2.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽روضهی حضرت امام حسین(ع) با صدای شهید حامد بافنده بین رزمندگان فاطمیون در خط مقدم نبرد با تکفیریها
#عاشورا
#محرم🏴
#شام_غریبان🏴
@mahdihoseini_ir
بنویسید
ڪہ ️خورشید
بہ " گودال " افتاد!
️و پس از شامِ غریبان
️سحرے نیست
ڪہ نیست!
#شام_غریبان
#السلام_علے_قلب_زینب_الصبور
#آجرڪ_الله_یا_بقیةالله
14صلوات هدیه به حضرت زینب س
@mahdihoseini_ir
#امام_باقر(علیهالسلام):
اِنَّ اللهَ تعالی عَوَّضَ الحسینَ عَلیهالسلام مِن قَتلهِ أَنْ جَعَلَ إلامامةَ فی ذُرِّیَّتِه وَالشِّفاءَ فی تُربَتِهِ و اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبره.
خداوند متعال در برابر شهادت #امام_حسین(ع) سه چیز به او مرحمت فرمود:
امامت را در نسل او،
شفا را در تربت او و
اجابت دعا را در کنار مرقدش قرار داد.
📚 بحارالأنوار، ج ٤٤، ص ٢٢١
#محرم🏴
@mahdihoseini_ir
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نذر عباس
🔹 روایت ویژه مادر #شهید_مصطفی_صدرزاده برای رهبر انقلاب از شهادت فرزندش در ظهر #تاسوعا
سخنان #حاج_قاسم در وصف شهید صدرزاده
@mahdihoseini_ir
آقا مهدی
#شهید_امیرعلی_محمدیان #فاش_نیوز📲 🌱 @mahdihoseini_ir
💢 شمری که به عشق #حضرت_رقیه (س) آمده بود...
روز سختی بود. عملیات همزمان با روشنایی هوا شروع شده بود. دشمن، جبهه النصره، از بزرگترین شاخه های القاعده و مجهز به سلاح روز دنیا؛ درگیری از ساعت ده صبح اوج گرفت. بچه ها با گرفتن ارتفاعات، دشمن را چندصدمتر به عقب رانده بودند و چند تا از سنگرهای دشمن را گرفته بودند. باران شدیدی گرفت. نیروهای جبهه النصره چندین بار برای بازپس گیری ارتفاعات هجوم آوردند ولی موفق نشدند و هربار تلفات سنگینی دادند. بچه ها تا ساعت دوی بعد از ظهر مقاومت کردند؛ تا اون لحظه نه نفر از همرزمانمان شهید و تعداد زیادی از بچه ها مجروح شده بودند.
امیرعلی وقتی شرایط را حساس دید، نگران بچه ها شد و با اولین خودرویی که برای بازگرداندن مجروحین باید به ارتفاعات می آمد، خودش را به بچه ها رساند... برای بچه ها جیره جنگی (مواد غذایی) و کمک های اولیه و چند جعبه فشنگ آورده بود... گفت: هرچی که فکر می کردم لازمه براتون آوردم.
وقتی دید بچه ها بعد از تقریباً هشت ساعت جنگیدن خسته شده اند و به دلیل بارش باران لباس هاشان کاملا خیس و گلی شده، خودش مواد غذایی را سنگر به سنگر توزیع کرد... باید برمی گشت، ولی غیرتش قبول نمی کرد. گفتم: نباید تا اینجا می اومدی.
می خندید... از ته دل می خندید. در آن اون مدت تقریباً چهل روزی که با امیرعلی آشنا شده بودم هیچ وقت از ته دل خندیدنش را ندیده بودم.
گفت: تا همینجا هم خودم نیومدم...!
خنده اش! ماندنش! سنگر گرفتنش! یقین پیدا کردم دیگر به عقب برنمی گردد...
وقتی علامت سوال و علامت تعجب را در چهره ما دید گفت: تا اینجا دنبال یه دختربچه سه ساله راه افتادم، اون راه نشون داد و من اومدم...
حالا می فهمم چرا امیرعلی نقش شمر را انتخاب می کرد... به عنوان یک همرزم با شناختی که از این جوان دلیر و باغیرت آذری زبان پیدا کردم، به این باور رسیدم که امیرعلی گرسنگی، تشنگی، بی خوابی، درد و سوزش شلاق و تمام درد اسارت نازدانه امام حسین (ع) را با تمام وجود حس کرده بود...
حال شمر تعزیه را چه کسی می فهمد...
خوش به سعادتش...
#شهید_امیرعلی_محمدیان
#محرم🏴
@mahdihoseini_ir
حاج ابوذر بیوکافیMoharram 1402.05.04 - Shab 09 - H-Ashouraeian.Tehran - 07 - Abozar Biukafi - Vahed.mp3
زمان:
حجم:
5.71M
🔉 واحد | صلی الله علیک، ای باب حاجت ما
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
هیئت عاشورائیان
شب #عاشورا، شب دهم #محرم
۱۴۰۲.۰۵.۰۵
@mahdihoseini_ir
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_دوازدهم 😔دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلر
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سیزدهم
🍃خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانهشان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد.
👤عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگینتر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت.
دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود.
💔اشکم را پاک کردم و با نگاه بیرمقم پیامش را خواندم : «حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!»
رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد.
🌾نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، میبُرد. حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید!
اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای #بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@mahdihoseini_ir 🕊🌹
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سیزدهم 🍃خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر ب
روضه مصور است
سلام علی الحسین....😭😭
#استاد_شهید_مرتضی_مطهری:
مردی به نام مسلم ـ که بنّا و گچکار بوده و علیالظاهر آدم غریب و بیخبری بوده ـ میگوید :
«در دارالاماره کوفه مشغول گچکاری بودم که ناگهان دیدم در شهر غلغلهای شد.» از کسی که زیر دستش کار میکرده میپرسد: «چه خبر است؟»
میگوید: «تو عجب مرد بیخبری هستی! یک خارجی خروج کرده و لشکریان خلیفه او را کشتهاند و اکنون خاندان او را وارد شهر میکنند. مردم به استقبال آنها شتافتهاند و شادی میکنند.»
میپرسد: «این خارجی چه کسی بوده؟» جواب میدهد: «حسین بن علی بن ابی طالب.»
این مرد منقلب میشود و با مشتهای پر از گچ به سر خودش میزند و میگوید: «سبحانالله، کار دنیا به کجا رسیده؟! فرزند پیغمبر را شهید میکنند و بعد میگویند یک طغیانگر و خارجی را از بین بردیم.»😭😭💔
بعد میگوید: «کار را رها کردم، آمدم ببینم چه خبر است. به نقطهای رسیدم که دیدم مردم چیزی را با اشاره به یکدیگر نشان میدهند. وقتی خوب نگاه کردم دیدم سر مقدس اباعبدالله را به یکدیگر ارائه میکنند.»
در اینجا تعبیرش این است: «هُوَ رَأسٌ قَمَری زُهَری.» یعنی سری بود ماهمانند و درخشان.
در ادامه میگوید: فَاِذآ بِعَلی بْنِ الْحُسَینِ عَلی بَعیرٍ یضْلَعُ بِغَیرِ غِطاءٍ. ناگهان چشمم افتاد به علی بن الحسین، دیدم او را سوار بر شتری کردهاند که جهاز ندارد در حالی که یک پایش هم میلنگد.
وقتی مردی غریب، مانند مسلم، از دیدن این اوضاع اینچنین منقلب میشود، پس زینب سلامالله علیها از دیدن سر برادر چه حالی پیدا میکند که این اشعار را میخواند :
😭یا هِلالا لَمَّا اسْتَتَمَّ کمالا غالَهُ خَسْفُهُ فَاَبْدی غُروبآ....
[ای هلال ماه نو که تا بسر حد کمال رسید، خسوف اورا غافلگیر کرد و غروب نمود]
#الا_لعنت_الله_علی_القوم_الظالمین
@mahdihoseini_ir
#امام_سجاد(علیهالسلام):
أَیُّما مؤمنٍ دَمعَت عَیناهُ لِقَتْلِ الحُسینِ عَلَیه السّلامُ وَ مَنْ مَعَهُ حَتّی یَسیلَ علی خَدَّیهِ بَوَّأَهُ اللهُ فیالجَنّةِ غُرَفاً.
هر مؤمنی که برای شهادت #امام_حسین(ع) و یاران شهیدش گریه کند و اشک او بر گونههایش جاری گردد، خداوند درجات رفیعه و مقامات عالیة بهشت از آنِ او خواهد ساخت.
📚 بحارالأنوار، ج ١٠٠، ص ٩٤
#محرم🏴
@mahdihoseini_ir