eitaa logo
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
1.6هزار دنبال‌کننده
947 عکس
110 ویدیو
20 فایل
دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی پژوهشگر مطالعات جنسیت و جامعه کانال‌ها و صفحات من⬇️ https://zil.ink/mimte
مشاهده در ایتا
دانلود
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
لشگر فاطمة الزهرا (س) پژوهشی در متن و فرامتن حضور زنان در جنگ به نظر محروم دانستن زنان از جنگ در حقیقت محروم نمودن جنگ از حضور زنان است. زن واجد عنصر حیات بخشی است. حیات معنوی، فرهنگی و تربیتی انسان بواسطه ی آنچه که اوصاف خلقت زن را از مرد متمایز میکند در گرو زنان است. آنجا که زن در مسیر حیات طیبه قرار بگیرد، روح انسانیت و معنویت را دست کم در خانواده خود می دمد و آنجا که این زن برای جامعه انسانی مسأله مند گردید حیات دیگری را به جامعه موهبت میکند. چناچه زن انقلابی بود، انقلابی گری در جامعه سازمانی نو می یابد و آنگاه که زن برای مجاهده برخاست، جهاد به معنای حقیقی اش برپا میشود. آنچه که در تاریخ معجزه آسای این 41ساله دیده ایم گواه محکمی است بر این باور و شکل گیری انقلاب، دفاع مقدس، جبهه مقاومت و مقابله با کرونا و ... این واقعیت را بر ما تحمیل میکند. حضور زنان در جنگ اما متنی دارد و فرامتنی. من به هر دو می پردازم. در متن قضیه زن مانند مرد نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی مسئول است و به تبع از این جهت مشمول حکم جهاد خواهد شد. تنها مساله محل افتراق میان زن و مرد، صحنه نبرد رودررو و یا قتال است. قتال به واسطه تطابق تشریع با تکوین از زن خواسته نشده است. هر چند از عدم وجوب جنگ برای زنان دلیلی بر عدم جواز هم دریافت نمی شود لیکن باید مشخص گردد که این عدم وجوب، مشتمل بر حکم مباح است یا فضیلت و تعالی زن. از مطالعه در سیره و قرآن و رجوع به عقل، به حکم استحبابی نایل می شویم. یعنی زن چنانچه در جنگ حاضر شود از حد واجب عبور و جنبه تعالی مساله را پیگیری کرده است. مگر آنجا که بواسطه قحط الرجال جهاد دفاعی برای زن هم وجوب تعینی پیدا کند. اما مهم تر از متن موضوع، فرامتن است. یعنی آن دستگاه فکری که نیاز داریم برای پاسخ دادن به پرسش های حقوقی و هویتی زنان. من این جا قصد دارم کمی نقد روشی کنم. اول/ این که در مطالعه هویت زنان ما باید دائماً اتصال خود را با طرح کلی نظام هویتی و حقوقی زن برقرار نگاه داریم. نگاه از بالا و درنظرداشت هندسه کلان و منسجم از هویت زن و نقشه جامع در این زمینه ما را از افراط و تفریط مصون میدارد. ما آنگاه که در یک مساله جزئی حکمی صادر میکنیم آیا همزمان حکم دیگری را نادیده نگرفته ایم؟ آیا جزء دیگر را مخدوش نکرده ایم؟ آیا در نهایت از کنار هم قراردادن این اجزاء حقوقی و مسایل متکثر، یک نقشه کلان و منسجم و هماهنگ و بدون خودخوری و تناقض از زن بدست می آوریم؟ من خوش بین نیستم! اندیشه های غربی هم گرفتار این جزئی نگری شدند. دوم/ در مطالعات زنان باید منشأ انگیزش علمی خود را مشخص کنیم. نحوه ورود و خروج ما از مساله مهم است. چرا از حضور زنان در جنگ صحبت میکنیم؟ آیا در ضمن پژوهش ما، مدعایی برابری خواهانه نهفته است؟ آیا وقتی که از زنان جنگجوی صدر اسلام یا تاریخ دفاع مقدس روایت میکنیم داریم با شبحی از مردسالاری مبارزه میکنیم؟ آیا میخواهیم ثابت کنیم زن دست کمی از مرد ندارد؟ اگر چنین است حتی در فرض صحت محتوا گرفتار سطحی نگری شده ایم. سوم/ در مورد فعالیت نظامی زن باید اختصاصات و ظرفیت های زنانه را در تقسیم کار ملاحظه کنیم. جنگ و جهاد لزوماً عرصه ای مردانه نیست. همانگونه که می شود در ساختار اجتماعی از تقسیم کار کلان زن و مرد صحبت کرد باید این وضعیت را در جنگ ببینیم. برخی عرصه های نظامی اتفاقاً زنانه است آن گونه که مردها در آن کم توانند. در مقابل نیز واسپاری امور نامتناسب با ترکیب جسمی و روحی زنان به آنها، محل اشکال است. (قابل بحث) چهارم/ نظام تکالیف الهی، سلب و کلی نیست. متکثر است و تابع ماموریت گرایی تعریف میشود، لذا حکم نهایی ممکن است شخصی باشد. بنابراین در مورد حضور زنان در جنگ با توجه به حکم عدم وجوب نمیتوان حکم همگانی صادر کرد. به این معنا که زن برای ورود به این عرصه باید احراز کند تکلیف بالاتری چه در جنگ، یا جامعه یا عرصه خانواده متوجه او نیست.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
الگوی زن مسلمان، واحد یا متکثر؟ (۱) آیا ما در حال گذار از سنت به مدرنیته هستیم؟ من با این اعتقاد مخالفم. نه سنت در ایران، آن سنتی است که اروپاییان دیدند و تعریف کردند، و نه مدرنیته ایرانی در محتوایش رج به رج غربی است. به علاوه بیشتر این طور به نظر می‌رسد که نظام اجتماعی ما مصدری برای کشاکش سه نیروی قدرتمند دین، سنت و تمدن غربی باشد بی آن که بتوان از تفوق یکی بر دو‌ نیروی دیگر به سادگی صحبت کرد. محصول این مجادلات و مواجهات، تکثر و التقاط ارزش های هویتی است‌. ارزش های هویتی در هم خلط می شوند و محصولی بدست میدهند که نماینده و قهرمان هیچ تمدنی نیست‌. بی هنجاری در چنان که می‌دانیم نمودار ارزشی جامعه بی ارتباط با این موضوع به نظر نمیرسد. سنت تکلیفش را با قد و قواره ی زن مشخص کرده و ای بسا به قرون متمادی آن را زیسته است. تمدن غربی که به دنیای مادی لم داده و چشم انتظار غیب ننشسته، در تدوین الگوی هویتی زن ، سر صحنه عمل -هر چند متکثر- فروگذار نکرده و به طرز کرونا گونه ای به شیوع آن کمر همت بسته است. انقلاب اسلامی اما با شروعی محیرالعقول مسیر هویت سازی اش را در مورد کیفیت هویت زن در ابعاد گوناگون پی گرفته است. این مسیر برای انقلاب اسلامی که متأخر از تمدن های دیگر به میدان رسیدن و قدرت را دستاویز نظام سازی قرار داده با چالش های متعددی را سبب شده. دستگاه معرفتی و جهان بینی انقلاب اسلامی گاه در ترسیم غایت مطلوب، گاه در وارسی وضع موجود و گاه در کشف شیوه حرکت از موجود به مطلوب، امروز در مرحله تکوین و تدوین است و روزهای سخت و جذابی را پیش رو دارد. در برخی عرصه ها به صورت متقنی از اوصاف زن مسلمان صحبت کرده و در برخی موارد نیازمند پژوهش، ایده‌پردازی و آزمون است. به ترتیب با عبور از این مقدمه، پرسش این است که آیا تلاش برای ترسیم الگو در چهارچوب هویت و کیفیت زندگی فردی و اجتماعی زن، تلاشی مذبوحانه و مطالبه ای نامعتبر است؟ به بیان واضح تر آیا انقلاب اسلامی اجازه دارد از الگویی متناظر با زن معاصر صحبت کند؟ آیا نتیجه منطقی ارائه الگو، نفی استعدادها و تکثرات و ایجاد محدودیت نیست‌؟ رویکرد اسلامی به روشنی موصوف به ترسیم الگو در قالب قاعده و مصداق است. اساسأ اسلام حیات بشری را در حرکت عمودی (ما از آن خداییم و به خدا باز می‌گردیم) اصیل می بیند و آفرینش انسان را همراه با نظام سعادت و شقاوت و در مسیر کمالی تصویر میکند. آن گونه که نیاز به توضیح ندارد. اما ‌الگوی هویتی برای زن، واحد است یا متکثر؟ ساز و کار رهیافت به الگوی زن در قبال انقلاب اسلامی چیست؟ در یادداشت بعدی به این موضوع خواهم پرداخت ان شاءالله.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
الگوی زن مسلمان، واحد یا متکثر؟ (2) حق با تاجگردون بود، با دستمال کثیف شیشه را نمی شود پاک کرد. علامه طباطبایی هم وقتی المیزان را می نوشت، در خلال تفسیرش از سوره نساء یکجایی میزند بغل و یک آهی می کشد که البته برای ما که 60 سال از او متأخریم، این آه حتماً تلخ تر است. «چه بسا برای ما چیزی بسیار بزرگ باشد که نزد خدا ارزنی نمی ارزد و از چیزی کراهت داشته باشیم که نفع ما در آن است، اما افسوس ما مسلمانانی هستیم که در فضای غرب زده تربیت یافته ایم». بی تعارف، در اتمسفری که ما استنشاق میکنیم رویکرد مدرن به قوت حضور دارد و ما با دستمالی آلوده میخواهیم هویت حقیقی زن را شالوده ریزی کنیم! (این بحث را در جایی دیگر ادامه میدهم) چرا در اسلام از الگو صحبت میکنیم؟ چون نگاه اسلامی انسان (در بحث ما زن) را غایت مند تصویر کرده. انسان در مسیری تصویر شده که یک قطب آن سعادت -که منظور از آفرینش انسان بوده -و در مقابلش شقاوت قرار دارد. انسانی که دلش نمیخواهد به سعادت برسد، اگر چه صاحب اختیار است اما در حقیقت با نظام خلقت مخالفت کرده است. از طرفی دیگر کمال جویی در فطرت انسان نهادینه شده است. از این دو حد وسط معلوم میشود بیراه نیست اگر ادعا کنیم ادبیات بحث اسلام در مورد انسان (زن) الگومحورانه، هنجاری و ارزشی است. کما این که زن فرعون در قرآن به رخ کشیده می شود و رسول اکرم‌(ص) اسوه حسنه خطاب میگردد. اساساً هم یکی از فلسفه های وجودی اهل بیت (ع) نشان دادن وضع مطلوب به انسانهای موجود است. انقلاب اسلامی نیز ناگزیر از ترسیم و توصیه الگوست که در کشاکش جریان های متعدد هویت ساز و هویت زدا، این مهم ضرورتی بیش از پیش می یابد. اما این الگو دقیقاً چه شکلی و شمایلی دارد؟ آیا معرفی الگو به معنای شابلون گذاری و کارخانه ای کردن زن هاست؟ آیا قرار است «دلم میخواهد» و «استعداد دارم» ها را ذبح کنیم؟ به نظر در ترسیم الگو متاثر از سه عنصر هستیم. نظام خلقت، اولویت جبهه حق (حکومت اسلامی) و استعدادها و تفاوتی فردی. سعی میکنم به اجمال کارکرد این سه را شرح بدهم. 1-نظام خلقت که متضمن ویژگی های اختصاصی و اشتراکی زن و مرد است به جد در اسلام مورد توجه واقع شده. در اصل احکام فردی و اجتماعی از نوع خلقت انسان أخذ می شود. بر این منوال، برخی کارکردهای انسانی در ساختار خانواده-جامعه به زن و برخی دیگر به مرد سپرده شده که هیچ کدام لزوماً فضیلتی بر دیگری ندارد «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» (نساء-۳۲). نوع خلقت زن، مجموعه ی کلانِ مسیرهایی که زن را به تعالی انسانی می رساند، نشان میدهد. تاکید میکنم مجموعه مسیرها و نه مسیر! چه خوششان بیاید چه نه، مادری (نه زایمان) و در امتدادش مساله تربیتِ فرزند و جامعه، یکی از اصلی ترین توصیه هاست. 2-اولویت های خدا روی زمین (جبهه حق)، مسیرهای فوری تر که تعالی انسان در گروه همین هاست را متمایز میکند. اساساً شهید به این علت مقامش بالاست که خودش را فدای اولویت ها و نیازهای حکومت حق کرده است. همان ماجرای «وقتی حسین در کربلاست فرقی نمیکند به نماز ایستاده ای یا به شراب نشسته..» 3-از سویی دیگر، همه افراد قرار نیست به همه اولویت ها بپردازند. تکلیف متناسب با استعداد مقرر می شود. هر کس متناسب با استعدادی که دارد، از بین فوریت های موجود، فوریت متناظر با خودش را کشف و در راستای آن تلاش میکند. برای جمع بندی: تناسب با نظام خلقت، حتماً برخی گزینه ها را از روی میز حذف میکند. نیازهای جبهه حق (آن طور که در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی می خوانیم) گزینه های اساسی تر را برجسته میکند و استعدادها، هر فرد را به هدف متناظرش سوق میدهد. تکثرات و تفاوتهای افراد محترم واقع می شود، اما تکثرات بیهوده، بی فایده و بی‌ربط به تعالی زن یا توصیه نشده و یا ممنوع اعلام میشود. بنابراین آیا الگوی زن مسلمان یک جور واحد است؟ خیر . پس چگونه میتوان الگو معرفی کرد؟ (در یادداشت های بعدی ان شاء‌الله) یک تذکر: ما در این بحث در مقام تبیین نظری هستیم. این که چگونه این مباحث نظری را به سیاست عملیاتی و راهبردی تبدیل کنیم بحث و تخصص دیگری است.
005.pdf
173.5K
الگوی زن مسلمان، واحد یا متکثر(۲) برای خوانایی بهتر👆
ماه ها با ترس و لرز، با امید، با دلهره و توکل، هر جا نشستم و‌ ایستادم گفتم «الهی عاملنا بفضلک، ولا تعاملنا بعدلک». خدا هم روی سیاه ما را زمین نینداخت و از فضلش نصیبی به ما داد نصیب دادنی و از سفره موسی بن جعفرش، فرشته ای به خانواده کوچک ما هدیه کرد. معصومه صدایش میزنیم و می سپاریمش به بانوی قم، معصومه ی موسای اهل بیت (ع)...
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
دو انتقاد پیرامون هیات اول این که معتقدم صحبت کردن و نقد مقوله هیات و جماعت به اصطلاح هیاتی، برای آنان که هیات را مطالعه نکرده و در هیات عمر نگذرانده و نفس نزده اند مجاز نیست. مخصوصاً عزیزان جامعه شناسِ دین که نوعاً دست و پای دین را می بندند و دهانش را مهر میکنند و میگویند لالمانی بگیر، ما خودمان تو را تعریف و تفسیر میکنیم. مدعی هستند دارند امر دین را از مسند بیرونی مطالعه میکنند، اما محض رضای خدا کسی نیست بگوید زاویه نگاه بیرونی مؤخّر از معرفت درونی دقیق است، که سروران در این زمینه حقیقتاً دست شان خالی است. اما بعد از این مقدمه، هیأت را تقلیل دادن به محفل عشاق و میخانه، از ابتدا اشتباه هیاتی ها بود (باز هم عرض میکنم این نقد به آنها که نسبتی با هیات ندارند مربوط نیست، این یک دعوای درون گفتمانی است، نگارنده خودش را مجاز به نقد می داند) ایده هیات در اصل، آن طور که ساخته و پرداخته خود حضرات معصومین بوده بیشتر از سویه های سلوکی و عبادی فردی اش، کارکرد اجتماعی داشته و از مطالعه در این حوزه مشخص میشود که این تشکل مردمی چقدر در این باره مأمور بوده است. در حقیقت آنها که هیات را برای خودشان می‌خواهند نه خودشان را برای هیأت، مسائل اجتماعی را از دوش این دست مراکز ارتباطات اجتماعی-سیاسی ساقط میکنند. بعبارتی آنها نظام اسلامی را میخواهند تا بتوانند مشغول لذت های معنوی شأن بشوند. اما رهبری که فرمودند «ما هیات امام حسین سکولار نداریم!» در حقیقت مجالس و محافل غیرسیاسی (به معنای اصطلاحی اش) را از دایره معنایی مفهوم هیات خارج کردند. میتوان ادعا کرد که اساساً اکمال و تتمیم روضه ها و گریه ها و‌ حال شخصی، در پرداخت فردی و تشکیلاتی به نیازهای اجتماعی است. حال، تجربه کرونا، هم پیش از محرم در عرصه ارائه خدمات اجتماعی و هم در نحوه برگزاری مراسمات دهه اول محرم، هیأتی ها را از کلیسا، صومعه و چهار دیواری هایی که نسبت به جامعه اسلامی لابشرط زیست میکرد بیرون کشید. خانه ها و محله ها هم در قالب هیات های خانگی و هیات های سیار رونق و مشارکت جدی تری یافتند و القصه احساس میکنم عاشورا، امسال بیش از گذشته شده است‌ که صد البته به حقیقت روضه و دم و دستگاه هیات نزدیک تر است. در برکاتی که اخیراً نصیب هیاتی ها شده (در ضمن عقوبت برخی محرومیت ها) دست مدیریت خدا را می توان دید. چیزی که برنامه ریزان غالباً فکرش را هم نمی‌کردند. پ.ن: به احیای مجالس و خانوادگی فکر میکنم، حتی پس از کرونا. نظر شما چیست؟
هیات زنانه یا هیات مردانه ی زنان عزاداری به رغم آنچه که جامعه شناسان دین مناسک میخوانند تنها ذیل مقوله ی رسم و رسوم دسته بندی نمی شود و فقط به ناحیه رفتار تعلق ندارد. بلکه عزاداری در ادبیات فرهنگی شیعی، ترکیبی است از اندیشه، معنویت، رفتار سلوکی و عرفانی، امر عبادی و اخلاقی، کنش اجتماعی و سیاسی و... این ترکیب هم صناعی و پاره پاره نیست. عزاداری همزمان بنا به نحو ماهیتش تمام این هاست. حال، با در نظر داشت تفاوت های زن و مرد، چقدر جای مطالعات بر روی عزاداری زنانه خالی ست... عزاداری در دستگاه تبلیغی امروز به طرز غیردقیقی مردانه است وقتی از عزاداری صحبت می شود ناخودآگاه عزاداری مردانه با فرم و محتوای خاصش ارتکاز می شود. انگار مخاطب این عزاداری ها تنها مردان هستند. یک مصداق و مثال خنده دار و همزمان گریه دارش اینجاست که زنهای ما باید با شعار «کلنا عباسک یا زینب» سلحشورانه و غیرتمندانه بر سینه بزنند!!!!!! هم چنین هیات های مذهبی گاهاً در تامین و تدارک امکانات و تشریفات زن را در اولویت دوم قرار می دهند که مایه اندوه است. مدتی است در فکر هیات های زنانه با اختصاصات زنانه ام. البته نه هیاتی که فقط مخاطبین اش زن ها هستند. (ادامه خواهد داشت ان شاء الله)