eitaa logo
مهفــmahfa110ــا
87 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
221 ویدیو
2 فایل
جهت ارتباط با مدیر کانال @mahfa88 مـه = مهـدی فـا = فاطمه مهـدیِ فاطمه
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به حضرت کریم علیه السلام: آن ماه که در دامن زهرا بنشیند باید که چنین در دل دنیا بنشیند ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها این است که بر شانه‌ی طاها بنشیند حالا که تویی آیه‌ای از سوره‌ی کوثر، باید که به تفسیر تو مولا بنشیند شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل، آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی: از ماست، بگویید که بالا بنشیند آقای جوانان بهشت است، جماعت! دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند، جای پسر امّ ابیها بنشیند شاید پسر فاطمه از پای بیفتد، اما که شنیده است که از پا بنشیند؟ صلح تو چنان تیر که در چله نشسته ست گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد، آن زهر، به کام تو دل‌آرا بنشیند؟ این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت فرداست که بر دیده سقا بنشیند لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند شیرین دهن کرببلا، گل‌پسر توست از توست که اینگونه به دلها بنشیند می‌گفت: عمو! نامه‌ی باباست به دستم برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟ با اذن برادر، پسر تو، شب آخر برخاست که خیمه به تماشا بنشیند جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند قاسم صرافان 🆔 @mahfa110
📚 کتاب (قسمت چهارم) آشفته و نگران وارد خانه شد. یکراست به اتاقی رفت و سرگردان به دور خود چرخید. ام سليمه وارد اتاق شد. آشفتگی عمرو را دریافت. پرسید: چه شده عمرو... اتفاقی در کوفه افتاده؟» عمرو عصبی بود. گفت: نه... کاسه ای آب بیاور ام سليمه گفت:‌ من باور کنم که هیچ اتفاقی نیافتاده؟ پس آشفتگی تو از چیست؟ عمرو گفت: چون هیچ اتفاقی نیافتاده.. آخرین پیک های کوفه از مکه باز گشته اند، اما پاسخی از سوی حسین بن علی دریافت نکرده اند. فقط نامه ها را گرفته و آنها را راهی کرده؛ همین!» . . سواری در گذرهای اصلی کوفه به تاخت می رفت. از چند گذر عبور کرد و جلو در خانه ی که رو به باغ بزرگی داشت، ایستاد. لختی دوروبر را نگاه کرد و وارد خانه شد. شبث بن ربعی از در خانه بیرون آمده و سوار به او سلام کرد و خبری به او رساند. شبث از شنیدن خبر، چهره اش باز شد. چیزی به سوار گفت و خود به خانه بازگشت. سوار برگشت و بر اسب نشست و از کوچه پس کوچه های کوفه با عجله گذشت. در مقابل خانه ی عمرو بن حجاج ایستاد پیاده شد و در زد. سلام به عمروبن حجاج! سلام به بنده خدا! مسلم بن عقیل از سوی حسین بن علی به کوفه وارد شده و می خواهد بی آنکه شهر شلوغ شود، با بزرگان کوفه دیدار کند و پیغام حسین بن علی را به آنان برساند.، عمرو از شادی دست به سوی آسمان بلند کرد. خدای را شکر که دل حسین بن علی را به دعوت کوفیان نرم کرد و او را وسیله پیروزی ما بر دشمنان قرار داد. بعد رو به سوار پرسید: اکنون مسلم بن عقیل کجاست؟ سوار گفت: در خانه ی مختار! اما گفتند که شبانه بیایید که رفت و آمدها آشکار نباشد همان شب، عمرو بن حجاج و شبث بن ربعی، در حالی که مراقب اطراف بودند، به سمت خانه ی مختار می رفتند. شبث گفت: مختار چگونه از ورود مسلم بن عقیل باخبر شده که او را به خانه ی خود برده است؟ عمرو گفت: «شاید حسین بن علی به او سفارش کرده که به خانه ی مختار برود.» شبث گفت: «باید هر طور شده مسلم را به خانه ی خود بیاورم؛ یا خانه‌ی تو، مختار از حضور مسلم در خانه اش بیشترین بهره راخواهد برد.» عمرو گفت: «همین که حسین بن علی پاسخ نامه هایمان را داده باید خدا را شکر کنیم. چه فرقی می کند مسلم به خانه ی چه کسی رفته باشد. در گذر بعدی به در خانه ی مختار رسیدند. عمرو بی درنگ در زد. لحظه ای بعد غلام مختار در را باز کرد. عمرو و شبث وارد خانه شدند. حیاط بزرگ بود؛ با چند درخت نخل و اصطبل و چند اسب در گوشه ی حیاط. با راهنمایی غلام وارد ساختمان شدند. مختار و چند نفر دیگر، از جمله هانی‌بن‌عروه و ابوثمامه‌صائدی در اتاق حضور داشتند. مسلم بن عقیل با دیدن عمرو برخاست. بقیه نیز بلند شدند. عمرو گرم آغوش باز کرد. سلام بر مسلم بن عقیل، به کوفه خوش آمدی!» سلام بر بزرگ مذحج، عمروبن حجاج، مسلم سپس شبث را گرم در آغوش گرفت. شبث گفت: به کوفه خوش آمدی، ورود تو همه ی بزرگان کوفه را از نگرانی به در آورد و انتظارها به پایان رسید.» مسلم آنها را نزد خود نشاند.. ادامه دارد... 🆔 @mahfa110
🔻 رهبر انقلاب در علمی: 🔹️ بار سنگینی بر دوش شما نخبگان است. این مسئولیت مایه‌ی شرف و افتخار و عزت دنیا و آخرت شماست. 🔹️ مظهر نخبگی، تخصص است و این تخصص بدون هیچ تردیدی یک ارزش والاست؛ لکن جامعه‌ی نخبگان دنبال هدف‌های برتر هم باشند. 🔹️ جامعه‌ی نخبگان نباید در تخصص خودشان غرق شوند و از جامعه و مردم غفلت کنند و مسائل انسان‌ها و استقلال [کشور] و عدالت و آسیب‌های اجتماعی را فراموش کنند. 🔹️ یک علیه کشور ما در جریان است، درست مثل . 🔺️ دشمن با این امکانات وسیع، مهم‌ترین کاری که می‌خواهد بکند، تصویرسازی برای اغوای افکار عمومی دنیا و افکار عمومی کشور است. این جنگ وجود دارد و باید سهمش را در آن ایفا کند. ۹۷/۷/۲۵ 🆔 @mahfa110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️نماهنگ دیدنی مقاومت اسلامى نُجَباء: 🔹سپاسگزاریم ایران 🔺کلیپی که عمق صمیمت دو ملت ایران و #عراق را به تصویر کشیده است. 🆔 @mahfa110
۶۷۴ امروز پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۷/۲۶ برای دریافت چیزهای فوق‌العاده می بایست به سپاسگزاری تان احساس دهید؛ یعنی شگرگزاری تان همراه با احساس خوب و واقعی و از ته دل باشد. آن وقت است که هرآنچه را که خواستار آن هستید دریافت خواهید کرد، و فراوانی بیشتری به سراغتان خواهد آمد. ولی اگر از آنچه دارید راضی و خشنود نباشید و تنها به کمبودهای تان بیندیشید و شاکر نعمت هایتان نباشید، همان چیزی هایی را هم که دارید از دست می دهید و این سودی را برایتان در بر نخواهد داشت. پس بابت آن چه که دارید و دریافت می کنید با تمام وجود و سرشار از احساس شادی و اشتیاق سپاسگزاری کنید و سپس منتظر دریافت مواهب بیشتری در زندگی‌تان باشید. ... 🆔 @mahfa110
۶۷۴ فرات و کربلا حضرت امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: أن أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالی... سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبی بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید. بحار الانوار، جلد ۹۸، صفحه ۱۰۹ 🆔 @mahfa110
ذکر روز پنجشنبه 🆔 @mahfa110
سلطانی و ما رعیت ملک تو رضاییم همواره در این سلطنتت جمله گداییم کی تحفه ی شاهانه به پابوس تو گیریم ما منتظر تذکره ی کرب و بلاییم 🆔 @mahfa110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅خانواده ها مذهبین بچه ها خوب در نمیان چرا؟ حجه الاسلام عالی پاسخ میدهند. 🆔 @mahfa110
📚 کتاب (قسمت پنجم) به مسلم گفت: «حسین بر ما منت گذاشت که یاری ما را پذیرفت. من از سوی تمامی مردان مذحج می گویم که آماده ایم تا کار یزید را در همین کوفه یکسره کنیم. خواهی دید که با ورود فرزند رسول خدا، مردم بصره نیز به ما خواهند پیوست. وقتی همه تأیید کردند. عمرو هیجان زده گفت: به خدا سوگند من غلبه‌ی حسین بن علی را بر پسر معاویه بسیار نزدیک میبینم. مسلم لبخند زد. گفت: خداوند به تو خیر دهد که برای مولایم حسین خیر میخواهی. شبث که زیرکانه همه را زیر نظر داشت، نگاهی به مختار انداخت. گفت:اما هنوز امیر یزید، بر کوفه حاکم است. عمرو گفت: «اگر پسر عقیل اجازه دهد، پیش از طلوع آفتاب، همه‌ی مردان مذحج را به گرد قصر نعمان امیرکوفه جمع می کنم و او را از عمارت به زیر می کشیم و مسلم بن عقیل را از سوی حسین، امیر کوفه می کنیم. بعد به ابوثمامه نگاه کرد و گفت: به یک اشاره‌ی ابوثمامه نیز همه ی مردان همدان و تمیم به راه می افتند. مختار نگران شد. مسلم خونسرد گوش میداد. شبث متوجه نگرانی مختار شد. هانی‌بن‌عروه گفت: عمرو بیش از آن که فکر می کردم، در کارها تعجیل میکنی! عمرو گفت: «در کاری که به سود همه‌ی مسلمانان است، باید تعجیل کرد.» و رو به ابوثمامه کرد و پرسید: نظر تو چیست ابو ثمامه؟ ابو ثمامه گفت: «آنچه پسر عقیل حکم کند، من به بهای جان خویش اطاعت می کنم.» شبث گفت: «اگر چنین کنیم، هم یزید به هراس می افتد و هم حسین در آمدن به کوفه تعجیل می کند؛ نظر تو چیست مختار؟ مختار گفت: «من نیز همان می گویم که ابوثمامه گفت؛ و در عین حال با هانی موافقم که بهتر است در کارها شتاب نکنیم و هر کاری را به وقتش انجام دهیم. ابو ثمامه گفت: نگرانی عمرو و شبث نیز بجاست. من هم می گویم، تا یزید بر تخت خویش به خود نیامده، فرصت اندیشیدن به کوفه را از او بگیریم. شبث گفت: «ترس من از مخالفت مختار این است که به خاطر خویشاوندی با نعمان احتیاط کند.» عمرو گفت: «مذحج هیچ خویشاوندی با نعمان و بنی امیه ندارد؛ و اگر مسلم بن عقیل به خانه‌ی من وارد می شد، در یاری او تردید نمی کردم و بی درنگ نعمان را از تخت به زیر می کشیدم. مختار گفت: «مسلم بن عقیل مهمان من است، نه در بند من! مرا به خاطر خویشاوندی با نعمان نیز متهم نکنید که اگر هم اکنون مسلم فرمان دهد، شبانه نعمان را از کوفه بیرون می کنم.» مسلم بن عقیل احساس کرد که باید از ادامه بحث جلوگیری کند. گفت: خداوند به شما خبر دهد که در یاری فرزند رسول خدا از یکدیگر سبقت می گیرید. اما من نه برای حکومت کوفه آمده ام و نه سرنگونی نعمان و جنگ با پسر معاویه. فرزند رسول خدا مرا فرستاد فقط برای این که پاسخ امام را بر شما بخوانم و با بزرگان و سرداران و عالمان شما دیدار کنم. پس اگر سران اهل کوفه را آن گونه ببینم که با برادرش حسن‌بن‌علی کردند، او هرگز به کوفه نخواهد آمد؛ اما اگر عزم کوفیان بر آن باشد که دین خدا را با یاری فرزند رسولش یاری کنند، او نیز باکی ندارد که با همه‌ی اهلش وارد کوفه شود و شما را به راهی هدایت کند که پدرش و جدش رسول خدا هدایت کردند.» عمرو‌بن‌حجاج با این سخن هیجان زده بلند شد. گفت: به خدا سوگند، فردا آنقدر از مردان و زنان و حتی کودکان مان را برای بیعت با فرستاده ی حسین بن علی به این جا روانه کنم، تاصدق گفتار کوفیان بر تو و پسر فاطمه آشکار شود. ادامه دارد... 🆔 @mahfa110
قیامت کرده‌ای، انگار تصویری است از محشر که دوشادوش هم نزدت گدا و شاه می‌آیند 🆔 @mahfa110
می‌شود بر شانه‌ی لطفت پریشان گریه کرد پابرهنه سویت آمد مثل باران گریه کرد 🆔 @mahfa110