکسنی مثل برکت میسازند که %۹۰ مقابل کرونا مقاومه...
‼️شروع میکنند به تمسخر و تحقیر دستاورد نخبگان!!!
#واکسن_ایرانی
#باافتخار_ایرانی
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب: اسناد علمی واکسن ایرانی را فراهم کنید تا دنیا ببیند. ۱۴۰۰/۴/۴
#واکسن
#پیشرفت_علمی_ایران
http://eitaa.com/mahdavieat
🌐 وزیر کشور: تعیین استانداران کشور به تدریج انجام می شود
احمد وحیدی:
🔻تغییر استانداران کشور توسط این وزارتخانه در دستور کار قرار دارد.
🔻در حال بررسی و مطالعه بر روی استانداران جدید هستیم و بنا به ضرورت و به تدریج آنها را انتخاب خواهیم کرد.
http://eitaa.com/mahdavieat
⁉️چرا تروریست ها در کردستان موفق نمیشوند؟!
✅هسته تشکیلات مخفی حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) موسوم به عقاب های زاگرس (هەڵۆکانی زاگرۆس) در داخل ایران ، در روزهای اخیر اقدام به ترور دو نفر از از بسیجیان اهل سنت منطقه شمالغرب کشور در شهرستان های مهاباد و پیرانشهر در آذربایجان غربی نموده است.
🔰آنچه که از پس زمینه فعالیت های تروریستی گروهک های ضد انقلاب کردی در شمال غرب کشور به عیان قابل مشاهده است را می توان در چند نکته خلاصه کرد:
1⃣ در کشور عزیزمان ایران،همه اقوام در تمام ساختار سیاسی ،اجتماعی ،اقتصادی و امنیتی آن نقش های بی بدیلی دارند و در پست ها و مناصب مدیریتی هیچ قوم و زبانی بر دیگر ارجحیت ندارد ،از این رو در منطقه شمالغرب کشور بخش اعظمی از امنیت را هموطنان کرد زبان بر عهده گرفته اند و در این زمینه موفقیت های بیشماری نسبت به قبل از انقلاب به دست آورده اند و این راهبرد دستاوردهای انکار ناپذیری نیز برای اهل سنت غرب و شمالغرب ایران به همراه داشته است.
چنین گزاره هایی برای گروهک های ضد انقلاب به هیچ وجه قابل تحمل نیست که مردم کردزبان با مسوولیت پذیری سرنوشت کشور خود را بدست بگیرند.
2⃣ امروز اغلب مرزداران سرزمینی شمالغرب کشور از مردمان بومی و کرد زبان همان منطقه انتخاب شده اند و این نشان می دهد که لایه های امنیتی در این منطقه ریشه در ساختارهای سیاسی و اجتماعی شمال غرب دارد.
3⃣ ایجاد فضای آشوب و تهدید و یا ترور شهروندان بومی و کرد زبان منطقه شمالغرب نه تنها خدشه ای در اراده مردم در حفظ امنیت ندارد بلکه باعث انزجار بیشتر مردم کرد زبان نسبت به گروهکهایی می شود که لباس کردی می پوشند اما مردم کرد زبان را از نعمت امنیت و زندگی محروم می کنند و فرزندان آنها را که در پاسداری از این مرز و بوم شب و روز ندارند را ترور می کنند.
4⃣این تناقض آشکار در راهبردهای گروهک های ضد انقلاب کردی باعث فاصله گرفتن مردم از آنها شده است، چرا که از یک طرف ادعای زنگی خوب ،همراه با امنیت و دموکراتیک را برای آنان بیان می کنند و از طرف دیگر عاملان ترور این مردم هستند و گستراندن فضای ترور و تهدید در این شهرها باعث فرار سرمایه و در نتیجه تخریب زیرساخت های اقتصادی این شهرها و مردمان ساکن در آن ها می شود.
5⃣توان این گروهک ها _ با اشاره به فعالیت چندین ساله آنها در شمال غرب _ نشان می دهد که آنها توانایی لازم برای تاثیر ایدئولوژیک و عقلانی بر مردم کردزبان شمال غرب را نداشته و حتی الامکان خود را از انجام اقدامات غیر تروریستی ناتوان میبینند.نگاه واقع بینانه اندک طرفداران گروههک های معاند نیز این گفته را تصدیق می کند.
✍محمد رضوی قره قشلاق (کارشناس زمانه)
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴 اقدام فوری علیه تعارض منافع
👤"امیرآبادی" نماینده مجلس:
❌در دولت قبل رانتی در حوزه آهن ایجاد شد که یکی از بستگان دولت چند ۱۰۰میلیارد تومان سود کرد
👤"مرتب" کارشناس سیاست گذاری
✅ اولین جایی که درباره تعارض منافع نیاز به اقدام فوری دارد خود مجلس است.
#مجلس_انقلابی
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊
فصل دوم..(قسمت اول)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
كاظم با خنده گفت: واقعيتش، به حال و روزت ميخنديم». حميد بلند شد. جلو آيينه رفت. با ديدن صورت كوفتـهاش جـا خـورد. برگشـت طرف كاظم و مهدي و گفـت: «مـرا بـه اينجـا كشـانده ايـد كـه بـه كتـك بدهيـد... بي معرفتها؟! مهدي و كاظم ريسه رفتند. حميد هم به خنده افتاد. چنـد لحظـه بعـد، مهـدي گفت: خُب بچه ها، ديگر بس است. اين اولين درسي بود كه ساواكيها به ما دادنـد. بايد به فكر خانة ديگري باشيم. حميد در حالي كه به گونه متورمش در آيينه نگاه ميكرد، گفـت: حتمـاً نمـره من هم بيست شده! دوباره هر سهتايشان به خنده افتادند. مهدي به ساعتش نگاه كرد. سه ساعت از قرارش با حميد ميگذشت؛ اما او هنوز نيامده بود. دلش شور ميزد. دوباره دستش را سايبان چشم كرد و به دوردستها، بـه سوي مرز تركيه خيره ماند. خدا خدا ميكرد كه حميد گير مأموران مـرزي نيفتـاده باشد. دستش خسته شد. برگشت و به پايين تپه و پشت سر نگاه كرد. قـاطر كرايـهاي، آرام و كيفور ميچرخيد و حشرات مزاحم را با دمش از خود دور ميكرد. مهـدي بـه خطالرأس تپه رفت و روي تخته سنگي نشست؛ رو به مرز. دسـت بـه جيـب بـرد و آخرين نامهاي را كه حميد از طريق يكي از دوسـتانش فرسـتاده بـود، درآورد و بـاز خواند: مهدي جان، سلام. حالت چه طور است؟ از آخرين ديدارمان يك ماه ميگـذرد. حال من خوب است و شرمندة تو هستم. تو با آنكه خدمت نظام وظيفـهات را انجـام ميدهي، اما خرج تحصيل مرا هم ميدهي. به خدا مـن از ايـن بابـت خيلـي بـه تـو مديون و خجلم. من در شهر «آخن» تحصيل مـيكـنم. صـبحها درس مـيخـوانم و براي نماز به مسجدي كه آقاي خاتمي پيشنماز آنجاست، ميروم. مهدي جان، حـالا كه شعلههاي انقلاب، آتش به خرمن رژيم پـوك و پوشـالي شاهنشـاهي زده، ديگـر طاقت ماندن در اينجا را ندارم. اگر اجـازه بـدهي، ايـن بـار بـه سـوريه مـيروم و بـا توشهاي مهم به ايران بازميگردم. موعد ديدار ما، صبح روز هجـدهم آذرمـاه، همـان جايي كه ميداني. قربانت حميدمهدي، سياهي كسي را ديد كه از دور ميآمد. دل به راه زد و از تپه سرازير شـد. دويد. حميد، عرقريزان با دو كولة بزرگ بر دوش ميآمد. بـه هـم رسـيدند. حميـد، كوله ها را بر زمين گذاشت و همان جا از خستگي بر زمـين نشسـت. مهـدي بغلـش كرد و بعد شانه هايش را ماليد و گفت: «چي شده حميد... زهوارت در رفته؟
حميد كه نفس تازه ميكرد، به خنده افتاد و گفت: هنوز نه؛ اما... ـ اما چي؟ خيلي نگرانت بودم. ـ هيچي. كم مانده بود گير ساواكيها بيفتم. ـ چي؟ ساواكيها؟ حميد بلند شد. مهدي، كولهها را به دوش گرفت. از سنگيني كوله ها، بدنش تاب برداشت. حميد گفت: حالا ميبيني من با چه بدبختي اينها را از آن طرف مـرز تـا اينجا آورده ام؟ ـ تو ماشااالله جواني؛ اما من ديگر پير شده ام. خب، حالا تعريـف كـن، ببيـنم چـه شده. تپه را دور زدند و به قاطر رسيدند. حميد كمك كرد تـا مهـدي كولـه هـا را روي قاطر بگذارد و جايشان را محكم بكند. ـ از سوريه كه سوار اتوبوس شدم، چشمم به جوان لاغر و چشم درشتي افتاد كه به من خيره شده بود. يكريز مرا ميپاييد. اول توجهي بهش نكردم؛ اما نزديكي مـرز ديدم نه، اين طور نميشود. راستش كمي هم ترسيدم. فكري شدم كه نكند ساواكي باشد. خلاصه كنم... نزديك مرز اتوبوس جلو يك رستوران ترمز كـرد. آهسـته بـار و بنديلم را برداشتم و دور از چشم ديگران زدم به چاك. تا اينجا يكنفس آمدم. ديگـر پيرم درآمد. مهدي گفت: حالا ببينم بارت چي هست؟ حميد گفت: «اسلحه و مهمات. مهدي با تعجب به حميد نگاه كرد. حميد گفت: «چرا اين طوري نگاهم ميكني. مگر اين سومين بار نيست كه از تركيه برايت سلاح و مهمات ميآورم؟ ـ آخر چه طور از سوريه... حميد خنديد و گفت: پدر پول بسوزد! راننده وقتي اسكناسها را ديد، مثل مـوم نرم شد. البته بهش نگفتم بارم اسلحه و مهمات است. گفتم قاچاق است. درجا قبول کرد.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
مولاعلی(ع)میفرمایند🌹
قلبها سخت و قسی نمی شود؛
مگر به خاطر کثرت گناه💔
#حدیث_روز📚
http://eitaa.com/mahdavieat
🔵 #آپاندیس
✅ علایم آپاندیسیت شامل :
🔷درد شدید دور ناف که به سمت تحتانی راست شکم کشیده میشود.
🔷فرد تهوع ، استفراغ و بی اشتهایی شدید دارد .
🔷گاهی موجب تب میشود .
1️⃣در صورت شک به آپاندیسیت ، به بیمار فقط و فقط تا 48 ساعت عسل و آب عسل داده شود .
2️⃣اگر بیمار یبوست مزاج است ، تدابیر اورژانسی و اقدامات لازم ،در جهت رفع یبوست بیمار بعمل آید.
3️⃣بهتر است همراه با عسل ، هر هشت ساعت یکبار 7 عدد سیاه دانه نیز جویده شود .
4️⃣توجه داشته باشید که در طی این 48 ساعت اگر علائم بیمار رو بهبودی نرفت باید اقدام به جراحی شود(البته در اکثر موارد با این روش به جراحی ختم نمیشود).
5️⃣از خوردن آب یخ یا هر نوشیدنی سرد ، پفک ،فست فودها بصورت جدی خودداری نمایید.
6️⃣برای پیشگیری از ابتلا به التهاب آپاندیس یا آپاندیسیت ، توصیه و تاکید میکنیم حداقل هفته ای یکبار الی سه بار ، هر بار 3عدد گردو +یک قاشق چایخوری پودر گیاه صعتر یا آویشن میل کنید.
#طب سنتی
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
💢 من روحانی وفادار به اهداف انقلاب هستم.
🔹🔸توییت امام جمعه لواسان پس از کنار رفتن از این سمت:
♦به بنده ایراد میگرفتند که تو امام جمعه متعارفی نیستی.گفتم: خودم انتخاب کردم که از این کلیشهها بیرون باشم. من انقلابی وفادار به اهداف امام هستم، به این دلیل باید سد محافظهکاری خیالپردازانه و مصلحتانديشی خانمانسوز را میشکستم.
♦خیلیها خوششان نیامد، اما جوانان بسیاری امیدوار شدند.
✍به واسطه شناختی که از علی اکبری _رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه_ دارم، فردِ بسیار محافظهکاریست.
اگر سر ماجرای حذف رحیمپور ازغدی، مردانه ایستادگی میکردیم، الان امامجمعه لواسان عوض نمیشد!
تیپِ علیاکبریها به دنبال افراد بیسروصدا و نسبتا خنثی برای تریبون نماز جمعهاند...
"علی قلهکی
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ببینید | لازمهی مطالبهگری!
خیلی فرق میکنه چطور نقد کنیم؟ چطور مطالبه گری کنیم
لطفا خوارجی نباشیم
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
«بسمالله، بفرمائید ثبتنام کنید!»
🔹برادر عزیزمان آقای حسن عباسی نظر شنیدنی و جالبی مطرح کردهاند که اگر با یک پیوست اجرایی و عملیاتی همراه شود میتواند ادعاهای یک جریان سیاسی غربگرا و پُر مدعا را نیز به بوته راستیآزمایی کشانده و نقش تعیینکنندهای در جدایی آب از سراب داشته باشد. برادر عباسی نوشتهاند:
« اصلاحطلبانی که امروز علم جنگ برداشته و نظام را به مداخله در فتنه پنجشیر تحریص میکنند، همان کسانی هستند که در زمان اشغال کویت توسط صدام و حمله آمریکا به عراق، صدام را خالد بن ولید خوانده و خواستار مداخله ایران در جنگ خلیجفارس به نفع صدام شدند». در این باره گفتنی است:
1⃣باید به نوشته ایشان اضافه کرد که مروری گذرا بر مواضع مدعیان اصلاحات به وضوح نشان میدهد نظری متفاوت با خواست و منافع آمریکا - و اسرائیل- نداشتهاند بهگونهای که برای پیشبینی موضع آنها درباره فلان موضوع، میتوان به موضع آمریکا در آن خصوص مراجعه کرد. این خصیصه ذلتبار مدعیان اصلاحات (البته برخی از آنها و نه همه آنان) بیرون از دایره ادعاست و به آسانی قابل دیدن و اثبات است. بهعنوان مثال و فقط به عنوان مثال بخوانید؛
2⃣وقتی آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن برای اشغال سوریه و خارج کردن این کشور از محور مقاومت همداستان شده و ائتلافی با نام فریبنده « دوستان سوریه» ! تشکیل داده و سیل اسلحه و مهمات را برای تروریستهای تحت مدیریت خود به سوریه گُسیل داشتند، ایران و حزبالله لبنان که این حرکت را در تقابل با منافع و موجودیت مقاومت (از جمله ایران اسلامی) میدانستند به کمک دولت سوریه شتافتند، در آن هنگام مدعیان اصلاحات جیغ بنفش میکشیدند که چرا باید به سوریه برویم؟! یعنی دقیقاً همسو با آمریکا و متحدانش و در دشمنی آشکار با مردم وطن خود (بخوانید وطنفروشی)!
3⃣آمریکا (به اعتراف صریح هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا در کتاب خاطراتش -HARD CHOICE- انتخاب سخت) تروریستهای تکفیری داعش را ساخت و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و عربستان و امارات و ... را به حمایت سیاسی و تسلیحاتی این گروه وحشی فراخواند. سران داعش بیمهابا و به صراحت اعلام کردند که هدف نهایی آنها ایران اسلامی است و حرکتی که از موصل عراق آغاز کردهاند در ایران به نتیجه نهایی میرسد! حفاظت از جان و مال و ناموس مردم ایران و عراق و سوریه و ... برای ایران یک وظیفه قطعی دینی و ملی و انسانی بود و بیتوجهی به آن گناهی بزرگ و نابخشودنی بود. درک این نکته بدیهی برای کودنترین افراد هم قابل درک بود و بسیار بعید بوده و هست که مدعیان اصلاحات از فهم آن عاجز بوده باشند! ولی این فرقه غربگرا قتلعام زن و مرد و کودک هموطن خویش به دست داعش و بهاسارت و کنیزی گرفتن دختران مظلوم این مرز و بوم از سوی تروریستهای داعش را فقط به این علت که خواست آمریکا و اسرائیل است بر مخالفت با خواست دشمنان تابلودار وطنشان ترجیح دادند و فریاد برآورده و زمین و زمان را به هم دوختند که چرا باید جوانانمان را برای مقابله با داعش به سوریه و عراق اعزام کنیم؟! و بهگونهای سخن میگفتند که انگار اعزام نیرو به سوریه و عراق، صدقه دادن به آنهاست و اصلاً به روی نامبارک خود نمیآوردند که ایران اسلامی در این حرکت از جان و مال و ناموس ملت خود دفاع میکند و ...
بیهوده نبود که نتانیاهو میگفت اصلاحطلبان اصلیترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند! و گفتنی است شعار « نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» را تارنمای وزارت خارجه رژیم صهیونیستی به مدعیان اصلاحات پیشنهاد -بخوانید دیکته-کرده بود.
4⃣اکنون هم که آمریکا در افغانستان با شکست مفتضحانهای روبهرو شده است و آرزوی دیرینه خود که برپایی جنگ مذاهب و اقوام و کشاندن پای ایران به این توطئه است را برباد رفته میبیند، همان فرقه سیاسی غربگدا برخلاف سر و صدای قبلی که سوریه و عراق و داعش به ما چه ربطی دارد (بخوانید چون به زیان آمریکاست) امروز جیغ میکشند که چرا علیه طالبان (به نفع آمریکا) وارد جنگ نمیشویم؟!
5⃣حالا یک پیشنهاد منطقی و همهپسند در میان است و آن اینکه یک تیپ از مدعیان اصلاحات تشکیل شود و مدعیان اصلاحات جهت اعزام به افغانستان در آن ثبتنام کرده و برای مبارزه به پنجشیر و یا هر نقطه دیگر افغانستان اعزام شوند.
🔸نام « تیپ اصلاحاتیون» ! هم اسم با مسمایی برای این تیپ است! اگر در ادعای خود صادق هستید، بسمالله، بفرمائید در این تیپ ثبتنام کنید ! بهانه نیاورید که این حرکت با سیاستهای رسمی نظام ناهمخوان است! چرا که، اولاً ؛ تاکنون کدام حرکت شما با سیاستهای نظام همراه بوده است ؟! ثانیاً؛ کدام موضع و اقدامتان با خواست آمریکا ناهمخوان بوده است؟!
📝 #حسین_شریعتمداری
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 صحبت های سال گذشته رهبر انقلاب درباره راهپیمایی اربعین در شرایط کرونایی...
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃آقا حساب کردند
🌹🍃خادمان حرم علیبنموسیالرضا (علیهالسلام) با سرزدن به داروخانهها برای افرادی که مشکل مالی بابت پرداخت داروی کرونا دارند با طرح «آقا حساب کردند» تمام هزینههای دارویی بیماران کرونایی حتی کپسول اکسیژن رو هم تقبل میکنند.
💯💯 البته این طرح از اوایل اومدن کرونا شروع شده.
#کرونا
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊
فصل دوم..(قسمت دوم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
مهدي گفت: خيلي خوب شـد. بـا اينهـا مـيتـوانيم حسـابي جلـو سـاواكيهـا دربياييم.حميد روي قاطر پريد. مهدي، افسار قـاطر را كشـيد و بـه سـمت روسـتا راهـي شدند. حميد گفت: آخر من بروم جلسه، چه بگويم؟ مهدي دست بر شانة حميد گذاشت و گفت: باز شروع شد. گفتم كه قرار اسـت فرماندهان لشكرهاي سپاه و ارتـش دور هـم جمـع بشـوند و بـراي عمليـات آينـده برنامهريزي كنند. ناسلامتي، تو معاون من هستي. بايد جور مرا بكشي. نگران نبـاش. ، فرمانده لشكر محمدرسول االله است. بـا او هـم آشـنا رئيس جلسه، برادر همت ميشوي. حميد لبخندي زد و گفت: باشد. بزرگتري گفته اند و كوچكتري». مهدي، حميد را هل داد. حميد سوار موتور تريل شد و به سوي قرارگاه شتافت. حميد به قرارگاه رسيد. بيشتر فرماندهان را ميشناخت. در گوشهاي نشست. بـه حسين خرازي ـ فرمانده لشكر امام حسين ـ گفـت: حـاج حسـين، پـس ايـن برادر همت كجاست؟ حاج حسين گفت: هر جا باشد، ديگر سر و كله اش پيدا ميشود. در اتاق به صدا درآمد و همت وارد اتاق جلسه شد. همـه بلنـد شـدند. همـت بـا فرماندهان دست داد و احوالپرسي كرد. چشمان حميد با ديدن او از تعجب گرد شد. همت به حميد ريسد. چشمش به حميد كه افتاد، مات و متحير بر جا مانـد. هـر دو چند لحظهاي به هم خيره ماندند و بعد لبانشان كش آمد و همديگر را بغـل كردنـد. حاج حسين گفت: چه شد آقا حميد... تو كه حاج همت را نميشناختي؟حميد خنديد و حرفي نزد. آخر جلسه بود كه مهدي آمد. سلام كرد و كنار حميد نشست؛ اما ديد كه حميد و همت هر چند لحظه به هم نگاه ميكنند و زير جلكي ميخنديـد. مهـدي تعجـب كرد. نميدانست آن دو به چه ميخندند. جلسه تمام شد. همت به سوي حميد و مهدي آمد. مهدي گفـت: «شـما دو نفـر به چي ميخنديد؟ حميد با خنده گفت: آقا مهدي قضية آمدنم از تركيه بـه ايـران يـادت هسـت؟ همان موقع را كه گفتم يك ساواكي تعقيبم ميكرد؟ مهدي، چيني به پيشاني انداخت و با تأملي گفت: آهان، يادم آمد... خب؟ حميد، دست بر شانة همت گذاشت و گفت: آن ساواكي، ايشان بودند». مهدي جا خورد. همت خنديد و گفت: اتفاقـاً مـن هـم خيـال مـيكـردم شـما ساواكي هستيد و مرا تعقيب ميكنيد. به همـين خـاطر، از رسـتوران نزديـك مـرز، پياده به طرف مرز فرار كردم. مهدي خنديد و گفت: «بنده هاي خدا... الكـي الكـي كلّـي پيـاده راه رفتيـد. امـا خودمانيم، قيافة هردويتان به ساواكيها هم ميخورد! خنده فضاي قرارگاه را پر كرد.
#ادامه_دارد
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞