فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️اصالت❗️
خانم #لیلامحمدپور در جلد دوم کتاب" ریشه درخاک" تحت عنوان #لیلایمن، بسیار زیبا در مورد #اصالت این طور مینویسند:
«از قدیم گفتن علف هم که باشی آخر سر، روی همون ریشهی خودت جوونه میزنی و بالا میآی؛... تو هم حواست باشه اگه یهروز خواستی میزان #اصالت یهنفر رو بسنجی، نیازی نیست برای خودت کبری صغری بچینی و به ریسمون یه سری قواعد پیچیده چنگ بزنی؛ همین که مدعیِ عشق آب و خاک و وطن، به وقت نیاز تحت هرشرایطی پای وطنش بمونه و بهخاطر آزِ درونش، به هر ناز نگاهی وا نره، این یعنی این که اون آدم ریشه در خاک #اصالت داره. اونایی که موقع گرون شدن نون و حملهی به وطن، سر در آخور دکان نونوایی اجنبی میکنن و یهپا که نه، صدپا قرض میگیرن و تنها گزینه رو، رفتنِ از وطن میدونن و به وقت صلح و ارزونی رقصکنان میپرند توی گود و یکهویی، مدعی عشق وطن میشن؛ اینها کذابند. شک نکنین که شکم به نون دشمن پرورونده و استخوان به حرام ترکوندن. همچین آدمهایی امکان نداره مرهمی برای دردها و زخمهای شما و دلسوز آب و خاک و #سرزمین_مادریشون باشن. بهخاطر این که اونا خودِ زخمن. عینِ دردند. یک کلوم، منبع عفونتن!»
👤برشی از رمان( لیلای من) به قلم: لیلا محمدپور
#عشق
#اصالت
#داستان
#عشقوطن
#معرفیکتاب
#لیلامحمدپور
#سرزمین_مادری
꧁❤️꧂
꧁محفل عشق꧂
@Mahfel_eshq ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگفت:
«گاهی طریقت، رفتن نیست،
سکون است!
گاهی اوج فصال، عین وصال است!
گاهی باید؛
چشم ها را بست و بی تعلل از روی نهر حقیقت پرید.
گاهی می بایست؛
شیر سلامت را
درون همان سینه یِ سینی هستی؛
بی آن که جوشاند، نوشاند!
و چه قدر دلش پر بود از این گاهی گفتن های گاه و بی گاه...».
👤برشی از رمان (خان پری) به قلم لیلا محمدپور
#عشق
#اصالت
#داستان
#لیلامحمدپور
#معرفیکتاب
꧁❤️꧂
꧁محفل عشق꧂
@Mahfel_eshq ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️انسانی، رشتهی تنبلها❗️
.... با اینکه در مسابقات علمی استانی نفر اول شده بودم اما در نظر کادر مدرسه صرفا یک دانش آموز رشتهی انسانی بودم و جایگاهی نداشتم... اگر به جای من، یکی از بچههای تجربی به این موفقیت میرسید، کل مدرسه از مدیر گرفته تا آبدارچی، به طور مشترک یه مراسم تجلیل اختصاصی ترتیب میدادن و خبرش رو ناحیه به ناحیه دست به دست میکردند. اما چون من انسانی بودم به همون حد ناچیز صلوات تشویقی صبحگاه، قناعت شد. و این در حالی بود که مدرسهی ما از لحاظ رتبه بندی علمی، جزو مدارس ضعیف به حساب میومد و طبیعتا این پیروزی، افتخار بزرگی برای اونها محسوب میشد و میطلبید کمی پر رنگتر، تکریم و ادای احترام کنند. اما خب. چه میشه کرد؟! انسانی بودیم دیگر!!...
فکرکنم زمانی که حسن امتحانی گفت: «روح من در دل خاک، پشت دیوار زمان زندانی است. جرمم این است که انسان شدهام!»؛ دقیقا داشت از زبان ما انسانیها حرف میزد؛ وگرنه دلیلی نداشت که بخواد این جور بگه!... الان فهمیدم چرا موقع انتخاب رشته؛ آتوسا بهم اصرار میکرد نَرَم انسانی! میگفت: «تو که همه رشتهها رو اوردی، پس دیگه دردت چیه که میخوای بری انسانی؟! انسانی رشتهی تنبلاست. نرو انسانی!!!...».
👤 برشی از کتاب(دفتر زخمی). به قلم لیلا محمدپور(داستانی واقعی از یک زخم عمیق)
👤با اجرای؛ استاد سعید عزیزی، روانشناس و مشاور خانواده
#داستان
#معرفیکتاب
#لیلامحمدپور
#سعیدعزیزی
꧁❤️꧂
꧁محفل عشق꧂
@Mahfel_eshq ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدم، آمدی.
کنارم نشستی.
گرمی نگاهت را به عطش چشمانم گره زدی.
و مرا تنگتر از هر عاشق، در آغوش کشیدی! من از خود بی خود شدم و
تو زه لبانت در رفت
ناگهان بوسه ای از آن رها گردید و
درست نشست وسط قلبم.
چرا جای بوسه ات، درد داشت؟!
نمی دانم!!...
از خواب پریدم.
با بغض به خود میگویم:
می گویند: خواب دم سحر تعبیر دارد،
خیر است. حتما می آیی.
پچ پچ کنان، صدایی کنار گوشم گفت:
خواب دیدهای خیر است!
آدم عاشق، پریشان است. خوابش تعبیر ندارد!!!!......
👤برشی از کتاب دفتر زخمی. به قلم لیلا محمدپور
#عشق
#داستان
#عشقحقیقی
#لیلامحمدپور
#معرفی_کتاب
#دکتررشیدکاکاوند
꧁❤️꧂
꧁محفل عشق꧂
@Mahfel_eshq ♥️