eitaa logo
آقا مهدی
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
95 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊بسم رب الشهدا...🕊
🌿مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ 🌿آنکه در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد. (ع)| بحار الانوار، ج۳، ص۳۹۷📚 🌱 @mahdihoseini_ir |
✋ای امت دلاور حزب الله ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید همه ی هستی تان را تقدیم اسلام کنید، من که چیزی نداشتم هستی من یک جان بود که به پای قدم رهبر عزیزم و امت حزب الله فدا کردم. ولی افسوس که یک جان بود کاش چندین جان داشتم وآنها را به پای رهبرم وبه کوی عشق حسین علیه السلام میریختم وبه اندازه ی یک لبخند او را شاد می کردم …. 📿به نماز اول وقت پایبند باشید و برخواندن قرآن مخصوصا معانیش تداوم داشته باشید وپشتیبان ولایت فقیه باشید. 🌷 🌱 @mahdihoseini_ir |
آقا مهدی
روی اسم مهدی زد و تماس برقرار شد. خداراشکر سرعت اینترنت هم خوب بود و چهره مهدی در حالی که چشمانش خیل
از چشمانش اشک میریخت و چهره ی مهدی را با لذت نگاه میکرد. -زهراخانوم؟ -جون دلم -یه قاب عکس اون گوشه خالی نیست؟ -قاب؟ -آره خب عزیزم، دوست دارم امسال شب روضه ی طفلان مسلم، برای من هم مجلس بگیری. دوباره زهرا رفت توی خودش. می دانست شهادت حتمی است اما... -آقامهدی مگه قرار نشد بیای اینجا؟ -چرا عزیزم شوخی کردم. حتما میرم از خانم اجازه می گیرم و میام. دل من که اونجاست. همیشه و همه وقت... | روایت همسربزرگوار شهید برشی از کتاب عاشقانه 📖 بخش پنجم▪️ 🌱 @mahdihoseini_ir
✍ پسر نوح غرق شد؛ وقتی که پدرش از بلندای کشتی، دست‌هایش را برای گرفتن دست او، دراز کرده بود! ندای "هل من ناصرِ" امام نیز، بوتهٔ امتحان است! زمان آزمایش است! سنجه‌ی سلامت روح است! امام کشتی نجات است ؛ او بر فراز سیل، پیش می‌رفت... و دستانش را برای بالا کشیدن همگان می‌گشود! اما چه کم  بودند آن‌ها که خود را نجات دادند! چه کم بودند آن‌ها که فهمیدند حسین، فرصت رستگاری است ... فرصت پاک کردن گذشته، و از نو ساختن! 🌟بهره‌ای از 🌱 @mahdihoseini_ir |
بسم رب الحسین (ع)🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دستای کوچک شهید ۶ شش ماهه امشبمون، دردانه بانو رباب و آقامون حسین؛ گره باز می کنه
با نیت بیاید
گهواره بیتابی چرا، علی نمیخوابی چرا پر شده از صدای تو تموم دشت کربلا
ترک ترک شده لبات، الهی بارون بگیره غنچه نشکفته من، دوباره باز جون بگیره 😔
علی بودن سخته برات، وقتی تو خیمه ها باشی هی دست و پا میزنی تا، فدایی بابا باشی
حرمله در کمینته، حرمله نامرده علی گمون کنم تیرو کمون، با خودش آورده علی
کسی بهت آب نمیده، آه همه بی اثره نکن تلظی پسرم، ببین بابا تشنه تره!
رقیه میخونه برات" فالله خیر حافظا" تو میری و پشت سرت، میشکنه قلب خیمه ها
داداش کوچیکه ی رقیه💔😭
در همین شب های هیئت یه پسربچه ای بود، هی بیتابی میکرد تا پرهایی که خادما دست میگیرن یکی برای خودش بگیره، اخر برگشت گفت حالا که پر نمیدین حداقل بهم اب بدین😭😭😭 باوجود بچه ها نمیشه توی هیئت با کارها، حرفاشون و... روضه مصور درست نشه... حالا ما که آبش دادیم ولی دل ها بسوزه برای شش ماهه ای که حتی به قدر قطره ای اب بهش رحم نکردن و نصیبش تیر سه شعبه شده... گلوی کوچیک بچه و همچین تیری... لعنت بهت حرمله😭
گلوی نازکت مگه، سه شعبه رو تاب میاره غصه نخور عزیزکم، زهرا برات آب میاره 😭😭😭
عرض ادب کنیم به حضرت زهرا✋😭 سلام یا حضرت مادر
بارون خون میباره از، زمین به سمت آسمون حجت قبول شد پسرم، آخه نشون به این نشون
کاش بدونن که گردنت، طاقت نیزه نداره کاش بدونن تو کاروان، تو خانوما یه مادره 💔💔💔 یاحضرت رباب...
شونه به شونه با عمو، حرومیا دور و برت برو که مادر میخونه، وإن یکاد پشت سرت
خدا کنه که بعد تو، بچه کوچیک نبینه غنچه ای رو دست کسی، از روی شاخه نچینه
Majid Bani Fateme - Lala Golam Lala (128).mp3
9.61M
لالایی علی اصغر... سیدمجیدبنی فاطمه🎤 شب هفتم 🖤 شب حضرت علی اصغر🥀 🌱 @mahdihoseini_ir |
🌱 🏴 در روز عاشورا می‌آید بر درِ خیمه می‌آیستد، خطاب می‌کند به خواهر بزرگوارش: یا اختاه! ایتینی بِوَلَدِی الرَّضیع‏ طفل شیرخوار مرا بیاور، حَتّی‏ اوَدِّعَهُ‏ برای اینکه می‌خواهم با او هم وداع و خداحافظی کنم. با اینکه مادر این طفل در آنجا حیات دارد، ولی اباعبدالله می‌خواهد ثابت کند که قافله سالار بعد از من زینب است، لذا به خواهرش خطاب می‌کند. زینب می‌رود طفل شیرخوار اباعبدالله را می‌آورد.   حسین به چهره این طفل نگاهی می‌کند. چند روز است که مادرش [سیراب نبوده است‏] خود به خود در این طفل اباعبدالله آثار گرسنگی و تشنگی پیداست. حسین که کانون محبت است، این طفل را می‌گیرد برای اینکه ببوسد. دشمن به یکی از افراد عسکر خودش فرمان می‌دهد که ببین چه هدف خوبی پیدا کردی، اگر بتوانی مهارت به خرج بدهی نشانه کنی. می‌گوید: چه را نشانه کنم؟ می‌گوید: کودک را. همان‏طور که طفل در دست اباعبدالله است، یک وقت می‌بینند مثل مرغ سربریده دارد دست و پا می‌زند. ولی حسین، آن کوه وقار، کاری که می‌کند این است که مشت‌هایش را پر از خون می‌کند و به طرف آسمان می‏پاشد: هَوْنٌ عَلَی انَّهُ بِعَینِ اللهِ‏ در راه رضای حق است و چشم حق دارد می‌بیند، دیگر بر حسین ناگوار نیست. 😭😭 🌱 @mahdihoseini_ir |