#هر_روز_با_شهدا_2722
#پيام_رسانى_كبكى_كه_با_مرگش_همراه_بود!
🌷چند هفته اى است، که صالح، يک کبک را که بالش زخمى شده نگهدارى مى کند. وقتى به خط آمديم، چون کسى در کرخه نماند، مجبور شد پرنده را با خود به خط مقدم بياورد. بيشتر از چند متر نمى تواند بپرد ولى پاهاى تيزى دارد.
🌷بعد از ظهر پريروز که خط از هميشه آرام تر بود، صالح رهايش کرده بود، هوايى بخورد. ديگر جَلد شده بود. وقتى مستقيم به سمت عراقى ها رفت، زياد نگران نشديم. عصر بود. غير از چند نفر که نگهبانى مى دادند، بقيه در حال استراحت بودند. صالح کنار من، مقابل درِ سنگر دراز کشيده بود و چفيه اش را روى صورتش انداخته بود که ناگهان با پرت شدن چيزى روى سينه اش، همه از جا پريديم.
🌷....باور کردنى نبود کبک بيچاره در حالى که از چشم و دهانش ترشحات کف مانند خارج مى شد، در دستان صالح جان داد. لحظاتى در حيرت گذشت تا با فرياد يکى از بچه ها که شاهد وضع پرنده بود، همه به خود آمديم. بلافاصله از سنگر بيرون پريد و داد کشيد: شيميايى زدند! شيميايى!
🌷حدس او درست بود. پرنده ى بيچاره به محل اصابت بمب شيميايى نزديک تر بود و پيغام رسانى اش که با مرگش همراه بود، سبب شد يک گردان به موقع خبر شوند و ماسک ها را بزنند. عامل تاول زاى خردل زده بودند. به زودى محلش کشف شد و چاله ى بمب ها با خاک پوشانده شد و محدوده ى آلوده تعيين شد.
منبع: سايت نويد شاهد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
╚══🌸🕊═════════╝
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت هفتاد و دوم
پاییز سال 1364 بود.به همراه دوستان به منطقه اعزام شدیم.وقتی وارد پادگان دوکوهه شدیم ما را تقسیم بندی کرده و به گردان سلمان فارسی فرستادند.
گردان سلمان از گردان های دائمی نبود.بلکه هر زمان نیروی اعزامی زیاد بود تشکیل میشد و زمانی که نیرو کم بود این گردان منحل میشد.
فرمانده گردان ما برادر میر کیانی و جانشین ایشان شهید مظفری بود.من به همراه سی نفر دیگر به دسته دوم از گروهان سوم این گردان رفتیم.
مسئول دسته ما شهید طباطبایی بود.چند جوان خیلی خوب از منطقه شمال تهران نظیر برادران میرزایی و طلایی با ما بودند.
جمع خوبی داشتیم.ما همگی در دو اتاق از طبقه اول ساختمان گردان سلمان در دوکوهه مستقر شدیم.
در همان روزهای اول متوجه شدم که یکی از جوانان دسته ما حالت خاصی دارد!به او برادر نیّری میگفتند.
آن روزها همه رفقا اهل معنویت بودند اما حالات او فرق میکرد!وقتی فهمیدیم که از شاگردان آیت الله حق شناس بوده از او خواستیم که امام جماعت دسته ما شود....
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
🌷https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌷🌷🌷🌷🌷
کلوچهی خرمایی؛ بدون شکر!
موادی که لازم داری: (برای ۱۰ عدد کلوچه)
۲ پیمانه آرد گندم (قنادی یا نانوایی)، ۲ قاشق غذاخوری زیره، ۴ قاشق غذاخوری کنجد، ۱/۲ پیمانه شیر گرم، ۱/۳ پیمانه روغن مایع، خیلی کم شکر، ۱ قاشق غذاخوری پودر مخمر فوری، ۱/۲ لیوان آب گرم، ۱/۲ قاشق مرباخوری بکینگپودر، ۱ قاشق مرباخوری نمک، ۲۰ عدد خرمای بدون هسته، پودر هل و زردهی تخممرغ همزده.
✍🏽
1. آرد، بکینگپودر، نمک، زیره و کنجد رو داخل ظرف بریز و هم بزن.
.
2. پودر مخمر فوری رو داخل آب گرم با شکر مخلوط کن.
.
3. داخل ظرف آرد، روغن مایع رو بریز و بعد از هم زدن، #شیر رو اضافه کن. دیگه وقتشه که خمیر رو با دست ورز بدی.
.
4. بعد از ۱۰ دقیقه، مخمر رو به ترکیب آرد اضافه کن. حالا آروم آروم آرد بریز و دوباره ورز بده تا جایی که به دست نچسبه.
.
5. روی ظرف خمیر رو با سلفون ببند و با پارچه بپوشون. بذار حدود ۲ ساعت در محیطی که سرد نیست استراحت کنه.
.
6. بعد از مدت استراحت، خمیر رو کمی ورز بده، به چونههای حدوداً ۷۰ گرمی تقسیم کن و روی سطح آردی یا داخل دست فرم بده.
.
7. خرماها رو با پودر هل و کنجد ترکیب کن و ماساژ بده. (اگه دستت رو مرطوب کنی دیگه بهش نمیچسبه)
.
8. یکی از چونههای خمیر رو بردار، وسطش رو کمی گود کن و به اندازهی نوک انگشتها از ترکیب خرمایی داخلش بذار. حالا ببندش و گردش کن. در آخر برای پهن کردنش از ته لیوان یا قالب کمک بگیر.
.
9. درون ظرف فر کاغذ روغنی بذار و کلوچهها رو روش بچین. روی کلوچهها رو با زردهی تخممرغ بپوشون.
.
10. دیگه آمادهست و باید حدود ۵۰ دقیقه بره داخل فر با دمای ۱۷۰ درجه. (حرارت هم زمان از بالا و پایین بدون فن)
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1