5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عکس شهدا را میبینیم و
عکس شهدا عمل میکنیم
شهدا شرمنده ایم 🖤🕊
@mahman11
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهید مدافع امنیت آرمان علی وردی🌷
❤شادی روحشان صلوات❤
@mahman11
روایت از دوست شهید🌼
آخرین سفرے ڪہ باهم رفتیم، سفر قم و جمڪران بود.
توے اتوبوس وقت رفتن، یہ روضہ حضرت رقیہ(سلام اللہ علیها) رو ڪلیپ ڪرده بودن.
دختربچہها شعر "حالا اومدے، حالا ڪہ دیگہ
رقیہ افتاده از پا اومدی " رو مےخوندند.
آرمان از این ڪلیپ خیلے خوشش اومده بود. مےگفت:
خیلے گریہ ڪردم! خیلے قشنگہ...
عاشق حضرت رقیہ بود...
موقع برگشت هم فقط از شهدا مےگفت.
همش در مورد ڪتاب شهدا صحبت مےڪرد، در مورد سختے ڪار نیروهاے اطلاعاتے صحبت مےڪرد.
#شهید_آرمان_علی_وردی💔🥀😔
@mahman11
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙دکلمه خوانی دانش آموز ملاردی برای شهید آرمان علی وردی 🌷
#روحشان_شاد 🕊
@mahman11
19.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽شهید مدافع امنیت آرمان علی وردی😭🌷
روحشان شاد ویاد ونامشان گرامی 🌹
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀گزیده ای از اعترافات تعدادی از عناصر مؤثر در #شهادت_شهیدآرمان_علی_وردی🌷🥀💔😭
@mahman11
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهید مدافع امنیت آرمان علی وردی🌷
❤شادی روحشان صلوات❤
@mahman11
📌 طرحی از روح الامین برای آرمان
■ پَرَت در خون کشیدند ای چکاوک
■ تو را ای نازنین منزل مبارک
□ مبارک بادت ای جان حجله خاک
□ دلاور گرد من ای خوب ای پاک
▫️ طرحی از حسن روح الامین بمناسبت اولین سالگرد شهادت شهید آرمان علی وردی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 47
🔰 غروب که شد مامان جون از خونه دائی اومد ، ناراحت بود ، چیزی نمی گفت ، منم فکر کردم شاید بخواد چیزی به بابا بگه که جلوی من نمیگه ، برای همین بلند شدم و رفتم توی اتاق
همین که داشتم می رفتم بابا برگشت گفت پسرم ، قبل اذان آماده باش بریم مسجد
امشب شب اول ماه ذی الحجه هست و نماز معروفی داره که میخوام باهاش آشنا بشی
منم گفتم چشم و رفتم تو اتاقم ، دیگه متوجه نشدم مامان چی به بابا گفت
با خودم گفتم اگه نیاز باشه ، خود بابا به من میگه
💠 موقع اذان که شد بابا اومد و درب اتاق من رو زد و گفت آماده باش که بریم مسجد
من آماده بودم ، چون خیلی ذوق داشتم ببینم این چه نمازی هست که زمانش از امشب شروع میشه
👈 تو راه مسجد بابا رو به من کرد و گفت اگه قضیه بین دائی و زندایی رو بهت نمیگم فقط برای این هست که خدای نکرده غیبت نشه ، ان شالله خودت به وقتش می فهمی ،
منم گفتم مهم نیست باباجون
ان شالله که خیر هست و ختم به خیر بشه
بابا لبخندی به من زد و با سرعت بیشتری رفتیم مسجد
✳️ نماز مغرب که تمام شد ، حاج اقا عسکری که هیچوقت عادت نداشت بین دو نماز حرف بزنه ، بلند شد و رو به نمازگزاران کرد و گفت :
نماز گزاران و مومنین محترم ، برادران و خواهران گرامی توجه کنند که امشب ، شب اول ماه ذی الحجه هست ، ایام حج هست و کم کم اعمال حج تمتع شروع میشه ، از امشب نمازی رو باید بخونیم که در اعمال دهه اول ماه ذی الحجه وارد شده
این 10 شب همان ده شبی هست که خدا به وعده سی روزه خودش با حضرت موسی (ع) اضافه کرد تا تبدیل به 40 شب بشه
این نماز هم باید بین نماز مغرب و عشا خونده بشه، و در هر رکعت بعد از حمد و توحید ، این آیه 142 سوره اعراف خوانده بشه که این لحظه حاج آقا به من اشاره کردند که بلند بشم و رفتم برگه هایی که دستشون بود رو گرفتم و بین نمازگزاران پخش کردم
در برگه ، آیه 142 سوره اعراف نوشته بود
@mahman11