eitaa logo
گروه مهدی یاوران کوی مدنی مسجد سیدالشهدا علیه السلام
537 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
6هزار ویدیو
103 فایل
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد دوباره یار سفر کرده از سفر برسد؟ هرگونه کپی برداری از کانال با ذکر صلوات برای فرج کاملا ازاد میباشد در انتشار مطالب مهدوی کانال بدون ذکر نام کانال کوتاهی نکنید هدف ترویج فرهنگ مهدویت میباشد مسئول رسانه روابط عمومی @li_mahurawi
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌷 دختر_شینا – قسمت 3⃣ .... دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر می‌کردم. خانه عمویم دیوار به دیوار خانه‌ی ما بود. هر روز چند ساعتی به خانه‌ی آن‌ها می‌رفتم. گاهی وقت‌ها مادرم هم می‌آمد. آن روز من به تنهایی به خانه‌ی آن‌ها رفته بودم، سر ظهر بود و داشتم از پله‌های بلند و زیادی که از ایوان شروع می‌شد و به حیاط ختم می‌شد، پایین می‌آمدم که یک دفعه پسر جوانی روبه‌رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه‌ی کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می‌شنیدم که داشت از سینه‌ام بیرون می‌زد. آن‌قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آن‌جا هم یک‌نفس تا حیاط خانه‌ی خودمان دویدم. زن‌برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می‌کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بود، گفت: « قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟! » کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او خیلی راحت و خودمانی بودم. او از همه‌ی زن‌برادرهایم به من نزدیک‌تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید وگفت: « فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده! » پسر دیده بودم. مگر می‌شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم‌بازی شوی، آن‌وقت نتوانی دو سه کلمه با آن‌ها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی‌آمد. از نظرمن، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آن‌قدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت می‌کرد و ما در مراسم ختمش شرکت می‌کردیم، همین‌که به ذهنم می‌رسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، می‌زدم زیرِ گریه... آن‌قدر گریه می‌کردم که از حال می‌رفتم. همه فکر می‌کردند من برای مرده‌ی آن‌ها گریه می‌کنم. پدرم هم نسبت به من همین احساس را داشت. با این‌که چهارده سالم بود، گاهی مرا بغل می‌کرد و موهایم را می‌بوسید. آن شب از لابه‌لای حرف‌های مادرم فهمیدم آن پسر، نوه‌ی عموی پدرم بوده و اسمش هم صمد است. از فردای آن روز، آمدورفت‌های مشکوک به خانه‌ی ما شروع شد. اول عموی پدرم آمد و با پدرم صحبت کرد. بعد نوبت زن‌عموی پدرم شد. صبح، بعد از این‌که کارهایش را انجام می‌داد، می‌آمد و می‌نشست توی حیاط خانه‌ی ما و تا ظهر با مادرم حرف می‌زد. بعد از آن، مادر صمد پیدایش شد و چند روز بعد هم پدرش از راه رسید. پدرم راضی نبود. می‌گفت: «قدم هنوز بچه است. وقت ازدواجش نیست.» خواهرهایم غر می‌زدند و می‌گفتند: «ما از قدم کوچکتر بودیم ازدواج کردیم، چرا او را شوهر نمی‌دهید؟!» پدرم بهانه می‌آورد: «دوره و زمانه عوض شده. » از این‌که می‌دیدم پدرم این‌قدر مرا دوست دارد خوشحال بودم. می‌دانستم به خاطر علاقه‌ای که به من دارد راضی نمی‌شود به این زودی مرا از خودش جدا کند؛ اما مگر فامیل‌ها کوتاه می‌آمدند. پیغام می‌فرستادند، دوست و آشنا را واسطه می‌کردند تا رضایت پدرم را جلب کنند. یک سال از آن ماجرا گذشته بود و من دیگر مطمئن شده بودم پدرم حالاحالا‌ها مرا شوهر نمی‌دهد؛ اما یک شب چند نفر از مردهای فامیل بی‌خبر به خانه‌مان آمدند. عموی پدرم هم با آن‌ها بود. کمی بعد، پدرم در اتاق را بست. مردها ساعت‌ها توی اتاق نشستند و با هم حرف زدند و من توی حیاط، زیر یکی از  درخت‌های سیب، نشسته بودم. حیاط تاریک بود و کسی مرا نمی‌دید؛ اما من به خوبی اتاقی را که مردها در آن نشسته بودند، می‌دیدم. کمی بعد، عموی پدرم کاغذی از جیبش درآورد و روی آن چیزی نوشت. شستم خبردار شد، با خود گفتم: « قدم! بالاخره از حاج‌آقا جدایت کردند.» 🔰ادامه دارد....🔰
شکرانه 17.mp3
6.72M
۱۷ استاد شجاعی از خودت سـ❓ــؤال کن: آیا من در طول روز؛ خلوتی کوتاه، برای تشکّر از خدا دارم؟ من، در روز چقدر مشتاقم تسبیحمو بردارم، و شرابِ ناب الحمــدلله رو سر بکشم؟
اي و كشته شدن افراد بسيار در زلزله اي است که در شام پديد ميايد و بيش از صد هزار نفر در آن سانحه جان ميدهند. خداوند آن زلزله را براي مومنين رحمت و براي کفار عذابي قرار مي دهد، هنگامي که اين زلزله واقع شد... در آنموقع يکي از دهات دمشق بنام حرشا را بنگريد که چگونه در زمين فرو ميبرد . غيبت شيخ طوسي ص 277 ، ملاحم و الفتن ص 53 و قريه اي از شام بنام جابيه بزمين فرو ميرود مهدي موعود(ترجمه بحارالانوار) ص 987 و 1018 ...، دهکده ای از دهکده های شام به نام «جابیه» خسف می شود، قسمتی از دیوار دست راست مسجد جامع دمشق فرو می ریزد، آشوبگری از میان رومیان خروج می کند که کشتار فراوانی را به دنبال دارد غیبت شیخ طوسی صفحه 269، ارشاد مفید صفحه 338 ...و سمت غربي مسجد دمشق بزمين فرو ميرود. حتي ديوارش نيز در هم فرو ميريزد.... مهدي موعود(ترجمه بحارالانوار) ص 983 در اين موقع منتظر باشيد که در يکي از دهات شام بنام خرسنا زمين فرو رود، و چون اين نيز عملي شد منتظر آمدن فرزند هند جگر خوار سفياني باشيد که از يابس بيرون ميايد. مهدي موعود(ترجمه بحارالانوار) ص 989 نشانه خروج سفياني اين است كه خسفي در سمت غربي مسجد دمشق به وجود مي آيد و ديوار مسجد فرو مي ريزد و زلزله اي مي شود و قريه اي بنام جابيه در جنوب دمشق خسف مي شود و اين پس از خارج شدن مغربي و سپاهيانش از شام اتفاق مي افتد غيبت نعماني ص 149 ، غيبت شيخ طوسي ص 278 و ... روايات متعددي وقوع زمين لرزه اي مهيب را در شام گزارش مي دهد ، در روايات عبارتهاي الرجفه ، والخسف ، و الزلزله براي اين واقعه مهم ذكر گرديده است ، البته ممكن است كه همزمان يا با فاصله اندك آن سرزمين شاهد زلزله و خسف(فرورفتن) باشد. در اين مسئله كه اين واقعه مسئله اي طبيعي بوده يا از جنايات دشمنان است ، اتفاق نظر وجود ندارد ، در حالي كه برخي آن را واقعه اي طبيعي مي دانند برخي قائل به توطئه دشمنان مي باشند و ممكن است منظور از خسف بمباران هوايي و برخورد موشكها باشد كه در هنگام درگيري نظامي به صورت گسترده واقع مي شود. روايات نتيجه اين وقايع را هرچه كه باشد به نفع جبهه حق و موجب رحمت براي مومنان مي داند كه ممكن است مانند " خسف بيداء" زلزله در محل تجمع كافران باشد يا زلزله به مناطق و منازل آنها آسيب بزند يا تحولاتي پس از زلزله در سرزمين شام به وجود آيد كه برآيند آنها به نفع مومنين و جبهه حق است. 🌹
اطلاعیه 📣📣📣📣 حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد ، عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد ، گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی ، یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد. سلام و احترام خدمت خواهران عزیزم صبح همگی بخیر عزیزان خانم مهری امروز سه شنبه ساعت ۵ عصر در مسجد سیدالشهداءعلیه السلام برای هفتیم روز در گذشت مادر بزرگوارشون مراسم گرفتن لطفا اطلاع رسانی بفرمائید 🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️🍃🌹🍃🌹🍃❄️ 🕌در لحظات استجابت دعا🕌 🌻براے فرج مولاے غریبمون دعا ڪنیم 🌸⃟اًّلًّلًّهًّمًّ عًّجًّلًّ لًّوًّلًّیًّکًّ اًّلًّفًّرًّجًّ🌸⃟ 🌸⃟اًّلًّلًّهًّمًّ عًّجًّلًّ لًّوًّلًّیًّکًّ اًّلًّفًّرًّجًّ🌸⃟ 🌸⃟اًّلًّلًّهًّمًّ عًّجًّلًّ لًّوًّلًّیًّکًّ اًّلًّفًّرًّجًّ🌸⃟ ❄️🍃🌺🍃🌺🍃❄️ 🌹دعابرای بیماران فراموش نشود پس بگو🌹 🌻أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء 🌻أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء 🌻أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء 🌻أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء 🌻أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌹 📎 📎 📎
ٻسمـِ‌ࢪَبِالنّۅرِو‌الذیخَلق‌اڶمَہـد؎ ‌حاج قاسم : عشق بـه امام زمان (عجل الله) عشق به خداست. 🌸✨️🌸✨️🌸✨️🌸✨️🌸 [کلاس مهدوی دختران جوان] 🖊مربی: سرکار خانم ختنلو 📍مکان: مسجد سیدالشهدا علیه السلام پایگاه حدیث هیئت منتظران نور 📅زمان: سه‌شنبه ۲۷ شهریور ساعت ۱۶ الی ۱۷:۳۰ 🌸✨️🌸✨️🌸✨️🌸✨️🌸 یه دعای قشنگی هست فقط بلند آمین بگید ... خدایا ما رو دلیل حال‌ خوبِ امام‌ زمانمون قرار بده (: 🌸✨️🌸✨️🌸✨️🌸✨️🌸 جز خواستن تو هیچ نخواهد دل ما . @heiat_montazeran_noor @mahdihelper
باز هم سه شنبه🌸 و باز هم قرار عاشقی دیگر.... سه_شنبه_های_مهدوی کانال مهدی یاوران مسجد سیدالشهداء (ع) عضو شوید 👇 https://eitaa.com/mahdihelper
اطلاعیه 📣📣📣📣 حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد ، عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد ، گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی ، یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد. سلام و احترام خدمت خواهران عزیزم صبح همگی بخیر عزیزان خانم مهری امروز سه شنبه ساعت ۵ عصر در مسجد سیدالشهداءعلیه السلام برای هفتیم روز در گذشت مادر بزرگوارشون مراسم گرفتن لطفا اطلاع رسانی بفرمائید 🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه 📖 هدیه ای از ستاره های زمینی به فرشته های آسمانی با سلام و عرض تبریک آغاز امامت امام زمان عج و آغاز هفته وحدت ان شاءالله با مشارکت در ختم قرآن کریم و هدیه به ساحت مقدس امام زمان (عج) جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج ایشان و هدیه به روح پر فتوح مرحوم کربلایی محمد میرزایی که خانواده ایشان زحمت کشیدند هزینه ختم قرآن را پرداخت کردن برای کار فرهنگی مهدوی در این ثواب شریک باشید🥀 جزء ۱ : خانم قرائی جزء ۲ : خانم قرائی جزء ۳ : خانم عزیزی جزء ۴ : خانم ابراهیمی جزء ۵ : خانم ابراهیمی جزء ۶: خانم سوری جزء ۷: خانم فخری کرمی جزء ۸: خانم زیرکی جزء ۹: خانم زیرکی جزء ۱۰ : خانم احمدی جزء ۱۱: خانم زنگنه جزء ۱۲: خانم شاهگذاری جزء ۱۳: خانم والایی جزء ۱۴ : خانم مطهری جزء ۱۵ : خانم قاسمی جزء ۱۶: خانم مهری احمدی جزء ۱۷ : خانم مهری احمدی جزء ۱۸ : خانم صادقیان جزء ۱۹ : خانم زهرا مرادی جزء ۲۰: خانم جزء ۲۱:خانم جزء ۲۲:خانم جزء ۲۳:خانم جزء ۲۴: خانم جزء ۲۵:خانم جزء ۲۶: خانم جزء ۲۷: خانم جزء ۲۸: خانم شکوهی جزء ۲۹ :خانم ترابی جزء ۳۰ : خانم ابراهیمی اجرشما با صاحب الزمان عج ‌ زمان تکمیل ختم : تا روز پنجشنبه ۱۴۰۳/۶/۲۹ ان شاءالله برای ثبت جزء ها شماره جزء خود را به همراه نام خانوادگی به شماره ۰۹۱۸۹۰۵۶۲۰۴ پیامک کنید
برای شفای حجت السلام و المسلمین آیت الله محسن قرائتی . یک حمد و شفا قرائت شود. 🤲🤲 این زنجیره را قطع نفرمائید 🙏 اجرتون با امام حسین 🌺🤲