eitaa logo
مهدیا
1.4هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
863 ویدیو
6 فایل
﷽ • 🏘 تنها جایی که می‌تونه حالت‌رو واقعا خوب کنه همین‌جاست 😍💖 📆 پاتوق ما: چهارشنبه‌ها عصر؛ منتظرتیم 🤗 📍تهران، پونک، میدان استاد غفاری(عدل)، مسجدالنبی ‌• برای آشنایی بیشتر و عضویت در موسسه با ما در ارتباط باشید: @mahdiyarankhaharan
مشاهده در ایتا
دانلود
گوشه‌ای از تفریحات جذاب ما😁 از لیزر تک گرفته، تا مولودی‌های جذاب اردو، اونم با محدود امکاناتی که کاملا دست‌سازه😂 پ‌ن: تازه اینا دست گرمیه😂، اصل ماجرا قابل پخش نیست، باید خودتون بیاید و تجربه کنید😁
آیا با خود فکر کرده‌اید ما به علم اهمیت نمی‌دهیم؟! آیا فکر کرده‌اید ما فقط خوش می‌گذرانیم؟!😅 پس سخت در اشتباهید😁، دوستان اهل علم زیاد داریم😀
دقت کردید یواش یواش داریم به آخرای اردو نزدیک می‌شیم؟!🙂 بعد از چند روزی که مثل برق و باد گذشت، بالاخره زمان وداع رسید... خداحافظی سخته، اونم از کسی که تمام وجودته🥲 نزدیکای وداع که میشه، بعد از روضه، دیگه هر کی تو یه حال و هواییه، یکی برای اولین بار اومده و جدایی براش سخته، یکی داره فکر می‌کنه که می‌تونه به قول‌هایی که به امامش داده عمل کنه یا نه، یکی هم به فکر اینه که اینبار که اومد امامش ازش راضی بود، یا نه؟!🥺
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادتونه گفتم صحن پیامبر اعظم، صحن خاطره‌هاست؟! منظورم این بود...🥲 روز آخر که می‌ریم حرم، همگی تو صحن پیامبر اعظم جمع می‌شیم، سرود می‌خونیم، اشک می‌ریزیم، و در نهایت وداع می‌کنیم و قول و قرارهامون رو یه بار دیگه با امامون مرور می‌کنیم...🥺
و درنهایت، عکس دسته جمعیمون عکسی که یادآور تمام خاطره‌هاست🙂 دوستان قصه‌ی ما به سر نرسیده‌ها...، اینا مقدمه بود، اصل قصه، اردوی آبان ماهه😃😁 ولی جدا هنوز ثبت‌نام نکردید؟!، حیف این همه جذابیت نیست؟!🧐 اصن اگه نیاید، من ضرر می‌کنم یا شما؟!🤓 توی اردو می‌بینمتون👋
✌️ آب‌میوه فروشی صدف پاتوق بچه‌های مهدی‌یاران بود و فروشگاه نان‌رضوی پاتوق من!😁 تا حالا نشده برم مشهد و راهم رو سمت اشترودل‌هاش کج نکنم😃 گاهی اوقات بچه‌ها از دست خریدهای من دیوونه می‌شدن!😁 (از همین تریبون از تمامی بزرگوارانی که صبر پیشه کردند و چیزی بهم نگفتند کمال تشکر رو دارم😂😅) ولی با این‌حال به مزه‌اش می‌ارزید😁 پ‌ن: البته اینجا همگی باهم خوردیم و الحمدالله کسی شاکی نشد😂
﷽ 💟 کانون دختران مهدیا برگزار می‌کند: 😎✌️🏻 📌این بار یه اردوی متفاوت و خفن داریم 😍 مخصوص دخترای ورزشکارمون البته همه میتونن بیان ولی برای بچه های باشگاه این اردو رایگانه😃 🏀🏐کلی بازی و تفریح قراره بکنیم دور همدیگه 🤩 والیبال و کلی بازی گروهی ام داریم البته صبحانه و میان وعده هم هست😍🍳 🗓 پنجشنبه ۱ آذر‌ماه ۱۴٠۳ 😊 ⏳بدوووو ثبت نام کن جا نمونی 😁🤩👇🏻 📱@m_ya08📱 منتظرتونیماااا😍 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @mahdiyya313 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄
✌️ وقتایی که برای نماز صبح می‌رفتیم حرم و توی راه از جلوی مغازه‌ها رد می‌شدیم🚶🏻‍♀ خوردنی‌های جذاب با چشمک‌هاشون😉 حسابی ما رو از خود بی‌خود می‌کردن😖😅 مخصوصا اینکه دلمون حسابی لک زده بود برای یه یخ در بهشت تو هوای سرد😋🧊 پس چندباری سعی کردیم ارشدمون رو راضی کنیم تا بریم یخ در بهشت بخوریم و دلی از عزا بیاریم🤤 اما از اونجایی که ایشون حسابی سرمایی بودن🥶، با تکیه بر اینکه هوا سرده سعی کردن ما رو از اینکار نهی کنن🙅🏻‍♀ اما خب... کو گوش شنوا🙄 بالاخره یه روز با کلی اصرار و توسل و التماس🥺 موفق شدیم راضیشون کنیم و رفتیم که یخ در بهشت بخوریم😎✌️🏻 جالب اینجاست که ارشد سرماییمون آخر سر هم شیر کاکائو داغ خوردن☕️😂 و ما هم از سرما یخ زدیم😶‍🌫❄️ ولی جدا از همه‌چی، خدایی حال داد و اگه این‌کار رو نمی‌کردیم تو دلمون می‌موند😅... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @mahdiyya313 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️ توی کوپه بودیم و طبق معمول قطار رو گذاشته بودیم رو سرمون📣، یکی مداحی می‌خوند و بقیه پشت سرش همراهی می‌کردن👏... همینطور با خوشی و شادی داشتیم می‌خوندیم🤪... که یکی محکم زد به در و با یه لحن محکم و جدی گفت: بسه دیگه، بقیه دارن می‌خوابن😡... ما که همگی کپ کرده بودیم با مظلومیت خاصی عذر خواهی و ابراز پشیمانی کردیم😶‍🌫... (بماند که این فرد محترم کسی نبود جز جناب مهماندار👨‍✈️...) (البته هنوز یه قدم دورتر نرفته بودن که ما دوباره شروع کردیم و اینبار توسط ارشد عزیز توبیخ شدیم...🙁)ولی با یه چشمک او دوباره شروع شد😄 ..مردم آزار نیستیم اگر تو دلتون گفتید عجب .... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @mahdiyya313 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️ این داستان ویلچر سواری😅 دفه‌ی پیش که رفته بودیم مشهد😍، با بچه‌های حلقه گیر داده بودیم که می‌خوایم ویلچر بگیریم و ویلچر سواری کنیم...👩‍🦽 اما هر بار به قصد این کار می‌رفتیم یه‌چیزی مانعمون می‌شد😐، یه بار ارشدمون و بار دیگه نداشتن کارت ملی و شناسنامه...🤷‍♀ بالاخره یه روز دلمونو به دریا زدیم😁، با کلی خواهش و التماس شناسنامه‌ی یکی از اراشد رو گرفتیم و رفتیم که با بچه‌ها یه ویلچر بگیریم و یکی یکی سوارش بشیم...🚶‍♀ خلاصه که به قول بچه‌ها هر کدوممون که سوار ویلچر می‌شدیم و دوباره بلند می‌شدیم😁، شفا پیدا می‌کردیم و امام رضا (ع) نجاتمون می‌داد...😂 البته کلی سوژه شده بودیم😶‍🌫 و هر کی از بغلمون رد می‌شد با خنده‌ای ملیح سعی می‌کرد خودشو کنترل کنه که وسط حرم بلند بلند بهمون نخنده🤭 (این صحنه‌های جذابی هم که می‌بینید بخشی از ویلچر سواری پر دردسر ماست😂) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @mahdiyya313 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
✌️ اولین باری بود که می‌خواستم با بچه‌های مهدیا برم اردو مشهد...🌱 موانع زیادی سر راهم بود، از راضی کردن پدر و مادر تا مدرسه و...😶‍🌫 یادمه تا هفته‌ها رفتنم رو هوا بود، حتی یه بار هم ثبت‌نام کردم ولی بازم کنسل شد...🥲 یکی دو روز مونده بود تا اردو، کاملا مطمئن بودم که دیگه قرار نیست برم...🙃 یه روز قبل اردو، از مدرسه که اومدم مادرم بهم گفت: هنوزم می‌خوای بری؟! با کلی ذوق و شوق گفتم: برم؟!😃 اون‌موقع بود که به سمت پی‌وی مسئول ثبت‌نام پرواز کردم...،🕊 البته با اینکه از ثبت‌نام کردنم اونم روز آخر نا‌امید بودم، اما بالاخره راهی این سفر شگفت‌انگیز شدم...🙂 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @mahdiyya313 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
✌️ یادمه یه بار که رفته بودیم حرم یکی از بچه‌ها رفت زیرزمین و خواست کفشش رو تحویل بده که بهش نمک متبرک دادن...😃 اونم با کلی ذوق و شوق اومد پیش‌ما و ماجرا رو تعریف کرد...😄 خلاصه که...، مدیونید اگه فکر کنید ما همگی باهم به سمت زیرزمین هجوم بردیم😂 بنده خدا خادمای کفشداری متحیر شده بودن...😂 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @mahdiyya313 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈