راستی،
گاهی میرَویم فاحشهخانه، و بعد از إتمامِ فحشاءْ شروع میکنیم به إعتراض، که تو، یک زن مسلمان، اینجا در فاحشهخانه چه غلطی میخوری؟
همینقدر خندهدار.
میخواستم بنویسم «از بس دوست ندارم پنجشنبهها درس بگویم، که کم مانده است در خیالاتام چنین بگذرد که دارم به خدا میگویم خدایا، شاهد باش که من پنجشنبهها را برای رضایِ تو به مَدرَس نمیروم» أما دیدم یک مدحِ نهچندان ریزی زیرش پنهان شده، لذا از نوشتناش منصرف شدم.
[حالا بگویید خسته نیست و هذیان نمیگوید]
یک نقل هم چنین است که کورش گفت: خدایا، مملکتِ مرا از دروغ و قحطی و ظلم و درس در پنجشنبهها محفوظ بدار.
دقیقاً آن سه کلمه را محکمتر گفته بود.
آقای ... که رسالهی عملیه نیز دارد، روایتای در باب متعه آورده، و نزیدها و نزداد؟ (میتوانیم مهریهاش را زیادتر کنیم و بر زمانِ متعه بیافزاییم؟) را چنین معنی کرده است (که آیا برای ازدیادِ نسل از متعه استفاده کنیم؟) تا نتیجه بگیرد که حلالبودنِ متعه در گروِ این است که به نیّت ازدیادِ نسل و منجر به آن باشد، نه صرفاً کارهای دیگر.
حالا اگر از همین آقا بپرسید که «عاملی و أمثالِ او (یعنی طلابِ بیبضاعت و در حالِ تحصیل) بهتر روایت میفهمند یا شما؟» قطعاً خواهند فرمود که سؤالِ شما غلط است، چون غیرِ مرجع کلاً روایت نمیفهمد، که بخواهید با مرجع قیاساش کنید.
تنبیه: أعلمها -بتقدیم لام بر میم- صحیح است.
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
خدایا،
خمیس و جامی را حاجزِ من و نیما نکن.
(بلند بگو: آمیــن)
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
وقتی برخی بدیهیات را از یک بزرگْ نقل میکنیم، به او إهانت کردهایم؛
دو، خُمسِ ده است.
(فحل الفحول و أبو الأصول حضرت آیتالله فلانی حفظهاللهتعالی در درس خارج أصول خود در تاریخ ۱۲ دیماه ۱۳۸۶)