eitaa logo
آقا مهدی
3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
21.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞نماهنگ | 🍂نجوای دخترانه با نوای حاج محمود کریمی🎤 👌 ویژه (س)▪️ 🏴 @mahdihoseini_ir
🌿بِئسَ العَبدُ عَبدٌ یَکونُ ذاوَجهَینِ و ذالِسانَینِ؛ 🌿چه بد بنده ‏ای است بنده ‏ای که دورو و دو زبان باشد. (ع)| گزیده تحف العقول، ح۲۷۹📚 🌱 @mahdihoseini_ir
من در دو موضوع به خود شک کردم. یکی اینکه من سید هستم یا نه؟ واقعاً سید اسدالله هستم؟ دیگر اینکه با شهادت از دنیا می‌روم یا نه؟ یک شب (ع) را در خواب دیدم که بالای سر من آمدند و دستی بر سر من کشیدند و این جمله را فرمودند: یا بُنَیَّ أنتَ مقتولٌ/ ای پسرم تو کشته خواهی شد. این جمله امام (ع) جواب دو سؤال من بود. @mahdihoseini_ir
🕊بسم رب الشهدا...🕊
🌿صاحِبِ النّاسَ مِثلَ ما تُحِبُّ أن یُصاحِبوکَ بِهِ 🌿با مردم به گونه ای رفتار کن که دوست داری با تو آن گونه رفتار کنند.         (ع)| أعلام الدّین، ص ۲۹۷📚 @mahdihoseini_ir
کربلایی امیر برومند_7 صفر شهادت امام حسن(ع) - واحد - دوباره اربعین شد و گریم میگیره-1571915389.mp3
4.49M
دلم میگیره حتی آقام شعر قـــــدم قـــــدم نداره قدم قدم با یه علم میریم آخر تا صحن زیبای حسن 🎙کربلایی امیربرومند ⚫️ (ع) تسلیت 🏴 @mahdihoseini_ir
همه شرایط را بسنجید اما بدانید آنکه به کار ما نتیجه می دهد، دست عنایت خداست. از توکل به خدا و توسل غافل نشوید. اگر هم کم کاری کنیم باید جوابگوی خون شهدا باشیم. 📝 @mahdihoseini_ir
🕊بسم رب الشهدا...🕊
👥اَلنّاسُ اَرْبَعَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ خُلقٌ وَ لا خَلاقَ لَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خَلاقٌ وَ لا خُلقَ لَهُ، قَدْ ذَهَبَ الرّابِـعُ وَ هُوَ الَّذی لا خَلاقَ وَ لا خُلقَ لَهُ وَ ذلِکَ شَرُّ النّاسِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خُلقٌ وَ خَلاقٌ فَذلِکَ خَیْرُ النّاسِ؛ 👥مردم چهار دسته اند: 🔹دسته ای از آنها اخلاق دارند، امّا بهره ای (از دنیا) ندارند. 🔹دسته ای بهره مندند، اما اخلاق ندارند. 🔹دسته ای نه بهره ای (از دنیا) و نه اخلاق دارند که اینها بدترین مردم اند. 🔹و دسته ای که هم اخلاق دارند و هم (از دنیا) بهره مندند که اینان، بهترین مردم اند. (ع)| بحارالأنوار، ج ۷۰، ص ۱۰، ح ۸📚 @mahdihoseini_ir
💢اول، مادرش را به کربلا برد بعد رخت شهادت پوشید وقتی محمود نوجوان بود، پدرش به کربلا رفت. شرایط طوری نبود که من هم به کربلا بروم و از این موضوع ناراحت بودم. آن موقع محمود به من گفت یک روز تو را به کربلا می‌برم. محمود چند ماه قبل از شهادتش برنامه‌ریزی کرد تا من از افغانستان به ایران بیایم و از ایران مرا به کربلا ببرد. بالاخره به آرزویم رسیدم و پسرم من را به کربلا برد. بعد از آن مدتی در ایران بودم و هماهنگ کرد و به زیارت حرم بی‌بی‌زینب (س) هم رفتم. | روایت مادر معزز/شهید @mahdihoseini_ir
💢روایتی از صبوری زن خرمشهری در تحمل جراحات جانبازی جانباز گرامی 📝 آن شب می‌خواستم سریع خودم را به آزمایشگاه برسانم و خون بگیرم. داشتم برمی‌گشتم که یک خمپاره خورد پشت‌ سرم. احساس کردم ستاره دارد از چشم‌هایم می‌آید. یک نوری احساس کردم و دیگر هیچی نفهمیدم. خون را هم همین‌طور گرفته بودم توی بغلم. بعد از یک مدت به هوش آمدم. بلند شدم رفتم اورژانس. دکتر پاک‌نژاد تا من را دید، گفت: «وای! جوشی کور شده!» شروع کرد با بتادین صورتم را تندتند پاک کرد. توی آبادان اصلا چشم‌پزشک نداشتیم. دکتر پاک‌نژاد مدام می‌گفت: «خدا کنه فقط آسیب به چشمت نخورده باشه.» از تمام صورتم همین‌طور خون می‌رفت. صورتم را که تمیز کرد دید زیر چشمم تا نزدیک بینی‌ام پاره شده است. گفت: «می‌خوام صورتت را بخیه کنم، ولی دلم نمیاد.» گفتم: «برای چی؟» گفت: «شما همتون یه زخم از جنگ به تنتون هست، دیگه نمی‌خواد یه زخم ظاهری توی صورتت باشه.» هیچ‌وقت این صحبت دکتر پاک‌نژاد فراموشم نمی‌شود. یک ماده بی‌حس‌کننده موضعی بود، گفت: «اگه اون ماده رو بزنم، جای این بند‌های بخیه تا ابد روی صورتت می‌مونه، دلم نمی‌خواد جای این زخم روی صورتت باشه، تنها راه چاره‌اش هم اینه که بدون بیهوشی و بدون بی‌حسی بخیه بزنم!» بچه‌ها بهم گفتند: «باید تحمل کنی‌ها! نباید ضعف نشون بدی، جیغ بکشی یا آه و ناله کنی.» دکتر شروع کرد به بخیه‌ کردن. چشمتان روز بد نبیند؛ قشنگ احساس کردم که سوزن را می‌کند توی پوستم و درمی‌آورد. مدام آیت‌الکرسی می‌خواندم. نمی‌خواستم کسی ضعف مرا ببیند. حدود ۱۰ تا بخیه روی صورتم زد. حسابش را بکنید که سوزن را بکنند توی گوشت یک نفر آدم زنده و دربیاورند. من حتی یک بار هم جیغ نزدم؛ همه فریادم توی دلم بود. مدام می‌گفتم: «یا زهرا (س)، یا امام زمان (عج)، یا امام حسین (ع)» هر بار که سوزن را فرو می‌کرد توی پوستم، دلم آب می‌شد و ضعف می‌کردم. بالاخره تمام شد و پانسمانش کرد. الان هم هیچ‌کس جای بخیه‌ها را تشخیص نمی‌دهد. الحمدلله چشمم آسیبی ندید، ولی خیلی وقت بعد احساس کردم چیزی در چشمم هست. دکتر‌ها هم زیاد تشخیص نمی‌دادند؛ یک ترکش خیلی کوچک بود که مانده بود زیر پلکم. یادگاری آن سال‌ها بود و تا همین چند ماه پیش که درش آوردم همراهم بود. 📲 @mahdihoseini_ir