eitaa logo
آقا مهدی
3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
(صلی‌الله‌علیه‌وآله) إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارَةً فی‌ قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً. شهادت علیه‌السلام یک داغ سوزانی است در دل مؤمنین که هرگز به سردی نمی‌گراید (و هرگز از بین نخواهد رفت). 📚 جامع‌احادیث‌ الشیعه، ج ١٢، ص ٥٥٦ 🏴 ‌@mahdihoseini_ir
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت رهبر انقلاب از ماجرای شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (علیه‌السلام) @mahdihoseini_ir
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخ مهدی رسولی ‌به اهانت‌کنندگان به 🔹بترسید از فریاد هر مسلمان... @mahdihoseini_ir
💔 چقدر بر عموی تو این حال ناگوار است‏! راوی گفت : در حالی که سر جناب قاسم به دامن حسین است، از شدت درد پاشنه پا را محکم به زمین میکوبد. در همین حال «فَشَهِقَ شَهْقَةً فَماتَ» فریادی کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد. یک وقت دیدند اباعبدالله بدن قاسم را بلند کرد و بغل گرفت. دیدند قاسم را میکشد و به خیمه گاه می‌آورد. خیلی عظیم و عجیب است : وقتی که قاسم می‌خواهد به میدان برود، از اباعبدالله خواهش می‌کند. اباعبدالله دلش نمی‌خواهد اجازه بدهد. وقتی که اجازه می‌دهد، دست به گردن یکدیگر می‌اندازند، گریه می‌کنند تا هر دو بیحال می‌شوند. اینجا منظره برعکس شد؛ یعنی اندکی پیش، حسین و قاسم را دیدند درحالی که دست به گردن یکدیگر انداخته بودند ولی اکنون می‌بینند حسین قاسم را در بغل گرفته اما قاسم دستهایش به پایین افتاده است چون دیگر جان در بدن ندارد. 😭😭 ، شب ششم @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_یازدهم 🔺اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آورد.
✍️ 😔دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت : «وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» 💔تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 🌷حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 😓آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد : «نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد : «برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند : «دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت : «ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 😢چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد : «فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید : «در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 📖روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. ✍️نویسنده: @mahdihoseini_ir 🕊🌹
(علیه‌السلام): فَعَلی مِثلِ الحُسینِ فَلیَبكِ الباكُونَ فَإنَّ البُكاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ العِظامَ. گریه‌کنندگان باید برای حسین گریه کنند؛ چرا که گریه بر حسین(ع) گناهان عظیم و بزرگ را پاک و منهدم می‌کند. 📚 بحارالأنوار، ج ٤٤، ص ٢٨٤ 🏴 ‌@mahdihoseini_ir
با اسب به روی بدنش افتادند با کینه ی بابا حسنش افتادند آنقدر عسل گفت که در آخر کار با نیزه به جانِ دهنش افتادند... شاعر: فرزاد نظافتی 🌹 14صلوات هدیه به حضرت قاسم بن الحسن (ع) 🏴💔 ✉️
9.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙مداحی دلنشین نوجوان بسیجی در زمان جنگ به همراه تصاویری از عزاداری رزمندگان لشکر۳۱عاشورا در جبهه
Moharram 1402.05.01 - Shab 06 - H-Ashouraeian.Tehran - 06 - Abozar Biukafi - Tak.mp3
3.47M
🔉 صورت حسن، سیرت حسن 🎙 با نوای هیئت عاشورائیان ۱۴۰۲.۰۵.۰۱ پنجم 🏴 @mahdihoseini_ir
Moharram 1402.05.01 - Shab 06 - H-Ashouraeian.Tehran - 03 - Abozar Biukafi - Rouzeh H-Qasem A - Edit.mp3
18M
🔉 | وقتی دلم دارد هوای مجتبی را 🎙 با نوای هیئت عاشورائیان 🏴 ۱۴۰۲.۰۵.۰۱ @mahdihoseini_ir🏴
(عج): لَئِنْ أَخَّرَتْنیِ آلدُّهورُ وَ عاقَنی عَنْ نَضرِكَ ‌المَقدور... فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَباحاً وَ مَساءً ولَأَبْكِیَنَّ عَلَیكَ بَدَلَ الدُّموُعِ دَماً. (ای جد بزرگوار یا اباعبدالله) اگر زمانه مرا (از محضرت) به تأخیر انداخته و مقدرات الهی مرا از نصرت و یاریت بازداشته، به خدا قَسم که صبح و شام برایت ندبه و نوحه می‌کنم و اگر اشک چشمم خشک شود، به جای آن برایت خون گریه می‌کنم. 📚 بحارالأنوار، ج ٩٨، ٢٦٩ (ع) @mahdihoseini_ir
Majid Bani Fateme - Lala Golam Lala (128).mp3
9.61M
لالایی علی اصغر... سیدمجیدبنی فاطمه🎤 🖤 شب حضرت علی اصغر🥀 @mahdihoseini_ir