eitaa logo
محفل امام رضایی ها
3.1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دورم ازت با اینکه تو نزدیک منی🕊 نزدیک تر از این رگ گردنی🕊 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
هدایت شده از Satamad
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ چرا روانی‌ها فقط برهنه میشن!!؟ چرا یکبار خودشون و‌زندگیشون رو آتش نمی زنند؟ 🔹تحلیلی دقیق از چرایی برهنگی دختر هرزه دانشگاه آزاد و حمایت های نهادهای جاسوسی بین المللی از ابن اقدام شنیع 🔹ساتاماد @satamad
دقیق ترین تحلیلی که دیدم 👌👆 عجب تحلیلی بود دمش گرم 👏👏👏
اصلا تمام وسعت این گنبد کبود گنبد طلای شاه خراسان نمیشود ناکام آن دلی است که؛ در تمام طول عمر خود یکبار در حریم تو مهمان نمیشود... ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوب ترین خواهر دنیا به دنیا آمد😍✨ مبارک ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 فرزندم از نماز فراریه! 👤 استاد عالي ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
برای کنکور نوشتم و شروع کردم به درس خوندن،، دوست داشتم وکالت قبول بشم بخاطر همین تموم سعی خودمو کردم شب و روز درس خوندم تا روزایی که از دست داده بودم رو جبران کنم ، الهام از دیدن حالم خوشحال بود و بهم می‌گفت -- آبجی تو فقط درستو بخون من کارای خونه رو انجام میدم مادربزرگمونم هرازگاهی بهمون سر میزد و حالمونو میپرسید ،طفلک بعد مرگ پدرم خیلی اصرار داشت بریم پیشش ولی من و الهام دوست داشتیم خودمون برای زندگیمون تلاش کنیم .انقدر تلاش کردم تا بالاخره اون چیزی که میخواستم قبول شدم و رفتم دانشگاه ،،آخرای دانشگاه من بود که الهام هم معلمی قبول شد . دانشگام که تموم شد به کمک مادربزرگم و پولی که پدرم برامون گذاشته بود دفتر وکالت زدم و چون از پس چند پرونده خوب براومدم خیلی زود کارم گرفت و یه وکیل موفق شدم . من تموم این موفقیت های من و الهام رو از خدا می‌دونم و هر روز خداروشکر میکنم ، درست زندگی خوبی رو نداشتیم و سرنوشتمون خیلی خوب نبود ولی خدا دستمونو گرفت و بهمون کنم کرد. . .
امام صادق علیه السّلام فرمودند: هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره یاسین است. کسی که قبل از خواب یا در روز آن را تلاوت کند، در آن روز محفوظ بوده و روزی می خورد ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غمی اگر هست تو دلخوشی منی..✨ ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
12.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای قدیمی👌 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار مادر جانباز عملیات تروریستی پیجرها با فرزندانش انتشار با ذکر 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
دو سالی بود که درسمو تموم کرده بودم.. همون موقع ها با پسری آشنا شدم که شغلش آزاد بود.. مهران پسری که تو همون دیدار اول عاشقش شدم.. یک سال از خودم بزرگتر بود خانواده‌ش آدم های سرشناسی بودن و خودشمتو مغازه ‌ای که مال پدرش بود کاسبی می کرد ... منو مهران عاشق هم شدیم و یه مدت دور از چشم خانواده ها باهم در ارتباط بودیم .‌اعتراف میکنم که حسابی عاشق مهران شده بودم. البته تو این مدت حدود رو رعایت می کردیم و خود مهران هم خیلی حساس بود .. همین رفتارش باعث شده بود که کاملا مطمئن شم پسر خوبیه و‌ قصدش ازدواجه .. هر چقدر که می گذشت بیشتر بهش وابسته میشدم و خدا خدا می کردم که زودتر بیاد خواستگاریم.. یه بار که از لحاظ روحی به ریخته بودم مهران اومد دنبالم و منو برد بیرون . البته چون شهرمون کوچیک بود واکثر مردم هم دیگه رو میشناختن بیرون از شهر میرفتیم .. . .