🔲قال رسول الله صل الله علیه وآله؛
لو اجتمع الناس علی حُبّ عَلی بن ابیطالب لمّا خلق الله عز و جل النار.
اگر تمامی مردم بر دوستی علی جمع میشدند، خداوند آتش جهنم را خلق نمیکرد.
#ذیالحجهماهبروزمناقبامیرالمومنینعلی
سلاماللهعلیه
#اول_ذی_الحجه؛
🔸انتخاب امیرالمومنین علیه السلام برای ازدواج با حضرت زهرا سلام الله علیه از طرف پروردگار؛
🟡#حدیث_شماره_یک؛
شيخ طوسى در کتاب امالى از جابر بن عبد اللَّه (رحمه اللَّه) روايت می كند كه گفت:
🔹هنگامى كه رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فاطمه را براى على (عليهما السّلام) تزويج نمود عدّه اى از قريشيان نزد آن حضرت آمده و گفتند: تو دخترت را با مهريّه كم به ازدواج على (عليه السّلام) در آوردى.
پيامبر گفت: من او را براى على تزويج نكردم بلكه خداوند عزّ و جلّ در شب معراج او را براى على (عليه السّلام) تزويج كرد و وحى كرد به «سدرة المنتهى» كه جواهرات خود را به پاى ملائك بريزد و حور العين از آن جواهرات جمع مى كردند و به داشتن آنها مباهات مى كردند و مى گفتند: اينها برگرفته از جواهراتى است كه به خاطر ازدواج فاطمه نثار كردند. هنگامى كه عروسى على و فاطمه فرا رسيد رسول خدا اسب خود به نام «شهباء» را آورد و بر آن قطيفه اى افكند و به فاطمه گفت تا بر آن سوار شود و به سلمان فرمان داد تا افسار آن را به دست گيرد در اين حال ناگهان رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) متوجه جبرئيل و ميكائيل شد كه هر يك با هفتاد هزار فرشته ديگر به زمين آمده اند، پس از آنها سؤال فرمود: به چه دليل از آسمان فرود آمدید؟ گفتند: آمده ايم فاطمه را تا خانه على بدرقه كنيم پس در آن روز جبرئيل، ميكائيل و ملائكة و محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) همگى تكبير مى گفتند و از آن تاريخ، گفتن تكبير در عروسی ها رايج گرديد.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🔲قال رسول الله صل الله علیه وآله؛
لو اجتمع الناس علی حُبّ عَلی بن ابیطالب لمّا خلق الله عز و جل النار.
اگر تمامی مردم بر دوستی علی جمع میشدند، خداوند آتش جهنم را خلق نمیکرد.
#ذیالحجهماهبروزمناقبامیرالمومنینعلی
سلاماللهعلیه
#اول_ذی_الحجه؛
🔸انتخاب امیرالمومنین علیه السلام برای ازدواج با حضرت زهرا سلام الله علیه از طرف پروردگار؛
🟡#حدیث_شماره_دو؛
شيخ ابو جعفر صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا (عليه السّلام) از حضرت امیرالمومنین (عليه السّلام) روايت كرده است كه فرمودند:
🔹 رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) خطاب به من فرمود:
اى على، جمعى از مردان قبيله قريش مرا در باره فاطمه مورد عتاب قرار داده و گفتند: ما او را از تو خواستگارى كرديم ولى نپذيرفتى و او را به ازدواج على (عليه السّلام) در آوردى؟ در جواب آنها گفتم: به خداوند سوگند من نبودم كه خواستگارى شما را رد كردم بلكه خدا خواستگارى شما را نپذيرفت و او را براى على انتخاب كرد، زيرا جبرئيل بر من فرود آمد و گفت: همانا خداى جليل مى فرمايد: اگر من على را خلق نكرده بودم از آدم به بعد شوهرى كه شايسته او باشد در روى زمين يافت نمى شد.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🔲قال رسول الله صل الله علیه وآله؛
لو اجتمع الناس علی حُبّ عَلی بن ابیطالب لمّا خلق الله عز و جل النار.
اگر تمامی مردم بر دوستی علی جمع میشدند، خداوند آتش جهنم را خلق نمیکرد.
#ذیالحجهماهبروزمناقبامیرالمومنینعلی
سلاماللهعلیه
#اول_ذی_الحجه؛
🔸#ابلاغ_آیه_برائت؛
🟡#حدیث_شماره_یک؛
ابلاغ آیات برائت به حاجیان توسط حضرت امیرالمومنین (ع) به عنوان فردی از پیامبر (ص)
در اول ذی الحجه سال نهم هجری این واقعه رخ داد.
«رسول اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) #ابوبكر را مأموريت داد تا سوره برائت را به مردم مكّه ابلاغ كند،
مبنى بر اين كه؛
◇مشركان بعد از اين سال نبايد حج انجام دهند
◇و هيچ كس در حال برهنگى خانه كعبه را طواف نكند
◇و اين كه هيچ غير مسلمانى به بهشت داخل نخواهد شد
◇و اضافه كند كه هر كس بين او و رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) پيمان مدت دارى مبنى بر عدم تعرض مقرّر گرديده، همچنان تا آن مدت اعتبار دارد.
◇حقا خدا و رسولش از مشركان برائت خواهند داشت.
#ابوبكر براى انجام مأموريت سه روز متوالى راه را پيمود، تا به مكه وارد شود، اما ناگهان #جبرئيل (عليه السّلام) بر پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نازل شد و عرض كرد: يا رسول اللَّه،
💛خداوند بزرگ تو را سلام مى رساند و مى فرمايد: اين مأموريت خطير را جز تو و يا كسى كه از خاندان تو است انجام نخواهد داد.
رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم)، على (عليه السّلام) را فراخواند و فرمود: بر ناقه عضباى من بنشين و با شتاب به سوى مكّه، حركت كن و ابو بكر را در طىّ راه ملاقات نما و سوره برائت را از او بگير و شخصا آن را به مردم ابلاغ كن و پايان مدت پيمان مشركان را به آنها برسان و ابو بكر را مخير كن كه با تو همراه باشد و يا به نزد من مراجعت نمايد.
على (عليه السّلام) بر ناقه عضباى رسول اللَّه (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) سوار شد و با شتاب راه مكه را پيش گرفت و در راه ابو بكر را ملاقات نمود. ابو بكر هنگامى كه ديد على (عليه السّلام) با شتاب به سوى وى مى آيد به وحشت افتاد گفت: علت اين شتاب و آمدن چيست؟ آيا براى همراهى با من است و يا انگيزه ديگرى در بين است؟ على (عليه السّلام) فرمود: پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به من دستور داده است كه آيات برائت را از تو بگيرم و براى مشركان بخوانم و به من امر كرده است كه تو را مخيّر سازم كه با من باشى و يا به سوى پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بازگردى؛
#ابوبكر (از روی بغض و خودخواهی)گفت: من به نزد پيامبر بازمىگردم و پس از آن به نزد پيامبر بازگشت.
پس از اين كه بر رسول اللَّه (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) وارد شد گفت: يا رسول اللَّه، براى ابلاغ أمرى كه ديگران به آن اشتياق فراوان داشتند مرا پسنديديد، امّا در نيمه راه آن مأموريت را از من بازستانده و فرمان را به ديگرى محوّل نمودى، آيا آيه اى در باره من نازل شده است بر رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: نه، اما جبرئيل امين، بر من نازل شد و پيام خداوند را مبنى بر اين كه اين مأموريت را جز تو يا كسى كه از تو مى باشد نمى تواند انجام دهد و #چونعلىازمناست و كسى غير از او نمى تواند نيابت از من داشته باشد، انجام اين عمل را به او موكول نمودم.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🔲قال رسول الله صل الله علیه وآله؛
لو اجتمع الناس علی حُبّ عَلی بن ابیطالب لمّا خلق الله عز و جل النار.
اگر تمامی مردم بر دوستی علی جمع میشدند، خداوند آتش جهنم را خلق نمیکرد.
#ذیالحجهماهبروزمناقبامیرالمومنینعلی
سلاماللهعلیه
#اول_ذی_الحجه؛
🔸#ابلاغ_آیه_برائت؛
🟡#حدیث_شماره_دو؛
عامر شعبى روايت كرد، امير المؤمنين على (عليه السّلام) فرمودند:
🔹زمانى كه رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه و آله) مرا در موسم حج براى ابلاغ آيات برائت فرستاد.(((وقتی به مکّه رسیدم وضع را چنان دیدم که هرکدام از آنان اگر میتوانستند مرا قطعهقطعه کرده و هر عضوی از بدنم را بر بالای کوهی قرار دهند، این کار را میکردند هرچند به قیمت جان و مال و فرزندانشان تمام شود. امّا من پیام و نامهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را برایشان خواندم و چون کارم را انجام دادم، با تهدید و خط و نشان کشیدن آنها مواجه گشتم و با نفرت و کینهتوزی زن و مرد آنان مواجه گشتم. امّا رفتار من با ایشان آنگونه بود که دیدید. سپس رو به یاران خود نمود و گفت: «آیا چنین نبود»؟ گفتند: «بلی، یا امیرالمؤمنین (علیه السلام)»!)))
در روز حج اكبر به پا خاستم و گفتم:
اى مردم، آگاه باشيد، بعد از امسال هيچ مشركى حق انجام دادن مراسم حج را ندارد و هيچ كسى مجاز به طواف عريان نيست. اى مردم بدانيد، غير از مسلمانان كسى داخل بهشت نمى شود. آنان كه قبلا با محمد (صلى اللَّه عليه و آله) پيمان بستند، ميثاقشان تا پايان مدّت معتبر است. آگاه باشيد، «أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ» يعنى خدا و رسول (صلى اللَّه عليه و آله) از مشركين بيزارند.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🔲قال رسول الله صل الله علیه وآله؛
لو اجتمع الناس علی حُبّ عَلی بن ابیطالب لمّا خلق الله عز و جل النار.
اگر تمامی مردم بر دوستی علی جمع میشدند، خداوند آتش جهنم را خلق نمیکرد.
#ذیالحجهماهبروزمناقبامیرالمومنینعلی
سلاماللهعلیه
#اول_ذی_الحجه؛
🔸#ابلاغ_آیه_برائت؛
🟡#بیچارگیغاصبینولایتمولاعلیدرپاسخبهاصلولایت
زبير بن بكّار بن زبير بن عوّام كه از هواداران بنى اميّه است، از ابن عباس نقل کرده است:
من با عمر بن الخطّاب از يكى از كوچه هاى مدينه مى گذشتيم،
عمر به من گفت: ای ابن عباس، گمان من اين است كه صاحب تو، [يعنى حضرت على (علیه السّلام)] مظلوم واقع شده است!!
گفتم: چه ايرادى دارد كه تو از وى رفع مظلوميت كنى؟؟
ناگهان دستش كه در دست من بود، كشيد و با سرعت تمام همهمه كنان به راه افتاد، سپس توقف كرد همين كه به او رسيدم گفت:
ابن عباس من علّت مظلوميت او را فهمیده ام، يك علت سنّ او (جوانى) باعث شد كه شيوخ، بزرگان و سالمندان عرب نتوانستند تحمّل كنند كه بر آنها امير و حكمفرما باشد، از اين رو او را از حقّش كنار زدند!!!!!
ابن عباس گويد به عمر گفتم: به خدا سوگند، خداوند متعال به هنگام مأموريت وى در مورد سوره برائت، او را كوچك نشمرد و او اين سوره را از رفيقت گرفت و راهى مكّه گرديد.
عمر با شنيدن اين پاسخ عصبانی شد و از من روى برتافت.»
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓شنبه۱۹ خرداد ۱۴۰۳/شب دوم ذی الحجه۱۴۴۵
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_دو
فاطمه بنت اسد سلام الله علیها مادر بزرگوار امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام مى گويد:
چندين ماه كه از حمل( بارداری) من مى گذشت، وقتى نزديك بدنيا آمدن على عليه السلام شدم از کنار هر سنگ و كلوخ و درختى كه عبور مى كردم مى شنيدم كه به من مى گفتند:
﴿هَنيئالَك يافاطِمه، بِما خصك الله مِنَ الفَضلِ وَالكرامَة بِحَملك بِالاِمامِ الكَريم﴾
اى فاطمه گوارايت باد، آنچه از فضل و كرامت، كه خدايت بدان اختصاص داده، بخاطر آنكه تو حامل امام كريم هستى.
#یا_ولید_الکعبه
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓یکشنبه ۲۰خرداد ۱۴۰۳/شب سوم ذی الحجه۱۴۴۵
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_سه
در راه جنگ نهروان لشكر امیرالمومنین از ديرى مى گذشتند. پير ترسا (راهب مسيحى) بر بالاى دير بود. نعره زد كه اى لشكر، پيشواى خود را بگوييد نزدم آيد. به امام اين خبر را رساندند. امام به طرف راهب آمد و وقتى نزديك شد، راهب عرض كرد: اى سرور لشكر، كجا مى روى؟
امام فرمود: به جنگ دشمنان دين. عرض كرد: در همين جا توقف كن و لشكر خود را بفرما كه متوجه جنگ مخالفان نشوند كه ستاره مسلمانان به خوشبختى نيست و اين ساعت طالع ندارد؛ چند روز صبر كنيد تا كوكب سعد شود، آن وقت حركت كنيد كه پيروز خواهيد شد.
امام فرمود: تو ادعای علم آسمانى مى كنى، مرا از حرکت فلان ستاره خبر ده؟ عرض كرد: اسمش را نشنيدم؟ امام سوال از ستاره ديگرى كردند، باز ندانست. امام فرمود: تو از آسمان ها علم ندارى، از احوال زمين مى پرسم. آن جا كه ايستاده اى، مى دانى در زير پاى تو چه چيزى مدفون است؟
عرض كرد: نمى دانم. فرمود: ظروفى است؛ و فلان عدد دينارهاى سكه دار و نقش دار در آن مى باشد. عرض كرد: از كجا مى فرمايى؟ فرمود: رسول خدا صلی اللّه علیه وآله مرا خبر داده است. حتى فرموده: من با اين قوم نهروانيان مى جنگم و از لشكر من ده نفر كشته و از لشكر دشمن، كمتر از ده نفر زنده فرار می كنند.
راهب، متحير شد و تعجب كرد. امام فرمود: زير قدم او را حفر كنيد. پس از كندن آن، ظروف و دينارها كه نشانى هايش را امام فرموده بود، يافتند. پس از مشاهده صدق كلام امام، راهب به دست و پاى حضرت افتاد و مسلمان شد و سپس حضرت متوجه نهروان گرديد.
تحفة المجالس: ص ۱۶۳٫
17-سوره نساء آیه ١٧٠: يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْرًا لَكُمْ ۚ
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓دوشنبه ۲۱خرداد ۱۴۰۳/شب چهارم ذی الحجه۱۴۴۵
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_چهار
پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) در یک حدیث مفصّل فرمود:
🔸آگاه باشید کسی امامعلی(علیه السلام) را دوست بدارد، مرا هم دوست دارد، و کسی که مرا دوست داشته باشد، خدا از او خشنود است، و کسی که خدا از او راضی باشد، در عوض به او، بهشت را میدهد.
🔸هان! آگاه باشید اگر کسی علی(علیه السلام) را دوست بدارد از دنیا بیرون نمیرود مگر اینکه از کوثر میآشامد و از طوبی میخورد و جایگاه خود را در بهشت میبیند.
🔸هان! آگاه باشید کسی که امامعلی(علیه السلام) را دوست بدارد، دربهای هشتگانۀ بهشت به روی او باز شده و از هر دری بخواهد وارد میشود. »؛
🔸آگاه باشید! هر کس علی(علیه السلام) را دوست بدارد خداوند نامه اعمالش را به دست راستش میدهد و حساب او حساب انبیا(علیهم السلام) است. همان که در آیات داشتیم.
🔸آگاه باشیدکسی که علی(علیه السلام) را دوست دارد، خداوند آسان میکند بر او آن سختیهای مرگ را، و قبرش را باغی از باغهای بهشت قرار میدهد.
🔸 آگاه باشید! کسی که علی(علیه السلام) را دوست بدارد، خداوند به هر رگی که در بدن اوست حوریۀ بهشتی عنایت میکند که میتواند هشتاد نفر از خاندانش را شفاعت کند؛
🔸هان آگاه باشید! اگر کسی علی(علیه السلام) را دوست بدارد خداوند به سوی او فرشتۀ مرگ را مبعوث میکند؛ همانگونه که او را به سوی پیامبرانش میفرستد و هول و ناراحتی و اضطراب ناشی از مواجهه با دو فرشتۀ برزخ را از او دفع میکند و خداچهرۀ او را سپید میکند، او روسپید است و با حمزه سید الشّهدا(علیه السلام) خواهد بود.
🔸آگاه باشید کسی که علی(علیه السلام) را دوست بدارد، در روز قیامت با چهرهای مثل ماه شب چهارده وارد میشود.
🔸آگاه باشیدکسی که علی(علیه السلام) را دوست بدارد، سریع از صراط عبور میکند؛ مثل برق جهنده.
🔸آگاه باشید! هر کس علی(علیه السلام) را دوست بدارد، تاج سلطنت بر سر او گذاشته میشود و لباس کرامت بر او پوشانده میشود.
🔸آگاه باشید! هر کس علی(علیه السلام) را دوست داشته باشد، خدا برای او برائت از آتش، جواز عیور از صراط و امان از عذاب را مینویسد.
🔸آگاه باشید! هر کس برای دوستی آل محمد(صل الله علیه و آله و سلم) بمیرد، من کفیل او به بهشت همراه با انبیا(علیهم السلام) هستم.
🔸کسی که با بغض آل محمد(علیهم السلام) بمیرد، بوی بهشت به شامّهاش نمیخورد.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓چهار شنبه ۲۳خرداد ۱۴۰۳/شب ششم ذی الحجه۱۴۴۵
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_شش
روزی برخی از قریش در مسجدالنبی صلی الله علیه وآله هنگامی که به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام برخوردند، با اشاره و گوشه وکنایه زدن، او را مسخره کردند،
خبر به پیامبرخداصلی الله علیه وآله رسید؛
آنگاه حضرت رسول صلی الله علیه وآله با حالتی غضبناک از خانه بیرون آمد و فرمود:
ای مردم! چه شده است شما را؟؟؟؟؟؟؟
هرگاه حضرت ابراهیم و خاندانش یاد شوند،
چهره های شما می درخشد و خوشتان آید...!!!
و هنگامی که محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله یاد می شوند،
دل های شما سخت و سنگدل و چهره هایتان عبوس و درهم کشیده می شود؟!؟!؟
سوگند به خدایی که جانم به دست او است....،
اگر یکی از شما اعمال نیک هفتاد پیامبر را انجام دهد به بهشت وارد نشود،
مگر با محبت این علی بن ابیطالب علیه السلام و فرزندانش ....!!!
سپس فرمود: در حقیقت برای خدا حقی است که جز خدا و من و امیرالمؤمنین علی علیه السلام آن را نمی داند
و واقعا برای من حقی است،که جز خدا و امیرالمؤمنین علی علیه السلام آن را نمی شناسد
و به راستی که برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام حقی هست که جز خدا و من آن را نداند.
کتاب شریف إحقاق الحق و إزهاق الباطل
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓پنج شنبه ۲۴خرداد ۱۴۰۳/شب هفتم ذی الحجه۱۴۴۵
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_هفت
روایت شده است؛
در شب معراج (در آسمان هفتم)حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله از جبرئیل امین پرسیدند:
این ملک( فرشته ای با مقام بسیار بالا) کیست که ملائک بیشماری دور او حلقه زده اند و در خدمت او هستند؟ صورت او صورت برادرم علی صلوات الله علیه است،آیا او برادرم علی صلوات الله علیه نیست؟؟
جبرئیل عليه السّلام عرض کرد؛
این علی صلوات الله علیه نیست،بلکه فرشته ای است که خدا به اصرار ملائکه به شکل امیرالمومنین صلوات الله علیه خلق کرد و ملائک همیشه به زیارت او می آیند..!!
چون به بیت المعمور( در آسمان چهارم) رسیدند در آنجا هم حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله علی صلوات الله علیه را مشاهده کرد که باز ملائک بی شماری دور او جمع شده بودند،از جبرئیل پرسید او برادرم علی صلوات الله علیه است؟؟؟؟
جبرئیل عليه السّلام عرض کرد:
خیر،بلکه ملکی است که خدا به خواهش ملائکه به شکل علی صلوات الله علیه آفریده...!!!
(تا به زیارتش آیند و از نورش بهره برند)
رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود:
ای جبرئیل ،( من خاتم النبیینم) مگر نمی دانی برادرم علی صلوات الله علیه مظهر عجایب است؟!او ( امام بزرگواریست که بر همه چیز احاطه دارد) اوست که قدرت دارد در آن واحد،در همه عوالم حضور داشته باشد،
او فرشته نیست،خود ( برادرم) علی بن ابی طالب صلوات الله علیه است....!!!
جبرئیل عليه السّلام به محض اطلاع ،پیشانی در مقابل رسول اکرم صل الله علیه وآله برزمین زد و رفت و در مقابل امیرالمومنین صلوات الله علیه به خاک افتاد.
کتاب در اسرار ذبح عظیم:ص ۱۰۳
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓جمعه۲۵خرداد ۱۴۰۳/شب هشتم ذی الحجه۱۴۴۵
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_هشت
امام حسين (ع ) فرمود:
روزى على (ع ) فرمود: (هر كس ازرسول خدا (ص ) طلبكار است يا عطايى را مى طلبد، بيايد و آن را بگيرد).
هر روز عده اى مى آمدند و چيزى را مى خواستند و على (ع ) جا نماز پيامبر را بلند مى كردو همان مقدار در آن جا مى يافت و به شخص طلبكار مى داد.
خليفه اول ابوبکر به خليفه دوم عمربن خطاب گفت : على با اين كار آبروى ما را برد! چاره چيست ؟
عمر گفت : تو نيز مثل او بگو ، شايد مانند او بتوانى بدهى هاى رسول خدا (ص ) را ادا كنى .
ابوبكر درجمع گفت: هر كس از رسول خدا (ص ) طلبى دارد بيايد. اين قضيه به گوش على(ع ) رسيد، فرمود: (او به زودى پشيمان مى شود).
فرداى آن روز، ابوبكر در جمع مهاجر و انصار نشسته بود، عربى بيابانى آمد وپرسيد:
كدام يك از شما جانشين رسول خدا است ؟ به ابوبكر اشاره كردند.
گفت : تو وصى و جانشين پيامبر هستى ؟
ابوبكر گفت : بلى ؟ چه مى خواهى ؟
گفت : پيامبر اكرم (ص ) قول داده بود كه هشتاد شتر به من بدهد، اكنون كه او نيست ، پس آنها را تو بايد بدهى .
ابوبكر گفت : شترها بايد چگونه باشند؟
عرب گفت : هشتاد شتر سرخ موى و سيه چشم .
ابوبكر به عمر گفت : چه كار كنيم ؟
عمر گفت : عرب ها چيزى نمى دانند، از او بپرس آيا شاهدى بر گفته خود دارد؟ ابوبكراز او شاهد خواست .
عرب گفت : مگر بر چنين چيزى شاهد مى خواهند؟ به خدا سوگند تو جانشين پيامبر نيستى.
سلمان برخاست و گفت : اى عرب ! دنبال من بيا تا جانشين پيامبر را به تو نشان دهم .
عرب به دنبال او به راه افتاد تا اين كه به على (ع ) رسيدند.
عرب گفت : تو وصى پيامبر (ص ) هستى ؟
حضرت فرمود: بلى ، چه مى خواهى ؟
عرب گفت : رسول خدا (ص ) هشتاد شتر سرخ موى و سيه چشم براى من تعهد كرده بود،اكنون از تو مى خواهم .
حضرت فرمود: آيا تو و خانواده ات مسلمان شده ايد؟
در اين هنگام عرب دست على (ع ) را بوسيد و گفت : تو وصى به حق پيغمبر خدا (ص )هستى . چون بين من و پيامبر شرط همين بود، ما همه مسلمان شده ايم .
على (ع ) فرمود: (اى حسن ، تو و سلمان ، با اين عرب به فلان صحرا برويد وبگوييد:
(يا صالح ، يا صالح !) وقتى كه جوابتان را داد، بگو: اميرالمؤ منين به تو سلام مى رساند و مى گويد: هشتاد شترى كه رسول خدا (ص ) براى اين عرب تعهد كرده بودبياور)
سلمان مى گويد: به جايى كه على (ع ) فرموده بود، رفتيم ، اما حسن (ع ) همان گونه كه على (ع ) فرموده بود، ندا سر داد. پس جواب دادند: لبيك يابن رسول الله .
امام حسن (ع ) پيام اميرالمؤ منين على (ع ) را رساند، گفت : روى چشم اطاعت مى كنم .
چيزى نگذشت كه افسار شترها از زمين خارج شد و امام حسن (ع ) آن را گرفت و به عرب داد و فرمود: بگير. شترها پيوسته خارج مى شدند تا اين كه هشتاد شتر با همان اوصاف تكميل شد.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓شنبه ۲۶خرداد ۱۴۰۳/شب نهم ذی الحجه۱۴۴۵
روز ترویه
حرکت امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کربلا
شب شهادت سفیرالحسین حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_نهم
على (ع ) به شهر مدائن نزول اجلال فرموده به ايوان كسرى و در خدمت آن حضرت جماعتى ازاهل ساباط مداين و از جمله آنها شخصى بود به نام دُلف كه پسر مُنجم كسراء بود چون ظهر شد فرمود: اى دلف بلند شو و همراه من باش . پس آن حضرت در غرفه هاى اطراف ايوان كسرى تشريف مى برد و مى فرمود: دلف اين مكان براى چنين فعالیت و آن اتاق ديگربراى کاری ديگر بوده است . دلف جواب مى داد: به خدا قسم واقع همين است كه مى فرماييدگويا شما در زمان كسرى بوده ايد و مشاهده نموده ايد كه از آنها خبر مى دهيد.
سپس به يك جمجمه اى نگاه كردند (يعنى سر مرده اى كهنه كه گوشت هاى آن ريخته واستخوان آن مانده باشد) سپس به بعضى از حضار دستور داد كه اين جمجمه را برداريدو خود در ايوان كسرى تشريف آورد و در آن مكان نشست ، سپس دستور فرمود طشتى آوردندآب ريخت و در آن طشت و فرمود: جمجمه را بگذاريد در طشت و گفت : قسم مى دهم تو را اى جمجمه كه مرا و خودت را معرفى بنمايى . پس آن جمجمه به زبان فصيح گفت :
شما اميرالمؤمنين و سيد الوصيين و من بنده خدا پسر كنيز خدا كسرى انوشيروان( پادشاه ایرانی) هستم . پس آن اشخاصى كه با آن حضرت بودند از اهل ساباط به خانه هايشان رفتند و آنها را به چيزى كه واقع شده بود و شنيده بودند از جمجمه خبر دادند پس اختلاف كردند در اين كه اميرالمؤمنين چه كسى است .
(نویسنده می گويد يعنى بعضى به خدايى على (ع )قائل شدند و گفتند: با جمجمه حرف نمى زند مگر خالق او)
بعضى ازاهل ساباط به حضور على (ع ) آمدند، در فرداى آن روز عرض كردند: بعضى از مردمان به خدايى شما قائل شده اند و قلوب ما را نيز فاسد كرده اند به واسطه چيزى كه خبرمى دهند از شما.
پس على (ع ) آنها را احضار كرد و فرمود، چه چيز باعث شد كه شما اين حرف را بگوييد؟
گفتند: شنيديم كلام جمجمه و سخن گفتن آن را با شما و اين كار شخصى نيست غير از خدا،از اين جهت گفتيم چيزى را كه گفتيم .
آن حضرت فرمود: از اين كلام به سوى پروردگارتان برگرديد.
گفتند: ما از گفته خود برنمى گرديم ، هر چه مى خواهى كن . دستور داد كه آتشى مهياساختند و آنها را سوزانيدند و دستور فرمود استخوان هايى كه از آنها باقى مانده بودكوبيده بر باد دهند، پس چنين كردند.
سه روز از اين قضيه گذشت بعضى از اهل ساباط به نزد آن حضرت آمدند و گفتند: الله الله درياب دين محمد(ص ) را به درستى كه آنها را كه سوزاندى برگشتند به منزلهاى خود از اول سالمتر و نيكوتر. حضرت فرمود: آيا چنين نيست كه شما آنها را سوزانيديد باآتش و استخوان هاى آنها را كوبيديد و بر باد داديد؟ عرض كردند: بلى چنين است .فرمود: خداوند آنها را زنده كرده است . در اين هنگام اهل ساباط از مقام شامخ على (ع ) متحير شدند.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓یک شنبه ۲۷خرداد ۱۴۰۳/شب دهم ذی الحجه۱۴۴۵
شهادت سفیرالحسین حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام و روز عرفه و سد ابواب
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_دهم
از جابربن عبدالله رضى الله عنه نقل شده است كه :
اميرالمؤ منين على (علیه السلام ) را در خارج كوفه ديدم پشت سر آن حضرت رفتم تا آن كه آن حضرت به قبرستان يهودی ها رسيد.
پس ايستادند و بلند صدا زدند: اى گروه يهود!
پس ما شنيديم كه به حضرت، از داخل قبرها جواب دادند: لبيك لبيك
آن گاه فرمود: چگونه ديديد عذاب خدارا؟
گفتند: به سبب نافرمانى ما نسبت به شما در عذاب خدا هستيم تا روز قيامت ، پس آنحضرت صيحه اى( فریاد بلندی) زد به صدايى مهيب كه من از صدا بیهوش شده به زمين افتادم ،
دگر متوجه نشدم چه شد تا این كه به هوش آمدم و با امیرالمومنین على (ع ) برگشتم و داخل كوفه شديم .
امیرالمومنین على (ع ) داخل مسجد كوفه شد و من پشت سر آن حضرت بوديم و شنيديم كه مى فرمود:
نه به خدا قسم ، نخواهم كرد ، نه به خدا نخواهد شد ، هرگز.....!!
عرض كردم :اى مولاى من با چه كسى حرف مى زنید در حالى كه احدى را نمى بينم ؟
در اين جا فرمود:
اى جابر ، بیابان برهوت آشكار شد پس "شيبوبه و "حبتر (منظور اولی و دومی لعین هستند) را در حالتى كه درعذاب بودند در داخل تابوت ديدم.
پس آن دو مرد مرا صدا زدند و گفتند: يا اباالحسن برگردان ما را به دنيا تا اقرار كنيم به فضل تو و اقرار كنيم به ولايت و امامت تو.
گفتم : نه و الله نمى كنم و نه به خدا نمى شود اين مطلب ابدا.
سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود:
(و لورد و العادوا لمانهوا و انهم لكاذبون)
يعنى :
اگر برگردانيده شوندبر همان طريقه اى كه بودند برمى گردند و ايشان دروغگويانند.
اى جابر هيچ كس نيست كه مخالفت وصى پيغمبر( امیرالمومنین علی علیه السلام) نمايد مگر آن كه به صورت انسان كورى که به صورت به زمین افتاده است محشور مى شود.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓دوشنبه ۲۸خرداد ۱۴۰۳/شب یازدهم ذی الحجه۱۴۴۵
عید سعید قربان
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_یازدهم
از امام باقر (علیه السلام ) روايت شده که فرمودند :
امیرالمومنین على (علیه السلام ) روزى از ميان كوچه هاى كوفه عبور مى كردند تا اين كه به مردى رسيد كه مارماهى حمل مى كرد.
حضرت فرمود: به اين مرد نگاه كنيد كه يك اسرائيلى را حمل مى كند.
آن مرد انكار كرد و گفت : از كى تا به حال مارماهى اسرائيلى شده ؟!؟؟
امیرالمومنین على (علیه السلام ) فرمود:
آگاه باشيد كه پنج روز دیگر، از بينى و چشم و گوش اين مرد ، دودى بلند مى شود و در همان جا از دنيا خواهد رفت....!
آن مرد در روز پنجم به آن بلا مبتلاشد و فوت كرد.
او را نزد قبرش آوردند و دفن كردند. هنگامى كه دفن شد، اميرالمؤ منين(علیه السلام ) با جماعتى به سوى آن قبر تشريف آوردند و حضرت خدا را خواند و سپس با پا به قبر او زد.
بلافاصله آن مرد در مقابل امیرالمومنین علی علیه السلام ايستاد در حالى كه مى گفت :
" رد كننده على(علیه السلام )، مانند رد كننده خدا و رسول اوست .
حضرت به او فرمود: به قبرت برگرد و او به درون قبر رفت و دهانه قبر به رويش بسته شد.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓سه شنبه ۲۹خرداد ۱۴۰۳/شب دوازدهم ذی الحجه۱۴۴۵
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_دوازدهم
عده اى از نصارا(مسیحیان) حضور پيامبر اكرم (صل الله علیه وآله وسلم ) آمدند و گفتند: مى رويم و تمام خويشان و قوم خود را مى آوريم ، اگر صد شتر بچه دار براى ما بياورى به تو ايمان مى آوريم ! پيامبر اكرم (صله الله علیه وآله وسلم) نيز براى آنها صد شتر تعهد كرد، و آنان به وطن خود برگشتند.
بعد از شهادت رسول خدا صل الله علیه وآله وسلم به مدینه آمدند و
گفتند: ما در كتاب هاى خود خوانده ايم كه هر پيامبرى جانشين و وصى دارد. جانشين پيامبرشما كيست ؟
مردم ابوبكر را به او نشان دادند! بر ابوبكر وارد شدند و گفتند:
تعهد محمد(صل الله علیه وآله وسلم ) را ادا كن . ابوبكر گفت : چه تعهدى كرده است ؟
گفتند: صد شتر بچه دار كه تمامش سياه باشد.
ابوبكر گفت : ارثيه رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم ) به اندازه طلب شما نيست .
آنان به زبان خود به يكديگر گفتند: دين محمد(صل الله علیه وآله وسلم ) باطل است !
سلمان فارسی در آنجا حاضر بود و زبان آنها را مى فهميد، به آنها گفت : بياييد تا وصی رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم ) را به شما نشان دهم .
در اين هنگام امیرالمومنین على (علیه السلام ) وارد مسجد شد.
آنها با سلمان به طرف او رفتند و مقابل حضرت نشستند و گفتند: پيامبر شما صد شتر با اين صفات براى ما تعهد كرده بود.
على (علیه السلام ) فرمود: (در اين صورت ايمان مى آوريد).
گفتند: بلى .
حضرت فرداى آن روز آنها را به جُبانه برد و منافقين ( ابوبکر و عمر)خيال مى كردند كه حضرت مفتضح(ضایع) خواهد شد.
وقتى كه به آن جا رسيدند حضرت دو ركعت نماز خواند و به آرامى دعا كرد و با چوب دستى رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم ) به سنگى زد و از آن صدايى مثل ناله شتر باردار شنيده شد.
آن گاه سنگ شكافه شد و سر شتر در حالى كه با افساربود، از آن بيرون آمد. به امام حسن (علیه السلام) فرمود:(افسارش را بگير) تا اين كه صدشتر سياه موى بچه دار از آن بيرون آمد.
با مشاهده اين صحنه تمام نصارا ايمان آوردند.
سپس گفتند: (ناقه صالح يك عدد بود وبه خاطر آن تمام قومش هلاك( عذاب) شدند.
يا اميرالمؤ منين دعا كن اين ها به جاى خود برگردند،تا اين كه سبب هلاكت امت محمد(صل الله علیه وآله وسلم ) نشوند.
حضرت دعا نمود، سپس شترها از جايى كه بيرون آمده بودند، وارد شدند و ناپديدگشتند.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓چهارشنبه ۳۰خرداد ۱۴۰۳/شب سیزدهم ذی الحجه۱۴۴۵
دهه مبارک ولایت کبری
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_سیزدهم
در جنگ صفين ، هنگامى كه امير مؤ منان على علیه السلام در يكى از روزها همراه يارانش در بيابان عبور مى كردند، تشنگى آنها را فرا گرفت ، و آب هایشان تمام شده بود.
ياران در آن بيابان براى جستجوى آب ، به هر سو مى رفتند، آب نيافتند، و لحظه به لحظه بر شدت تشنگى آنها افزوده مى شد.
امير مؤ منان على علیه السلام از جاده كنار رفت و اندكى در بيابان حركت كرده ، ناگهان ، چشم مبارکش به ديرى (عبادت گاه مسیحیان ) افتاد، كه يكى از راهبان مسيحى ، در آن جا عبادت مى كرد.
مولا به ياران فرمود: صدا کنند تا راهب ، از ورود ما به آن سرزمين آگاه شود، آن ها صدا زدند، راهب متوجه آنها شد.
حضرت مولا على علیه السلام نزد آن راهب آمد و پرسيد: آيا در اين جا كه سكونت دارى ، آب وجود دارد؟؟؟
راهب گفت : نه ، در اين نزديكى آب نيست ، در دو فرسخى اين جا آب پيدا مى شود!!
امیرالمومنین علیه السلام كه سوار استر(قاطر) بود، استرش را به طرف قبله برگرداند و محلى كه نزديك آن عبادتگاه بود را نشان داد و به ياران خود فرمود: اين مكان را بشكافيد.
آنها همان مكان رابا وسايلى كه داشتند، حفر كردند، ناگهان سنگ بزرگى پيدا شد و عرض كردند:
اى اميرمؤ منان در اين جا سنگى پيدا شده كه كلنگ در آن اثر نمى كند، همه ياران جمع شدند،هرچه نيرو مصرف كردند، نتوانستند كارى از پيش ببرند، و آن سنگ همچنان استوار، درزمين برقرار بود.
امير مؤ منان على علیه السلام خود وارد كار شد، انگشتانش را زير سنگ برد، و آن را حركت داد وسپس از جا كند و به چند مترى پرتاب کرد ، ناگهان ديدند در زير آن سنگ ، آب زلالی پيداشد، كنار آن آمدند و از آن آشاميدند، كه بسيار گوارا و خنك وزلال بود!!
سپس مولا على علیه السلام آن سنگ بزرگ را برداشت و به جاى خود نهاد، و دستور داد، باخاك آن را بپوشانند و اثرى از آن ديده نشود.
راهب در عبادتگاه خود، همه اين جريان را ديد، فرياد زد: اى مسافران بفرماييد و نزد من بياييد.
امیرالمومنین على علیه السلام همراه يارانش نزد راهب رفتند و حضرت مولا على (علیه السلام) در پيشاپيش ياران نزديك راهب شد.
راهب به حضرت على (علیه السلام) رو كرد و گفت : آيا تو پيامبر مرسل هستى ؟
-فرمود: نه .
پرسيد: آيا فرشته مقرب هستى ؟
-فرمود: نه .
عرض كرد: (پس تو كيستى ؟).
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: (من وصى رسول خدا محمد بن عبدالله صل الله علیه وآله وسلم خاتم پيامبران هستم ).
راهب گفت : دستت را بگشا، تا براى خدا به دست تو، اسلام راقبول كنم ، امیرالمومنین على (علیه السلام ) دستش را گشود و فرمود: گواهى بده به يكتايى خدا و رسالت پيامبر اسلام (صل الله علیه وآله وسلم ).
راهب گواهى به يكتايى خدا و رسالت پيامبر (صل الله علیه وآله وسلم ) داد و بعد عرض كرد:
گواهى مى دهم كه تو وصى رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) هستى ، و شايسته مردم بعد ازرسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم ) به امر وصايت او مى باشى .
سپس عرض كرد: اين عبادتگاهى را كه من در آن هستم فقط به منظور شناختن مردى بنا شده است كه اين سنگ بزرگ را از جا مى كند، و آب از زير آن در مى آورد!!
قبل از من ، راهب هاى بسيار در اين جا بودند، و آن شخص را نيافتند ولى خداوند اين موهبت رانصيب من كرد، كه شما را يافتم ، ما در يكى از كتاب هاى خود، و از آثار علماى خويش ،يافته ايم كه در اين بيابان ، چشمه اى وجود دارد كه سنگ بزرگى روى آن قرار دارد، وبه مكان آن ، كسى آگاه نيست . جز پيامبر مرسل يا وصى پيامبر، و اين كه خداوند (ولى الله ) دارد كه مردم را به سوى حق دعوت مى نمايد و نشانه اش ، شناختن مكان اين سنگ وقدرت او بر از جا كندن اين سنگ مى باشد، و من وقتى ديدم ، تو اين سنگ بزرگ را از جاكندى ، آن موضوع مهمى را كه مدت ها در انتظارش بودم برايم تحقق يافت .
قطرات اشك از ديدگان امير مؤ منان على (علیه السلام ) سرازير شد و گفت :
حمد و سپاس خداوندى را كه در كتاب هايش نام مرا ذكر نموده است ، سپس على (علیه السلام ) به ياران فرمود: جلو بياييد تا گفتار اين راهب را بشنويد، آن ها پيش آمدند و گفتار راهب راشنيدند، و خدا را شكر و سپاس گفتند
سپس به سوى ميدان جنگ صفين رهسپار شدند، راهبن يز با آنها به راه افتاد، و در جنگ صفين به #شهادت رسيد، امیرالمومنین على (علیه السلام ) بر پيكر مقدس اونماز خواند و او را دفن كرد، و براى او بسيار طلب آمرزش نمود.
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓پنجشنبه ۳۱خرداد ۱۴۰۳/شب چهاردهم ذی الحجه۱۴۴۵
دهه مبارک ولایت کبری🌸
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_چهاردهم
امام رضا (علیه السلام ) از پدرانش نقل مى كند كه :
جوانى يهودى پيش ابوبكر آمد و گفت : السلام عليك يا ابابكر! مردم به او هجوم آوردند و گفتند: چرا او را خليفه نخواندى ؟!
ابوبكر گفت : چه مى خواهى ؟
گفت : پدرم بر دين يهود مرده و اموال زيادى بر جاى نهاده است ، ولى ما جاى آنها را نمى دانيم . اگر جاى آن اموال را بگويى ، به دست تو مسلمان مى شوم . و غلامت مى گردم ويك سوم مالم را به تو مى دهم و يك سوم آن را به مهاجر و انصار مى بخشم و يك سوم ديگر را خودم بر مى دارم .
ابوبكر گفت : اى خبیث ! جز خدا، هيچ كس از غيب خبر ندارد. ابوبكر برخاست و رفت .
يهودى پيش عمر رفت و بر او سلام كرد و گفت : پيش ابوبكر رفتم و از او چيزى را سؤال كردم ولى مايوس برگشتم ، و اكنون از تو مى پرسم و جريان را گفت . عمر نيزگفت : غير از خدا كسى غيب را نمى داند.
عاقبت ، جوان يهودى در مسجد پيامبر پيش على (علیه السلام) رفت و گفت : السلام عليك يا اميرالمؤمنين ! و اين سخن را به گونه اى گفت كه ابوبكر و عمر نيز شنيدند.
مردم او را کتک زدند و گفتند: اى خبيث ! چرا بر على ، همچون ابوبكر سلام نمى كنى ، مگرنمى دانى كه ابوبكر خليفه است ؟!
يهودى گفت : به خدا سوگند از طرف خود اين گونه نگفتم ، بلكه در #تورات اسم او را اين گونه ديدم .
حضرت فرمود: چه مى خواهى ؟
جوان گفت : پدرم بر دين يهود مرد و اموال زيادى را باقى گذاشت ولى جاى آن را به مانگفت . اگر آنها را بيرون بياورى به دست تو ايمان مى آورم .
حضرت فرمود: به آن چه مى گويى پايبند هستى ؟
جوان گفت : بله خدا و ملائكه و تمام حاضران را شاهد مى گيرم .
حضرت برگ سفيدى خواست و چيزى در آن نوشت .
سپس فرمود:(آيا مى توانى خوب بنويسى ؟)
جوان يهودى گفت : بلى .
فرمود: لوحه هايى را با خودت بردار و به طرف يمن برو، وقتى آنجا رسيدى صحراى برهوت را بپرس . وقتى كه آنجا رفتى ، هنگام غروب خورشيد، بنشين . كلاغ هايى مى آيند كه منقارشان سياه و سروصدا مى كنند ودنبال آب مى روند.
وقتى كه آنها را ديدى اسم پدرت را ببر و بگو: اى فلانى ! منفرستاده وصى محمد(صل الله علیه وآله وسلم ) هستم ، با من سخن بگو! پدرت جوابت را مى دهد از گنجينه ها سؤ ال كن ، جايش را مى گويد و هر چه گفت بنويس . وقتى كه به خيبر برگشتى ، هرآنچه در آنها نوشته اى عمل كن ).
يهودى رفت تا اين كه به يمن رسيد و در جايى كه على (ع ) فرموده بود نشست و كلاغهاى سياهى آمدند و صدا كردند. جوان يهودى نام پدرش را برد. پدرش جواب داد و گفت :واى بر تو چه چيزى تو را به اينجا آورده ؟ چون اينجا يكى از جاهاى اهل جهنم است .
پسرش گفت : آمدم جاى گنج ها را از تو بپرسم كه كجا مخفى كرده اى .
گفت : در فلان باغ در فلان مكان در فلان ديوار. جوان همه را نوشت . آن گاه پدرش گفت: واى بر تو! از محمد(صل الله علیه وآله وسلم ) پيروى كن . كلاغ ها برگشتند. و جوان يهودى به سوى خيبر روانه شد و غلامان و نوكران و شتر و جوال ها را برداشت ودنبال آنچه نوشته بود رفت و گنج هايى كه در ظرف هاى نقره و ظرف هاى طلا بود رابيرون آوردند،
سپس آنها را بر دراز گوش بار كردند و خدمت على (علیه السلام ) آوردند.
جوان نزد على (علیه السلام ) شهادتين را گفت و مسلمان شد و گفت :
براستى كه تو وصى محمد(صل الله علیه وآله وسلم) هستى و به حق اميرالمؤ منين هستى ، چنانچه اين گونه ناميده شده اى . اين كاروان و درهمها و دينارها را در جايى كه خدا به تو دستور داده مصرف كن .
مردم جمع شدند و گفتند: اين را چگونه دانستى ؟
حضرت فرمود: (از رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم ) شنيده ام . اگر مى خواهيد بالاتر از اين را نيز به شما خبر دهم ).
گفتند: بلى .
فرمود:(روزى با رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم ) زير يك سقف نشسته بوديم ، و من شصت و شش جاى پا شمردم كه همه آنها مال ملايكه بودند و تمام جاى پاى آنها را مى شناختم و اسم وخصوصيات و زبان يك يك آنها را هم مى دانستم .
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳/شب پانزدهم ذی الحجه۱۴۴۵
دهه مبارک ولایت کبری🌸
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_پانزدهم
مالك بن ضمره گويد:
ازاميرالمؤ منين على علیه السلام شنيدم كه میفرمود:آگاه باشيدكه شمادرمعرض لعن ودروغگو شمردن من قرارخواهيدگرفت
(شمارادرشرايطى قرارمیدهند كه اقدام به لعن و دروغگوخواندن من میكنيد)
پس هركس مرا از روى كراهت وعدم رضايت قبلى لعن كند و خداوند ناراضى بودن او را بدين كار از دلش بداند من و او باهم بر محمد صل الله علیه وآله وارد مى شويم ،
و هر كس زبانش را نگه دارد و مرا لعن نكند، به اندازه زمان پرتاب يك تير با يك چشم به هم زدن از من زودتر به ملاقات آن حضرت برود،
وهر كس با رضايت و خوشحالى مرا لعن كند حجابى ميان او و عذاب خداوند نخواهد بود، و حجت و دليلى بر پيشگاه محمد صل الله علیه وآله ندارد.
هان بدانيد كه محمد صل الله علیه وآله روزى دست مرا گرفت و فرمود:
هر كس با اين دستان تو بيعت كند، و در حالى كه تو را دوست مى دارد بميرد، حقا به عهد و به تكليف خودعمل نموده ،
و هر كس در حالى كه تو را دشمن مى دارد بميرد همانا به مرگ دوران جاهليت مرده است ، و به تمام آن چه كه در اسلام عمل نموده،(اعم از عبادات و غيره ) مورد محاسبه قرار گيرد،
و اگر درحالى كه تو رادوست میدارد پس ازتو زنده بماند،تا آن گاه كه خورشيدطلوع و غروب مى كند خداوندكارهاى اورا به امن و ايمان پايان خواهد داد...
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست
🗓شنبه ۲ تیر ۱۴۰۳/شب شانزدهم ذی الحجه۱۴۴۵
دهه مبارک ولایت کبری🌸
ولادت امام هادی علیه السلام مبارک🌸🌸🌸🌸
#آنچه_از_مولا_علی_باید_بدانیم
#فضیلت_شماره_شانزدهم
پس از آن كه پيامبر(صل الله علیه وآله وسلم ) در صحراى غدير در برابر صدها هزار نفر مسلمان ، امام على(علیه السلام ) را به عنوان خليفه بعد از خود نصب كرد، و فرمود:
من كنت مولاه فهذا على مولاه :
(هركس كه من رهبر او هستم ، اين على ، رهبر اوست ).
شخصى (پركينه ) به نام #حارث_بن_نعمان_فِهرى نزدرسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم) آمد و در جمع اصحاب ، به آن حضرت گفت :
اى محمد! تو به ما امر كردى كه گواهى به يكتايى خدا بدهيم و پيامبرى تو را تصديق كنيم ، پذيرفتيم ،
به مادستور دادى ، نمازهاى پنج گانه را به جاى آورديم ،
دستور حج به ما دادى ،قبول كرديم ،
به اين امور اكتفا نكردى تا اين كه بازوى پسر عمويت را گرفتى و بلندكردى و او را بر ما برترى دادى و گفتى : (هر كسى كه من رهبر او هستم ، پس اين على(علیه السلام ) رهبر او است )...
آيا اين كار را از پيش خود كردى يا از طرف خدا انجام دادى ؟
پيامبر (صل الله علیه وآله وسلم ) فرمود:
و الله الذى لا اله الا هو ان هذا من الله
(سوگند به خداوندى كهمعبودى جز او نيست اين كار را به دستور خدا انجام دادم ).
حارث (از شدت ناراحتى ) روى خود را از پيامبر (صل الله علیه وآله وسلم ) برگردانيد، در حالى كه مى گفت: خدايا اگر آن چه محمد (صل الله علیه وآله وسلم ) مى گويد، حق است سنگى از آسمان بر ما فرو فرست ، ياعذاب دردناكى بر ما نازل كن ،
هنوز به مركب سوراى خود نرسيده بود كه سنگى ازآسمان آمد و بر وسط سرش رسيد و از محل مدفوعش خارج گرديد، و همان دم كشته شد.
آيات اول سوره معارج در اين مورد بر پيامبر(صل الله علیه وآله )نازل گرديد كه در آيه اول و دوم آن مى خوانيم :
سئل سائل بعذاب واقع - للكافرين ليس له دافع
(تقاضا كننده اى تقاضاىعذابى كرد كه واقع شد - اين عذاب مخصوص كافران است و هيچ كس نمى تواند آن رادفع كند).
#همهحاضرانبهغائبانوپدرانبهفرزندانتاقیامتبرسانند
#همهباهممبلغغدیرباشیم
#غدیرخماصلاصیلوحدت
#تبلیغغدیرحقپدریمولابرمافرزندانشاست
#هرکسمحبعلیاستفرزندفاطمهاست